جستاری در حیات نوری امامان علیهم السلام
Article data in English (انگلیسی)
سال پنجم، شماره اول، پیاپی 12، پاییز و زمستان 1393
محمدحسین فاریاب / استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره m.faryab@gmail.com
دریافت: 26/12/1392 ـ پذیرش:11/6/1393
چکیده
مسئلة آفرینش نوری امامان معصوم علیهم السلام از مسائلی است که اگرچه در روایات بازتاب درخور توجهی داشته، در آثار متکلمان و محققان کمتر بدان پرداخته شده است. نگارنده در این نوشتار با روش توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از روایات معتبر به بررسی این مسئله، به ویژه شئون امامان علیهم السلام در آن عرصه پرداخته است. بر اساس مهم ترین یافته های این پژوهش، هرچند برخی متفکران، از اساس منکر وجود ارواح قبل از ابدان هستند، روایات معتبر و متعددی بر حیات نوری و روحی امامان علیهم السلام تأکید می کند. بر اساس این روایات، ایشان نخستین آفریدگان خداوند؛ در آن عرصه، وجودی حقیقی و نوری داشته اند و به تمجید و تقدیس پروردگار مشغول بوده اند. بر اساس روایات معتبر، وجود ایشان واسطة فیض برای آفرینش دیگر آفریدگان بوده است.
کلیدواژه ها: امام، عالم انوار، حیات نوری، نخستین آفریده، وساطت فیض، تقدیس پروردگار.
مقدمه
نوع نگرش به امامان علیهم السلام در میان باورمندان به امامت ایشان همواره مختلف بوده است؛ برخی مقاماتِ فوق بشری بسیاری به امامان علیهم السلام داده اند و برخی نیز در این جانب احتیاط را رعایت کرده اند. در این راستا متهم کردن افراد به غلو و تقصیر نیز همواره مطرح بوده است. ازاین روست که مراجعه به سخنان امامان علیهم السلام برای برون رفت از این اتهامات و رسیدن به نگرش مطابق با واقع، یکی از مهم ترین راهکارها به شمار می آید. گاه به مسئلة امامت و شخص اعیان ائمه علیهم السلام به گونه ای نگریسته می شود که گویی ایشان تنها برای زندگی در این دنیا و ارتباط با مردم و هدایت ایشان آفریده شده اند و جایگاه و شأن دیگری ندارند. این در حالی است که غور در روایات معتبر، از این واقعیت پرده برمی دارد که ایشان در عوالم سه گانة پیش از نظام ماده، نظام مادی و سرای آخرت، وجودی فعال و شئون و وظایفی خاص دارند که بی گمان آگاهی همه جانبه از این شئون، نگرشی نوین از مقام رفیع ایشان در اختیار باورمندان به ایشان قرار می دهد.
ملاحظۀ روایات موجود، روشن می سازد که امام در نظام تکوین دارای شئون پرشماری است. برخی از آنها مربوط به پیش از آفرینش نظام ماده و برخی دیگر دربارة همین عرصه حیات و بعضی دیگر نیز مربوط به سرای آخرت اند. آنچه در این نوشتار مورد تأکید است، نخست بررسی این پرسش است که امام پیش از ورود به عرصۀ دنیا ـ که آن را عالم انوار یا ارواح می نامیم ـ چگونه وجودی داشته است؟ دوم آنکه در عرصۀ قبل از دنیا، امام چه شئونی داشته است؟
دربارۀ موضوع این تحقیق، محققان پژوهش هایی انجام داده اند که اغلب آنها در شروح زیارت جامعة کبیره آمده است؛ اما به نظر می رسد جای تحقیقی که به طور ویژه و جدی دربارۀ حیات نوری ایشان انجام شده باشد، خالی است. گفتنی است که نویسنده در این نوشتار از روایات صحیح و معتبر بهره برده و در این راستا از نرم افزار درایۀالنور بسیار سود جسته؛ اما به دلیل رعایت اختصار، بررسی های سندی را (جز در مواردی خاص) در متن مقاله منعکس نکرده است.
1. ویژگی های نور ائمه اطهار علیهم السلام
از ظواهر آیات قرآن کریم دربارة این مسئله چیزی به دست نمی آید؛ این حال، با مراجعه به متون حدیثی شیعه و اهل سنت روشن می شود که اصل آفرینش نوری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمة اطهار علیهم السلام آموزه ای است که در روایاتی پرشمار نقل شده است و در میان آنها احادیث معتبری نیز به چشم می آیند. نور امامان علیهم السلام دارای ویژگی هایی است که به آنها اشاره می کنیم.
1ـ1. نخستین آفریده ها
در روایات فراوانی آمده است که نور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمة اطهار علیهم السلام پیش از آفرینش دیگر موجودات، از جمله پیش از آفرینش این نظام مادّی آفریده شده است. در روایتی از امام رضا علیهم السلام و ایشان از اجداد طاهرینش، از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کردند که فرمودند: ... أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْوَاحُنَا. .. (صدوق، 1378ق، ج1، ص262)؛ نخستین چیزی که خداوند آفرید، ارواح ما بود... .
در این روایت، روح امامان علیهم السلام نخستین آفریده های خداوند به شمار رفته است و چنان که خواهد آمد، مقصود از نور در این روایات، همان ارواح مطهر ایشان است.
در زیارت جامعة کبیره نیز چنین آمده است: خلقکم الله انواراً فجعلکم بعرشه محدقین... بکم فتح الله و بکم یختم (صدوق، 1413ق، ج2، ص613)؛ شما را به صورت نور آفرید... به وسیلة شما گشود [آفرینش را آغاز کرد] و به وسیلة شما به پایان می رساند. این دو روایت و روایاتی که در ادامه خواهند آمد، به روشنی بیان می کنند که نور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نخستین آفریده های خداوند هستند.
1ـ2. حقیقت نور امامان؛ مادی یا غیرمادی؟
تاکنون اصل وجود نوری و اینکه این نور، نخستین آفریدۀ خداوند است، اثبات شد؛ اما یکی از محوری ترین مسائل در بحث نور امامان علیهم السلام آن است که حقیقت این نور چیست؟ آیا همان روح است؟ همراه با جسم است یا مجرد محض است؟ اگر همراه با جسم است، آن جسم چه ویژگی هایی دارد؟ آیا اساساً آفرینش آنها در آن عرصه یک مرحله داشته یا چند مرحله؟
واقعیت آن است که پاسخ گویی دقیق به این پرسش ها چندان آسان نیست، اما شاید بتوان برخی از ابهامات را دربارة این مسئله تا حدی برطرف ساخت.
در روایات پرشماری بیان شده که مقصود از نور امامان علیهم السلام همان روح آنهاست. در روایتی صحیح از امام صادق علیهم السلام نقل شده است که فرمود: خداوند تبارک و تعالی فرمود: ای محمد همانا من نور تو و علی را (به صورت روح بدون بدن) آفریدم پیش از آنکه آسمان ها و زمین و عرش و دریا را بیافرینم (کلینی، 1362، ج1، ص440). در این روایت، به صراحت بیان شده است که مقصود از نور، همان روح است. در روایت صحیح دیگری از امام صادق علیهم السلام نقل شده است که پس از اشاره به آفرینش نوری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امام علی علیهم السلام، سخن خداوند به رسولش را چنین نقل فرمود: ... روح تو و علی علیهم السلام را جمع کرده و آنها را یک روح قرار دادم، پس این روح مرا تمجید و تقدیس و تهلیل می کرد (همان).
