معرفت کلامی، سال ششم، شماره اول، پیاپی 14، بهار و تابستان 1394، صفحات 121-138

    وحدت یا تعدد کتاب پیشین الهی در قرآن

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    رضا برنجکار / استاد دانشگاه تهران (پرديس فارابي) / berenjkar@ut.ac.ir
    ✍️ ناصرالدین اوجاقی / استاديار دانشگاه زنجان / nojaghi51@gmail.com
    چکیده: 
    کتاب پیشین در متون دینی اشاره به حقیقتی دارد که همه‌ی حوادث جهان قبل از وقوع در آن ثبت شده اند. در برخی کتب اعتقادی از دو کتاب پیشین یاد می شود: 1. کتابی که مصون از تغییر و تبدیل است و به نام های کتاب مبین، لوح محفوظ و ام الکتاب خوانده می شود؛ 2. کتابی که محل تغییر و تحول است و به نام لوح یا کتاب محو و اثبات معروف است. معتقدان به دو گونه بودن کتاب پیشین به لحاظ قرآنی به آیه‌ی 39 سوره‌ی رعد استناد می کنند. در این مقاله با روشی توصیفی ـ تحلیلی ناظر به آیات قرآن نشان داده شده است که اولاً دلالت آیه‌ی مزبور بر وجود دو کتاب پیشین قطعی نیست و روایات نیز در این مورد مختلف اند؛ ثانیاً لوح محفوظی که در قرآن آمده نیز نمی تواند مستند دو گونه بودن کتاب پیشین قرار بگیرد؛ زیرا این لوح در قرآن به منزله‌ی کتاب پیشین مطرح نشده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Unity or Plurality of Ancient Divine Books in the Quran
    Abstract: 
    The ancient book in religious texts refers to the fact that all world events are recorded in this book before they occur. In some religious books, two ancient books are referred to: 1. The book called “manifest book”, “protected tablet” and “mother of the book”; which is guarded from change and modification. 2. The book which is changeable and is named” tablet” or the book of obliteration in affirmation. Those who believe that the ancient book has been of two kinds refer to verse 39 of Surah Ra'd (the Thunder). Using a descriptive-analytical method and through referring to the Quranic verses, this paper shows that firstly, the above mentioned verse's implication about the existence of two ancient books is uncertain, and there are varying traditions in this regard. Secondly, the guarded tablet mentioned in the Qur’an cannot be considered as evidence pointing to two kinds of the ancient book, because the Qur’an does not regard this tablet as the ancient book.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

    ​​​​

     

      1. مقدمه

    در آيات قرآن از كتابي نام برده شده كه همة اشيا و حوادث عالَم قبل از تحقق در آن ثبت شده‌اند. از اين لحاظ اين كتاب را مي‌توانيم كتاب پيشين بناميم. در ميان انديشمندان مسلمان برخي عناوين به‌كاررفته در قرآن مانند ام‌الكتاب، لوح محفوظ، كتاب مبين، كتاب مكنون و محو و اثبات نام‌هايي براي كتاب پيشين هستند. در يك بررسي جامع، با ديدگاه‌هايي مختلف دربارة هر كدام از اين عناوين روبه‌رو مي‌شويم. يكي از ديدگاه‌ها در اين زمينه بيان مي‌كند كه دو كتاب پيشين وجود دارد: لوح محفوظ و لوح محو و اثبات. در اين ديدگاه ام‌الكتاب، كتاب مبين و كتاب مكنون نام‌هاي ديگري براي لوح محفوظ هستند. اين لوح مصون از تغيير است؛ بر خلاف لوح محو و اثبات كه تغيير در آن روي مي‌دهد.

    در اين ديدگاه دليل تغيير در لوح محو و اثبات آن است كه تحقق نوشته‌هاي آن منوط به تحقق شرايط و عدم موانع است؛ درحالي‌كه ممكن است شرايط محقق نشوند يا مانعي بروز كند. برخي معتقدند كه در لوح محو و اثبات تنها اصل وقايع ثبت است (مجلسي، 1404ق، ج 4، ص 130). گروهي نيز اعتقاد دارند كه علاوه بر اصل وقايع، شرايط و موانع نيز در لوح محو و اثبات ثبت شده‌اند (حمود، 1421ق، ج1، ص364).

    دربارة لوح محفوظ برخي مي‌گويند تنها امري كه در نهايت واقع مي‌شود در اين لوح ثبت است (بيهقي، 1421ق، ص 215)؛ اما برخي اعتقاد دارند كه همة تقديرات، يعني آنچه واقع مي‌شود، آنچه محو مي‌شود و آنچه اثبات مي‌شود همه در لوح محفوظ ثبت است (سبحاني، 1412ق، ج2، ص239؛ طالقاني، 1373، ج2، ص368). در نگاهي ديگر لوح محفوظ و ام‌الكتاب موطن علم ازلي الهي‌اند و بدين‌ترتيب حكم علم ازلي را دارند (معرفت، 1423ق، ص277).

    به هر حال مقاله به دنبال پاسخ‌گويي به اين پرسش بنيادين است كه آيا از ديدگاه قرآن، كتاب پيشين يكي است يا دو تا؟ اگر دو كتاب پيشين وجود دارد آيا تغيير در يكي روي مي‌دهد يا در هر دو؟

    در اين مقاله مجال بحث تفصيلي از پيشينه وجود ندارد؛ بنابراين به‌اختصار بايد يادآور شد كه در منابع روايي فريقين دربارة كتاب پيشين رواياتي از معصومين‰ نقل شده است. در برخي تفاسير نيز مطالبي از صحابه و تابعين آمده و برخي مفسران بحث‌هايي دربارة كتاب پيشين و متعدد بودن يا نبودن آن دارند. افزون بر اينها مطالبي نيز در منابع كلامي و فلسفي وجود دارد. اين بحث دست‌كم از قرن چهارم هجري به اين منابع راه يافته است. در اين منابع معمولاً در مسئلة علم الهي، قضا و قدر، آموزه بدا و علم امام به كتاب پيشين پرداخته شده است.

    به هر حال در اين موضوع كتاب مستقلي يافت نشد؛ اما چند مقاله وجود دارد كه موضوع آنها كتاب پيشين است:

    1. مقاله‌اي با عنوان «بحثي دربارة لوح محفوظ و لوح محو و اثبات» نوشتة آقاي يعقوب جعفري كه در مجلة كلام اسلامي شماره 34 سال 1379 به چاپ رسيده است. در اين مقاله وجود دو لوح مفروض گرفته شده و با استفاده از آيات و روايات مطالبي درباره ويژگي‌هاي اين دو لوح آمده است؛

    2. «لوح محفوظ» عنوان مقاله‌اي از آقاي ابراهيم كلانتري است. اين مقاله در نشرية مقالات و بررسي‌ها شمارة 76، پاييز 83 چاپ شده است. در اين مقاله تنها لوح محفوظ كانون بررسي قرار گرفته است؛

    3. مقالة ديگر نوشتة آقاي محمد جامي تفقدي است كه در نشرية تحقيقات كتابداري و اطلاع‌رساني دانشگاهي در سال 1374 چاپ شده است. عنوان مقاله «لوح محفوظ(مبناي وجودي كتاب در تفكر اسلامي)» است كه مؤلف در آن به طور مختصر با توجه به تفسير الميزان ديدگاه علّامه طباطبائي را بيان مي‌كند.

    همچنين علّامه طباطبائي در تفسير الميزان در ذيل آية 39 سورة رعد و آية 59 سورة انعام به اين موضوع پرداخته است. در تفسير نمونه نيز در ذيل آية 39 سورة رعد با عنوان لوح محو و اثبات و لوح محفوظ به ماهيت كتاب پيشين پرداخته شده است.

