بررسی اخباریگری و امکان تأثیرپذیری آن از جریان حسگرای غرب
Article data in English (انگلیسی)
سال چهارم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1392
محمد جعفری / استادیار گروه کلام مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی mjafari125@yahoo.com
دفاضل فلاورجانی / دانشجو دکتری فلسفه دین، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی MdFazel20@Gmail.com
دریافت: 19/8/1392 ـ پذیرش: 24/1/1393
چکیده
اواخر قرن دهم در حوزة فقه شیعه جریانی به راه افتاد که حدود دو قرن فضای فقه، اصول، کلام و فلسفة شیعه را از خود متأثر ساخت. این جریان که به اخباریگری مشهور است با حمله به علمای اصولی، علم اصول را به حاشیه کشاند. برخی اخباریان حتی اصولی ها را تا مرز کفر پیش برده، آنان را بدعت گذار، کافر و مروج اهل سنت قلمداد کردند. پیامدهای این تفکر موجب شد تا عوامل بروز این جریان همواره مدنظر علما قرار گیرد و برخی بزرگان به بررسی و نقد آن بپردازند. از جمله عواملی که شهید مطهری -به نقل از آیت الله بروجردی ـ و همچنین شهید صدر آن را محتمل دانسته اند، امکان تأثیرپذیری اخباریان از جریان حس گرای معاصر آنها در غرب است. این مقاله با روش تحلیلی ـ توصیفی در صدد است با بررسی شواهد مختلف و مراجعه به آرای سردمدار اخباریان در قرن دهم که معاصر فرانسیس بیکن است، دربارة این نگاه به داوری بنشیند. به مناسبت، با استناد برخی شواهد، برخی عوامل بروز این اندیشه و پیامدهای آن را نیز بررسی کرده ایم.
کلیدواژ ه ها: اخباریگری، حس گرایی، نص گرایان، فرانسیس بیکن، محمدامین استرآبادی.
مقدمه
عقل و وحی از منابع معرفتی به شمار می آیند که در مقاطع گوناگون تاریخ بشر بر سر مقدار و محدودة استفاده از آنها منازعاتی وجود داشته است؛ مثلاً دربارة اینکه کدام یک بر دیگری ترجیح دارد؟ در هنگام تعارض این دو چه باید کرد؟ و موضع وحی در قبال استفاده از عقل چیست؟ در عالم اسلام نیز جنبش های متعدد و گاه جنجال انگیزی در میان فرق و مذاهب مختلف شکل گرفته که با وجود نام های فراوان برای آنها، به جرئت می توان گفت صرف نظر از منشأ و کیفیت شکل گیری، به نوعی غایت اصلی آنها حل همین نزاع بوده است. در میان اهل سنت جریان های نص گرایی چون اهل حدیث، ظاهرگرایان و سلفی ها جانب وحی را گرفته اند. در عالم تشیع نیز اخباریگری جریان عمدة نص گرایی است که توانست با ظهور خود، سال ها حوزة فقه و کلام شیعه تأثیر بگذارد. هرچند نگاه ویژه به احادیث و بی مهری به تعقل، پیش از ظهور اخباریان نیز در میان برخی علمای شیعه طرف دارانی داشت، هیچ گاه در حدی نبود که بتواند جریان اصولی و عقلی را در حاشیه قرار دهد و کرسی فتوا را از آن خود کند. اندیشمندان دربارة علل ظهور و بروز اخباریگری، به عوامل پرشماری اشاره کرده اند که در این نوشتار به شکل گذرا به آنها خواهیم پرداخت. آیت الله شهید مطهری (به نقل از مرحوم آیت الله بروجردی) و همچنین آیت الله شهید صدر به احتمال تأثیرپذیری اخباریان از حس گرایان غربی اشاره، و با بیان شواهدی این احتمال را تقویت کرده اند. بایسته است برای ورود بهتر به بحث نخست به بیان تاریخچه ای اجمالی از شکل گیری جریان اخباری بپردازیم و با نگاهی کوتاه به عوامل بروز اخباریگری، تأثیر احتمالی جریان حس گرایی در غرب را بررسی کنیم. رشد دوبارة جریا ن های نواخباری که شباهت های فراوانی نیز به اخباریان دارند، پرداختن به این موضوع را ضرورتی دوچندان بخشیده است.
پیشینة نص گرایی در عالم تشیع
هرچند زمینة اوج گیری جریان اخباریگری در اوایل قرن یازدهم هجری و توسط ملامحمدامین استرآبادی فراهم شد، نمی توان گفت بروز این طرز فکر در میان شیعه از این زمان و به صورت دفعی بوده است؛ بلکه رگه های این نگاه را می توان حتی در میان اصحاب ائمه یافت. از روایات و شواهد تاریخی نیز به خوبی فهمیده می شود که در زمان امامان معصوم علیهم السلام گرایش های بسیار متنوع و متفاوتی در باب امور اعتقادی و فقهی میان شیعیان وجود داشته است (نظری، 1379). البته پس از غیبت کبرا به دلیل عدم حضور امام این اختلاف نظر شدت گرفت و نوعی حدیث گرایی غلبه یافت. آن گونه که از کتب تاریخی و رجالی بر می آید، درپایان قرن سوم نوعی اخبار گرایی میان عالمان شیعی رایج بود. ( در این مرحله نزاع اخباری اصولی به آن معنا وجود ندارد؛ لذا مناسب دیدیم برای این دوره از واژة اخبارگرایی استفاده کنیم. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، ذیل واژة اخباریان). در عصر غیبت صغرا (329ـ260) و پس از آن تا پایان قرن چهارم، سیطره و غلبه در مجامع مذهبی با محدثان بود که به جای اجتهاد، به نقل حدیث و عمل به مضمون آن پایبند بودهاند و از تحلیلات عقلی و استنباطات اجتهادی پرهیز میکردند؛ هرچند فقیهان و پیروان این جریان خود به دو دستة افراطی و معتدل تقسیم پذیرند (شریفی، 1383). ناگفته نماند که عمدة علمای این دوره محدّث بودند. به علاوه در این زمان علم اصول و اجتهاد چندان رایج نبود؛ چرا که علما از افتادن در دامن قیاس و اجتهاد به رأی هراس داشتند.
اکنون این پرسش مطرح می شود که با وجود تأکید مکرر اهل بیت بر تأمل و تعقل که زمینه را برای ایجاد حرکت های عقل گرا فراهم می کند، رشد جریان اخباری چگونه ممکن است؟ هرچند کمتر به علل و عوامل شکل گیری چنین جریانی در این دوره پرداخته شده، برای نمونه می توان به جو خفقانی اشاره کرد که پس از شهادت امام صادق علیه السلام بر جامعة علمی تشیع تحمیل شد. فشارهای تحمیلی از سوی خلفای عباسی بر شاگردان اهل بیت مانع از ظهور جریان علمی فعال و بانشاط در میان شیعیان شد و تمام هم و غم شاگردان اهل بیت بر این قرار گرفت که با نگارش احادیث موجود، مانع از نابودی میراث گران بهای ایشان شوند.
پس از غیبت امام دوازدهم نیز خلأ وجود امام و فشارهای دستگاه خلافت موجب ایجاد نوعی رکود در فضای علمی شیعه شد. در چنین فضایی طبیعی است که شیعیان برای یافتن نظر امام از علمایی استفاده کنند که خود زیر فشارند و فضای بالنده ای برای گفت وگوهای علمی در اختیار ندارند. این مسئله خود از عوامل مهم تشدید فضای اخبار گرایی به شمار می آید؛ چنان که در جریان های نص گرای بعدی نیز به نوعی رکود جو علمی را شاهد هستیم.