در روایتی دیگر از امام رضا علیهم السلام آمده که ایشان از اجداد طاهرینش و آنان از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کردند که: ...أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَرْوَاحُنَا. .. ثُمَّ خَلَقَ الْمَلَائِکَةَ فَلَمَّا شَاهَدُوا أَرْوَاحَنَا نُوراً وَاحِداً اسْتَعْظَمُوا أُمُورَنَا... (صدوق، 1378ق، ج1، ص262)؛ نخستین چیزی که خداوند آفرید، ارواح ما بود... آن گاه ملائکه را آفرید. پس وقتی ارواح ما را به شکل یک نور دیدند از امر ما به عظمت یاد کردند. در این روایت نیز بیان شده که نور امامان علیهم السلام همان روح آنهاست؛ ضمن آنکه تصریح شده که همین روح، نخستین مخلوق خداوند است.
امام صادق علیهم السلام در حدیثی می فرماید: إن الله تبارک وتعالى خلق أربعة عشر نورا قبل خلق الخلق بأربعة عشر ألف عام فهی أرواحنا (صدوق، 1395ق، ج 2، ص 336)؛ خداوند تبارک و تعالی چهارده هزار سال قبل از آفرینش مخلوقات، چهارده نور آفرید. پس آنها ارواح ما بودند. در این حدیث، افزون بر آنکه تأکید می شود نور امامان علیهم السلام نخستین آفریدگان بوده، تصریح می گردد که مقصود از نور، همان روح است.
دو روایت اخیر هرچند دارای اعتبار سندی لازم نیستند، به جهت تکرار مضمون آنها در روایات صحیح، پذیرفتنی اند. بنابراین روشن می شود که مقصود از نور امامان علیهم السلام، همان ارواح مطهّر آنهاست. طبیعی است که این روح فی نفسه مجرد است و ویژگی های مادی ندارد.
1ـ3. حقیقت شبح نوری امامان
در برخی روایات، گوشه ای دیگر از حقیقت مسئلۀ وجود نوری امامان علیهم السلام آشکار می شود. توضیح آنکه روح آدمی در این دنیا در قالب بدن اوست، اگرچه قابلیت خروج از آن را دارد. اینک باید دید که روح و نور امامان علیهم السلام در آن سرا، چگونه بوده است.
ابوحمزة ثمالی در روایتی صحیح از امام سجاد علیهم السلام چنین نقل می کند: همانا خداوند محمد و علی و یازده فرزندش را از نور عظمت خود آفرید، سپس ایشان را به صورت اشباحی در پرتو نور خود به پاداشت و آنها امامان از فرزندان رسول الله صلی الله علیه و آله هستند (کلینی، 1362، ج1، ص530 و 531). در بخش اول این روایت تصریح شده که خداوند این نورها را از نور عظمت خود آفرید. اینکه مقصود از نور عظمت خداوند چیست، روشن نیست، اما به وضوح از بزرگی این نوع آفرینش حکایت دارد. در بخش دوم این روایت، تصریح شده که این انوار به صورت اشباح نورانی بوده اند. امام علی علیهم السلام نیز در پاسخ کسی که پرسید قبل از آفرینش حضرت آدم علیهم السلام شما چه بودید؟ فرمود: ما اشباحی از نور بودیم (صدوق، بی تا، ج1، ص23).
این مضمون در روایاتی دیگر نیز نقل شده است (همان، ج1، ص208 و 209). البته روایات یادشده، جز روایت نخست، اعتبار سندی لازم را ندارند، اما به دلیل تکثر مضمون آنها، پذیرفتنی هستند.
اینک پرسش آن است که مقصود از اشباح چیست؟ پیش از پاسخ به این پرسش باید گفت که به نظر نمی رسد این روایات در پی بیان آن باشند که امامان علیهم السلام دارای دو مرحله از آفرینش باشند؛ زیرا ممکن است خلقت ایشان از ابتدا به صورت اشباح نورانی باشد و اگر در روایت اول گفته شد نور ایشان از نور عظمت خداوند است، سپس در اشباحی از نور به پا شدند، معنایش دو مرحله ای بودن آفرینش ایشان نیست؛ بلکه قسمت اول عظمت آن نور را بیان می کند، نه لزوماً وجود نور بدون شبح ایشان را.
دربارۀ شبحی بودن آن انوار، آنچه می توان گفت این است که نور امامان علیهم السلام قالبی به نام شبح داشته است. این قالب به طور قطع، بدن مادی نبوده است؛ زیرا بدن مادی بعدها آفریده شده است و اساساً آن سرا، سرای مادی نبوده است. بنابراین ممکن است شبح یادشده، قالب مثالی ایشان باشد. این احتمالی است که برخی از بزرگان نیز آن را تأیید کرده اند (مجلسی، 1404ق ـ الف، ج 4، ص272؛ قاضی سعید قمی، 1415ق، ج1، ص302؛ مروارید، 1418ق، ص218)؛ ضمن آنکه براساس تتبع نگارنده، نظریه ای مخالف با آن نیز نقل نشده است.
نکتۀ دیگری نیز که باید بدان پرداخته شود آن است که چنان که خواهد آمد، روایات فراوانی دربارۀ عالم ذر وجود دارد. عالم ذر عالمی است که به عالم اظلّه یا میثاق معروف است و اساساً برخی محدثان، روایات مربوط به عالم ذر را ذیل عنوان الاظلّه و الذر جمع آوری کرده اند (صفار، 1404ق، ص83) و در برخی روایات نیز از اشباح با عنوان ظلّ النور یاد شده است (کلینی، 1362، ج1، ص442)؛ چنان که در روایات دیگری نیز امامان علیهم السلام پیش از آفرینش همة موجودات، خود را موجوداتی در اظلّه معرفی کرده اند که به تقدیس و تسبیح خداوند مشغول بوده اند. (همان، ج1، ص441).
اگرچه دو روایت اخیر، از اعتبار سندی برخوردار نیستند، جمع تمام روایات، این اطمینان را به صدور این مضمون پدید می آورد که مقصود از اشباح و اظلّه یک چیز است و چنان که گفته شد، مقصود از شبح، همان جسم مثالی است. عالم ذر نیز عالمی بوده که انسان ها با بدن ذره ای یا مثالی خود در آن حضور داشته اند؛ چراکه این عالم نیز عالم اظله و اشباح است.
بنابراین به نظر می رسد اشباح و ارواح نورانی امامان علیهم السلام در عالم ذر نیز به همین سان وجود داشته اند و در این عالم، ارواح دیگر انسان ها همراه با وجود مثالی آنها حضور داشته و مسائلی از قبیل عرضۀ ولایت امامان علیهم السلام بر آنها روی داده است (صفار، 1404ق، ص87 ـ 90). بنا بر آنچه گذشت، روح و بدن مثالی امامان علیهم السلام، نخستین مخلوقات بوده و پس از آن در مراحل بعدی خلقت، روح و بدن مثالی دیگر انسان ها آفریده شده است. با توجه به آنچه گفته شد، تاکنون به سه نتیجه دست یافته ایم، نخست آنکه مقصود از نور امامان علیهم السلام همان روح ایشان است؛ دوم آنکه این روح در آن برهه، با قالب جسم مثالی بوده است که از آن به اشباح نورانی تعبیر می شود؛ سوم آنکه این روح و بدن مثالی در عالم ذر نیز وجود داشته است.