    همان‌گونه كه بيان شد در حوزه‌هاي مختلف علوم اعتقادي به كتاب پيشين پرداخته مي‌شود. همين امر اهميت بحث دربارة اين كتاب را روشن مي‌كند. در اين مقاله ابتدا لوح محو و اثبات و ام‌الكتاب را در قرآن، و در ادامه لوح محفوظ را از منظر قرآن بررسي خواهيم كرد.

      1. 1. كتاب محو و اثبات و ام‌الكتاب در قرآن

    گفتيم كه برخي به وجود دو كتاب پيشين معتقدند: كتاب محو و اثبات و ام‌الكتاب كه در اين ديدگاه كتاب مبين و لوح محفوظ نيز ناميده مي‌شود. مستند اين ديدگاه اين آيه از قرآن است: «يمْحُوا اللَّهُ ما يشاءُ وَيثْبِتُ وَعِنْدَهُ ام‌الكتاب» (رعد: 39)؛ خداوند هر چه را بخواهد محو، و هر چه را بخواهد اثبات مي‏كند و «امّ الكتاب» نزد اوست!

    محو و اثبات تنها در اين آيه آمده است. اما ام‌الكتاب علاوه بر اين آيه‌ در دو آية ديگر نيز به كار رفته است: «هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَاياتٌ مُّحكَمَاتٌ هُنَّ ام‌الكتاب وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ» (آل‌عمران: 7)؛ «وَ إِنَّهُ في‏ ام‌الكتاب لَدَينا لَعَلِي حَكيمٌ» (زخرف: 4).

    روشن است كه در آية دوم ام‌الكتاب اشاره به كتاب پيشين ندارد. دربارة آية سوم هرچند برخي ام‌الكتاب را همان كتاب پيشين مي‌دانند، مي‌توان در اين زمينه ترديدهايي روا داشت. در ادامه و در بحث لوح محفوظ اين آيه را بررسي خواهيم كرد. بنابراين بحث بر روي آية نخست متمركز خواهد بود.

      1. 2. بحث لغوي

    محو: محو هر چيزي به معناي بردن (فراهيدي، 1410ق؛ ابن‌فارس، 1404ق) و ازالة اثر (راغب اصفهاني، 1412ق) آن است. محو در نوشتن به معناي پاك كردن نوشته است (ابن‌فارس، 1404ق؛ ابن‌منظور، 1414ق؛ حميري، 1420ق).

    اثبات: اثبات از مادة ثبت است. ثبت هر چيزي به معناي دوام (ابن‌فارس، 1404ق)، استقرار (فيومي، بي‌تا) و عدم زوال (راغب اصفهاني، 1412ق) آن است. بنابراين اثبات به معناي ادامه دادن و زايل نكردن است. البته اثبات به معناي نوشتن هم به كار رفته است (فيومي، بي‌تا). صاحب تاج العروس اين كاربرد را معناي مَجازي مي‌داند (حسيني واسطي، 1414ق).

    امّ: امّ به معناي اصل شيء است (فيومي، بي‌تا) و به‌طوركلي به هر شيئي كه اشياي بعد از آن به آن ضميمه شوند، ام مي‌گويند؛ مانند ام الرأس كه منظور از آن مخ است (فراهيدي، 1410ق). برخي معتقدند هر چيزي كه جامع اشياي متعدد باشد امّ ناميده مي‌شود؛ مانند پوسته‌اي كه مخ را در خود دارد كه به آن ام الرأس مي‌گويند (طريحي، 1416ق). ابن فارس چهار معناي اصلي براي امّ قايل است. بر معناي اول چهار معناي استعمالي متفرع مي‌شود كه عبارت‌اند از: اصل، مرجع، جماعت و دين (ابن‌فارس، 1404ق). از ميان اين معاني، سه معنا با تعبير ام‌الكتاب سازگارند: اصل، مرجع و جامع. بنابراين ام‌الكتاب مي‌تواند به معناي اصل كتاب، مرجع كتاب و جامع معاني كتاب (برخي از مفسران وجه ام‌الكتاب ناميده شدن سوره حمد را جامع تمام قرآن بودن آن دانسته‌اند. ر. ك: مراغي، بي‌تا، ج 1، ص23) باشد.

      1. 3. تفسير محو و اثبات

    در قرآن نامي از لوح محو و اثبات برده نشده، بلكه تنها در آية مزبور (رعد: 39) بيان شده كه خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مي‌كند. انديشمندان مسلمان با استناد به اين آيه و برخي روايات معتقد به وجود كتابي به نام محو و اثبات شده‌اند.

    مفسران دربارة متعلق و معناي محو و اثبات، تفاسير مختلفي دارند. مطابق برخي از تفاسير، اين آيه دلالتي بر وجود كتاب محو و اثبات ندارد. اين تفاسير در چهار محور كلي دسته‌بندي مي‌شوند:

    الف) نسخ شرايع و اثبات احكام: برخي بر اين باورند كه مراد از محو و اثبات، نسخ يا استمرار شريعت به‌طوركلي يا بخشي از آن بنا بر اقتضاي حكمت و مصلحت الهي است (مغنيه، 1424ق، ج4، ص416). در اين ديدگاه اثبات به معناي لغوي آن، يعني تداوم و عدم ازاله لحاظ شده است. اين ديدگاه مبتني بر تفسيري از «لكل اجل كتاب» در آية قبل است. در اين تفسير گفته مي‌شود مراد از كتاب در اين فقره از آيه كتاب‌هاي نازل‌شده بر انبياست. اشكال اين ديدگاه در ادامه در تفسير «لكل اجل كتاب» روشن خواهد شد؛

    ب) تغيير، زوال و ثبوت اشيا: برخي از مفسران مراد از محو و اثبات را همان تغيير، تحول و تبدل در اشيا مي‌دانند. طرف‌داران اين نظريه تبيين‌ها و مصاديق متفاوتي براي محو و اثبات بيان كرده‌اند. مرحوم حسيني همداني معتقد است همة موجودات محكوم به تبدل و حركت‌اند و هر لحظه وجود آنها نابود شده و وجود ديگري به آنها افاضه مي‏شود و نظر به زوال وجود و حدوث وجود ديگر، محو و اثبات صدق مي‏كند (حسيني همداني، 1404ق، ج 9، ص 237). علّامه طباطبائي نيز بياني مشابه دارد. البته علّامه طباطبائي را نمي‌توان يكي از طرف‌داران اين نظريه دانست؛ زيرا وي در اين امر ترديد دارد كه مراد تغيير و تحولات خارجي در اشياست و در نتيجه كتاب محو و اثبات يا كتابي كه اين تغيير و تحولات مستند به آن هستند، وجود ندارد (طباطبايي، 1417ق، ج11، ص377). همان‌طور كه ملاحظه مي‌شود در اين تبيين هم متعلق محو و هم متعلق اثبات تك‌تك اشيا هستند كه هر لحظه وجود آنها زايل، و وجودي ديگر افاضه مي‌شود.