در مقابل، هرگاه حکومتی بر سر کار بوده که آزادی و امکانات لازم را در اختیار علمای شیعه قرار داده و از مناظرات و گفت وگوهای میان داشمندان استقبال کرده، فضای کلامی و عقلی رشدی فزاینده داشته است. به همین دلیل است که با روی کار آمدن دولت شیعی آل بویه (321-448)، دانشمندان شیعه پر و بال بیشتری گرفتند (فقیهی، 1366، ص509). در همین فضا بود که بعضی از فقهای شیعه، در احیای اجتهاد و وارد کردن عقل به میدان گستردة فقه کوشیدند و همین تلاش ها سرانجام موجب شد تا اجتهاد و استفاده از عقل در استنباطات فقهی جای اصلی خود را بیابد. بزرگانی چون شیخ مفید(338-413)، سید مرتضی(355-436) و شیخ طوسی (متوفای 460) با نگارش کتب و رسایل پرشمار کلامی و اصولی و رد آرای نص گرایانة محدثان، حرکت عقل گرایانه در قلمرو فقه و اعتقادات شیعه را احیا کردند. تلاش های این بزرگان و دیگر مجتهدان پس از ایشان سبب شد تا حدیثگرایی افراطی به فراموشی سپرده شود و به جای آن روش اجتهادی، که بر عقل مبتنی بود، رواج یابد. این شیوه پس از آن نیز به حیات خود ادامه داد و روز به روز بر استحکامش افزوده شد؛ به گونه ای که جریان یاد شده از قرن پنجم تا قرن های متمادی هرگز نتوانست عرض اندام کند (نظری، 1379).
البته سقوط دولت آل بویه در 447 قمری و ظهور سلجوقیان روزگار سختی را برای شیعیان رقم زد؛ به گونه ای که کتابخانة شخصی شیخ طوسی در سال 449 قمری در آتش سوخت؛ علمای شیعه در ایران مورد بی احترامی و آزار قرار گرفتند (جعفریان، 1380، ص279) و رکودی صد ساله در علم اصول فقه شیعه پدید آمد؛ اما پایه محکمی که علمای بزرگوار شیعه بنیان گذاشته بودند و بهتر شدن اوضاع پس از مدتی، موجب رونق گرفتن حوزة نجف و حله شد و تفکر اصولی و عقل گرا نیز به رشد خویش ادامه داد. علمای بزرگی چون ابن ادریس، ابن زهره (در میانة قرن ششم هجری) و بعدها محقق حلی، شاگردش علامه حلی (648-726) و شهید اول، شهید ثانی و بزرگانی دیگر به تربیت شاگردان پرداختند. رشد جریان عقل گرای شیعه تا آغاز قرن یازدهم با حضور عالمانی چون صاحب معالم (حسن بن زین الدین، فرزند شهید ثانی)، شیخ بهایی و فاضل تونی ادامه یافت؛ تا اینکه در اوایل قرن یازدهم، یعنی دوران صاحب معالم، محمدامین استرابادی (متوفای 1031 قمری) اخباریگری نوین را پایه گذاری کرد و این جریان حدود دو قرن دوباره فضای فقه شیعی را از خود متأثر ساخت (هادوی، ص 82).
2. تأثیر متقابل فضای نص گرایی افراطی و ایجاد جو غیرعلمی
پیش تر به تأثیر وجود دولتی مقتدر و علم دوست در ایجاد فضای پویندة علمی و رشد گفتمان عقلانی اشاره کردیم. در اینجا بایسته است به تأثیر متقابل فضای اخباری در ایجاد رکود علمی و طرز تفکر خشک و انعطاف ناپذیر ظاهر گرایی اشاره کنیم.
یکی از آثار تفکر نص گرا، تمسک به ظاهر روایات است که آثاری مخرب در بر دارد. طبیعی است که روایات اهل بیت قطع نظر از نیاز به بررسی سندی، از لحاظ دلالت نیز معانی مختلفی را برمی تابند و در شرایط زمانی و مکانی ویژه ای صادر شده اند. گاه در میان روایات تعارض وجود دارد و چه بسا روایتی، روایت دیگر را تخصیص زند و یا آن را از اطلاق بیندازد و این مطلب حتی در قرآن که از لحاظ سندی خدشه ای ندارد، صادق است. طبیعی است که بی توجهی به این موارد و جمود بر ظواهر، موجب عدم فهم مراد حقیقی متکلم و شرایط ویژة صدور کلام است.
نتایج تأسف باری که پیمودن این مسیر در بردارد بر هیچ انسان بصیری پوشیده نیست و مقاطع تاریخ بشر پر است از رویداد ها اسفناکی که از عدم فهم درست کلام دیگران ناشی می شود و البته علمای ظاهر بین در ایجاد این رویدادها دخلی تام داشته اند. در این مجال مختصر جای آن نیست که به این رویدادها پرداخته شود. حوادثی که در اواخر حکومت آل بویه رخ داد و شیعیان در آن ضربات سختی متحمل شدند ناشی از همین نگاه است. تحریک مردم توسط خطبای ظاهربین –اعم از شیعه و سنی- که با فهم غلط برخی احادیث و مطرح کردن نابهنگام آنها، آتش فتنه ای را در میان مسلمانان روشن کردند و با دادن بهانه به دست بدخواهان، خسارات جبران ناپذیری را به بار آوردند از پیامدهای همین نگاه اخباری است. به گفتة شهید مطهری افرادی که اکنون اخباری مسلک هستند خیلی کم اند، ولی این جریان تقریباً دو سه قرن بر افکار مردم حکومت کرد و چه جنگ هایی، آدم کشی هایی [که] ایجاد نکرد! (مطهری، 1373 ب، ج1، ص142). امروزه نیز جریان سلفی وهابی در میان اهل سنت، محصول همین نگاه است.
3. احیای دوبارة اخباریگری
ملامحمدامین استرآبادی، خود نخست در فضای فقه و اصول رشد کرد و از دو اصولی نامدار آن زمان، یعنی حسن بن زین الدین صاحب معالم و محمد بن حسن عاملی صاحب مدارک اجازة اجتهاد گرفت (موسوی خوانساری، 1411ق، ج1، ص120) و ایشان وی را تحسین کردند. تاریخچة زندگی استرآبادی بسیار مبهم است. در کتب تراجم به جز برخی مباحث دربارة استادان و مولفات او و کیفیت تألیف کتاب معروفش، فوائد المدنیه، مطلبی نیامده است و حتی تاریخ وفات ایشان نیز اختلافی است. استاد مطهری در کتاب ده گفتار پس از نقل برخی از عبارات استرآبادی از او به منزلة مردی باهوش، مطالعه کرده و مسافرت رفته یاد می کند (مطهری، 1373 ج، ص103).
او بر اثر عوامل مختلف و به ویژه تحت تأثیر شدید واپسین استادش میرزامحمد استرآبادی (مؤلف رجال کبیر) که تفکر اخباری داشت، با نگارش کتاب فوائد المدینه، به احیا و تبلیغ این طرز فکر پرداخت. اینکه چه عواملی سبب شده تا استرآبادی این گونه از استادش متأثر شود و اصولاً چه فضایی موجب شده این فکر در او و استادش تقویت شود، نیازمند پژوهش است.
استرآبادی کتاب فوائدالمدینه را در سال های آخر عمر خود و در شهر مکه نگاشت. وی پس از چندی حضور در شهر مدینه و تأمل و پژوهش در احادیث، وارد مکه شد (استرآبادی، 1424ق، ص27) و مدت ها در همان جا بود تا وفات کرد و در قبرستان ابوطالب به خاک سپرده شد. آنچه از آثار استرآبادی و کتب تراجم برمی آید این است که استرآبادی پس از آنکه استاد نص گرایش به او توصیه می کند تا طریقة اخباریین را احیا کند، مدت ها در مدینه عزلت می گزیند و به دور از فضای علمی اقدام به نگارش این کتاب می کند. استرآبادی در جایی از کتاب خود، برای تأیید این اقدام به رؤیایی تمسک جسته، می گوید:
سحر شب جمعه ای در مکة معظمه پس از ادای نماز شب در عالم رؤیا دیدم شخصی برایم این آیه را که ومن یؤت الحکمه فقد اوتی خیراً کثیراً تلاوت می کند. صبح آن روز که کتاب کافی را برای مطالعه باز کردم، به حدیثی از امام صادق برخوردم که در تفسیر آیة شریفة مذکور می فرماید منظور از حکمت، احادیث اهل بیت است (ر.ک: همان، ص277).