در سوی مقابل، روایاتی نیز وجود دارند که ظاهر آنها با دو نتیجۀ نخست تعارض دارد و باید بررسی شوند. در یکی از این روایات، امام باقر علیهم السلام خطاب به جابر می فرماید: یَا جَابِرُ إِنَّ اللَّهَ أَوَّلَ مَا خَلَقَ خَلَقَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله وَعِتْرَتَهُ الْهُدَاةَ الْمُهْتَدِینَ فَکَانُوا أَشْبَاحَ نُورٍ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ قُلْتُ وَ مَا الْأَشْبَاحُ قَالَ ظِلُّ النُّورِ أَبْدَانٌ نُورَانِیَّةٌ بِلَا أَرْوَاحٍ (کلینی، 1362، ج1، ص442)؛ ای جابر، همانا نخستین چیزی که خداوند آفرید، محمد صلی الله علیه و آله و عترت هدایتگر و هدایت شدۀ او بود. آنها اشباحی نورانی نزد خداوند بودند. گفتم: اشباح چیست؟ فرمود: سایه های نور، بدن های نورانی بدون روح. بر اساس این روایت، پیامبر و خاندان او در آن برهه، اشباحی از نور و به صورت ابدان نورانی بدون روح بوده اند، درحالی که پیش تر نتیجه گرفتیم که نور امامان علیهم السلام در آن برهه، همان روح آنهاست. با وجود این، روایت جابر، به لحاظ سندی فاقد اعتبار است؛ چراکه برای نمونه محمد بن عبدالله، از راویان این حدیث، فردی مجهول است. ازاین رو قابلیت مقاومت در برابر روایات معتبر پیشین را ندارد. افزون بر آن، با چشم پوشی از ضعف سند، چنان که برخی گفته اند، مقصود از این روح می تواند روح حیوانی باشد که یکی از مراتب روح است و امامان علیهم السلام این مرتبه از روح را در آن سرا نداشته اند (مازندرانی، 1382، ج7، ص142 و 143).
در روایتی دیگر، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که وقتی به معراج رفتند و به سدرة المنتهی رسیدند، به امر خدا سرِ خود را بالا گرفتند و در آنجا انوار ائمه علیهم السلام را دیدند (خزاز قمی، 1401ق، ص110و111؛ صدوق، 1378ق، ج1، ص58و59).
این روایت در نگاه نخست، دو مشکل ایجاد می کند: نخست آنکه ما پیش تر انوار امامان را همان ارواح ایشان دانستیم که با حدوث بدن دنیوی شان، روح و بدن به هم ملحق می شوند. ظاهر روایتی که نقل کردیم آن است که انواری که رسول الله صلی الله علیه و آله در معراج دیدند، همان اشباح و صورت های آنها و نه ارواح آنها بوده است؛ چراکه دست کم روح امام علی علیهم السلام در بدن دنیوی ایشان بوده است. بنابراین مقصود از انوار امامان، فقط صورت های بدون روح آنهاست؛
دوم آنکه اگر بپذیریم انوار همان ارواح باشند، باز هم ظاهر این روایت به گونه ای است که گویا آن ارواح در دنیایی دیگر مانند معراج باقی مانده اند و روح دیگری به بدن امامان ملحق شده است.
در پاسخ می توان گفت: اولاً هیچ بعید نیست که ارواح امامان در حصار بدن نبوده، با آن عوالم نیز در ارتباط باشند؛ ثانیاً می توان گفت انواری که رسول الله صلی الله علیه و آله دیدند، غیر از انوارِ هنگام آفرینش نخستین باشند؛ چراکه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله انوار امامان علیهم السلام را در سدرۀ المنتهی دیدند؛ درحالی که خداوند انوار امامان را پیش از آفرینش هرگونه آفریده ای، از جمله سدرۀ المنتهی، آفریده است. به دیگر سخن، اشکال یادشده آن گاه وارد است که وحدت این انوار با آن انوار نخستین اثبات شود، درحالی که دلیلی بر وحدت این انوار در سدرۀ المنتهی با آن ارواح نورانی وجود ندارد.
بنابراین با توجه به مجموعة روایات می توان به این نتیجه رسید که آفرینش امامان در آن عرصه، به صورت روح و بدون بدن مادّی بوده، هرچند قالبی مثالی داشته است.
1ـ4. نور امامان؛ موجوداتی زنده و فعال
یکی از پرسش های مطرح در این باره آن است که آیا نور امامان علیهم السلام در آن عرصه دارای حیات بوده است؟ فعالیتی هم داشته یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش باید به چند نکته اشاره کرد:
اول آنکه در روایاتی که گذشت، تصریح شد که آفرینش نوری امامان به صورت روح همراه با شبح بوده است؛
دوم آنکه روایاتی که از حضور امامان علیهم السلام در عالم ذر سخن می گویند (کلینی، 1362، ج1، ص204) تأییدی بر وجود روح امامان هستند؛ زیرا چنان که گذشت و خواهد آمد، در آن عرصه نیز ارواح موجود بوده اند و بعید به نظر می رسد که روح امامان علیهم السلام در عالم ذر چیزی غیر از نور آنها هنگام آفرینش باشد؛
سوم آنکه در روایاتی پرشمار به این مطلب اشاره شده که انوار مطهر ائمه علیهم السلام در آن برهه، به تمجید و تقدیس خداوند سبحان بوده مشغول بودند. برای نمونه، در روایتی صحیح از امام صادق علیهم السلام نقل شده است که خداوند پس از اشاره به آفرینش نوری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام علی علیهم السلام، چنین می گوید: تو همواره مرا تهلیل و تمجید می کردی؛ سپس روح تو و علی علیهم السلام را جمع کرده و آنها را یک روح قرار دادم. پس این روح مرا تمجید و تقدیس و تهلیل می کرد (کلینی، 1362، ج1، ص440).
ابوحمزة ثمالی نیز از امام سجاد علیهم السلام نقل می کند که ایشان پس از تأکید بر خلقت نوری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام فرمود: پیش از آفرینش آفریدگان، خدا را عبادت می کردند؛ او را تسبیح و تقدیس می کردند (همان، ص530 و 531؛ صدوق، 1395ق، ج1، ص318 و 319).
روایات دیگری نیز وجود دارند که اگرچه دارای اعتبار سندی لازم نیستند، به منزلة مؤید می توان از آنها بهره جست. برای نمونه، سلمان فارسی نقل می کند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پس از تصریح به مسئلة آفرینش نوری خود و امامان معصوم، بر اینکه در آنجا مشغول به تسبیح خداوند بودند، تأکید کردند (طبری آملی، 1413ق، ص447 و 448). انس بن مالک نیز چنین مضمونی را از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده است (صدوق، بی تا، ج1، ص208 و 209)؛ چنان که در برخی متون اهل سنت نیز شبیه همین مضمون آمده است. (ذهبی، 1382، ج1، ص، 507؛ ابن مغازلی شافعی، 1422ق، ص120 و 121).