    برخي از مفسران نيز محو را به يك شيء و اثبات را به شيء ديگر نسبت داده‌اند؛ به اين معنا كه خداوند اشيايي را كه اثبات (ايجاد) كرده محو مي‌كند و برخي اشياي ديگر را اثبات مي‌كند (فضل‌الله، 1419ق، ج13، ص67). برخي از مظاهر و مصاديق اين محو و اثبات عبارت‌اند از: شب و روز، خورشيد و ماه، روشنايي و تاريكي، مرگ و زندگي، توان و ناتواني، داشت و برداشت (حجازي، 1413ق، ج2، ص240). دربارة اين ديدگاه چند اشكال مطرح است:

    1. موافقان اين نظريه اثبات را به معناي ايجاد گرفته‌اند؛ درحالي‌كه در بحث لغوي گذشت كه ثبت و اثبات به معناي دوام، استقرار و ضد زوال و احياناً نوشتن است. در ميان دوازده كتاب لغت عمدة عربي، تنها راغب اصفهاني يكي از معاني اثبات را اخراج از عدم به وجود مي‌داند. با وجود كتاب‌هاي لغتي مثل صحاح، محيط، قاموس، لسان العرب و تاج العروس كه هيچ‌كدام چنين معنايي را بيان نكرده‌اند، نمي‌توان به آنچه در مفردات آمده است اعتماد كرد. علاوه بر اين در قرآن كريم هجده بار مادة ثبت آمده است كه در هيچ‌يك به‌معناي ايجاد نيست (البته منكر اين نيستيم كه امروزه اثبات به معناي ايجاد به كار مي‌رود).

    ممكن است اشكال شود كه در روايات آمده است كه محو تعلق مي‌گيرد به آنچه بوده (ما كان) و اثبات تعلق دارد به چيزي كه نيست (ما لم يكن)؛ مانند اين روايت: «عن أبي عبدالله† في قوله «يمْحُوا اللَّهُ ما يشاءُ وَيثْبِتُ وَعِنْدَهُ ام‌الكتاب» قال هل يثبت إلا ما لم يكن، وهل يمحو إلا ما كان» (عياشي، 1380ق، ج2، ص215). بنابراين محو همان اعدام است و اثبات هم ايجاد؛ ولي بايد توجه داشت كه محو به معناي ازالة اثر و پاك كردن نوشته نيز به «ما كان» تعلق مي‌گيرد. همچنين اثبات به معناي نوشتن نيز به «ما لم يكن» تعلق دارد. بنابراين احتمال دارد مرادِ روايات «ما كان مكتوبا» و «ما لم يكن مكتوبا» باشد. به هر حال اگر اين توجيه را نپذيريم با توجه به اين روايت اشكال وارد نخواهد بود؛

    2. اشكال ديگر اينكه چنين تفسيري از عبارت «يمحو الله ما يشاء ويثبت» بدون توجه به ماقبل و مابعد آن، صورت گرفته است؛ ولي با توجه به ماقبل و مابعد آن، يعني عبارت «لكل اجل كتاب» و «عنده ام‌الكتاب»، مشخص خواهد شد كه محو و اثبات نيز بايد در ارتباط با كتاب باشد. توضيح اينكه در پايان آية قبل مي‌فرمايد اجل و مدت هر چيزي مكتوب است. بنابراين مراد از محو در اين آيه محو اجل مكتوب خواهد بود. ازاين‌رو، محو و اثبات به همان كتابي تعلق دارند كه اجل در آن ثبت است، نه به عالم تكوين و اعيان خارجي؛

    3. معنايي كه اين ديدگاه از محو و اثبات ارائه مي‌كند امري جاري و ساري در ميان اشياست؛ درحالي‌كه بر اساس محتواي آيه، محو و اثبات امري دائمي نيستند، بلكه گاهي ممكن است ارادة الهي به اين دو تعلق بگيرد. در واقع آنچه اين ديدگاه بيان مي‌كند محتواي «يمحو الله الاشياء» است؛ ولي اين عبارت با «يمحو الله ما يشاء» محتواي يكساني ندارد. به نظر مي‌رسد بر همين مبناست كه در روايات اين آيه دليلي براي وقوع بدا قرار گرفته است (براي اطلاع از اين روايات ر.ك: بحراني، 1375، ج 3، ص 264). همان طور كه مي‌دانيم بدا امري دايمي نيست؛ بلكه تنها در برخي از حوادث واقع مي‌شود.

    ج) مرحلة مشروط بودن تحقق موجودات: طبق اين ديدگاه محو و اثبات به نحوة تحقق موجودات به لحاظ قطعيت و عدم قطعيت آن يا نحوة علم خداوند به تحقق موجودات به همين لحاظ تفسير مي‌شود. تحقق موجودات و حوداث عالم در دو مرحله صورت مي‌گيرد: مرحلة قطعي كه دگرگوني در آن راه ندارد؛ و مرحلة غيرقطعي و مشروط كه امكان تغيير دارد. به عبارت ديگر در تحقق حادثه‌ گاهي علل ناقصة آن ملاحظه مي‌شوند؛ مثلاً بدون توجه به پادزهر خوردن، سم عامل مرگ است؛ ولي با توجه به پادزهر، مرگ قطعيت نخواهد داشت. اين مرحله همان است كه با لوح محو و اثبات از آن ياد مي‌شود، ولي در واقع لوحي وجود ندارد. گاهي نيز حادثه را با علت تامة آن لحاظ مي‌كنيم كه وقوع آن قطعي خواهد بود (مكارم شيرازي، 1374، ج10، ص241؛ طباطبائي، 1417ق، ج 7، ص9؛ ج11، ص381).

    دربارة بازگشت محو و اثبات به علم خداوند نيز گفته مي‌شود كه علم خداوند دو مرحله دارد: علم به علل ناقصه و علم به علل تامه. از مرحلة اول به لوح محو و اثبات تعبير مي‌شود كه در واقع همان علم خدا به علل ناقصه است (مكارم شيرازي، 1374، ج10، ص242).

    اين ديدگاه با اين اشكال روبه‌روست كه محو به معناي از بين بردن شيء و ازالة آن، مستلزم آن است كه شيء ابتدا وجود داشته باشد. بنابراين اگر محو و اثبات ناظر به علل ناقصه باشد، با وجود علت ناقصه هنوز معلول به وجود نيامده است. پس چه چيزي در اينجا محو مي‌شود؟ اينجا تنها مي‌تواند اثبات صادق باشد آن هم به معناي ايجاد. بنابراين در اين نظريه نه محو در معناي خود به كار رفته است و نه اثبات و اين معنا كردن آيه بر خلاف ظاهر آن است.

    دربارة تقسيم علم خداوند به علم به علل ناقصه و علم به علل تامه، اين اشكال مطرح مي‌شود كه بر چه اساسي چنين تقسيمي در علم الهي صورت مي‌گيرد؟ مگر علم به علل ناقصه دست‌كم در مورد خدا، غير از علم به علت تامه است؟ البته اگر در اين ديدگاه واقعيت خارجي لوح يا كتاب مبين به‌منزلة مرتبه‌اي از علم فعلي الهي پذيرفته مي‌شد، در اين صورت اين ادعا موجه مي‌شد كه بگوييم علل ناقصة اشيا در لوحي نوشته شده‌اند و علت تامه در لوحي ديگر؛ ولي اتفاقاً در ذيل همين نظريه و تقسيم علم الهي تأكيد مي‌شود كه لوح واقعيت خارجي ندارد.

    د) محو و اثبات نوشته‌ها (ديدگاه برگزيده): برخي از مفسران بر اين باورند كه اين آيه به كتاب يا لوحي اشاره دارد كه تغيير و تبديل در آن رواست و نام آن لوح محو و اثبات است. در برابر آن، لوح محفوظ قرار دارد كه از هرگونه تغيير و دگرگوني مبراست (ابوالفتوح رازي، 1408ق، ج11، ص235؛ طيب، 1378، ج9، ص44). در اين ديدگاه محو و اثبات به نوشته‌ها تعلق مي‌گيرد.

    همان‌گونه كه در بحث لغوي ملاحظه شد، محو گاهي دربارة كتاب به كار مي‌رود و به معناي زايل كردن و پاك‌كردن نوشته‌هاست. اثبات نيز به معناي نوشتن به كار رفته است. بنابراين نوشته‌ها را متعلق محو و اثبات دانستن با معناي لغوي محو و اثبات سازگار است. البته اثبات را با توجه به معناي لغوي آن مي‌توان به معناي تثبيت و استمرار نوشتة قبلي نيز دانست.