او در رسالة دانشنامة قطب شاهی که آن را به زبان فارسی نوشته، این رؤیا را اشارة لازم الاطاعه می داند که موفق به امتثال آن شده است (موسوی خوانساری، 1411 ق، ج1، ص120).
4. پیامدهای علمی، اجتماعی و سیاسی اخباریگری
به گفتة علامة مجلسی، ملای استرآبادی کتاب خود را به ایران و عراق فرستاد و برخی علمای اصولی ایران و عراق، با مطالعة آن به جریان اخباری متمایل شدند. از علمای مشهوری که در ایران به این مسلک متمایل شدند می توان از ملامحسن فیض کاشانی، ملامحمدطاهر قمی، ملاخلیل قزوینی، شیخ حر عاملی و سید نعمت الله جزایری یاد کرد. البته عمدة اینان مشربی معتدل داشتند و نمی توان آنان را اخباری صرف دانست. بیش از هرجا این مسلک در بحرین رخنه کرد؛ به گونه ای که بحرین مرکز اخباریان شد (دوانی، 1362، ص89-90). نزاع اخباری اصولی و غلبة اندیشه اخباری علاوه بر رکود علمی، پیامدهای اجتماعی و سیاسی مخرب دیگری هم داشت.
رسول جعفریان درباره علل زوال دولت صفوی می نویسد:
به موازات رشد اخباریگری ابتدا عرفان و تصوف ضربه دید و پس از آن خود فقه مبتنی بر اجتهاد و اصول. تنها چیزی که بر جای ماند، یک نگرش اخباری بود که نه به ظواهر قرآن توجهی داشت و نه چندان به عقل و استدلال پایبند بود و نه یک فقه استدلالی زنده در اختیار داشت. عرفان و فلسفه نیز که مطرود شده بود. در اینجا بود که تقریباً بن بستی برای اندیشة دینی به وجود آمد و به نحوی دور زدن در اخبار و احادیث؛ آن هم اخباری که بسیاری از آنها ضعیف بود. در عین حال نگرش اخباری مجبور بود تا هر چه هست جمع آوری کند و به کار نبرد. توان گفت که در عصر اخیر صفوی جز فاضل هندی(م 1137) فقیهی زبردست که اثری همچون کشف اللثام در فقه داشته باشد، وجود نداشت و اصولاً در این دوره کمتر می توان دوره های فقه استدلالی یافت... نفس رکود فکر مذهبی و در آمدن آن از افراط صوفیگری به تفریط اخباریگری یک مشکل فکری مهم برای دورة اخیر صفوی است که طبیعی ترین نتیجة آن جلوگیری از از جولان عقل و اندیشه است (جعفریان، 1372، ص30).
با توجه به این بیانات می توان گفت هرچند دلیل اصلی سقوط صفویان و وقایع غم بار پس از آن، بی کفایتی شاه و فساد شایع در میان درباریان بود، رواج اندیشة اخباری نیز در این میان بی تأثیر نبود. علاوه بر این دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی، همانند اواخر حکومت آل بویه نیز در این زمان دیده می شود که عدم تدبیر علما در این زمینه بی تأثیر نیست. در مقابل، سقوط سلسلة صفویه ضربة سختی به فضای علمی شیعه وارد کرد و رکود جو علمی و کمبود فقهای متبحر، به تشدید فعالیت اخباریان انجامید. از زمان فوت ملای استرآبادی تا سقوط سلسلة صفویه، حدود صد سال به طول انجامید و صد سال دوم فعالیت اخباریان مربوط به پس از سقوط صفویه است. اوج فعالیت اخباریان مربوط به همین دورة رکود علمی پس از سقوط صفویه است.
موضوع دیگری که از لحاظ اجتماعی آثاری مخرب داشت، انکار عقل و اجماع، بسنده کردن به ظواهر احادیث و رد نظریه اجتهاد و تقلید توسط اخباریان بود و اساساً استرآبادی کتاب فوائد المدنیه را برای رد اجتهاد و تقلید نگاشت. در نتیجه هرکس (حتی اگر عربی نمی دانست) با مراجعه به روایت یا ترجمة آن می توانست حکم مورد نیاز خود را بفهمد (هادوی، ص85). این کار علاوه بر شکستن قداست مرجعیت دینی که ستون اتحاد و قدرت شیعه به شمار می آمد، نوعی هرج و مرج در استنباط احکام الهی ایجاد می کرد و ضربه ای محکم به ارکان دینی و اعتقادی مردم وارد می آورد.
5. عوامل بروز اخباریگری
نکته ای که باید در اینجا کانون توجه قرار داد این است که اخبار گرایی دوران مرحوم کلینی و شیخ صدوق با اخباریگری نوین کاملاً متفاوت است. اخبار گرایی کهن امری طبیعی بود؛ زیرا روزگار ایشان بیش از اکتفا به ظاهر احادیث را اقتضا نمی کرد و فروعات کمتری مطرح می شد؛ اما اخباریگری نوین در روزگاری مطرح شد که سال ها از مباحث اصولی گذشته و مباحث عقلی رشد و گسترش یافته اند (همان، ص83). به ویژه در زمان استرآبادی، به موجب فضای مناسب ناشی از حمایت حکومت سلسلة صفویه از علما، حوزة علمی شیعه در وضعیتی خوب بوده و خود وی نیز در همین فضا درس خوانده است. حال چگونه ممکن است در چنین فضایی، جریان ضد عقلی رشد یابد؟ نکتة درخور توجه این است که فضای کتاب استرآبادی نشان می دهد که او با برهان و استدلال آشنایی خوبی دارد و می کوشد تا با اقامة استدلالات و ادله عقلی و نقلی مراد خود را اثبات کند. روشن است که اگر وی در فضای اخباری محض علم آموخته بود، موفق به نگارش این کتاب نمی شد.
به نظر می رسد که عوامل مختلفی در شکل گیری فضای ذهنی استرآبادی دخیل بوده اند. دور بودن از فضای بحث و نقادی، می تواند یکی از علل مهم این امر باشد. به اعترافِ خود او این کتاب پس از سال ها عزلت و گوشه گیری در شهری نوشته شده است که صرفا زیارتی است و بُعد علمی ندارد. اگر استرآبادی مباحث و استدلالات خود را در محیطی علمی و در تعامل با علما مطرح می کرد، شبهات ذهنی او به آسانی حل شدنی بود.
موضوع دیگری که می تواند عاملی مهم در مخالفت استرآبادی و دیگر اخباریان با اجتهاد به شمار آید، افراط اصولیان در بحث های اصولی و وارد کردن بحث های بی فایده برای استنباط احکام در اصول فقه است. امام خمینی با اشاره به علت پیدایش دیدگاه منفی اخباریان نسبت به عقل (یا به تعبیری اصول) معتقد است که شیوة بحث بعضی علمای اصول در مباحثی که سود چندانی نداشت، همانند شیوة اهل سنت بود. از این رو اخباریان احساس کردند اگر این روال ادامه یابد، شیعه از احادیث و مکتب اهل بیت علیهم السلام دور خواهد شد. همین موضوع موجب شد که احساس خطر کنند و با روش اصولی به مخالفت بپردازند (موسوی خمینی، 1385 ق، ص 97).
