علامه طباطبائي

غايت و مصلحت افعال فاعل ارادي از ديدگاه علامه طباطبائي

سال سيزدهم، شماره دوم، پياپي 29، پاييز و زمستان 1401، ص 171-188
 

نوع مقاله: پژوهشي
مهدي برهان مهريزي/ استاديار گروه فلسفه مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني(ره)     Mehreezi@gmail.com
دريافت: 20/03/1401 ـ پذيرش: 16/07/1401

سال انتشار: 
1401
شماره مجله: 
29
شماره صفحه: 
171

پيوند سنجش‌پذيري و بازخواست‌پذيري فعل الهي از ديدگاه علامه طباطبائي

سال دوازدهم، شماره دوم، پياپي 27، پاييز و زمستان 1400، ص 25-38

نوع مقاله: پژوهشي
* مهدي باقري/ دانشجوي دكتري فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه تهران    mbagheri95@ut.ac.ir
احد فرامرز قراملكي/ استاد فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه تهران    ghmalek@ut.ac.ir
دريافت: 24/07/1400 ـ پذيرش: 24/12/1400
چکيده

سال انتشار: 
1400
شماره مجله: 
27
شماره صفحه: 
25

ادله اثبات نظريه تجسم اعمال و تبيين كاركردهاي كلامي آن از ديدگاه علامه طباطبائي

سال هشتم، شماره دوم، پياپي 19، پاييز و زمستان 1396

نصرت نيلساز / استاديار دانشگاه تربيت مدرس       nilsaz@modares.ac.ir

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
19
شماره صفحه: 
41

معناي «نفي صفات» در آموزه¬هاي شيعي از ديدگاه سيداحمد كربلايي و سيدمحمدحسين طباطبائي

سال هشتم، شماره اول، پياپي 18، بهار و تابستان 1396

مهدي ساعتچي / دانشجوي دكتري كلام اسلامي دانشگاه شهيد مطهري                                  m.saatchi85@gmail.com

محمد سعيدي مهر / استاد گروه فلسفة دانشگاه تربيت مدرس                                               saeedimehr@yahoo.com

دريافت: 13/11/1395 ـ پذيرش: 16/03/1396

چكيده

برخي احاديث در منظومة روايي شيعه، آموزۀ نفي صفات را به عنوان كمال توحيد و نظام توحيد معرفي كرده اند. تفاسير متعددي از اين روايات شده است؛ از جمله صدرالمتألهين و شارحان وي كوشيده اند اين روايات را بر نظرية عينيت مصداقي تطبيق دهند؛ اما برخي از عالمان شيعه چون سيداحمد كربلايي و سيدمحمدحسين طباطبائي بر آن اند كه اين روايات معنايي دقيق تر از نظريۀ عينيت را افاده مي كنند. سيداحمد كربلايي در مكاتبات خود با شيخ محمدحسين اصفهاني و علامة طباطبائي در آثار متعددي با رويكردي عرفاني در اين باره بحث كرده  و با اقامۀ برهان عقلي و ژرف كاوي ادلة نقلي نظريۀ خود را مدلل ساخته اند. مقاله حاضر مي كوشد پس از طبقه بندي و تحليل تفاسير گوناگون اين روايات، به اثبات اين مدعا همت گمارد كه در ميان آراي انديشمندان مسلمان، تفسير عرفاني روايات يادشده (به ويژه با تقرير علامه طباطبائي) با آموزۀ پيشوايان شيعه در تبيين رابطة ذات و صفات الهي هماهنگي بيشتري دارد.

كليدواژه ها: نفي صفات، توحيد اطلاقي، توحيد صفاتي، سيداحمد كربلايي، علامه طباطبائي.

 

سال انتشار: 
8
شماره مجله: 
18
شماره صفحه: 
61

تبيين حقيقت روح و استعمالات قرآني و روايي آن با توجه به ديدگاه علامه طباطبائي

سال ششم، شماره دوم، پياپي 15، پاييز و زمستان 1394

ناصرالرضا ضيائي نيا / دانش پژوه سطح چهار حوزه                                                        17561naser@gmail.com

اكبر فايدئي / مربي فلسفه و حكمت اسلامي دانشگاه شهيد مدني آذربايجان                                   faydei@yahoo.com