    به هر حال اين ديدگاه علاوه بر استناد به معناي لغوي، از ظاهر آيه نيز قابل استفاده است. براي نشان دادن اين ظهور ابتدا بايد نگاهي به تفسير عبارت «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ» (رعد: 38) در آية قبل داشته باشيم؛ سپس رابطة بين دو آيه را بررسي كنيم.

      1. 4. تفسير «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ»

    دربارة «لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ» مفسران دو گونه تفسير را مطرح كرده‌اند:

    تفسير اول: برخي معتقدند كه كتاب در اينجا به معناي كتاب آسماني يا حكم و شريعت است؛ هر دوره و زماني كتاب و شريعت خاصي دارد كه پس از گذشت آن دوره، نسخ مي‌شود و كتاب و شريعت ديگري مي‌آيد (آلوسي، 1415ق، ج7، ص159؛ قرشي، 1377، ج5، ص256؛ مكارم شيرازي، 1374، ج10، ص240). طبق اين ديدگاه عبارت مزبور پاسخي به اشكال مشركان يا يهود دربارة پيامبر اسلامˆ است مبني بر اينكه اگر پيامبر به‌راستي فرستادة خداست، چرا احكام تورات و انجيل را نسخ مي‌كند؟ ديدگاهي كه محو و اثبات را ناظر به نسخ و استمرار شرايع مي‌دانست مبتني بر چنين برداشتي از آيه است.

    تفسير دوم: در تفسير دوم كتاب به معناي لغوي آن يعني نوشته اخذ مي‌شود. طرف‌داران اين تفسير با توجه به معناي اجل دو بيان از معناي آيه دارند: در يك بيان معناي آيه چنين است: هر نوشته‌اي زماني دارد (ابوالفتوح رازي، 1408ق، ج11، ص235؛ مراغي، بي‌تا، ج13، ص 115)؛ يا به عبارت ديگر براي هر زماني امري نوشته شده است كه اگر آن زمان فرا رسد، هر چه در آن نوشته شده است، روي مي‌دهد (آلوسي، 1415ق، ص 169؛ طباطبائي، 1417ق، ج 11، ص 374؛ فضل‌الله، 1419ق، ج13، ص67). در بياني ديگر گفته مي‌شود براي زمان و وقت هر چيزي نوشته‌اي وجود دارد (طوسي، بي‌تا، ج6، ص262؛ ابوالفتوح رازي، 1408ق؛ مظهري، 1412ق، ج5، ص245 ؛طيب، 1378، ج7، ص349). به نظر مي‌رسد بيان دوم دقيق‌تر است. در بيان اول اجل به مطلق زمان معنا شده است؛ درحالي‌كه در كتب لغت براي اجل دو معنا بيان شده است كه در هر دو، بر زمان مقيد دلالت دارد: 1. زمان و مدت تعيين‌شده براي يك شيء و 2. آخر و پايان زمان شيء (قرشي، 1412ق).

      1. 1ـ4. نقد و بررسي

    اشكال تفسير اول آن است كه با ظاهر آيه هماهنگ نيست؛ با اين توضيح كه آية «وَلَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ وَجَعَلْنا لَهُمْ أَزْواجاً وَذُرِّيةً وَما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يأْتِي بِآيةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ» (رعد: 38)، در ظاهر به سه بخش تقسيم مي‌شود. بدون ترديد دو بخش از آن، پاسخي به دو شبهه از شبهات مشركان است (يا مي‌تواند باشد): شبهة اول اينكه چرا پيامبرˆ زاهد و دنياگريز نيست و مانند انسان‌هاي عادي همسر و فرزند دارد؟ دوم آنكه چرا همة كارهاي خارق عادتي را كه ما درخواست مي‌كنيم انجام نمي‌دهد؟ درحالي‌كه پيامبران گذشته معجزاتي ارائه مي‌دادند.

    دربارة بخش سوم آيه (لِكُلِّ أَجَلٍ كِتابٌ) دو احتمال وجود دارد: يكي اينكه پاسخ به شبهه‌اي ديگر (شبهة نسخ) باشد؛ ديگر آنكه ادامه و تتمة پاسخ شبهة دوم باشد. ظاهر آيه احتمال اول را تضعيف مي‌كند؛ زيرا دو بخش اول كه هر كدام پاسخ شبهه‌اي هستند با حرف «و» از هم جدا شده‌اند. اگر بخش سوم نيز پاسخ شبهه‌اي جداگانه باشد، مناسب است كه با حرف «و» از بخش دوم جدا شود. نتيجه آنكه آيه دو بخش بيشتر ندارد و اين جمله در ادامه و تتمة بخش دوم است (الله اعلم).

    علّامه طباطبائي دربارة ارتباط بخش دوم و سوم مي‌نويسد تقدير آيه چنين است كه خدا به آنچه بخواهد اذن مي‌دهد؛ اما چنين نيست كه به هر معجزه‌اي در هر زمان اذن دهد؛ زيرا هر وقتي نوشته‌اي دارد كه در آن وقت تنها آنچه نوشته شده است واقع مي‌شود (طباطبائي، 1417ق، ج11، ص374).

    بنابراين در پاسخ به اشكال مشركان قرآن كريم مي‌فرمايد انجام معجزه به دست پيامبران نيست؛ بلكه منوط به اذن الهي است. با اين پاسخ، اشكالي ديگر مطرح مي‌شود كه چرا خداوند اذن نمي‌دهد؟ يا چرا در مواردي اذن مي‌دهد و در موارد ديگر اذن نمي‌دهد؟ پاسخ اين است كه زمان وقوع هر حادثه‌اي از جمله معجزه از قبل نوشته شده است، و تا آن زمان نرسد، ارادة الهي به تحقق آن تعلق نمي‌گيرد. نتيجه آنكه اين آيه درصدد بيان نوشته شدن اجل هر چيزي قبل از وقوع آن است؛ مكتوب پيشيني كه براي هر شيء وجود دارد.

      1. 5. دلالت آيه بر كتاب محو و اثبات

    استدلال بر كتابي پيشين كه در آن محو و اثبات واقع مي‌شود به اين صورت تبيين مي‌گردد كه اولاً كتاب در آية قبل كه مي‌فرمايد: «لكل اجل كتاب»، به معناي نوشته است. اينكه هر حادثه‌اي حتي معجزات پيامبران، از قبل نوشته شده و در زمان معين آن‌گونه كه نوشته شده تحقق مي‌يابد، اين توهم را پديد مي‌آورد كه حتي خداوند نيز قادر به انجام معجزات درخواستي نيست. به عبارت ديگر نسبت به فعل الهي اعتقاد به تعطيل را در پي خواهد داشت. ازاين‌رو براي دفع اين توهم مي‌فرمايد خداوند قادر است به ارادة خود هر نوشته‌اي را كه مي‌خواهد محو، و نوشته‌اي ديگر را اثبات كند. مؤيد اين تفسير، رواياتي‌اند كه سخن يهوديان را مبني بر بسته‌بودن دست خدا «يدُ اللَّهِ مَغْلُولَة» (مائده: 64)، بسته بودن دست خدا در امر خلقت و فراغت الهي از امور معنا كرده‌اند (ر. ك. طوسي، 1414ق، ص661؛ عياشي، 1380ق، ج1، ص330)؛

    ثانياً هر نوشته‌ و مكتوبي حتماً در مظروفي قرار دارد. بنابراين مي‌توان از اين عبارت نتيجه گرفت كه كتابي پيشين وجود دارد كه اجل هر چيزي در آن نوشته شده است. در ادامه مي‌فرمايد خداي تعالي مي‌تواند اين نوشته‌ها را محو يا اثبات كند. پس در اين كتاب تغيير و تبديل وجود دارد. نتيجه‌اي كه تاكنون به دست آمد نشان مي‌دهد كه بخش اول آيه بر كتاب پيشيني دلالت دارد كه به ارادة الهي در آن تغيير روي مي‌دهد.