البته اینکه این تقدیس و تهلیل چگونه بوده است، باید گفت طبیعی است که این کار مانند تهلیل و تقدیس ما انسان ها در این دنیا که با زبان و قلب صورت می گیرد نبوده است؛ چراکه نوع آفرینش ایشان متفاوت با آفرینش دنیوی است. با وجود این، حقیقت این نوع تهلیل و تقدیس نیز از اموری است که بر ما پوشیده است.
1ـ5. پرسش ها و پاسخ ها
ثابت شد که انوار امامان علیهم السلام، موجوداتی زنده و فعال در آن عرصه بوده اند و نور ایشان نیز همان روح آنهاست. اما پرسش هایی چند مطرح است:
پرسش یکم: روایاتی که گذشت همگی بیانگر آن اند که روح امامان علیهم السلام پیش از بدن آنها آفریده شده است. این مسئله با یکی از مسائل بحث انگیز فلسفی یعنی زمان پیدایش روح و امکان تقدم روح بر بدن گره خورده است. در این باره، این پرسش مطرح است که آیا نفس قدیم است یا حادث؟ اگر حادث است، حدوثش به حدوث بدن است یا آنکه نفس و روح پیش از بدن وجود داشته اند؟ (برای آشنایی با این دیدگاه ها، ر.ک: فیاضی، 1389، ص291 ـ 298).
جمعی از حکما بر استحالة وجود ارواح پیش از ابدان پای می فشرند و حدوث نفس را همراه حدوث بدن قلمداد می کنند (ابن سینا، 1404ق، ص198) و برخی دیگر نیز حدوث نفس به عین حدوث بدن دانسته اند (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج6، ص109)؛ درحالی که روایات پرشمار بیانگر آفرینش ارواح قبل از اجسادند (کلینی، 1362، ج1، ص438؛ صفار، 1404ق، ص87 ـ 90). روایات یادشده چنان پرشمارند که برخی فلاسفة محقق نیز با اشاره به فراوانی این روایات، مدعی شده اند که آفرینش ارواح قبل از اجساد از ضروریات مذهب شیعه است (آشتیانی، 1381، ص244).
باری، اگر امکان تقدم نفس بر بدن و نیز تحقق این امر تأیید شود، به آسانی می توان گفت که ارواح همة انسان ها از جمله امامان علیهم السلام قبل از آفرینش اجساد، آفریده شده و ارواح امامان علیهم السلام به دلیل شرافت ویژه ای که دارند، نخستین آفریدگان بوده اند. این ارواح پس از آفرینش اجساد، به بدن ملحق شده اند؛ اما اگر ثابت شود که تقدم ارواح بر اجساد استحالة عقلی دارد، سخن گفتن از وجود ارواح امامان علیهم السلام معنا نخواهد داشت و روایات یادشده نیازمند تأویل خواهند. ازهمین روست که برخی فلاسفه نیز با اذعان به وجود روایات پرشماری که بیانگر وجود ارواح قبل از ابدان اند، به دلیل وجود براهین دال بر استحالة وجود ارواح قبل از ابدان، روایات یادشده را تأویل کرده اند. برای نمونه برخی از ایشان مقصود از ارواح را ارواح کلیه یا همان عقول دانسته اند (سبزواری، 1369ـ 1379، ج5، ص186). برخی دیگر نیز مقصود از سال را سال ربوبی و الوهی، و هزار را نیز به هزار اسم خداوند تأویل کرده اند (سبزواری، 1383، ص351 و 352).
چنان که روشن است، دلیل روی گردانی ایشان از ظاهر و بلکه صریح روایات، چیزی جز همان ادلة استحالة وجود ارواح قبل از ابدان نیست؛ درحالی که به نظر می رسد این ادله برای اثبات مدعایشان کارایی ندارند. محققان این ادله را به نقد کشیده اند (فیاضی، 1389، ص309 ـ 359)؛ چراکه اغلب این ادله مبتنی بر استحالة تناسخ اند که کارآمدی آن ادله نیز به نقد کشیده شده است (همان، ص404 ـ 454). برای نمونه، یکی از ادله ای که برای استحالۀ تناسخ اقامه شده است، دلیلی است که می توان آن را اجتماع دو نفس در یک بدن نامید. تقریر استدلال چنین است:
م1. اگر نفس پس از مرگ، از بدنی به بدن دیگری وارد شود، اجتماع دو نفس در یک بدن لازم می آید؛
م2. اجتماع دو نفس در یک بدن، باطل است؛
نتیجه: انتقال نفس از بدنی به بدن دیگر باطل است.
تبیین مقدمة اول چنین است که آنچه موجب حدوث نفس در یک بدن می شود، آمادگی آن بدن است. بنابراین آن گاه که بدن آمادگی لازم را می یابد نفسی که نسبت به همة کمالات علمی و عملی بالقوه است، حادث می شود و به آن بدن تعلق می گیرد. اینک اگر نفس دیگری که با مرگ از بدنی دیگر جدا شده، به این بدن تعلق گیرد، لازم می آید که دو نفس به یک بدن واحد تعلق گیرند. مقدمة دوم نیز چنین تبیین می شود که لازمة اجتماع دو نفس در یک بدن، واحد شدن کثیر است؛ چراکه تشخص انسان به نفس اوست، اگر دو نفس به یک بدن تعلق گیرند، پس دو تشخص برای انسان واحد پدید می آید؛ در نتیجه یک موجود، دو وجود خواهد داشت.
با آنکه بسیاری از اندیشمندانی که به انکار تناسخ پرداخته اند، از این دلیل استفاده کرده و حتی یکی از بهترین ادلة استحالة تناسخ را همین دلیل دانسته اند (ابن سینا، 1363، ص109؛ لاهیجی، 1383، ص174؛ طباطبائی، 1417ق، ج1، ص209) این دلیل، تمام نیست. برخی از ایرادات وارد بر آن بدین قرار است:
اولاً اینکه سبب حدوث نفس در بدن، آمادگی بدن باشد، بدین معنا که علت تامة حدوث نفس، همان آمادگی بدن باشد، مدعایی بدون دلیل است، بلکه تنها می تواند مقتضی شمرده شود؛ ازاین رو می شود تصور کرد که بدنی آمادگی لازم را یافته باشد، اما نفس به آن تعلق نگیرد. ازاین رو احتمال دارد نفسی که از بدنی جدا می شود، وارد آن شود نه آنکه نفسی حادث شود و به آن تعلق گیرد. بنابراین اجتماع دو نفس در یک بدن لازم نمی آید؛
ثانیاً این دلیل اخص از مدعاست و همة موارد تناسخ را دربرنمی گیرد. برای مثال، اگر نفسی از بدنی جدا شود و دوباره بخواهد به همان بدن تعلق گیرد، این دلیل از ابطال آن ناتوان است، به دیگر سخن، این دلیل تنها در جایی جاری است که نفسی در بدن حادث شود یا آنکه موجود باشد و مانع از تعلق نفس مستنسخه شود؛
ثالثاً دلیل یادشده تنها بر مبنای صدرالمتألهین تمام است که معتقد بود روح در این عالم همواره صورت بدن است؛ هرچند گاهی صورتی صرفاً مادی و گاهی صورتی مادی ـ مثالی و گاهی صورتی مادی ـ مثالی ـ عقلی است. پس دو نفس در یک بدن وجود ندارد؛ درحالی که به نظر می رسد سخن صحیح آن است که نفس را در مرحلة انسانی مجرد بدانیم و بدن را ابزار آن به شمار آوریم. در نتیجه می توان تصور کرد که دو روح با یک ابزار کار کنند (برای تفصیل بیشتر ر.ک: یوسفی، 1388، ص123 و 124).