دريافت: 28/4/94 - پذيرش: 15/9/94

چکيده

داشتن شناخت صحيح و روشن از حقيقت «روح» و استعمالات آن در قرآن و روايات، کليد فهم بسياري از اصول و مباني دين اسلام است. براي رسيدن به فهمي صحيح و روشن از حقيقت «روح» بايد استعمالات قرآني و روايي آن كانون توجه جدي قرار گيرد؛ به ويژه بايد نسبت اين استعمالات با يکديگر تبيين شود. بديهي است که اگر نسبت اين استعمالات، اشتراک معنوي باشد، تفسير ما از حقيقت «روح» کاملا متفاوت با تفسيري خواهد بود که بر اساس «اشتراک لفظي» صورت مي گيرد. نوشتار حاضر با توجه به اين مسئله، ديدگاه علامه طباطبائي را به عنوان شخصيتي که کانون توجه انديشمندان اسلامي است، بررسي كرده است. به نظر مي رسد با توجه به آثار علامه، نمي توان مبناي مشخصي را دربارة نسبت استعمالات قرآني و روايي «روح» به ايشان نسبت داد. برخي از آثار ايشان صراحت در «اشتراک معنوي» استعمالات «روح» دارند؛ درحالي که ايشان در برخي ديگر از آثار، به اشتراک «لفظي» استعمالات «روح» روي آورد و به «اشتراک لفظي» آنها تصريح مي کند. پيامدهاي تفسيري اين عدم تعيين مبنا، اختلاف ديدگاه علامه در تفسير آيات مرتبط با استعمالات «روح» است. نوشتار حاضر به روش کتابخانه اي اطلاعات را گردآوري مي كند و به صورت توصيفي ـ تحليلي به ارزيابي آنها مي پردازد و در پايان، با بررسي استعمالات قرآني و روايي «روح»، مبنايي ثابت در اين زمينه ارائه مي دهد.

کليدواژه ها: علامه طباطبائي، روح، روح أمري، آيات، روايات.

 

 

سال انتشار: 
6
شماره مجله: 
15
شماره صفحه: 
27

بررسي تطبيقي دلالت معجزه بر صدق ادعاي نبوت از ديدگاه ابن رشد و علّامه طباطبائي

سال پنجم، شماره اول، پياپي 12، پاييز و زمستان 1393

وحيده فخار نوغاني / استاديار دانشگاه فردوسي مشهد                                                      fakhar@ferdowsi.um.ac.ir

سيدمرتضي حسيني شاهرودي / استاد دانشگاه فردوسي مشهد                                  shahrudi@ferdowsi.um.ac.ir

دريافت: 10/4/1393 ـ پذيرش: 4/10/1393

چكيده

پديدة معجزه امري خارق عادت است كه آن را انبياي الهي به منزلة دليلي بر صدق نبوت خود به مخاطبان نشان مي دهند. يكي از پرسش هاي مهم در اين باره، نوع دلالت معجزات و رابطة آن با صدق ادعاي نبوت است. در ميان انديشمندان اسلامي ديدگاه ابن رشد و علّامه طباطبائي در اين زمينه كاملاً مخالف يكديگر است. ابن رشد با تأكيد بر عدم سنخيت ميان معجزات فعلي و ادعاي نبوت، رابطة منطقي ميان معجزات و اثبات نبوت را رد مي كند و دلالت آن را اقناعي مي داند، درحالي كه علّامه طباطبائي با استناد به قاعدة حكم الامثال، اين دلالت را از نوع دلالت هاي عقلي، و يقين حاصل از آن را يقين منطقي مي داند. از نظر ابن رشد تنها راه اثبات صدق نبوت، تأمل در محتواي وحي الهي و درك تفاوت آن با ديگر معارف بشري است، درحالي كه از منظر علّامه طباطبائي اثبات صدق نبوت انبياي الهي تنها در پرتو تحقق معجزات امكان پذير است.

كليدواژه ها: معجزه، دلالت منطقي، دلالت اقناعي، يقين منطقي، يقين روان شناختي، علامه طباطبائي، ابن رشد.

 

سال انتشار: 
5
شماره مجله: 
12
شماره صفحه: 
29

مقايسة راه‌حل مسئله شر از ديدگاه جان هيك و علامه طباطبايي

سال چهارم، شماره دوم، پاييز و زمستان 1392

معصومه وحيدي / دکتری فلسفه كلام اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات اصفهان   m_vahidi147@yahoo.com

مهدي دهباشي / استاد فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه اصفهان                                                              

جعفر شانظري / دانشيار فلسفه و كلام اسلامي دانشگاه اصفهان                                                             

دريافت: 06/12/1392 ـ ‌پذيرش: 14/05/1393

چکيده

شر در قرون اخير به صورت منطقي و قرينه­اي(عليه وجود خدا) مطرح و به منزلة نقدي بر آموزه‌هاي ديني مطرح شده است. فيلسوفان و متکلمان راه­حل‌هاي متنوعي ارائه داده­اند که از جمله پاسخ‌ها، پاسخ هيک (فيلسوف و متکلم مسيحي) است که تئوديسة پرورش روح است و نيز پاسخ علامه طباطبايي که قايل به عدمي بودن شر شده، آن‌ را لازمة عالم مادي و اختيار انسان مي‌داند. اين دو نظرية عدل باور با وجود نقاط اشتراک، داراي تفاوت‌هاي بنيادين‌اند. در مقايسه و تطبيق دو نظريه، ابعاد مسئله روشن‌تر مي‌شود و راه‌حل جديدي به‌دست مي‌آيد. لذا مقالة حاضر به بررسي و تطبيق اين راه‌حل‌ها مي‌پردازد.

كليد‌واژ‌ه‌ها: شر، خير، تئوديسه، پرورش روح، جان هيک، علامه طباطبائي.

 

سال انتشار: 
4
شماره مجله: 
11
شماره صفحه: 
95
محتوای تغذیه