      1. 1ـ5. بررسي دلالت آيه بر دو كتاب پيشين

    همان‌طور كه بيان شد ابتداي آيه ناظر به محو و اثبات نوشته‌هايي است كه قطعاً به كتابي تعلق دارند؛ كتابي كه در آن تغييراتي روي مي‌دهد. در بخش دوم آيه مي‌خوانيم: «وَعِنْدَهُ ام‌الكتاب». آيا اين بخش از آيه نيز بر كتابي پيشين دلالت مي‌كند؟ آيا اين كتاب غير از كتاب اول است؟ در پاسخ به اين پرسش‌ها با دو احتمال روبه‌روييم:

    احتمال اول: ادامة آيه به قرينة ابتداي آن اشاره به كتابي ديگر دارد كه مصون از تغيير است. ازاين‌رو اين آيه علاوه بر دلالت بر وجود دو كتاب، بر عدم تغيير در يكي از اين دو نيز دلالت مي‌كند؛

    احتمال دوم: ادامة آيه جملة حاليه، و در مقام تعليل ابتداي آيه است. ابتداي آيه اشاره به نوشته‌هايي دارد كه اگر خدا بخواهد آنها را محو يا اثبات مي‌كند. قادر بودن خداوند بر محو و اثبات آنچه مي‌خواهد، به دليل آن است كه اين نوشته‌ها در كتابي به نام ام‌الكتاب قرار دارند و اين كتاب نزد خداي تعالي است؛ خدا آگاه به آن و مالك آن است و ازاين‌رو هرگونه تغييري كه بخواهد انجام مي‌دهد. نتيجه آنكه اين آيه دلالتي بر دو كتاب ندارد؛ بلكه ناظر به يك كتاب پيشين است.

    طبق احتمال اول دو كتاب پيشين وجود دارند كه در يكي تغيير روي نمي‌دهد.

      1. 6. عدم تغيير در ام‌الكتاب

    به نظر مي‌رسد اگر در مباحث مربوط به ارتباط آية 38 و 39 تأملي داشته باشيم، نمي‌توانيم معتقد به عدم تغيير و تبديل در ام‌الكتاب باشيم. گفتيم كه مطرح شدن محو و اثبات در اين آيه اين توهم را كه با نوشته شدن همة امور در كتاب دست خدا بسته است، از بين مي‌برد. اكنون اگر در ادامة آيه دوباره كتاب ديگري مطرح شود كه در آن تمام مقدرات نوشته شده‌اند و هيچ تغيير و تبديلي در آن روي نمي‌دهد، باز همان توهم به وجود خواهد آمد. مؤيد اين امر رواياتي‌اند كه در آنها امام† مي‌فرمايد محو و اثبات به ارادة الهي در كتاب سالانه‌اي كه در شب قدر نوشته شده است، روي مي‌دهد. راوي از اين نكته به اين نتيجه مي‌رسد كه سرانجام آنچه واقع مي‌شود از قبل مكتوب است؛ به اين معنا كه كار از دست خدا خارج شده است. با اين حال امام† پاسخ مي‌دهد كه در نهايت نيز امر متوقف بر مشيت الهي است و هر آنچه خدا بخواهد واقع مي‌شود (ر.ك: قمي، 1367، ج1، ص366؛ عياشي، 1380ق، ج2، ص216).

    با توجه به يكي از ديدگاه‌هايي كه در مقدمه بدان اشاره كرديم براي حل اين مشكل مي‌توان گفت اولاً امكان تغيير در همة الواح هست؛ ثانياً دليل عدم وقوع تغيير در ام‌الكتاب اين است كه آنچه در علم ذاتي الهي هست در اين كتاب نوشته شده است. بنابراين ام‌الكتاب علم ذاتي نيست، ولي در حكم علم ذاتي و مصون از تغيير است؛ اما لوح محو و اثبات به‌منزلة برنامة عملي و نقشة اجرايي است؛ اموري در آن ثبت مي‌شوند كه ملائكه مأمور به اجراي آنها هستند. ازاين‌رو ممكن است در زماني بنا بر اقتضائاتي حادثه‌اي در آن ثبت شود كه سپس با تغيير شرايط، تغيير يابد و ملائكه مأمور به اجراي امري ديگر شوند.

    به عبارت ديگر تقدير بر دو گونه است: يك تقدير ظاهري كه بر حسب جريان طبيعي امور است. اين تقدير در لوح محو و اثبات ثبت است و وقوع آن حتمي نيست؛ زيرا احتمال دارد كه اموري ناگهاني و غيرعادي روي دهند و موجب تغيير در اين مقدرات شوند. خداي تعالي در علم ازلي خود وقوع چنين اموري را مي‌داند و تقدير ازلي آنها نزد خداي تعالي است. اين تقديرات در ام‌الكتاب ثبت شده‌اند (معرفت، 1423ق، ص277).

    راه‌حل ديگري نيز براي مشكل عدم تغيير در ام‌الكتاب وجود دارد. همان‌گونه كه قبلا ملاحظه شد برخي بر اين اعتقاد بودند كه در ام‌الكتاب همة مقدرات، يعني هم تقدير اول كه در لوح محو و اثبات نوشته شده و هم تقدير دوم كه پس از محو اولي نوشته خواهد شد، ثبت است. مثلاً عمر زيد در لوح محو و اثبات، پنجاه سال ثبت شده است. در اين لوح تنها اين تقدير وجود دارد؛ اما در ام‌الكتاب در كنار اين تقدير، اين هم نوشته شده است كه اگر زيد صلة رحم انجام دهد عمرش شصت سال خواهد بود. بنابراين هر كدام از اين دو واقع شود، محو و اثباتي در ام‌الكتاب به وجود نخواهد آمد.

      1. 7. بحث روايي

    مباحثي كه تا اينجا ارائه كرديم به بررسي قرآني مسئله اختصاص داشتند. شايد گمان بر اين باشد كه نظرية وجود دو كتاب پيشين، بر اساس روايات مطرح‌شده است. بنابراين مناسب است از منظر روايي نيز نگاهي به اين بحث داشته باشيم.

    دوگانه بودن كتاب پيشين: تا جايي كه فحص شد روايات دال بر دوگانه بودن كتاب پيشين منحصر در دو روايت‌اند:

    روايت اول: ابن‌شهر آشوب مي‌نويسد ابن‌مسعود در باب آية مورد بحث از نبي اكرمˆ چنين روايت مي‌كند: «هما كتابان [كتاب] سوي ام‌الكتاب يمحو الله منه ما يشاء ويثبت وأم الكتاب لا يغير منه شي‏ء» (ابن‌شهر آشوب، 1410ق، ج2، ص94). همين روايت را طبرسي نخست به‌منزلة سخن ابن‌عباس نقل مي‌كند و سپس مي‌افزايد كه عمران‌بن حصين نيز آن را از پيامبراكرمˆ روايت كرده است (طبرسي، 1372، ج6، ص458). تفاسير اهل‌سنت معمولاً در بيان ديدگاه‌ها در ذيل تفسير آيه، اين قول را به‌منزلة ديدگاه ابن‌عباس آورده‌اند (ابن‌كثير دمشقي، 1419ق، ج4، ص404؛ سيوطي، 1404ق، ج4، ص65؛ كاشاني، 1423ق، ج3، ص459).