ازاین رو می توان با استناد به روایات پرشمار، نظریة وجود ارواح قبل از ابدان را برگزید (کلینی، 1362، ج1، ص438؛ صفار، 1404ق، ص86ـ89؛ مجلسی، 1404ق الف، ج58، ص131ـ 138) که همان ارواح پس از حدوث بدن، به آن ملحق شده اند. بنابراین روح امامان علیهم السلام نیز همان روح یا وجود نوری است؛ چنان که ظاهر و بلکه صریح روایات نیز گویای همین امر است. برای نمونه، در روایات آمده که فردی خدمت امام علی علیهم السلام رسید و مدعی شد که از محبان آن حضرت است. امام سخن وی را تکذیب کرد و فرمود وقتی خداوند ارواح را قبل از ابدان آفرید، ارواحی که ولایت ما را می پذیرفتند بر ما عرضه شدند و روح تو را در آنجا ندیدم (صفار، 1404ق، ص87). این روایت نشان از آن دارد که همان روح به این عالم منتقل شده است؛ چراکه داوری و سخن حضرت بر اساس این همانی مخاطب در آن دنیا و این دنیاست.
پرسش دوم: بر اساس روایات پیشین گفتیم که انوار رسول الله صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نخستین آفریدگان هستند. این در حالی است که در تعداد اندکی از روایات تأکید شده که نور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نخستین مخلوق بوده است (ابن ابی جمهور احسایی، 1405ق، ج4، ص99).
در پاسخ باید گفت که این روایاتِ بسیار اندک (و به حسب تتبع نگارنده، کمتر از انگشتان یک دست) مرسل و نامعتبرند و اعتبار سندی ندارند؛ اگرچه ازآنجاکه افضلیت رسول الله صلی الله علیه و آله بر همگان امری مورد اجماع میان مسلمانان است، می توان تصور کرد و پذیرفت که نور آن پیامبر بزرگ به لحاظ رتبی مقدم بر نور امامان علیهم السلام آفریده شده است. از سوی دیگر در منابع مختلفی این روایت دیده می شود که نخستین آفریده، عقل است (میرداماد، 1403ق، ص40؛ صدرالمتألهین، 1383، ج1، ص216؛ مجلسی، 1404ق الف، ج1، ص97). البته گاه از اموری دیگر (مانند قلم) نیز به منزلة نخستین آفریده یاد می شود (قمی، 1367، ج2، ص298).
جست وجو در متون حدیثی شیعی نشان می دهد که روایاتی از این دست بسیار محدودند و همواره به طور مرسل و غیرمعتبر نقل شده اند؛ تا آنجا که علّامه مجلسی، محدث بزرگ شیعه تصریح می کند که این روایت را میان اخبار معتبر ندیده و از منابع اهل سنت گرفته شده است (مجلسی، 1404ق ـ ب، ج1، ص28).
با وجود این، برخی بزرگان شیعه گاه با توجه به همین روایات در اثبات این مدعا کوشیده اند که نور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و عقل مصداقاً یک چیز هستند. بدین بیان که تمام آنچه از ویژگی های عقل در حدیث جنود عقل و جهل است، همگی در حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وجود دارد. ازاین رو عقل موجود اشرف است، چنان که پیامبر نیز موجود اشرف است. پس این دو مصداقاً یک چیزند (ر.ک: میرداماد، 1403ق، ص40؛ صدرالمتألهین، 1383، ج1، ص215ـ218؛ فیض کاشانی، 1406ق، ج1، ص464).
گفتنی است غالب دانشمندانی که به دنبال وجه جمعی میان روایات یادشده بوده اند، تقدم آفرینش عقل بر دیگر موجودات را بر اساس حدیث جنود عقل و جهل پذیرفته اند. این در حالی است که حدیث یادشده تصریحی به این معنا ندارد (ر.ک: کلینی، 1362، ج1، ص10؛ برقی، 1371، ج1، ص192).
در مجموع به نظر می رسد اولاً روایاتی که نخستین مخلوق را عقل می دانند، بسیار اندک اند و همگی مرسل هستند؛ ثانیاً اگر این مدلول که عقل، نخستین مخلوق است، پذیرفته شود، وجه جمع یادشده با روایاتی که نور پیامبر را نخستین مخلوق می دانستند، پذیرفتنی می نماید.
پرسش سوم: تاریخ دقیق آفرینش انوار امامان علیهم السلام چه زمانی بوده است؟
در پاسخ باید گفت اولاً چون آفرینش نوری امامان علیهم السلام در عالمی بدون زمان و مکان بوده است، اساساً تعیین زمان برای آن معنا ندارد؛ با وجود این، در برخی روایات تأکید شده است که آفرینش نوری پیامبر و ائمة اطهار علیهم السلام پیش از حضرت آدم علیهم السلام بوده است؛ اما دربارة اینکه چه مقدار پیش از آن بوده، مضمون روایات متفاوت است. در برخی روایات گفته شده که این زمان دو هزار سال بوده است (صدوق، بی تا، ج1، ص173-175). در برخی روایات آمده که آفرینش نوری امامان علیهم السلام، هفت هزار سال قبل از آفرینش حضرت آدم علیهم السلام بوده است (خزاز قمی، 1401ق، ص69 ـ 73). در بعضی احادیث نیز (از جمله احادیثی در متون اهل سنت) تعبیر چهارده هزار سال آمده است (صدوق، 1395ق، ج1، ص274 ـ 278؛ احمد حنبل، بی تا، ج2، ص662).
چنان که روشن است، این روایات با یکدیگر هم نوا نیستند. البته هیچ یک از این روایات اعتبار سندی لازم را ندارند. فارغ از این مسئله، شاید بتوان این اعداد و ارقام را نشان از کثرت دانست. حاصل آنکه از مجموع آنچه گذشت روشن می شود که نور امامان معصوم علیهم السلام در عالم انوار بدون بدن و تنها به صورت روح نورانی همراه با جسم مثالی بوده که از آن به شبح نورانی تعبیر شده است. این نور نخستین مخلوقات به شمار آمده و فعال و زنده بوده است.