ضعف برخی اخباریان در استنباط و ناتوانایی شان در فهم درست مقصود از عقل و اجتهاد نزد فقها و مجتهدان، از دیگر عوامل بروز این تفکر بود؛ به گونه ای که علم اصول از نظر آنها نوعی بی دینی و سنیگری و درافتادن با وحی محسوب می شد. بسنده کردن به ظواهر احادیث و رد اجتهاد و تقلید می تواند ناشی از پایین بودن سطح علمی برخی از ایشان باشد. این امر به ویژه در میان بیشتر علمای متأخر اخباری صادق است. علی دوانی می نویسد:
به نظر ما اغلب آنها که خود را عالم اخباری می دانند، چون استعداد و حوصلة تحصیل فقه و اصول را در خود نمی دیده اند و در عین حال نمی خواستند از مجتهدین عقب بمانند، لذا به مسلک اخباری که چندان رنج تحصیل و دردسر ندارد گرویده، اجتهاد و تقلید را حرام دانسته و سپس خود را با مجتهدین طرف نموده، اقدام به بدگویی از مجتهدین و علمای اصول کرده و می کنند (بیشتر علمای متأخر اخباری چنین بوده اند) (دوانی، 1362، ص 89).
نکته دیگر تفاوت در خاستگاه جغرافیایی اصولیان و اخباریان است. هرچند این موضوع کلیت ندارد، از نظر جامعه شناختی دارای اهمیت است که عمدة گرایش های اخباریگری محصول نفوذ گرایش های شیعی مناطق عربی جنوبی از جمله بحرین بوده است. به تعبیر شهید مطهری به ویژه در میان شیخ نشین های خلیج فارس این منطق عجیب نفوذ کرد (مطهری، 1373 الف، ص 308). در مقابل، بسیاری از مهاجران جبل عامل لبنان، فقیهان و اصولیان بنام بوده اند (جعفریان، 1372، ص30). درخور توجه است که زمینههای احیای اخباریگری از آغاز قرن دهم به وسیلة فقیهانی همچون ابن ابی جمهور احسایی – از اهالی همان منطقة جنوبی- فراهم شده بود (شریفی، 1383). بعدها نیز گرایش شیخی (که برخی شعب آن در فروع اخباری اند) توسط شیخ احمد احسایی ایجاد شد.
از دیگر عوامل محتمل در بروز اخباریگری، تأثیرپذیری اخباریان به ویژه استرآبادی از حس گرایان غربی از جمله فرانسیس بیکن شخصیت انگلیسی معاصر اوست که این مطلب را به تفصیل بررسی خواهیم کرد.
6. بررسی امکان تأثیرپذیری اخباریان از حس گرایان غربی
شهید مطهری در تبیین عوامل مربوط به ظهور اخباریگری می گوید:
مرحوم آقای بروجردی یک حرفی داشتند که نمیدانم از چه مدرکی نقل میکردند؛ ولی حرف بسیار جالبی بود... ایشان یک وقتی که جریان ملاامین استرآبادی و استدلال های او بر ضد عقل را نقل میکردند، میگفتند که این نهضت مقارن است با نهضت ضد عقل و ضد فلسفهای که در اروپا پیدا شد بر اساس حسیگری و تجربیگری، که از دکارت و بیکن و غیره شروع شد. آنها هم به گونة دیگری با منطق و با تعقل مخالفت کردند، ولی بر اساس معتبر شناختن حس. ایشان مدعی بودند که ملاامین تحت تأثیر افکاری که در دنیای اروپا پیدا شده بود قرارگرفته بود (مطهری، 1373 الف، ص 310).
البته شهید مطهری در جایی دیگر این تأثیرپذیری را نه به منزلة ادعا، که به صورت احتمال و حدس مطرح کرده، می گوید:
من این حرف را در موقعی که آیت الله بروجردی در بروجرد بودند و خدمتشان رسیده بودیم از ایشان شنیدم ... ایشان برای پیدایش این جریان فکری یک ریشة دیگری به صورت احتمال و حدس به دست میدادند. میگفتند من حدس میزنم که فکر اخباریگری، در میان مشرق زمین ناشی از فکر مادیگری در مغرب زمین بوده است (مطهری، 1373 ب، ج1، ص 150).
شهید سیدمحمدباقر صدر نیز با تأکید بر وجود جهت گیری صریح حس گرا در افکار استرآبادی، نتیجه می گیرد که فکر اخباری از منافذی است که مذهب حس گرایی از آنجا به میراث فکری ما نفوذ می کند. وی سپس به رشد جریان حس گرایی در غرب حدود صد سال پس از استرآبادی اشاره، و تصریح می کند:
اخباریگری، که نمایندة جهت گیری حسی به شمار می آید، از جریان فلسفة حسی که در اروپا توسط جان لاک آغاز شد، قریب صد سال جلوتر است؛ هرچند می توان آن را معاصر فرانسیس بیکن (متوفای 1626م) دانست که مهد جریان فلسفة حسی در اروپاست. به هر حال هم گرایی قابل ملاحظه ای میان حرکت فکری اخباری و مذاهب حسی و تجربی در فلسفة اروپایی وجود دارد؛ زیرا هر دو حملاتی شدید به عقل کردند و حکم عقل را در صورت عدم استناد به حس، بی ارزش دانستند (صدر، 1395 ق، ص 42).
عبارات شهید صدر هرچند به وجود هم گرایی چشمگیر میان این دو جریان فکری از نظر حملة آنها به عقل و معاصرت بیکن و استرآبادی اشاره می کند، تصریحی به تأثیرپذیری اخباریان از حس گرایان ندارد. حال با عنایت به سخنان این دو متفکر برجستة اسلامی این پرسش مطرح می شود که شواهد و قراین تا چه حد احتمال تأثیرپذیری را تأیید می کنند؟ برای بررسی بهتر، مسئله را از دو زاویه بررسی می کنیم: یکی از حیث اثرگذاری جریان حس گرایی بر جریان اخباری و دیگری از حیث تأثیرگذاری متفکران غربی بر اخباریان. سپس با بررسی شواهد و قراین موجود به داوری در این زمینه خواهیم نشست.
1-6. شواهد دال بر تأثیرپذیری اخباریان از حس گرایان غربی
1-1-1.1-1-6. تقارن زمانی جنبش اخباریگری و جنبش حس گرایی
یکی از ادلة مطرح شده در این زمینه، معاصرت سردمدار جریان اخباریگری با برخی از بزرگان نهضت حس گرایی غرب است. دکارت فرانسوی و فرانسیس بیکن انگلیسی معاصرانی هستند که به شکل خاص می توان از آنها یاد کرد است. به ویژه بیکن در رشد تفکر حسی نقشی ویژه داشته است؛ به گونه ای که وی پیامبر علم جدید لقب یافته است. جالب توجه این است که بیکن (متوفای 1626م) و استرآبادی (متوفای 1624 یا 1627م) کاملاً هم زمانند. شهید مطهری در تبیین چگونگی آشنایی استرآبادی با اندیشه های بیکن و امثال او با اشاره به سال ها مجاورت استرآبادی در شهرهای مکه و مدینه می گوید: شاید چون ملا امین غالباً در ایران نبود و برخی اوقات مجاور بود در آن سفرهایش با کسی برخورد کرده و این افکار را از او گرفته است (مطهری، 1373 الف، ص311).
ایشان در جایی دیگر با اشاره به احتمال اثرگذاری نهضت حسی اروپا در ایران می گوید:
و این [ابداع فلسفة حسی در غرب] در همان زمانی بود که روابط بین ایران صفویه و دول اروپا به نحو شدید برقرار بود و اتفاقاً مقارن همین قرن ها در اینجا هم نهضت ضدعقلی پیدا شد... به عنوان طرف داری از اخبار (مطهری، 1373 ب، ج1، ص 150).