    روايت دوم: اين روايت را عياشي بدون ذكر سند نقل مي‌كند. طبق اين روايت امام صادق† در پاسخ پرسشي از آية 39 رعد، مي‌فرمايد:

    آن كتاب، كتابي است كه خداوند در آن محو مي‌كند آنچه را بخواهد و اثبات مي‌كند. پس از اين جهت دعا قضا را برمي‌گرداند و بر آن دعا نوشته شده است كه قضا به سبب آن مردود مي‌شود؛ تا اينكه قضا به ام‌الكتاب برسد. در اين صورت دعا در آن تأثيري نخواهد داشت (عياشي، 1380ق، ج2، ص220).

    دربارة روايت اول بايد گفت چون متون اهل‌سنت بر اساس تتبعي كه صورت گرفت آن را به‌منزلة روايت نبوي ذكر نكرده‌اند، بنابراين طبرسي و ابن‌شهرآشوب بايد آن را از متون شيعي گرفته باشند؛ ولي متأسفانه سلسلة سند و منبع مورد استناد خود را بيان نكرده‌اند. به هر حال ضعف سندي اين روايت مانع از اطمينان كامل به آن خواهد بود. روايت دوم هم مانند روايت اول ضعف سندي دارد.

    يكي بودن كتاب پيشين: دربارة يكي بودن كتاب پيشين هرچند روايت صريحي كه بيش از يك كتاب پيشين عام را نفي كند وجود ندارد، رواياتي هستند كه مي‌توان از مضمون آنها نتيجه گرفت بيش از يك كتاب وجود ندارد (يا دست‌كم از آية 39 سورة رعد تنها وجود يك كتاب قابل اثبات است). در ميان اين روايات نيز رواياتي با سند ضعيف يافت مي‌شود ولي روايات صحيح نيز در ميان آنها وجود دارد.

    الف) برخي از روايات دلالت دارند كه محو و اثبات در آية مورد بحث ناظر به ام‌الكتاب است نه كتابي ديگر. بدين‌ترتيب از اين آيه نمي‌توان وجود دو كتاب را استنباط كرد. شيخ طوسي دعايي را از امام صادق† با سند صحيح نقل مي‌كند كه در ضمن آن مي‌خوانيم:

    إِنْ كَانَ عِنْدَكَ فِي ام‌الكتاب أَنِّي شَقِي أَوْ مَحْرُومٌ أَوْ مُقْتَرٌ عَلَي رِزْقِي فَامْحُ مِنْ ام‌الكتاب شَقَائِي وَحِرْمَانِي وَإِقْتَارَ رِزْقِي وَاكْتُبْنِي عِنْدَكَ سَعِيداً مُوَفَّقاً لِلْخَيرِ مُوَسَّعاً عَلَي رِزْقُكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ فِي كِتَابِكَ الْمُنْزَلِ عَلَي نَبِيكَ الْمُرْسَلِ صَلَوَاتُكَ عَلَيهِ وَآلِهِ يمْحُوا اللَّهُ ما يشاءُ وَيثْبِتُ وَعِنْدَهُ ام‌الكتاب (طوسي، 1365، ج3، ص72).

    اين دعا در كتب ادعيه در دعاهاي مختلف و احيانا با الفاظ مختلف وارد شده است (مفيد، 1413ق، ص173؛ ابن‌طاوس حلي، بي‌تا، ص312؛ كفعمي، بي‌تا، ص 15، 23، 392 و 399). اهل‌سنت نيز دعايي با اين مضمون را از برخي از صحابه نقل كرده‌اند (سيوطي، 1404ق، ج 4، ص 66). دلالت اين روايت بر تعلق محو و اثباتي كه در آية مورد بحث آمده به نوشته‌هاي ام‌الكتاب روشن است. با وجود اين ديگر نمي‌توان با استناد به اين آيه، وجود دو كتاب پيشين را اثبات كرد.

    ب) ابن‌طاووس روايتي از عبدالله‌بن عمر دربارة فوايد آب نيسان به نقل از رسول خداˆ آورده است. در اين روايت پس از توضيحي دربارة آماده‌سازي آب نيسان بيان شده است كه هر كسي از اين آب در مدتي معين مصرف كند، همة بيماري‌ها از او رفع شده، از لوح محفوظ نيز محو مي‌شوند (ابن‌طاووس حلي، 1411ق، ص 355). همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود در اين روايت نيز محو به لوح محفوظ تعلق گرفته است. البته اين روايت عليه كساني است كه ام‌الكتاب و لوح محفوظ را يكي مي‌دانند؛ يعني همان ديدگاهي كه در اين مقاله بررسي‌اش مي‌كنيم. همچنين با توجه به مطالبي كه در ادامه خواهد آمد بايد گفت كه لوح محفوظ اسم خاص نيست و آنچه در اين روايت آمده، غير از لوح محفوظي است كه در قرآن از آن ياد شده است.

    نتيجه آنكه اگر اين روايات را مقدم بداريم و براين‌اساس به سراغ تفسير آيه برويم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه بيش از يك كتاب پيشين وجود ندارد. آنچه در اين كتاب نوشته شده است ملاك عمل است و در جهان خارج واقع مي‌شود. خداوند هر چه را بخواهد از اين كتاب محو مي‌كند و امري ديگر را جاي‌گزين آن مي‌نمايد. البته همة اينها بر اساس علم پيشين الهي است و تغييري در علم خداوند صورت نمي‌پذيرد.

      1. 8. لوح محفوظ در قرآن

    همان‌گونه كه بيان شد طبق ديدگاهي كه در اين مقاله بررسي مي‌ّشود لوح محفوظ يكي از نام‌هاي ام‌الكتاب است. در اين ديدگاه محفوظ ناميده شدن ام‌الكتاب به دليل عدم تغيير و محو و اثبات در آن است. اگر بتوان از آيات قرآن وجود لوح محفوظ را به‌منزلة كتاب پيشين اثبات كرد، دو گانه بودن كتاب پيشين اثبات مي‌شود. همچنين اين مسئله مي‌تواند شاهدي باشد بر دلالت آية 39 سورة رعد بر دو كتاب پيشين. ازاين‌رو مناسب است در اينجا بحثي هم در حقيقت لوح محفوظ از منظر قرآن داشته باشيم.

    آيات «بَلْ هُوَ قُرْءَانٌ مجِيدٌ في لَوْحٍ محْفُوظٍ» (بروج: 21ـ22) تنها موردي در قرآن كريم‌اند كه از وجود لوح محفوظ خبر مي‌دهند. بنابراين هرگونه بحثي دربارة لوح محفوظ از منظر قرآن ناظر به تفسير اين آيه خواهد بود. در ادامه ديدگاه‌هاي مختلف در تفسير اين آيه و مراد از لوح محفوظ بررسي مي‌شود.

      1. 1ـ8. ديدگاه‌ها در مورد لوح محفوظ

    ديدگاه اول: برخي از مفسران معتقدند لوح همان علم ازلي الهي است (ر. ك. مكارم شيرازي، 1374، ج18، ص15؛ ج26، ص353). آقاي محمد عزه مي‌نويسد:

    عادت انسان‌ها آن است كه اگر قصد تثبيت و حفظ چيزي را داشته باشند آن را مي‌نويسند و حكمت قرآن آن است كه در بيان مسائل و مَشاهد اخروي از اموري استفاده كند كه مألوف بشر است. ازاين‌رو، مي‌گوييم: اولاً مراد از لوح و قلم بيان علم ازلي و ابدي خداوند به همة كاينات است؛ ثانياً حكمت استعمال لوح در مورد قرآن براي تقريب و تشبيه است و بيان اينكه قرآن كاملاً حفظ شده و هيچ تبديل و تحريفي بر آن عارض نمي‌شود (دروزه،1383ق، ج2، ص162).