2. شئون وجود نوری امامان علیهم السلام نسبت به دیگر آفریده ها
روشن است که امر آفرینش به انوار معصومان علیهم السلام ختم نشده و پس از ایشان نیز این مسئله ادامه یافته است. ترتیب آفرینش موجودات از جمله مسائلی است که نمی توان نظر قطعی دربارة آن داد. با وجود این، از ظواهر آیات قرآن کریم و نیز روایات می توان به دیدگاهی اجمالی دست یافت. برای نمونه، آیات و روایات پرشماری که از وجود ارواح قبل از اجساد حکایت می کنند و یا سخن از عالم ذر به میان می آورند، نشان می دهد که ابتدا ارواح و سپس بدن ها آفریده شده اند. همچنین اگر حضرت آدم علیهم السلام را نخستین انسان آفریده شده ـ که مرکب از روح و جسم است ـ بدانیم، به روشنی می توان وجود فرشتگان و جنیان را پیش از انسان ثابت کرد؛ چنان که این مدعا از آیۀ سی ام سورۀ بقره که گفت وگوی میان خداوند با فرشتگان و پس از آن با شیطان است، به روشنی اثبات می شود.
از سوی دیگر، در روایات متواتری، ائمة اطهار علیهم السلام خود را حجت الله نامیده اند که بدون ایشان، خداوند نمی تواند در قیامت بر بندگان احتجاج کند؛ چنان که داوود رقّی در روایتی صحیح از امام کاظم علیهم السلام این سخن را نقل می کند (کلینی، 1362، ج1، ص177).
در برخی دیگر از روایات تأکید شده که حجت الهی در عوالم سه گانه (پیش از دنیای مادی، دنیای مادی و آخرت) وجود دارد؛ چنان که ابان بن تغلب در روایتی صحیح از امام صادق علیهم السلام چنین نقل می کند: الْحُجَّةُ قَبْلَ الْخَلْقِ وَمَعَ الْخَلْقِ وَبَعْدَ الْخَلْقِ (کلینی، 1362، ج1، ص177). متبادر از حجت در این روایت، همان وجود حجت های الهی است که شامل امامان علیهم السلام نیز می شود و ازآنجاکه پیش از آفرینش این عالم و مخلوقات آن، تنها وجودات نوری امامان علیهم السلام وجود داشته اند، پس ایشان تنها حجت های قبل از خلقت عالم ماده هستند. البته باید در ادامه چگونگی این حجیت بیشتر روشن شود. در اینجا به رابطة امام با دو گروه از موجوداتی که پیش از دنیا وجود داشته اند، اشاره می کنیم.
2ـ1. امام و فرشتگان
تبیین رابطة امام با فرشتگان پژوهشی مستقل می طلبد و در اینجا تنها به دنبال بیان شئون امامان علیهم السلام در قبال فرشتگان پیش از آغاز آفرینش این دنیا هستیم. دست کم در دو روایت آمده که ائمه علیهم السلام در آن عوالم، تقدیس و تسبیح خداوند را به ملائکه آموزش دادند و به نوعی مربی ایشان در این مسئله بودند. روایت اول را شیخ صدوق به طور مرسل از حبیب بن مظاهر و او از امام حسین علیهم السلام چنین نقل کرده است: ما اشباحی از نور بودیم که حول عرش خدا می چرخیدیم. پس به فرشتگانْ تسبیح و تهلیل و تحمید را آموختیم (صدوق، بی تا، ج1، ص 23).
روایت دوم را نیز شیخ صدوق به طور مسند نقل کرده، اما برخی افراد در سلسلة سند، مانند عبدالله بن عباس بخاری و محمدبن قاسم بن ابراهیم مجهول اند، و همین امر اعتبار سندی آن را تضعیف می کند. بر اساس این روایت، آن گاه که امام علی علیهم السلام از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله دربارۀ برتری ائمه بر ملائکه پرسید، ایشان برای تبیین برتری امامان بر فرشتگان بر این مسئله تأکید فرمود که فرشتگان با مشاهدۀ تسبیح کردن امامان علیهم السلام، آموختند که چگونه خدا را تسبیح کنند (صدوق، بی تا، ج1، ص5 و 6؛ صدوق، 1378ق، ج1، ص262 و 263).
این روایت به همراه روایت نخست، هر دو بر اینکه پیامبر و امامان علیهم السلام معلم ملائکه بوده اند، تصریح دارند. با وجود این، به دلیل ضعف سندی هر دو روایت، نمی توان مضمون آن را پذیرفت.
2ـ2. امام و ارواح انسان ها
گذشت که ارواح انسان ها پیش از اجساد آنها آفریده شده اند. بنابراین در آن عرصه، هم ارواح امامان علیهم السلام موجود بوده اند و هم ارواح انسان ها که از جملة آنها ارواح پیامبران نیز هست. داده های ما دربارة اینکه ارواح یادشده در آن دنیا به چه کاری مشغول بودند، اندک است؛ اما در برخی روایات از عرضة ارواح انسان ها بر امامان علیهم السلام خبر داده شده است. برای نمونه، در روایتی که با سندهایی گوناگون نقل شده، آمده که مردی نزد امیرالمؤمنین علیهم السلام آمد و سوگند یاد کرد که ولایت و محبت ایشان را در دل دارد. امام علیهم السلام وی را تکذیب کرد و فرمود: خداوند ارواح انسان ها را دو هزار سال پیش از بدن های آنها آفرید؛ آن گاه ارواح دوست داران ما را بر ما عرضه کرد و من روح تو را در آنجا ندیدم (کلینی، 1362، ج1، ص438).
مسئلة عالم ذر نیز ارتباط تنگاتنگی با این مسئله دارد، هرچند که وجود عالمی به نام عالم ذر مورد توافق همگان نیست. بااین حال با توجه به انبوه روایاتی که دربارۀ عالم ذر وارد شده اند، نمی توان اصل وجود این عالم را انکار کرد. برای نمونه، صاحب بصائر الدرجات بیش از بیست روایت در این باره نقل کرده است (صفار، 1404ق، ص83-90). در اغلب این روایات بیان شده که روح امت اسلام بر پیامبر عرضه شد و ایشان برای شیعیان امام علی علیهم السلام استغفار کردند که دست کم پانزده روایت در این باره وجود دارد (همان، ص83ـ86). البته استغفار برای شیعیان در آن عرصه، تنها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت داده شده است و دربارة رابطۀ امامان علیهم السلام با ارواح انسان ها، در روایاتی آمده که ولایت امامان علیهم السلام بر شیعیان عرضه، و از آنها پیمان گرفته شده است. ازاین رو در روایات پرشماری آمده که روح دوست داران اهل بیت علیهم السلام بر امامان علیهم السلام عرضه شده و ایشان دوست داران خود را می شناسند (همان، ص87 ـ 90؛ کلینی، 1362، ج1، ص438).
به هر حال، با فرض اثبات عالم ذر، نمی توان ارواح امامان را در قبال وجود ذره ای انسان ها بدون شأن دانست؛ هرچند اطلاعات ما در این باره چندان نیست که بتواند به تشریح این شئون بپردازد. گفتنی است پیش تر بر اساس روایتی صحیح گفته شد که حجت پیش از آفرینش دنیا نیز وجود داشته است؛ ممکن است گفته شود که تبلور حجیت امامان علیهم السلام در عالم میثاق بوده است (مجلسی، 1404ق ـ ب، ج2، ص294) که ارواح انسان ها در قبال ولایت امامان علیهم السلام تکلیف خود را روشن کرده اند.