شهید مطهری حتی تصریح می کند که این احتمال بسیار بعید است:
یادم هست در تابستان سال 1322 شمسی که به بروجرد رفته بودم و آن وقت مرحوم آیة الله بروجردی اعلی الله مقامه در بروجرد بودند و به قم نیامده بودند. یک روز سخن از همین فکر اخباریین شد. ایشان در ضمن انتقادی از این فکر فرمودند: پیدایش این فکر در میان اخباریین اثر موج فلسفة حسی بود که در اروپا پیدا شد... الان نمیدانم که این فقط حدسی بود که ایشان ابراز میداشتند یا مدرکی داشتند، من خودم تا کنون به مدرکی برخورد نکردهام و بسیار بعید میدانم که این فکر حسی در آن وقت از غرب به شرق آمده باشد؛ ولی از طرف دیگر ایشان هم بیمدرک سخن نمیگفتند (مطهری، 1373 ج، ص 70).
روشن است که از هیچ یک از سخنان شهید مطهری نمی توان نتیجه گرفت که ایشان معتقد بوده استرآبادی از شخص خاصی همچون فرانسیس بیکن تأثیر پذیرفته است، بلکه از احتمال تأثیرپذیری او از جریان حس گرایی سخن می گوید. سخن شهید صدر نیز تنها به تقارن زمانی و هم گرایی چشمگیر میان این دو جریان اشاره دارد.
1-1-2.2-1-6. نگاه منفی هر دو جریان به عقل
از ویژگی های مشترک میان دو تفکر اخباری و حسی نگاه منفی آنها به عقل است. اخباریان هر گونه استنباط احکام شرعی بر اساس مقدمات عقلی را مردود می شمارند و پایة عقل را بسی فروتر از آن می دانند که بتواند دخالتی در فهم احکام شرعی داشته باشد (خرمیان، 1387، ج1، ص 100). به عقیدة اخباریان استفاده از عقل در استنباط احکام دینی رهاوردی جز از دست رفتن گوهر و حقیقت دین ندارد (جعفری، 1386، ص41). شیخ یوسف بحرانی از اخباریان معتدل که حتی استرآبادی را به دلیل مقابله با علما تخطئه می کند، با استفاده از سخنان سید نعمت الله جزایری در کتاب انوار النعمانیه و کلام فخر رازی، چندین صفحه در مذمت استفاده از هر گونه دادة عقلانی در دایرة شرع می نویسد. درخور توجه اینکه او برای انکار نقش عقل، از استدلالات عقلی استفاده می کند. او سپس در پاسخ به این پرسش که اگر اعتماد به دلیل عقلی جایز نباشد، در این صورت عقل هیچ اعتباری نخواهد داشت و این مخالف صریح آیات و روایات دربارة اهمیت عقل است، تصریح می کند: این دلایل و احادیث حداکثر در مدح عقل فطری و صحیح، به دور از هرگونه شائبة توهم و خالی از تاریکی های تعصب است... هرچند وجود چنین عقلی در میان مردم بسیار نادر است... (بحرانی، 1405 ق، ج1، ص 125-128).
روشن است که این تعریف از عقل، همان گونه که خود صاحب حدائق با عبارت وان شذّ وجوده بین الانام تصریح کرده است، اکثریت مطلق انسان ها را از دایرة عقل فطری و صحیح بیرون می سازد. هرچند در غرب پس از رنسانس (به جز برخی ایمان گرایان افراطی) هیچ جریانی عقل را به طور کلی انکار نکرد و از این رو در نگاه اول به نظر می رسد که حتی حس گرایان نیز با کاربست عقل موافق اند، با نگاهی عمیق تر می توان دریافت که نگاه آنان چندان تفاوتی با اخباریان ندارد؛ زیرا نزد متفکران دورة نوزایی و پس از آن در عصر روشنگری، منظور از عقل همان عقل جزئی، بریده از وحی و مدرِک جزئیات یعنی معرفت عقلی حس گراست: مقصود کلی نویسندگان عصر روشنگری از عقل، عقلی بود که اعتقاد به وحی، تسلیم در برابر مرجعیت، احترام به آداب و سنن و... مانعی در راه آن نباشد (کاپلستون، 1385، ج 4، ص 49).
عقل گرایان برای انسان به برخی شناخت های فطری قایل اند؛ اما حس گرایان حتی همین مقدار نقش را نیز برای عقل قایل نیستند. ظاهر گفتار بعضی از آنان این است که ادراکات عقلی همان صورت های حسی هستند که به وسیلة فعالیت های ذهنی و عقلی تغییر شکل یافته اند و یا اینکه همة مفاهیم عقلی از زمینه های حسی استفاده می کنند (ر.ک: حسین زاده، 1381، ص87). روشن است که نگاه این چنین به عقل، تقلیل کارکرد عقل و تبدیل آن به ابزاری پیش پا افتاده است که توانایی استدلال و اثبات وجود خدا را ندارد. صاحب حدائق در کتاب الدرر النجفیه دربارة سیدنعمة الله می گوید که او در همة ادلة عقلی اثبات وجود خدا تردید روا داشت (هادوی، ص87).
شهید صدر با اشاره به تشابه حرکت ضد عقلی استرآبادی با جریان فلسفة حسی اروپا تصریح می کند:
حرکت محدث استرآبادی علیه معرفت عقلی منفصل از حس، به همان نتایجی انجامید که فلسفه های حسی در تاریخ تفکر اروپا به آنها رسیدند؛ زیرا با توجه به جهت گیری نادرست خود، در نهایت به مخالفت با همة ادلة عقلی پرداخت که مؤمنان برای اثبات وجود خداوند سبحان به آنها استناد می کنند؛ زیرا این ادله در محدودة ادلة عقلی منفصل از حس می گنجند (صدر، 1395 ق، ص 44).
وی عدم امکان استدلال عقلی بر اثبات وجود خدا را نتیجة مشترک هر دو تفکرِ اخباری و حس گرا ارزیابی می کند؛ چرا که اثبات وجود خدا در محدودة عقل جزئی حسی ممکن نیست. این پیامد که بیان تفکر حس گرایان غربی اخباریان مشترک است در تفکر عقل گرایان پس از دورة نوزایش نیز مشاهده می شود و این خود نشانة دیگری است بر اینکه که عقل گرایان و حس گرایان در اروپای پس از دورة نوزایی در موضوع اعتبار و عدم اعتبار عقل اختلاف چندانی ندارند و از همین روست که کانت عقل گرا همانند هیوم حس گرا، سرانجام به عدم امکان اثبات وجود خدا می رسد. البته ناگفته نماند که در اینجا به بیان شباهت اخباریان و حس گرایان بسنده، و از بیان شباهت های فراوان ایمان گرایان غربی با اخباریان چشم پوشی می کنیم.