    اينكه براي بيان امور ماوراي طبيعي و دور از دسترس ذهن بشر، از امور محسوس و مألوف استفاده شود، كاري عقلايي است؛ اما نكته در اين است كه دربارة علم الهي در آيات فراواني از واژة علم استفاده شده است. دليل آن هم اين است كه براي بيان علم الهي كلمه‌اي مفهوم‌تر و مألوف‌تر از خود علم وجود ندارد. در كنار كاربرد فراوان علم براي بيان علم الهي در قرآن اكنون چگونه پذيرفتني خواهد بود كه تنها در دو مورد از لفظ قلم و لوح براي بيان علم الهي استفاده شود و آن هم به بهانه مألوف بودن اين دو براي بشر؟

    اشكال ديگر اين است كه اگر بپذيريم اين آيه درصدد بيان محفوظ بودن قرآن و عدم تحريف در آن است اين مطلب از صرف استعمال لوح دربارة قرآن فهميده نمي‌شود؛ بلكه صفت محفوظ بر اين مطلب دلالت دارد.

    ديدگاه دوم: برخي مفسران لوح محفوظ را ناظر به وجود اين‌جهاني قرآن مي‌دانند. در اين زمينه دو ديدگاه قابل بررسي است:

    الف) مرحوم طالقاني معتقد است مقصود از لوح، هر صفحه نامعيني است كه قرآن نازل‌شده در آن ضبط و نوشته شود؛ خواه صفحة ذهن حافظان، يا اوراق كاتبان. بنابراين اين آيه تعبير ديگري است از آية: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» (حجر: 9). در اين آيه، موضع حفظ قرآن (لوح) بيان شده و به صيغة مفعول (محفوظ) آمده است. در سورة حجر، موضع ذكر نشده و حفظ آن به فاعل (حافظ) نسبت داده شده است. قرآن در هر لوحي، محفوظ از تغيير و تبديل و زوال است. خداوند و قوايي كه آن را نازل كرده‌اند، حافظ آن هستند (طالقاني، 1362، ج3، ص319)؛

    ب) ابن‌شهر آشوب ديدگاهي خاص دربارة تفسير آية موردنظر دارد. وي معتقد است كه كتاب و لوح دو مفهوم جداگانه‌اند و لوح، كتاب ناميده نمي‌شود. اطلاق كتاب دربارة قرآن مسلم است و بارها در خود قرآن به كار رفته است. بنابراين اطلاق لوح بر قرآن صحيح نخواهد بود. نتيجه‌اي كه ابن‌شهر آشوب مي‌گيرد اين است كه در آية موردنظر تشبيه صورت گرفته است. به نظر وي لوح در اينجا به معناي تلألؤ و درخشندگي است و معناي لوح محفوظ اين است كه قرآن در نظم بديع و عجيب خود داراي تلألؤ نيكو و محفوظ است (ابن‌شهر آشوب، 1410ق، ج1، ص41).

    دربارة اين دو ديدگاه بايد گفت بسياري از مفسران، چه آنها كه لوح محفوظ را به كتاب پيشين تفسير كرده‌اند و چه آنها كه آن را علم الهي دانسته‌اند، وجود اين‌جهاني قرآن را در نظر نداشته‌اند. برخي هم بر اين نكته تأكيد كرده و گفته‌اند از سياق آيات كه درصدد بيان علو مرتبه و شرافت قرآن است مي‌توان دريافت كه اين لوح وجودي ماورايي و متعالي دارد (ابن‌عاشور، بي‌تا، ج30، ص226).

    اشكال ديگر ديدگاه ابن‌شهر آشوب آن است كه عدم اطلاق كتاب بر لوح جاي تأمل دارد. اگر مقصود از كتاب مجموعه‌اي متشكل از جلد و اوراق به‌هم‌چسبيده يا دوخته‌شده باشد اين مطلب درست است؛ ولي مي‌دانيم كه كتاب معنايي وسيع دارد و به معناي مكتوب و مكتوبٌ‌فيه به كار مي‌رود. بنابراين اگر بر روي لوحي نوشته‌اي باشد به اعتبار اينكه لوح مكتوب فيه است، اطلاق كتاب بر آن درست است؛ همچنان‌كه بر يك برگ نامه هم اطلاق كتاب مي‌شود، درحالي‌كه نامه جلدي ندارد و اغلب تنها از يك برگ تشكيل شده است.

    ديدگاه سوم: همان‌گونه كه گفتيم، برخي معتقدند لوح محفوظ عبارت از كتاب پيشيني است كه مصون از تغيير و تبديل است.

    ديدگاه چهارم (ديدگاه برگزيده): به نظر مي‌رسد هيچ دليلي وجود ندارد كه لوح محفوظ در اين آيه بر ام‌الكتاب و كتاب مبين تطبيق شود. اين آيه تنها بيان مي‌كند كه قرآن در لوحي قرار دارد كه محفوظ است. اين لوح اگر ام‌الكتاب باشد بايد طبق آيات ديگر قرآن همه چيز از ريز و درشت و تر و خشك در آن باشد؛ اما از كجاي اين آيه مي‌توان استفاده كرد كه علاوه بر قرآن همه چيز در اين لوح قرار دارد؟

    ممكن است اشكال شود كه بر اساس آيات ديگر قرآن مي‌توان استدلال كرد كه مراد از لوح محفوظ در اين آيه همان ام‌الكتاب است. در آيات آغازين سورة زخرف مي‌خوانيم: «حم وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْءَانًا عَرَبِيا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَ إِنَّهُ في أُمّ‏الْكِتَابِ لَدَينَا لَعَلِي حَكِيمٌ» (زخرف: 1ـ4). همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود در اين آيات از وجود قرآن در ام‌الكتاب سخن گفته شده است. در آيات مورد بحث نيز بيان شد كه قرآن در لوح محفوظ قرار دارد. كنار هم قرار دادن اين آيات نشان مي‌دهد كه لوح محفوظ همان ام‌الكتاب است.

    جهت رفع اين اشكال ابتدا بايد يادآور شد نام‌هايي كه براي كتاب پيشين به كار برده مي‌شوند، مانند كتاب مبين، ام‌الكتاب و حتي لوح محفوظ كه تعبيري رايج است، اسم خاص نيستند؛ بلكه اوصافي‌اند كه ممكن است براي كتب ديگري نيز به كار روند. مثلاً كتاب مبين همان‌گونه كه ملاحظه مي‌شود در همين آيات بر قرآن اطلاق شده است. ام‌الكتاب نيز در سورة آل‌عمران بر آيات محكم اطلاق شده است. همچنين ام‌الكتاب نامي براي سورة حمد است.

    نتيجه آنكه ام‌الكتاب ناميده شدن كتاب پيشين و موطني كه قرآن در آن قرار دارد نمي‌تواند به معناي يكي بودن اين دو باشد؛ به‌ويژه آنكه آيات سورة زخرف در مقام بيان جايگاه والاي قرآن نزد خداي تعالي هستند؛ درحالي‌كه اگر مراد از ام‌الكتاب همان كتاب پيشيني باشد كه همة اشيا در آن قرار دارند، قرآن امتيازي نسبت به اشياي ديگر در اين زمينه نخواهد داشت.

    افزون بر اين از كنار هم قرار دادن اين آيات نمي‌توان به نتيجة قطعي رسيد كه ام‌الكتاب در سورة زخرف همان لوح محفوظ در سورة بروج است؛ زيرا اين احتمال وجود دارد كه هر كدام از اين دو اشاره به مرتبه‌اي از مراتب وجودي قرآن داشته باشند. بنابراين همان‌گونه كه بيان شد هيچ دليلي وجود ندارد كه مراد از لوح محفوظ در قرآن كتاب پيشين باشد.