2ـ3. واسطة فیض در آفرینش دیگر آفریدگان
یکی از مهم ترین پرسش ها در بحث خلقت نوری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام مسئلة چرایی آفرینش نوری آنها، آن هم به منزلة نخستین آفریده هاست. با نگاهی به مجموعة روایات معتبر به دست می آید که تحلیل این مسئله، چندان در روایات صورت نگرفته است. با وجود این، در بیانی ساده می توان گفت حکمت الهی اقتضا می کند آن گاه که خداوند سبحان بخواهد دست به آفرینش بزند، شبیه ترین موجود از به خود را نظر داشتن کمالات بیافریند که دارای بیشترین سنخیت با خود باشد. از سوی دیگر، خداوندی که مجرد و نور محض است، سنخیتی با ماده و امر مادی ندارد؛ ازاین رو باید نخستین آفریدة الهی خلقتی نورانی داشته باشد.
قاعدۀ سنخیت میان علت و معلول یکی از قواعد فلسفی است و اگر پذیرفته شود، می توان بر اساس آن، تحلیل یادشده را پذیرفت. این امر به نوعی بیانگر آن است که خداوند سبحان نور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به منزلة موجودی که شبیه ترین آفریده از نظر کمالات به اوست، آفریده و از مجرای او انوار پاک معصومان علیهم السلام را خلق کرده، و سپس از طریق ایشان، دیگر آفریده ها را آفریده است. به دیگر بیان، ایشان در حقیقت سبب و واسطة فیض خداوند در آفرینش دیگر آفریده ها هستند. یکی از مواردی که می تواند شاهدی بر این معنا باشد، سخن امام عصر علیهم السلام است که فرمود: نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَالْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا (طوسی، 1411ق، ص285).
همنوا با این سخن، سخنی دیگر از امام علی علیهم السلام است که در یکی از نامه های خود، خطاب به معاویه می نویسد: فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا (نهج البلاغه، نامة 28؛ طبرسی، 1403 ق، ج1، ص177)؛ همانا ما ساخته شدة پروردگارمان و مردم ساخته شدة برای ما هستند.
البته سخن حضرت امیر علیهم السلام صراحتی در مدعا ندارد؛ زیرا از تعبیر صنائع لنا استفاده شده که ظهور آن در این معناست که مردم به خاطر امامان علیهم السلام ساخته شده اند، نه آنکه امامان علیهم السلام علت ایجادی یا واسطه ای برای آنها باشند؛ زیرا در آن صورت، تعبیر صنائع بنا مناسبت داشت نه صنائع لنا؛ اما ظهور اولیة سخن امام عصر علیهم السلام، فراتر از آن چیزی است که در نامۀ امام علی علیهم السلام است؛ زیرا در آن از تعبیر صنائعنا استفاده شده است و ظهور اولیۀ آن مناسب با این معناست که ایشان نقشی ایجادی در خلقت مردم دارند.
البته توقیع یادشده به لحاظ سندی، فاقد اعتبار لازم است؛ زیرا در سلسلۀ سند آن، افرادی مجهول همچون حسین بن علی قمی، محمدبن علی بن طلحی آبی، علی بن محمدبن عبدۀ نیشابوری و علی بن ابراهیم رازی حضور دارند. با این حال می توان گفت به دلیل همنوا بودن این روایت با سخن امام علی علیهم السلام در نهج البلاغه، ضعف سند آن جبران می شود.
البته به لحاظ متنی و دلالی نیز به نظر می رسد اگر صدر و ذیل توقیع شریف امام علیهم السلام به دقت نگریسته شود، روشن می شود که بحث این توقیع تماماً دربارۀ نقش هدایتی امام علیهم السلام است؛ چراکه در آن از فتنه ها، گمراهی ها، نقش هدایتی انبیا و اولی الامر و... سخن به میان آمده است. ازاین رو تعبیر نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنَا وَالْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنَا می تواند به این معنا باشد که ما ساخته شده و هدایت شدۀ خداوند هستیم و مردم هدایت شدۀ به وسیلۀ ما هستند. لذا، این توقیع دلالتی بر این معنا که ایشان واسطۀ آفرینش مخلوقات هستند، ندارد.
روایت دیگری که در این باره می تواند سودمند باشد، یکی از فقرات زیارت جامعة کبیره است: خلقکم انواراً... بکم فتح الله وبکم یختم (صدوق، 1413ق، ج2، ص613)؛ شما را به صورت نور آفرید... به وسیلة شما گشود و به وسیلة شما به پایان می رساند. این تعبیر در برخی دیگر از زیارت نامه های ائمة اطهار علیهم السلام نیز آمده است که مجموعة آنها موجب اطمینان از صدور این مضمون از معصوم علیهم السلام است. برای نمونه امام صادق علیهم السلام در روایتی صحیح به شیعیان خود آموزش می دهند تا هنگام زیارت امام حسین علیهم السلام از تعبیر بکم فتح الله وبکم یختم استفاده کنند (ابن قولویه، 1356ق، ص197؛ کلینی، 1362، ج4، ص576). تعبیر بکم فتح الله می تواند مؤید این معنا باشد که امامان علیهم السلام واسطه در آفرینش دیگر مخلوقات اند؛ بدین بیان که حرف باء ظهور در سببیت دارد و دلیلی نیز برای دست برداشتن از این ظهور نیست. این سخن در سیاق عباراتی به کار رفته که بر اساس آنها، به امامان علیهم السلام نقش واسطه ای در فیض می دهیم. به این عبارات دقت کنید: وَبِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَبِکُمْ یَخْتِمُ اللَّهُ... وَبِکُمْ تُنْبِتُ الْأَرْضُ أَشْجَارَهَا وَبِکُمْ تُخْرِجُ الْأَشْجَارُ أَثْمَارَهَا وَبِکُمْ تُنْزِلُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ رِزْقَهَا وَ بِکُمْ یَکْشِفُ اللَّهُ الْکَرْبَ وَ بِکُمْ یُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَیْث (کلینی، 1362، ج4، ص576 و 577).
البته این سخنان بدان معنا نیست که ایشان خالق و آفریدگار مخلوقات اند؛ چراکه بر اساس جهان بینی توحیدی دین اسلام، خداوند سبحان تنها آفریدگار است. با وجود این، آفرینش خداوند در حقیقت فیض او نسبت به آفریدگان است و این فیض به واسطة انوار پاک پیامبر و ائمه علیهم السلام تحقق می یابد. این آموزه امری غریب نیست و فیوضات الهی در اغلب موارد با واسطه ای همراه اند. برای نمونه، اینکه انسانی خاص در زمانی خاص متولد می شود، فیض خداوند به اوست؛ اما این فیض از طریق پدر و مادر او بوده است. اینک می توان گفت که امامان علیهم السلام واسطة فیض خداوند برای آفرینش تمام هستی اند. در برخی روایات به گوشه هایی از این حقیقت اشاره شده است. برای نمونه، انس بن مالک از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل می کند: خداوند از نور صورت علی بن ابی طالب علیهم السلام هفتاد هزار فرشته را آفرید که تا روز قیامت برای او و شیعیان و دوستانش استغفار می کنند (ابن شاذان قمی، 1407 ق، ص42؛ دیلمی، 1412 ق، ج2، ص234؛ خوارزمی، 1411ق، ص72). شبیه همین مضمون از عثمان بن عفان نقل شده که وی از عمر بن خطاب و او از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله این حدیث را نقل کرده است (ابن شاذان قمی، 1407ق، ص148؛ خوارزمی، 1411ق، ص 329).