1-1-3.3-1-6. تاکید بر اعتبار معرفت حسی
از مهم ترین ادله ای که احتمال تأثیرپذیری استرآبادی را از حس گرایان غربی افزایش می دهد، تصریحات او در کتاب فوائد مبنی بر اعتبار و خطاناپذیری علوم حسی و خطاپذیری و نامطمئن بودن غیر آنهاست. او در این کتاب، نُه دلیل بر لزوم انحصار اخذ غیرضروریاتِ دین به احادیث اهل بیت (لزوم عدم تمسک به عقل در آنها) می آورد و در نهمین دلیل خود با تقسیم علوم نظری به دو قسم حسی و غیرحسی می گوید:
دلیل نهم: مبتنی بر نکتة دقیقی است که با توفیق خدای متعال به آن توجه یافتم؛ به این ترتیب که علوم نظری بر دو دسته اند:
1. دسته ای از علوم نظری به مادة نزدیک به حس منتهی می شوند؛ مانند علم هندسه و حساب و اکثر فصول علم منطق. در این دسته از علوم هیچ اختلاف نظری میان دانشمندان و هیچ خطایی در نتایج فکر وجود ندارد؛ زیرا خطای در فکر یا از جهت صورت است یا از جهت ماده؛ اما خطای از جهت صورت در میان دانشمندان وجود ندارد؛ زیرا شناخت صورت برای اندیشه های استوار به سادگی امکان پذیر است. خطای از جهت ماده هم در این علوم قابل تصور نیست؛ زیرا مادة این دسته از علوم به حس نزدیک اند؛
2. دسته ای از علوم نظری هم به مادة دور از حس منتهی می شوند؛ مانند حکمت الهی و طبیعی و علم کلام و علم اصول فقه و مسائل نظری فقهی و برخی قواعد منطقی. در این دسته از علوم اختلافات و مشاجرات زیادی میان فلاسفة حکمت الهی و طبیعی و بین علمای اسلام در اصول فقه و مسائل فقهی و علم کلام و... وجود دارد که به هیچ سرانجامی هم نرسیده است؛ زیرا چنان که گفتیم قواعد منطقی از جهت صورت مانع خطاست نه از جهت ماده و هیچ قاعدة منطقی ای هم وجود ندارد که به وسیلة آن بدانیم هر ماده به کدام یک از اقسام فوق اختصاص دارد (استرآبادی، 1424 ق، ص256-260).
استرآبادی در این سخنان همة علوم عقلی از جمله حکمت، کلام، اصول و حتی مسائل فقهی نظری و برخی قواعد منطقی را اعتماد ناپذیر دانسته و معتقد است که قواعد منطقی تنها مانع خطا در صورت می شوند و ابزاری برای جلوگیری از خطا در مادة فکر ندارند؛ و از آنجا که خطای موجود در این علوم از ناحیة مادة غیر حسی است، این دسته از علوم راهی به عالم واقع ندارند و بنابراین فاقد ارزش اند و راهی برای ارزیابی آنها وجود ندارد. پس تنها علومی دارای اعتبارند که مستقیم یا غیر مستقیم از حس گرفته شده باشند.
حس گرایان غربی نیز به صراحت بر این نکته تأکید می ورزند که مبدأ شناخت های انسان حس است و تنها حس است که خطا نمی پذیرد. در این میان فرانسیس بیکن متفکر انگلیسی معاصر استرآبادی، نه تنها قایل به اصالت تجربه و منکر هر گونه علم فطری در انسان است، بلکه از پیشوایان و بنیان گذاران فلسفة تجربی انگلستان است؛ به گونه ای که همة فلسفه های تجربی این کشور تأثیر گذارده است و جان لاک که بعضی او را واضع فلسفة تجربی انگلستان نامیده اند، از وی متأثر شده و نظریة بیکن را گسترده و مستدل ساخته است. حتی برخی از اصحاب نظر نوشته اند که منابع اصلی فلسفة تجربه گرای تحصلی (پوزیتویسم) همان آثار فلسفی فرانسیس بیکن انگلیسی است (جهانگیری، 1385، ص158- 161).
البته ناگفته نماند که بیکن به طور ناگهانی دست به ابداع نظریة اصالت تجربه نزد، بلکه فضای حاکم در اروپای پس از دورة نوزایی اقتضای چنین فکری را داشت؛ به گونه ای که کسان دیگری به موازات بیکن و یا حتی سالیانی پیش از او، قائل به اصالت تجربه شده بودند.
نکتة دیگری که باید یادآور شد این است که حس گرایی هرچند به مرور زمان موجب نوعی مادی گرایی و سست شدن اندیشه های دینی و حتی رسیدن به الحاد بود (آن چنان که فلسفة بیکن را احیاکنندة ماده گرایی دانسته اند) چنین نیست که پذیرفتن اصالت تجربه بلافاصله به الحاد بینجامد. از این رو می بینیم که هرچند برخی از طرف داران اصالت تجربه ملحد بودند، بسیاری از پیشگامان و قایلان به این نظریه عملاً دین دار بوده اند. حتی خود بیکن عبارات پرشماری در تحسین ایمان دارد و معتقد است که ایمان بالاتر از عقل، و الهیات بالاتر از فلسفه است (همان ص 101).
2-6. جمع بندی و تحلیل شواهد
اکنون و پس از بیان شواهد، شایسته است ضمن تحلیل و جمع بندی شواهد به پرسش اصلی یعنی احتمال تأثیر حس گرایی غرب بر اخباریان پاسخ داده شود. در پاسخ به این پرسش، برخی معتقدند که جست وجوی منشأ اخباریگری در حس گرایی غرب هنوز در مرحلة حدس و گمان است و دلیل و مستند قابل دفاعی ندارد؛ هرچند دلیلی هم بر ابطال آن وجود ندارد (شریفی، 1383). برخی هم معتقدند این فرضیه قابل پذیرفتنی نیست و فلسفة حسی و تجربی اروپا... هیچ گونه نقشی در پدیدار شدن اخباریگری نداشته است (هادوی، ص88 و جناتی، 1366).
با این حال به نظر می رسد به دلایلی می توان از این نظریه دفاع کرد. نخست باید تصریح شود که نمی توان الگوگیری استرآبادی از شخص ویژ ه ای را ثابت کرد و چنان که پیشتر گفتیم هیچ یک از بزرگانی هم که این احتمال را مطرح ساخته اند، به تأثیرگذاری فرد معینی تصریح نکرده اند؛ بلکه صرفاً از تأثیرگزاری جریان حس گرایی سخن گفته اند. اگر هم به افرادی چون بیکن، دکارت و لاک اشاره کرده اند، برای تقویت احتمال مزبور بوده است؛ به ویژه اینکه برخی از این افراد به نوعی نمایندة جریان حس گرایی به شمار می آیند.
با این وجود، تأثیر پذیری اخباریان از جریان حس گرای غربی احتمال بعیدی نیست. چنان که شهید مطهری از استاد خود نقل می کند، پیدایش این فکر در میان اخباریین بر اثر موج فلسفه حسی بود که در اروپا پیدا شد. در تبیین این موج می توان گفت که سال ها پیش از شکل گیری مذهب اخباری، نهضت نوزایی و در پی آن انقلاب صنعتی در اروپا آغاز شده بود. از ویژگی های این نهضت پشت پا زدن به عالم غیب و تأکید بر نوعی انسان محوری مبتنی بر عقلِ بریده از وحی بود. این فکر نه توسط چند شخص، بلکه توسط یک مجموعه ترویج می شد و به تدریج به کل کشورهای اروپایی سرایت کرد (ر.ک: مشکی، 1388).
با آغاز انقلاب صنعتی و ساخت ابزارهای نوین، از جمله اسلحه و توپ، اروپاییان به فکر استعمار دول ضعیف افتادند و ناوگان های خود را به سمت این سرزمین ها گسیل داشتند تا از منابع سرشار این مناطق بهره ببرند. لازمة استعمار مردم این کشور این است که پیش از آن، اندیشة مردم آن کشور استعمارزده شود. آنها ابتدا به بهانة تجارت و آباد کردن سرزمین ها یا تبلیغ دین، هیئت هایی را گسیل داشتند و آرام آرام با فراهم شدن زمینه مساعد و درحالی که مسلمانان به علل مختلف از جمله اختلافات درونی در حال ضعف بودند، به مناطق اسلامی هجوم بردند و برخی از نقاط را به تصرف خود درآوردند. در واقع استعمارگران با ترویج اندیشة خود موج حس گرایی را به این کشورها منتقل کردند. طبیعی است که مسلمانان به دلیل رویارویی مستقیم با اروپاییان و به دلیل مرزهای طولانی مشترک، حتی زودتر از دیگر اقوام با این فکر آشنا شوند. پیشینة طولانی استعمار پرتغال در حاشیة جنوبی ایران و خلیج فارس به سال ها قبل از حرکت اخباری می رسد. درخور توجه است که اخباریگری در همین منطقه بیشترین نفوذ را داشته است که ما پیش تر به این موضوع اشاره کردیم.
وسایل و ابزار مدرنی که استعمارگران در اختیار داشتند، رفته رفته این فکر را در میان برخی اندیشمندان مسلمان ایجاد کرد که چه شده است کفار به این ابزارها دست یافته اند و مسلمانان این گونه ضعیف شده اند؟ یکی از پاسخ های متصوَر این بود که مسلمانان با رها کردن دستور های عینی و یقینی پیامبر و اهل بیت و تمسک به علوم ذهنی و غیرمعتبر یونانی، عزت خود را از دست داده اند؛ در مقابل، اهل کتاب پس از رویارویی با اسلام از آن تأثیر پذیرفته و با عمل به برخی دستورهای آن این گونه پیشرفت کرده اند. از این رو باید با رها کردن علوم عقلی و یونانی و پرهیز از مجادلات بی حاصل عقلی و اصولی که ثمری جز عقب ماندگی مسلمانان ندارد، و با بازگشت به سلف صالح و سخنان پیامبر و اهل بیت، عظمت گذشته را بازگرداند.
نکتة درخور توجه این است که از برخی نواخباریان معارفی نیز دقیقاً چنین سخنانی شنیده می شود و شیفتگی به علوم حسی و پیشرفت های تجربی نزد برخی از آنان مشهود است (به این دلیل آنان را نواخباریان معارفی نامیده ایم که خود معتقدند: ما اخباری نیستیم، بلکه اخبارگراییم و هرچند برخلاف اخباری ها به اجتهاد در روایات فقهی معتقدیم اما در سایر معارف [اعتقادی] باید به احادیث رجوع نمود محمدرضا حکیمی، 1377، ص 35؛ همچنین ر.ک: همو، اخباری گری و اخبارگرایی در کتاب اجتهاد و تقلید در فلسفه). محمدرضا حکیمی از مروجان مکتب تفکیک، می نویسد:
این است که قرآن کریم یک کتاب علمی و تجربی است، نه فقط ذهنی و فلسفی؛ یعنی عین گراست، نه ذهن گرا... جا داشت پیش از آن هنگام که شماری از متفکران غرب به بررسی منطق صوری ارسطویی و نقد مباحث تعریفات و قیاسات بپردازند و اظهار کنند که با منطق صوری نمی توان به حقایق تجربی رسید، دانشمندان مسلمان به تفکر انتزاعی بسنده نمی کردند و به منطق تجربی نیز روی می آوردند؛ و واکنشی که غربیان در برابر فلسفة مدرسی نشان دادند و تجربه را در قلمرو علوم نظری و فلسفه وارد کردند، آنان نشان می دادند و با استفاده از اشارات مهم قرآن کریم دربارة اسرار خلقت و رموز کائنات، دانش جدید را پی می افکندند و به شایستگی بر امثال راجر بیکن (متوفای 1294م) و فرانسیس بیکن (متوفای 1626م) و... پیشی می گرفتند... (حکیمی، 1378 الف، ص 78-79).
مشابه این گونه تحلیلهای حسگرایانه در بسیاری از کتب حکیمی وجود دارد. ایشان در بخش ششم کتاب پیام جاودانه فصلی مستقل را با عنوان قرآن کریم، کتابی عینگرا به این موضوع اختصاص می دهد و می گوید: قرآن کتابی عین گراست نه ذهنی و ذهنی گرا، و حتی تفکر و تعقل را با عین گرایی کاملاً مرتبط ساخته است و از ذهنگرایی فلسفی-هر فلسفهای- به وضوح و تأکید و تکرار پرهیز داده است.
ایشان سپس از عقلگرایی مسلمانان به التقاط یاد کرده، مینویسد: ای کاش مسلمانان به آنچه کتاب آسمانی آنان از نخست به آن فراخوانده بود و راه شناخت صحیح را معرفی کرده بود، یعنی عینگرایی، مشاهده، دیدن، بساویدن، تجربه و آزمایش گوش فرا داده بودند (حکیمی، 1378 ب، ص 131-132).
با اندک تأملی در عبارات مزبور، حس گرایی به وضوح استشمام می شود. بنابراین از لحاظ جامعه شناختی هیچ بعدی ندارد که حرکت ایجاد شده در فضای اروپا به تدریج به مناطق دیگر منتقل شده و به تعبیری موج اجتماعی ایجاد کرده باشد و در افکار مؤثر افتاده باشد. حتماً هم لازم نیست تا کسانی از اروپا در مسافرت به مکه یا مدینه این فکر را در ذهن استرآبادی و یا استادانش تقویت کرده باشند؛ بلکه ممکن است با چند واسطه این فکر به ایشان منتقل شده باشد و یا متأثر از فضای موجود به این ایده رسیده باشند.
البته چنین نیست که تنها همین عامل به تشدید تفکر اخباری دامن زده باشد و ما نیز در این مقاله چنین ادعایی نداریم؛ بلکه معتقدیم مجموعه ای از علل در کنار هم به ایجاد یک پدیده می انجامد و چنان که گفتیم، این عامل نیز در کنار عوامل دیگر به منزلة جزء اخیر علت تامه، زمینة ایجاد فکر اخباری را فراهم آورده است.
3-6. اشکالات مطرح شده و پاسخ به ایشان
همان گونه که گفتیم، برخی اندیشمندان این احتمال را در حد حدس و گمان شمرده و یا کاملاً رد کرده اند. البته برخی منتقدان به لحاظ تقارن زمانی، احتمال نوعی انتقال مطلب را تأیید کرده اند. منتقدان در مقام نقد چند ایراد وارد کرده اند که ما در ذیل با اشاره به آنها، اشکالاتشان را بیان خواهیم کرد.
گفته شده که هرچند پیش فرض های معرفت شناختی مشترکی میان نهضت تجربه گرایی اروپا و اخباریگری وجود دارد، تفاوت مهمی هم میان آنها هست؛ زیرا اصالت دادن به تجربه و حس در اروپا به الحاد انجامید، اما همین اندیشه در اسلام با هدف عمل به دین و احیای معارف اسلامی پدید آمد (شریفی، 1383).
در پاسخ به این اشکال باید گفت اولاً حتی در میان تجربه گرایان نیز حس گرایی مستقیماً به الحاد منجر نشد؛ چنان که بسیای از حس گرایان مؤمن بودند و نفی دین، واپسین مرحلة فکر مادی بود و لازمة بعید آن به شمار می آمد. در مقابل تفکر مبتنی بر اصالت حس، در میان برخی اخباریان نیز به نفی ادلة عقلی اثبات وجود خدا انجامید و چنان که پیش تر به نقل ازصاحب حدائق اشاره کردیم، سید نعمة الله جزایری همة ادلة عقلی اثبات وجود خدا تردید روا داشت.
ضمناً اینکه تفکر اخباری بر خلاف حس گرایی به الحاد منتهی نشد، ناشی از شرایط و موقعیت متفاوتی است که هر یک در آن به سر برده اند. شهید صدر معتقد است تفکر اخباری، بر خلاف فلسفه های حسی اروپا، به دلیل همین موضوع یعنی شرایط و خاستگاه متفاوت و وجود انگیزه های دینی، به الحاد منجر نینجامیده است. به گفتة شهید صدر، جهت گیری های معرفت شناختی حسی و تجربی که در اروپا و در آغاز عصر علم مدرن شکل گرفت، به منظور خدمت به تجربه و بیان اهمیت آن بود و از این رو قابلیت نفی هر گونه معرفت عقلی منفصل از حس، از جمله نفی دین و خدا را در خود داشت؛ این در حالی بود که حرکت اخباریان در شرایط متفاوت رخ داد و دارای انگیزههای دینی بود؛ به این معنا که اخباریان، عقل را برای دفاع از شرع متهم می کردند، نه برای دفاع از تجربه، و به همین دلیل هم ایستادگی آنان در برابر عقل به انکار شریعت و دین نینجامید (صدر، 1395 ق، ص45).
اشکال دیگری که منتقدان مطرح میکنند این است که حس گرایان، عقل را در برابر تجربه تضعیف کردند؛ اما اخباریان دارای انگیزة مذهبی بودند و عقل را در برابر وحی و کلام معصوم تضعیف کردند(جناتی، 1366). از این رو نگاه استرآبادی با نگاه حس گرایان غربی ظاهراً متفاوت است.
در پاسخ به این ایراد باید گفت تفاوت انگیزه مانع تأثیر پذیرفتن از یک فکر یا الگوی معرفتی نیست. چه بسا افرادی با انگیزه های متفاوت، از یک ایدة واحد استفاده کنند. در پاسخ به پرسش قبل نیز به نقل از شهید صدر اشاره کردیم که هر چند انگیزه ها و شرایط متفاوتی در میان این دو گروه وجود دارد، در مبنای حس گرایانة واحد ایشان تردیدی نیست. به علاوه کلام معصوم و وحی، خود نوعی تجربه است و از امور حسی به شمار می آید و از این رو اصالت دادن به آن همراه با نفی عقل، از مبنای حس گرایانة اخباریان حکایت میکند. شاهد آن نیز کلام پیشین استرآبادی در اصالت دادن به حس است که دقیقاً همان مبنای حس گرایان غربی است.
نقد دیگری که نسبت به تأثیرپذیری اخباریان از حسگرایان صورت گرفته این است که تشابه ادله و تقارن زمان ها در مسائل عقلی و معرفت شناختی نمی تواند ملاک اقتباس یکی از دیگری باشد، به ویژه اینکه اخباریگری در جهان اسلام از همان قرون نخستین رواج داشته است؛ یعنی حدود هفت قرن پیش از تولد بیکن (شریفی، 1383).
در پاسخ باید بگوییم هرچند تشابه ادله و تقارن زمان، ملاک اقتباس نیستند، می توانند به منزلة شاهد، به همراه دیگر شواهد، احتمال یک نظریه را تقویت کنند. دربارة رواج اخباریگری در جهان اسلام نیز باید گفت در قرن سوم و چهارم هجری، به ادله ای که پیش تر به آنها اشاره کردیم، نوعی اخبارگرایی و نه اخباریگری رواج داشته که به هیچ وجه مانند جریان افراطی اخباریگری نبوده است و اگر هم بر جریان اخباری تأثیر داشته باشد، اثرگذاری دیگر عوامل از جمله حس گرایی غربی را نفی نمی کند.
در هر صورت حتی اگر احتمال تأثیر حس گرایان بر اخباریان بعید باشد، باید تأکید کنیم که اندیشة اخباری و ظاهرگرایی، به تعبیر شهید صدر، منفذی خواهد بود که جهت گیری حسی را به میراث اسلامی ما وارد خواهد کرد: ولأجل ذلک یمکننا أن نعتبر الحرکة الاخباریة فی الفکر العلمی الإسلامی أحد المسارب التی تسرب منها الاتجاه الحسی إلى تراثنا الفکری (صدر، 1395 ق، ص45).
7. نتیجه گیری
در این مقاله برخی عوامل بروز و ظهور برخی جریان های نص گرا، پیامدهای اخباریگری و احتمال تأثیر جریان حس گرایی غرب بر اخباریان بررسی شد و نتایجی بدین شرح به دست آمد:
الف) وضعیت جغرافیایی، اجتماعی و حاکمیتی و همچنین جنبش های عقل گرایانة تندرو در تقویت جریان های نص گرا مؤثر بوده اند.
ب) از جملة پیامد های اخباریگری، جمود فکری، ایجاد جو تشنج و عدم تعامل میان فرق اسلامی است که تضعیف حکومت اسلامی را به دنبال خواهد داشت؛
ج) احتمال تأثیر شخص یا اشخاصی از جریان حس گرایی غرب بر اخباریان بسیار ضعیف است؛ اما با توجه به موج ایجاد شده توسط تجربه گرایان، که سال ها پیش از بروز اخباریگری و در جریان نهضت نوزایی و انقلاب صنعتی شکل گرفت، احتمال تأثیر گذاری فضای مادی گرایانة موجود بر اشخاص بارز اخباری، فراوان است؛ به ویژه اینکه جهان اسلام با توجه به وجود ثروت های فرهنگی و طبیعی اش از همان آغاز کانون توجه استعمارگران بوده و هست؛
د) جریان نص گرایی افراطی، با توجه به ویژگی های فکری اش، پنجره و منفذی برای ورود جهت گیری حسی و مادی به میراث اسلامی ما خواهد بود؛ هرچند داعیه داران این گونه جریان ها خود متوجه این موضوع نباشند.
منابع
استرآبادی، محمد امین، 1424ق، فوائد المدنیة، قم، موسسه نشر اسلامی.
بحرانی، یوسف بن احمدبن ابراهیم، 1405ق، حدائق الناضرة، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
جعفری، محمد، 1386، عقل و دین از منظر روشنفکران دینی معاصر، قم، صهبای یقین.
جعفریان، رسول، 1372، علل برافتادن صفویان، تهران، نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
ــــ ، 1380، ازطلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، تهران، دلیل ما.
جنَاتی، محمدابراهیم، 1366، قیام اخباری ها علیه اجتهاد، کیهان اندیشه، شماره 13، ص 22-2.
جهانگیری، محسن، 1385، احوال و آثار و آراء فرانسیس بیکن، چ سوم، تهران، علمی و فرهنگی.
حسین زاده، محمد، 1381، معرفت شناسی، چ هشتم، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره.
حکیمی، محمدرضا، 1377، مکتب تفکیک، چ سوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
ــــ ، 1378 الف، اجتهاد و تقلید در فلسفه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
ــــ ، 1378 ب، پیام جاودانه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
خرمیان، جواد، 1387، قواعد عقلی درقلمرو روایات، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
دوانی، علی، 1362، وحید بهبهانی سرآمد محققین و دانشمندان شیعه در قرن 12، تهران، امیرکبیر.
شریفی ، احمدحسین، 1383، عقل از دیدگاه اخباریان شیعه، شیعه شناسی، ش 6، ص 23-58.
صدر، سیدمحمد باقر، 1395ق، معالم الجدیدة للاصول، ط الثانیه، تهران، مکتبة النجاح.
فقیهی، علی اصغر، 1366، آل بویه نخستین سلسلة قدرتمند شیعه، چ سوم، تهران، صبا.
کاپلستون، فردریک، 1385، تاریخ فلسفه، ترجمه اعوانی، چ دوم، تهران، علمی و فرهنگی.
مشکی، مهدی، 1388، درآمدی بر مبانی و فرایند شکل گیری مدرنیته، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، .
مطهری، مرتضی، 1373 الف، تعلیم و تربیت در اسلام، چ بیست و سوم، تهران، صدرا.
ــــ ، 1373 ب، اسلام و مقتضیات زمان، چ نهم، تهران، صدرا.
ــــ ، 1373 ج، ده گفتار، چ نهم، تهران، صدرا.
موسوی خوانساری، محمدباقر، 1411ق، روضات الجنات، بیروت، دارالاسلامیه.
موسوی خمینی، سید روح الله، 1385ق، الرسائل، قم، اسماعیلیان.
نظری، محمدتقی، 1379، اخباری گری و تأثیرات آن در فقه شیعه، مصباح، ش 36، ص107-124.
هادوی تهرانی، مهدی، تاملات در علم اصول فقه (جزوه)، کتاب اول، دفتر اول، علم اصول از آغاز تا امروز.