      1. نتيجه‌گيري

    1. محو و اثبات در آية «يمْحُوا اللَّهُ ما يشاءُ وَيثْبِتُ وَعِنْدَهُ ام‌الكتاب» (رعد: 39)، به مكتوباتي تعلق دارد كه در آية قبل آمده‌اند؛ ازاين‌رو اين آيه بر وجود كتابي پيشين دلالت مي‌كند كه در آن به اذن الهي تغييراتي روي مي‌دهد؛

    2. دربارة اينكه آيا ام‌الكتاب در آية مزبور كتابي متمايز از كتاب قبلي است يا همان است، دو گونه تفسير مي‌توان داشت. روايات نيز در اين زمينه مختلف‌اند؛ اما روايات دال بر يكي بودن كتاب پيشين در اين آيه و اتحاد ام‌الكتاب با كتاب محو و اثبات بر ديگر روايات ترجيح دارند. نتيجه آنكه يك كتاب پيشين بيشتر وجود ندارد. اين كتاب، از تغيير و تبديل مصون نيست؛

    3. لوح محفوظ تنها يك بار در قرآن و در آية «بَلْ هُوَ قُرْءَانٌ مجِيدٌ في لَوْحٍ محْفُوظٍ» (بروج: 21ـ22) به كار رفته است. مراد از اين لوح نمي‌تواند كتاب پيشين باشد.

     

     

    References: 
    • آلوسي، محمود، 1415ق، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلميه.
    • ابن‌شهر آشوب، محمد‌بن علي، 1410ق، متشابه القرآن و مختلفه، قم، بيدار.
    • ابن‌طاووس حلي، رضي‌الدين علي، 1411ق، مهج الدعوات، قم، دار الذخائر.
    • ـــــ، بي‌تا، جمال الأسبوع، قم، رضي.
    • ابن‌عاشور، محمدبن طاهر، بي‌تا، التحرير و التنوير، بي‌جا، مؤسسه التاريخ.
    • ابن‌فارس، احمد، 1404ق، معجم مقائيس اللغة، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
    • ابن‌كثير دمشقي، اسماعيل‌بن عمرو، 1419ق، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلمية.
    • ابن‌منظور، محمد‌بن مكرم، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بيروت، دارالفكر.
    • ابوالفتوح رازي، حسين‌بن علي، 1408ق، روض الجنان و روح الجنان، مشهد، بنياد پژوهش‌هاي اسلامي آستان قدس رضوي.
    • بحراني، سيد‌هاشم‌بن سليمان، 1375، البرهان في تفسير القرآن، تهران، علمي.
    • بيهقي، ابوبكر، 1421ق، القضاء و القدر، رياض، مكتبة العبيكان.
    • حجازي، محمد محمود، 1413ق، التفسير الواضح، چ دهم، بيروت، دار الجيل الجديد.
    • حسيني واسطي، سيدمحمدمرتضي، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دارالفكر.
    • حسيني همداني، سيدمحمد، 1404ق، انوار درخشان، تهران، كتابفروشي لطفي.
    • حمود، محمد جميل، 1421ق، الفوائد البهية في شرح كلام الامامية، چ دوم، بيروت، مؤسسة الاعلمي.
    • حميري، نشوان‌بن سعيد، 1420ق، شمس العلوم و دواء كلام العرب من الكلوم‌، بيروت، دارالفكر المعاصر‌.
    • دروزه، محمد عزه، 1383ق، التفسير الحديث، قاهره، دار احياء الكتب العربيه.
    • راغب اصفهاني، حسين‌بن محمد، 1412ق، مفردات الفاظ القرآن، لبنان، دارالعلم.
    • سبحاني، جعفر، 1412ق، الالهيات علي هدي الكتاب و السنة و العقل، چ سوم، قم، المركز العالمي للدراسات الاسلامية.
    • سيوطي، جلال‌الدين، 1404ق، الدر المنثور في تفسير المأثور، قم، كتابخانه آية‌الله مرعشي نجفي.
    • طالقاني، سيدمحمود، 1362، پرتوي از قرآن، چ چهارم، تهران، شركت سهامي انتشار.
    • طالقاني، نظرعلي، 1373، كاشف الاسرار، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
    • طباطبائي، سيد‌محمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، چ پنجم، قم، جامعه مدرسين.
    • طبرسي، فضل‌بن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
    • طريحي، فخر‌الدين، 1416ق، مجمع البحرين، چ سوم، تهران، كتابفروشي مرتضوي.
    • طوسي، محمد‌بن حسن، 1365، تهذيب الاحكام، تهران، دار الكتب الاسلاميه. ‏
    • ـــــ ، 1414ق، الامالي، قم، دار الثقافه.
    • ـــــ ، بي‌تا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • طيب، عبدالحسين، 1378، أطيب البيان في تفسير القرآن، چ دوم، تهران، اسلام.
    • عياشي، محمد‌بن مسعود، 1380ق، كتاب التفسير، تهران، چاپخانه علميه.
    • فراهيدي، خليل‌بن احمد‌، 1410ق، كتاب العين، چ دوم، قم، هجرت‌.
    • فضل‌الله، سيدمحمدحسين، 1419ق، تفسير من وحي القرآن، چ دوم، بيروت، دار الملاك للطباعه و النشر.
    • فيومي، احمدبن محمد، بي‌تا، المصباح المنير، قم، منشورات دار الرضي.
    • قرشي، سيدعلي اكبر، 1377، تفسير أحسن الحديث، چ سوم، تهران، بنياد بعثت.
    • ـــــ ، 1412ق، قاموس قرآن‌، چ ششم، تهران، دار الكتب الاسلاميه.
    • قمي، علي‌بن ابراهيم، 1367، تفسير قمي، چ چهارم، قم، دار الكتاب.
    • كاشاني، ملا فتح‌الله، 1423ق، زبدة التفاسير، قم، بنياد معارف اسلامي.
    • كفعمي، ابراهيم‌بن علي عاملي، بي‌تا، البلد الأمين، چاپ سنگي‏.
    • مجلسي، محمدباقر، 1404ق، بحار الانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.
    • مراغي، احمد‌بن مصطفي، بي‌تا، تفسير المراغي، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • مظهري، محمد ثناءالله، 1412ق، التفسير المظهري، پاكستان، مكتبه رشديه.
    • معرفت، محمدهادي، 1423ق، الشبهات و الردود، قم، التمهيد.
    • مغنيه، محمدجواد، 1424ق، تفسير الكاشف، تهران، دار الكتب الاسلامية.
    • مفيد، محمد‌بن محمد‌بن نعمان، 1413ق، المقنعة، قم، كنگره جهاني شيخ مفيد.
    • مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، 1374، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامية.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    برنجکار، رضا، اوجاقی، ناصرالدین.(1394) وحدت یا تعدد کتاب پیشین الهی در قرآن. دو فصلنامه معرفت کلامی، 6(1)، 121-138

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رضا برنجکار؛ ناصرالدین اوجاقی."وحدت یا تعدد کتاب پیشین الهی در قرآن". دو فصلنامه معرفت کلامی، 6، 1، 1394، 121-138

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    برنجکار، رضا، اوجاقی، ناصرالدین.(1394) 'وحدت یا تعدد کتاب پیشین الهی در قرآن'، دو فصلنامه معرفت کلامی، 6(1), pp. 121-138

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    برنجکار، رضا، اوجاقی، ناصرالدین. وحدت یا تعدد کتاب پیشین الهی در قرآن. معرفت کلامی، 6, 1394؛ 6(1): 121-138