در روایتی دیگر از سلمان فارسی و ابن عباس نقل شده که خداوند سبحان به رسولش تأکید کرده که دو کوه را از نور صورت امام علی علیهم السلام آفریده است (ابن شاذان قمی، 1407 ق، ص168 و 169). این روایات که در برخی متون اهل سنت نیز نقل شده اند، اگرچه دارای اعتبار سندی لازم نیستند، محتوایشان آن به نوعی مؤید تحلیل نگارنده است که امامان علیهم السلام واسطۀ آفرینش دیگر مخلوقات اند.
در این میان روایاتی دیگر نیز وجود دارند که جزئیات بیشتری را از چگونگی آفرینش آفریده ها از مجرای نور وجودی امامان معصوم بیان می کنند. برای نمونه، در روایتی آمده که چگونگی آفرینش آفریدگان چنین بوده است: 1. از شکافته شدن نور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرش آفریده شد؛ 2. از شکافته شدن نور امام علی علیهم السلام، فرشتگان آفریده شدند؛ 3. از شکافته شدن نور حضرت زهرا علیها السلام آسمان ها و زمین آفریده شدند؛ 4. از شکافته شدن نور امام حسن علیهم السلام خورشید و ماه آفریده شدند؛ 5. از شکافته شدن نور امام حسین علیهم السلام، بهشت و حورالعین آفریده شدند (حسینی استرابادی، 1409ق، ص143 و 144؛ مجلسی، 1404 ق، ج15، ص10 و 11).
بنا بر آنچه گذشت، وجود نوری امامان علیهم السلام واسطة فیض خداوند در آفرینش دیگر آفریدگان است.
نتیجه گیری
از مجموع آنچه گذشت می توان بدین نتایج رسید:
1. انوار مقدس ائمة اطهار علیهم السلام نخستین آفریدگان هستی اند. آنان در آفرینش اولیه به صورت موجوداتی نورانی و دارای حیات بوده اند؛
2. مقصود از نور، همان روح مطهر امامان علیهم السلام است که در قالبی مثالی در آن سرا حضور داشته؛ قالبی که از آن به اشباح نورانی تعبیر شده است؛
3. از جمله شئون و وظایف ایشان در آن برهه، تمجید و تقدیس خداوند سبحان بوده است. بر اساس برخی روایات، آموزش این کار به فرشتگان نیز از جمله کارهای امامان علیهم السلام بوده است؛
4. ایشان بر دیگر موجودات در آن عرصه، مانند فرشتگان و نیز ارواح دیگر انسان ها حجت بوده اند؛
5. از برخی روایات با کمک برخی تحلیل های فلسفی می توان یکی از شئون مهم امامان در آن برهه را این دانست که ایشان واسطة فیض خدا در آفرینش دیگر آفریدگان هستند؛ گرچه جزئیات این حقیقت چندان برای ما روشن نیست.
منابع
ابن ابی الحدید معتزلی، عبدالحمید، 1404ق، شرح نهج البلاغة، قم، کتابخانة آیت الله مرعشی.
ابن ابی جمهور احسائی، محمد بن علی، 1405ق، عوالی اللئالی، قم، سیدالشهداء.
ابن حنبل، احمد، بی تا، فضائل الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیة.
ابن سینا، حسین بن عبدالله، 1363، المبدأ و المعاد، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی.
ـــــ ، 1404ق، الشفاء (الالهیات)، تصحیح سعید زاید، قم، مکتبة آیت الله مرعشی نجفی.
ابن شاذان قمی، محمدبن احمد، 1407ق، مأة منقبة، قم، مدرسة امام مهدی عجل الله تعالی فرجه.
ابن قولویه، جعفربن محمد، 1356ق، کامل الزیارات، نجف اشرف، مرتضویة.
ابن مغازلی شافعی، علی بن محمد، 1424ق، مناقب امام علی بن ابیطالب علیهم السلام، بیروت، دار الاضواء.
آشتیانی، سیدجلال الدین، 1381، شرح بر زاد المسافر، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
برقی، احمد بن محمد بن خالد، 1371، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیة.
حسینی استرابادی، سیدشرف الدین، 1409ق، تأویل الایات الظاهرة، قم، جامعة مدرسین.
خزاز قمی، علی بن محمد، 1401ق، کفایة الاثر، قم، بیدار.
خوارزمی، موفق بن احمد، 1411ق، المناقب، تحقیق مالک محمودی، قم، مؤسسة نشر اسلامی.
دیلمی، حسن بن ابی الحسن، 1412ق، ارشاد القلوب، بی جا، شریف رضی.
ذهبی، محمد بن احمد، 1382، میزان الاعتدال، بیروت، دارالمعرفة.
سبزواری، ملاهادی، 1369ـ1379، شرح المنظومه، تهران، ناب.
ـــــ ، 1383، اسرار الحکم، قم، مطبوعات دینی.
صدرالمتألهین، 1383، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
ـــــ ، 1981، الحکمۀ المتعالیۀ فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
صدوق، محمدبن علی، 1378ق، عیون اخبار الرضا علیهم السلام، تهران، جهان.
ـــــ ، 1395ق، کمال الدین و تمام النعمة، قم، دارالکتاب الاسلامیة.
ـــــ ، 1413ق، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین.
ـــــ ، بی تا، علل الشرایع، قم، داوری.
صفار، محمد بن حسن، 1404ق، بصائر الدرجات، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین.
طبرسی، احمد بن علی، 1403ق، الاحتجاج علی اهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی.
طبری آملی، محمد بن جریر بن رستم، 1413ق، دلائل الامامة، قم، مؤسسة البعثة.
طوسی، محمدبن حسن، 1411ق، الغیبة، قم، مؤسسة معارف اسلامی.
فیاضی، غلامرضا، 1389، علم النفس فلسفی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره.
فیض کاشانی، ملّامحمدمحسن، 1406ق، الوافی، اصفهان، کتابخانة امام امیرالمومنین علیهم السلام.
قاضی سعید قمی، محمدسعید، 1415ق، شرح توحید صدوق، تهران، وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
قمی، علی بن ابراهیم، 1367، تفسیر القمی، تحقیق سیدطیب موسوی جزائری، قم، دار الکتاب.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1362، الکافی، تهران، اسلامیة.
لاهیجی، ملّاعبدالرزاق، 1383، گوهر مراد، مقدمة زین العابدین قربانی، تهران، سایه.
مازندرانی، ملاصالح، 1382، شرح اصول الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
مجلسی، محمدباقر، 1404ق الف، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
ـــــ ، 1404ق ب، مرآت العقول، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
مروارید، حسنعلی، 1418ق، تنبیهات حول المبدأ و المعاد، مشهد، آستان قدس رضوی.
میرداماد، محمدباقر بن محمد، 1403ق، التعلیقة علی اصول الکافی، تحقیق مهدی رجایی، قم، خیام.
یوسفی، محمدتقی، 1388، تناسخ از دیدگاه عقل و وحی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره.