کارکردهای عقل در اندیشهی کلامی شیخ حر عاملی
Article data in English (انگلیسی)
-
- مقدمه
کلام شيعه در سير تاريخي خود، مدارسي را پشت سر گذاشته است. در اين ميان تأثيرگذارترين مدارس به ترتيب تاريخي عبارتاند از: مدينه، کوفه، قم، بغداد، حله و اصفهان. در اين ميان مدرسة اصفهان از حيث تنوع جريانهاي فکري موجود در آن و تأثيرگذاري بر انديشة کلامي اماميه، جايگاه ويژهاي دارد. در اين مدرسه، که مقارن حکومت صفويان پديد آمد و به اوج فعاليت خود رسيد، سه جريان فکري قابل رصد است: جريان کلام حديثگرا، جريان کلام عقلگراي فلسفي و جريان کلام عقلگراي غيرفلسفي (امتداد مدرسه حله) (ر.ك: سبحاني و رضايي، 1391، ص117).
يکي از اتفاقات مهمي که در اين دوره در فضاي فکري و معرفتي اماميه رخ داد، نهضت بازگشت به حديث بود، که پس از افول مدرسة قم در قرن چهارم و گذشت شش قرن، دوباره بر بخشي از دانشمندان برجسته شيعه سايه افکند. بهطورکلي ميتوان دو سرچشمة فکري براي جريان حديثگراي اصفهان ذكر كرد: 1. جريان حديثگراي جبل عامل و از طريق افرادي مانند محمدبن حسن عاملي که مهمترين فرد در انتشار جريان حديثي در اصفهان بود و حسينبن عبدالصمد عاملي و کمي بعدتر توسط فرزند و نوه صاحب معالم رواج پيدا کرد.
2. جريان اخباريگري و به طور خاص ملامحمدامين استرآبادي در حجاز و سيدماجد بحراني در شيراز (سبحاني و رضايي، 1391، ص118).
بدينسان مدرسة اصفهان نمايندة نوعي انديشه است که با روايات و احاديث اهلبيت عصمت و طهارت نزديكي و هماهنگي بسيار دارد. برخي معتقدند شيخ حر عاملي در فقه گرايش اخباري و در کلام گرايش حديثي داشته است (همان، ص 129). در برخي آثار، از وي با عنوان اخباري و در برخي ديگر با عنوان محدّث(قمي، 1416ق، ج 2، ص 147) ياد شده است. برخي او را اخباري ميانهرو (سبحاني، 1422ق، ج12، ص267) و برخي ديگر اخباري افراطي (اسلامي، 1384، ص348) دانستهاند؛ اما بايد گفت كه وي در فقه مسلک اخباريان را داشته و در مواجهه با اصوليان، رفتاري اعتدالي از خود بروز داده و درصدد نزاع شديد و بيان انتقادات تند و گزنده عليه اصوليان برنيامده است. وي مورد تجليل و تقدير علماي بزرگ اصول نيز بوده است و آنان به عظمت مقام فقاهت وي شهادت دادهاند (سيدجوادي و خرمشاهي، بيتا، ج 6، ص 218).
در زمان شيخ حر عاملي، روش اخباريگري در بلاد اسلامي توسعه يافت. او هيچگاه دست از اعتقاد اخباري خود برنداشت؛ با اين حال در مقام استنباط و دفاع از اعتقادات و آموزههاي دين، از مباحث عقلي و کلامي غافل نبوده است.
حقيقت آن است که شيخ حر عاملي به عنوان يکي از محدثان بنام نيمة دوم قرن يازدهم، درپس چهرة حديثي خود متکلمي است که به روشهاي مختلفي به استنباط و دفاع از موضوعات اعتقادي و بهويژه موضوعات اختلافي پرداخته است. اين چهره در لابهلاي کتب مختلف وي کشف ميگردد (ر.ك: خالقيان، 1394، فصل2و3).
اگرچه برخي پژوهشگران به مباحث محتوايي و موضوعات اعتقادي مطرحشده در منابع و کتب مختلف باقيمانده از شيخ حر عاملي پرداختهاند، ولي تاکنون جايگاه عقل از منظر وي و نيز کارکردهاي آن در انديشة کلامي او بررسي نشده است.
بنابراين جستار حاضر درصدد پاسخ به اين پرسش است که عقل در منظر شيخ حر عاملي چه جايگاهي دارد و در انديشة کلامي او چه نقشي ايفا ميكند؟ لذا ضمن مطالعة مفهوم مراتب و شئون عقل در منظر شيخ حر عاملي، با تتبع در آثار کلامي ايشان کارکردهاي مختلف عقل اصطياد و طبقهبندي شده است.
در زبان عرب، عقل به معناى نگاهداشتن، بازداشتن و حبس كردن است؛ همانند بستن شتر با عقال (راغب اصفهاني، 1412ق، ص557). همانگونه كه عقال، شتر را از حركت بيجا باز مىدارد، نيرويى در جان انسان به نام «عقل» وجود دارد كه او را از نادانى و لغزش در انديشه و عمل بازمىدارد.
ازاينرو، در لسان العرب آمده است که به ريسماني که با آن شتر را ميبندند، «عقال» ميگويند(ابنمنظور، 1414ق، ج11، ص 458)، و همچنين راغب ميگويد: «عقل لسانه: کفّه»؛ (راغب اصفهاني، 1412ق، ص557)؛ يعني زبانش را نگاه داشت، حبس کرد و حرفي نزد.
ابنفارس ميگويد مادة عقل يعني عين و قاف و لام، معنايي واحد دارد و قياسي و شايع است که بيشتر موارد كاربردش دلالت بر منع و جلوگيري، و يا معنايي نزديک به آن دارد. وي عقل انسان را چيزي ميداند که از قول و فعل بد و مذموم نگاه ميدارد و ميگويد هنگامي که گفته ميشود: «عقل يعقل عقلاً»، به معناي اين است که چيزي را که قبلاً نميدانست، شناخت و يا از کاري که قبلاً انجام ميداد، کنارهگيري کرد (ابنفارس، 1404ق، ج4، ص69). فراهيدي عقل را نقيض جهل ميداند و «عَقَلَ يَعقِلُ عَقلاً» را در مورد عاقل کارآمد ميداند (فراهيدي، 1410ق، ذيل ماده عقل). ابنمنظور دربارة وجه تسمية عقل انسان ميگويد: «زيرا آن، صاحبش را از فرورفتن در مهالک حفظ ميکند و نگاه ميدارد» (ابنمنظور، 1414ق، ص459). صاحب تاج العروس نيز يکي از وجوه تسميه را اين ميداند که صاحبش را از آنچه لايق نيست منع ميکند(زبيدي، 1414ق، ج15، ص504). طريحي در مجمع البحرين ميگويد: عاقل کسي است که نفس خويش را حبس ميکند و او را از هواي نفس باز ميدارد. (طريحي، 1416ق، ج5، ص425).
همانطور که ملاحظه ميشود، لغتشناسان به دو جنبة مهم کارکردي عقل، يعني جنبة شناختي و نظري و جنبة ارزشي و عملي اشاره ميکنند. بنابراين روشن ميشود که عقل قوهاي در انسان است که با کشف حقايق و معارف، انسان را از حيث نظري کامل ميكند و با تشخيص راه درست از نادرست و امر به انجام کارهاي حسن، او را از انجام اعمال زشت و ناروا بازميدارد (برنجکار، 1391، ص 97ـ104).
شيخ حر عاملي ميگويد عقل در کلام علما و حکما معاني متعددي دارد و در بيش از ده معنا به کار رفته است. همچنين در احاديث در سه معنا به کار رفته است:
1. قدرت درک خير و شر و تميز بين آنها و شناخت سبب و علت کارها و مانند اينها که ملاک تکليف است؛ 2. حالت و ملکهاي که به جلب خير و منفعت و دوري از شر و ضرر دعوت ميکند؛ 3. عقل به معناي علم و يقين که مقابل جهل است، نه جنون و ديوانگي (حر عاملي، 1403ق، ص352؛ همو، 1409ق، ص 208).
احاديث اين باب و اکثر احاديث عقل، حمل بر معناي دوم و سوم ميشوند (حر عاملي، 1403ق، ص 352 و 426؛ همو، 1409ق، ج 15، ص208). احاديثي که به شرح عقل ميپردازند دليل روشني هستند بر اينکه عقل در مقابل جهل مراد است، نه در برابر جنون (حر عاملي، 1403ق، ص352) که در واقع نوعي تعقل است.
شکي نيست که عقل به بعضي از اصول و اعتقادات علم و يقين مييابد، ولي به چيزي از فروع دين علم پيدا نميکند و مقدمات عقلي ظني حجت نيست؛ بلکه با تتبع معلوم ميشود كه هر مقدمة عقلي قطعياي که متعلق به اصول و اعتقادات است، دربارهاش نص متواتر وجود داشته است (حر عاملي، 1403ق، ص426).
-
-
- 3ـ1. ارزش و اهميت عقل
-
با توجه به احاديثي که شيخ حر دربارة عقل آورده، ميتوان گفت شيخ معتقد است که خداوند مخلوقي را محبوبتر از عقل و آن کسي که عقل را در او کمال بخشيده، نيافريده است و عقل دوست و راهنما و حجت باطني انسان است (حر عاملي، 1403ق، ص 42-48؛ همو، 1376، ج 1، ص 114).
در اهميت عقل همين بس که مناط و ملاک تکليف به تحصيل معارف و اعتقادات است (حر عاملي، 1409ق، ج1، ص39؛ ج11، ص44؛ ج17، ص360؛ همو، 1376، ج 1، ص 655؛ همو، 1403ق، ص 46) و اطاعت از عقل و مخالفت با جهل واجب است (حر عاملي، 1409ق، ج17، ص204). حتي در اموري همچون آزاد کردن بنده و انتخاب مؤذن و کنيز به بهرهمندي از عقل آنان، توجه داده شده است (حر عاملي، 1409ق، ج23، ص42؛ ج20، ص27؛ ج5، ص431).
-
-
- 4ـ1. حجيت عقل
-
شيخ حر عاملي معتقد است عقل بهتنهايي و مستقلاً نميتواند تفاصيل مراد خداوند را بيان كند و اين امر بديهي است. اگر عقل در استنباط احکام الهي کافي ميبود ديگر مردم نيازي به نبي و امام نميداشتند و شرايع مختلف نميشد (حر عاملي، 1403ق، ص311). عقل بهتنهايي براي هدايت به صراط مستقيم کافي نيست (همان، ص 412) و بهتنهايي نميتواند حق و باطل را تشخيص دهد و معصومين هستند که حق و باطل را تشخيص ميدهند (همان، ص311). عقل تنها وقتي معتبر است که به اطاعت خداوند و پيروي از دين دعوت ميکند (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 122).
شکي نيست که عقل به بعضي از اصول و اعتقادات، علم و يقين مييابد و به چيزي از فروع علم پيدا نميکند و مقدمات عقلي ظني، حجت نيست؛ بلکه با تتبع معلوم ميشود كه هر مقدمة عقلي قطعياي که متعلق به اصول و اعتقادات است، دربارهاش نص متواتر وجود داشته است (حر عاملي، 1403ق، ص 426).
عقل در اثبات دليل سمعي حجت است، ولي در تفاصيل اصولي که با دليل سمعي ثابت ميشوند و نيز در فروعات فقهي حجت نيست؛ بهويژه در جايي که محل نزاع ادلة عقلي ظني يا اعم از ظني و قطعي باشد. بنابراين تعمق و موشکافي و اعتماد به فکر و عقل خود، به گونهاي که منافي تسليم باشد - و به طوري که محور عقايد و اعمال را عقل مستقل خود قرار دهد و اگر کلامي از ائمه مخالف آن ديد تأويل کند- جايز نيست (حر عاملي، 1362، ص13). البته وي در عمل بر خلاف اقوالش از کارکردهاي استقلالي عقل بهره برده است که به آن خواهيم پرداخت. او همچنين در جاي ديگري در تعارض عقل و نقل، عقل را مرجح ميداند و معتقد است كه در اين صورت نميتوان به نقل معارض اعتنا كرد (حر عاملي، 1403ق، ص 49).
شيخ عاملي حجيت عقل به طور مطلق را از اعتقادات عامه ميداند که به ما امر شده است تا با اعتقادات عامه مخالفت کنيم (حر عاملي، 1403ق، ص 427). در عين حال وي معتقد است: عقل دربارة شناخت امام حجت است نه اينکه ما را بينياز از امام کند (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 121).
شيخ حر عاملي در موضعي از الفوائد الطوسيه، ميگويد که بر فرض تسامح در قبول نظر معاصران مبني بر استدلال امام علي به وسيلة دليل عقلي بر ابطال رؤيت خداوند، اين استدلال موجب جواز عمل به عقل براي ديگران نيست؛ چون قياس به خاطر وجود فارق، باطل است و تنها ائمه از کمال عقل برخوردارند نه ديگران (حر عاملي، 1403ق، ص 428). وي مينويسد: پس چگونه قياس ضعيف بر قوي جايز است؟ قياس با عدم فارق جايز نيست؛ چگونه با وجود فارق صحيح باشد؟
شيخ حر عاملي معتقد است كه عقل اقسام و مراتبي دارد. مراد از عقل در «حديث جنود عقل و جهل» بالاترين مرتبة کمالي عقل است که تکليف بر آن مترتب است؛ اما احکام تکليفي به بهرهمندان از بالاترين درجة عقل منحصر نيست. کمال عقل ميتواند تفضلي از جانب خداوند به واسطة اعمال صالح آنان باشد، يا تفضلي محض باشد و يا به واسطة توفيق عملي بر پاية عقل باشد (حر عاملي، 1403ق، ص 45). پس عقل نسبت به زماني که به مقتضايش عمل نکرده و کمالات بر آن افزوده نشده است، ناقص است. او از احاديث چنين برداشت ميکند که خداوند، صاحب عقل را قبل از اکمال عقل، مکلف به تکليف کرده است (حر عاملي، 1403ق، ص 46).
براي عقل در عرصة دانش کلام، سه نوع کارکرد مهم بيان شده است. اين کارکردها عبارتاند از: کارکرد نظري، کارکرد عملي و کارکرد ابزاري (ر.ك: برنجکار و نصرتيان، 1391). گاهي عقل را به اعتبار اين سه کارکرد به سه قسم نظري، عملي و ابزاري نيز تقسيم ميکنند. اگرچه شيخ حر عاملي عقل را منبع مستقل معرفت اعتقادي بيان نکرده و از کارکردهاي مستقل عقل نظري و عملي در خدمت به نقل سخن نگفته و حتي از عقل ابزاري که معرفت مستقلي ارائه نميدهد، بلکه درصدد کشف مقصود و محتواي نقل است سخني به ميان نياورده است؛ ولي عملاً از کارکردهاي مستقل و غيرمستقل عقل بهره جسته است.
در تفسير عقل نظرى و عقل عملى، دو نظريه وجود دارد:
نظرية اول اين است كه عقل، مبدأ ادراك است و در اين زمينه تفاوتى ميان عقل نظرى و عقل عملى وجود ندارد؛ بلكه تفاوت، در هدف است. اگر هدف از ادراك چيزى، شناخت باشد، مبدأ ادراك آن، عقل نظرى ناميده مىشود؛ مانند شناخت حقيقت هستى؛ و اگر هدف از ادراك چيزى، عمل باشد، مبدأ ادراك آن، عقل عملى ناميده مىشود؛ مانند شناختِ نيكو بودنِ عدل و زشت بودن ظلم، پسنديده بودن صبر و ناپسند بودن جزع. اين نظريه به مشهورِ فلاسفه نسبت داده شده است. بر اساس اين نظريه، عقل عملى، مبدأ ادراك است، نه تحريك.
نظرية دوم اين است كه تفاوت ميان عقل نظرى و عقل عملى، جوهرى است؛ يعنى تفاوت، در ماهيت كاركرد آنهاست. عقل نظرى، مبدأ ادراك است، خواه هدف از ادراك، معرفت باشد يا عمل؛ و عقل عملى، مبدأ تحريك است و نه ادراك. به بيان ديگر، وظيفة عقل عملى، اجراى مدرَكات عقل نظرى است (ر.ك: محمدي ريشهري و همکاران، 1386، ج1، ص112 و 113).
به نظر مىرسد كه نظرية نخست، به مفهوم واژة «عقل»، نزديكتر است و صحيحتر آن است كه عقل عملى، به مبدأ ادراك و تحريك تفسير شود؛ زيرا شعورى كه بايدها و نبايدهاى اخلاقى و عملى را هدف قرار مىدهد، هم مبدأ ادراك است و هم مبدأ تحريك (همان، ج1، ص 113).
در هر روي مراد از کارکرد نظري عقل کشف حقايق نظري، واقعيتها، هستها و نيستهاست (برنجکار، 1391، ص 112). تقسيم عقل به نظري و عملي، به اعتبار مدرَکات عقل است نه اينکه خود عقل دو قسم داشته باشد.
کارکرد نظري عقل مورد قبول همة مکاتب مهم کلامي است و تفاوت در نحوة استفاده از آن است (برنجکار، 1391، ص 115). شيخ حر به گونههاي متعددي از عقل نظري براي استنباط آموزههاي کلامي بهره برده است. آنچه در پي ميآيد، حاصل استقصاي ما در آثار وي براي اصطياد اين گونههاست.
عقل نظري با «کشف استلزامات»، به آموزههاي کلامي جديد دست مييابد. در اين روش عقل با استفاده از آموزههاي پيشين، به برقراري ارتباط ميان آنها و با کشف ملازمت ميان آنها، به صحت عقايد جديد اعتراف کرده و زمينه را براي اعتقاد به آموزة جديد فراهم ميکند. اين روش علاوه بر سهولت و استفاده از منابع صحيح قبلي، در افزايش آموزههاي کلامي بسيار کارگشاست. در علم کلام از اين روش براي استنباط و اثبات، بسيار استفاده شده است.
شيخ عاملي در اثبات بطلان جبر، به بيان ملازمة افعال خير و شر با مؤمن و کافر ميپردازد. وي با استفاده از عقل نظري و کشف استلزامات ميگويد عقل با کمترين توجه به وجود مؤمن و کافر و مطيع و عاصي و خير و شر و اينکه مؤمن گاهي کافر، و کافر گاهي مؤمن ميشود و همچنين عادل گاهي فاسق ميشود و فاسق گاهي توبه ميکند، به بطلان جبر پي ميبرد (حر عاملي، بيتا-ب، ص 3 و 4). بنابراين چون انسان بالوجدان درمييابد که با تغيير بينش خود، با اختيار و اراده مسيري به سوي ايمان يا کفر برميگزيند و نيز وقتي که ميبيند خير و شر از مؤمن و کافر ممکن و بلکه واقع شده است، پس درمييابد كه جبر باطل و غيرممکن، و انسان مختار است (همان، ص 9). وي همچنين جبر را مستلزم نفي قدرت از بندگان ميداند (حر عاملي، 1362، ص276).
شيخ در اثبات افضليت امام علي به بيان ملازمت برخي احاديث با افضليت علي ميپردازد و ميگويد احاديث پيمان برادري پيامبر و علي که به نقل فريقين از حد تواتر گذشته و نيز احاديث مباهله که بر اساس آنها مراد از نفس پيامبر، علي است و نيز حديث سدالابواب و بستن همة درها جز در خانة علي به مسجد، لازمة افضليت امام علي است. بنا بر ادلة عقلي، و نقلي، افضل امام است (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 3، ص 229؛ ج2، ص40). وي همچنين افضليت و عصمت ائمه را لازمة امامتشان ميداند (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 52). و در اثبات نبوت و امامت به ملازمة بين حکمت الهي و وجوب وجود سفيران ميپردازد و با توجه به استلزامات بين آنها مينويسد وقتي ثابت کرديم كه خالق و صانعي داريم که از ما و جميع مخلوقات والاتر است و حکيم است و ... ثابت ميشود که سفيراني در خلق دارد که از طريق آنان به خلق و بندگان افاضه ميکند و آنان بندگان را به مصالح و منافع و ... راهنمايي ميکنند (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 99).
وي پس از بيان حديثي در اثبات امامت مينويسد: اين حديث به طور صريح دلالت دارد بر اينکه محمد و علي علت آفرينش موجودات هستند. نيز دلالت دارد بر اينکه اطاعت و شناخت علي واجب است و انکار امامت علي حرام است و منکر حق علي مستحق لعن و نفرين است و اطاعت او بر مردم واجب، و سرپيچي از فرمان او حرام است؛ زيرا وجوب اطاعت از امام و حرمت انکار و عصيان نسبت به او از لوازم پذيرش امامت است (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 99).
حاصل آنکه ادراکات عقل نظري و کشف ملازمات آن ما را به کشف مسائل اعتقادي جديدي ميرساند.
اين حيطه از کارکرد و ادراک عقل مورد اختلاف متکلمان اسلام قرار گرفته است. متکلمان اماميه و معتزله قائل به ادراک عملي عقلاند و در مقابل اهل حديث، حنابله و اشاعره اين کارکرد را قبول ندارند. منظور از عقل عملي و يا همان کارکرد عملي عقل در علم کلام، عبارت است از ادراک حسن و قبح ذاتي افعال (برنجکار، 1391، ص 116).
شيخ حر عاملي در اثبات برخي از مباحث کلامي از عقل عملي و احکام آن استفاده ميکند. در مواردي قاعدة حسن و قبح عقلي به متکلم در استنباط آموزههاي کلامي به طور مستقيم کمک ميکند؛ چنانکه برخي از قواعد مهم کلامي که خودشان دستهاي از مسائل کلامي ديگر را دربرميگيرند نيز با تمسک به اين اصل مهم اثبات ميشوند. لذا ابتدا به بيان مسائلي که به صورت مستقيم با قاعدة حسن و قبح اثبات ميشوند، ميپردازيم و سپس قواعدي زيربنايي را که هر کدام در استنباط و اثبات دستهاي از مسائل کلامي مؤثرند، و در عين حال از طريق عقل عملي و حسن و قبح عقلي کشف شدهاند، توضيح ميدهيم و آراي شيخ حر را در هر قسمت برميرسيم.
شيخ حر عاملي با استفاده از قاعدة حسن و قبح ذاتي افعال، به اثبات امامت ميپردازد و ميگويد بر خداوند واجب است شخصي را منصوب کند تا مردم در چيزهايي که نميدانند به او رجوع کنند و او نيز برهاني بر صدق خود داشته باشد؛ زيرا نبود امام قبيح است و قبيح بر خداوند ممتنع است (حر عاملي، 1403ق، ص 353).
وي در اثبات افضليت امام مينويسد: قطعاً افضل امام است؛ زيرا عقلاً و نقلاً قبيح است که مفضول بر فاضل مقدم شود (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 2، ص 36). او همچنين در بيان علت اينکه چرا امام علي بر منبر نرفت و اظهار حق نکرد، مينويسد: او قدرت اين کار را نداشت؛ زيرا مردم با ديگري بيعت کرده بودند و او بر منبر بالا رفته بود و مانع امام علي شده بود؛ پس علي تکليفي نداشت؛ زيرا تکليف مالايطاق قبيح است و بر خداوند به اتفاق اهل حق جايز نيست که کسي را تکليف مالايطاق کند (حر عاملي، 1403ق، ص 17).
شيخ پس از بيان رواياتي که بيانگر نقش ائمه در روز قيامت و حسابرسياند مينويسد: بخشش گناهان از سوي ائمه به خاطر وجود معارض کلي نيست؛ بلکه به برخي افراد اختصاص دارد؛ بنابراين منجر به اغراء به قبيح نميگردد (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 44).
وي در اثبات حجيت و تواتر قرآن ميگويد احاديثي که امر به ختم قرآن ميكنند دلالت بر حجيت و تواتر قرآن دارند؛ وگرنه مستلزم اغراي به جهل و تکليف مالايطاق ميشوند که هر دو باطل و قبيح است (حر عاملي، 1426ق، ص 58). وي همچنين احاديث قرائت قرآن در نماز واجب و مستحب را دليل بر تواتر قرآن ميداند و مينويسد: اگر غير قرآن در نماز خوانده شود، نماز باطل ميگردد و اين بدعت در دين است که از آن نهي شده است (حر عاملي، 1426ق، ص 59).
وي همچنين در رد تحريف و زيادت قرآن به همين قاعده استناد ميكند و ميگويد: احاديث ائمه امر به تعليم و قرائت قرآن کرده و ثواب بسياري را بر تلاوت هر حرف قرآن وعده دادهاند. اگر در قرآن زيادت و تحريفي راه ميداشت دستور به قرائت قرآن قبيح، و تلاوت قرآن حرام ميبود (حر عاملي، 1426ق، ص 55).
يکي از متفرعات قاعدة حسن و قبح، قبح نقض غرض است. منظور از اين قاعده اين است که اگر فردي از فعل خود هدفي داشته باشد، اما در حين انجام فعل، عملي را انجام دهد که با هدفش منافات دارد، عقلاً چنين فردي را مذمت کرده، او را ناقض غرض خويش ميدانند؛ زيرا اين کار به اين معناست که هم سعي در به دست آوردن چيزي را دارد و هم در راه افساد آن ميکوشد.
شيخ حر عاملي در اثبات عصمت انبيا نيز از همين قاعده استفاده ميكند و ميگويد اماميه در وجوب عصمت امام اينگونه استدلال کرده اند: اگر صدور سهو از سوي معصوم جايز باشد، به هيچيک از گفتهها و اعمال ايشان، حتي نخستين گفتهها و کردار ايشان اعتماد نميتوان کرد تا براي ديگران دليل و حجت باشد و اين با هدف از انتصاب معصومين تناسب ندارد و نقض غرض است (حر عاملي، 1389، ص90). اگر امام معصوم نباشد، لازم ميآيد كه خداوند بندگانش را به پيروي از خطا امر کرده باشد و اين قبيح است؛ زيرا نقض غرض الهي است (حر عاملي، 1403ق، ص 408؛ همو، 1389، ص88).
وي در فايدة 92 از کتاب الفوائد الطوسيه در بيان عدم جوار استنباط ظني در استخراج حکم شرعي با استفاده از عقل عملي و قاعدة قبح نقض غرض به تحليل ميپردازد و بيان ميکند كه اگر استنباطات ظني در استخراج حکم شرعي جايز و ظن حجت باشد، موجب اختلاف در دين ميشود و فايدة ارسال رسل و انزال کتب منتفي ميشود که اين نقض غرض الهي بوده، قبيح است (حر عاملي، 1403ق، ص 404).
شيخ حر عاملي در بطلان تکليف ما لايطاق و در اثبات اينکه قطع به حرج، جز در تکليف ما لا يطاق حاصل نميشود، روايات بسياري ميآورد (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 622). وي با استفاده از قاعدة قبح نقض غرض مينويسد: نفي حرج مجمل است و جز در تکليف ما لا يطاق امکان قطع و يقين به حرج، حاصل نميشود؛ وگرنه همة تکاليف رفع و منتفي ميشد (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 626)، و اين نقض غرض است که قبيح ميباشد؛ زيرا تکليف و امر و نهي بندگان از سوي خداوند واجب است (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 44).
از حکم عقلي قبح نقض غرض، براي اثبات قاعده لطف نيز استفاده شده است.
قاعدة لطف يکي ديگر از قواعدي است که در اثبات برخي از آموزههاي کلامي از آن استفاده ميشود. شيخ حر عاملي در اثبات فروعات اعتقادي به علت خلق کافر ميپردازد و بهتفصيل، دوازده دليل را در بيان علت خلق کافر ميآورد که برخي از آنها به قاعدة لطف که از کارکردهاي عقل عملي است بازميگردند (حر عاملي، بيتا-ب، ص 2).
وي يکي از ادلة خلق کافر را ارادة اظهار حُسن ايمان يا زيادت حُسن ايمان ميداند؛ زيرا در موقع ظهور قبح و زشتي کفر، ارزش نعمت ايمان و حسن آن آشکار ميشود و اين لطف و توفيق و عنايت خداوند است؛ چراکه اشيا با اضداد خود شناخته و آشکار ميشوند (همان، ص 4). وي همچنين دليل ديگر خلق کافر را ترسان و خائف بودن مؤمن و عمل به تقيه ميداند و اين را لطف بزرگي از جانب خدا ميداند که به رسيدن به مقام شهادت و فوز و رستگاري منجر ميگردد (همان، ص 5). وي همچنين امر به معروف و نهي از منکر را نوعي لطف ميداند (حر عاملي، 1432ق، ص 282).
يکي ديگر از متفرعات حسن و قبح عقلي، قاعدة دفع ضرر محتمل و دفع خوف است که برخي از مسائل کلامي با استفاده از اين قاعده، اثبات ميشوند. شيخ حر عاملي در بيان جواز تصريح به اسم مهدي به جمع و تأويل روايات ميپردازد و با تکيه بر قاعدة دفع خوف و ضرر محتمل، روايات دال بر عدم جواز تصريح به اسم مهدي را مختص زمان خوف و خطر ميداند و نصوص را مؤيد اين تخصيص بيان ميکند (حر عاملي، 1425ق-الف، ص14).
عقل نظري و عملي از کارکردهاي مستقل عقل در خدمت به نقلاند. عقل در محدودة منبعيت کارکردهايي دارد. بهعبارتديگر گاهي عقل خود منبع معرفت اعتقادي است، و گاهي براي برخي از مسائل کلامي، نقل منبع مستقل معرفتي است نه عقل. در اين موارد عقل به عنوان ابزاري در خدمت نقل قرار ميگيرد. اساساً در اين موارد، عقل معرفت مستقلي ارائه نميدهد؛ بلکه عقل درصدد کشف مقصود و محتواي نقل است. اينک نمونههايي از اين کارکرد عقل را در آثار شيخ حر عاملي مرور ميکنيم.
-
-
- 1ـ3ـ2. اثبات تواتر معنوي و استدلال به آن
-
تواتر گاهي لفظي است و گاهي معنوي؛ به اين معنا که ممکن است همة الفاظ روايت بعينه به تواتر براي ما نقل نشده باشند؛ اما از مجموع شمار بسياري از احاديث مختلف، که از نظر کثرت به حد تواتر ميرسند، معناي واحدي استنباط ميشود. در اين صورت گفته ميشود که اين معنا به تواتر معنوي نقل شده است. بيرون کشيدن معناي واحد از بين روايات متعدد و با الفاظ مختلف، به وسيلة عقل ابزاري صورت ميگيرد. استدلال به تواتر معنوي و دستيابي به آن، يکي از شيوههايي است که براي قطعيتآوري نقل به کار ميرود.
شيخ حر عاملي در اثبات ظهور معجزه از جانب پيامبر اکرم به تواتر معنوي اخبار استدلال کرده است. ايشان ميگويد اخبار نصوص و معجزات از حد تواتر لفظي و معنوي تجاوز کرده است (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 44). به عبارت ديگر همة اين اخبار دلالت دارند که اموري خارق عادت از ايشان سر زده است که انجام آنها توسط مردم ممکن نيست و اين معنا نهتنها به تواتر لفظي، که به تواتر معنوي نيز اثبات ميشود.
گاهي در انتقال آموزههاي ديني، متکلم بايد به تبيين و توصيف الفاظ منقول بپردازد تا مخاطب به فهم مطلوب از آموزه برسد و ابهامي در ذهن او باقي نماند. براي مثال گاهي در متون ديني، الفاظ و صفاتي براي خداوند به کار رفته که صرف نقل معنا، موجب ابهام در فهم ميشود، و متکلم بايد آن صفت را توصيف کند تا مراد گويندة سخن روشن شود.
شيخ حر عاملي در فايدة شصت و دوم کتاب الفوائد الطوسيه دربارة حديث تفويض خلق آسمانها به ملک مينويسد که خلق داراي معاني متعددي است. صدور خلق از انسان و ملك به معناي انشاي صورت خاص مثل صورتي که عيسي از گل ساخت و يا صورتهايي که هريک از ما از گل و شمع و غيره ميسازيم، اشکالي ندارد؛ ولي خلق اجسام و ارواح و عقول و غير اينها بنابر ادلة عقلي و نقلي، مخصوص خداوند است. شيخ حر عاملي با توصيف لفظ خلق، معناي دقيق تفويض خلق را بيان ميکند (حر عاملي، 1403ق، ص 227) و معتقد است كه به طور کلي احاديث، خلق و رزق را با هم تفويض ميكنند (حر عاملي، 1403ق، ص 276).
وي همچنين براي اثبات معجزات پيامبر به توصيف معناي اعجاز و فرق آن با سحر ميپردازد. شيخ در تفاوت سحر و جادو با معجزه ميگويد که احتمال سحر و جادو از معجزات دور است و در تعريف سحر و جادو معجزات نميگنجد؛ زيرا ساحر و کاهن هميشه نميتوانند آنچه را ميخواهند انجام دهند و آنچه انجام ميدهند، شايع نيست و غالباً در آن خطا و اشتباه و خيال است نه حقيقت. آنان قادر به زنده کردن مردگان و برگرداندن جواني پس از پيري و آوردن مثل قرآن و... نيستند. عقلا ميدانند که چنين کارهايي از ساحران و کاهنان برنميآيد و دشمنان پس از جستوجو و تأملات نتوانستند حيله و شعبده و سحر بودن آن را اثبات کنند. تفاوت ديگر اينکه سحر و جادو و... نزد عوام و زنان و مانند آنها ظاهر ميشود، ولي معجزات نزد علما و عقلا آشکار ميگردد و آنها قادر به رد اين معجزات نيستند؛ حال آنکه سبب حيله و شعبده بر بعضي از مردم آشکار ميگردد (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 33 و34). ايشان واژة «ظاهر» را در حديثي که امام زمان را ظاهر معرفي ميکند، چنين توصيف مينمايد که ظاهر بودن امام يا مخصوص به غير زمان غيبت است، يا مراد ظهور امام است، ولو براي بعض امت؛ زيرا شکي نيست كه امامي که غايب است، براي برخي ظاهر است. احتمال سوم آن است که مراد از ظهور معروف بودن اسم و نسب امام باشد، اگر چه غايب است (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 168).
شيخ حر پس از بيان حديث جنود عقل و جهل در پاسخ به اين مشکل که نميتوان بر حسب ظاهر براي عقل رو کردن و پشت کردن را تصور کرد به توصيف اقبال و ادبار ميپردازد. وي ميگويد غرض و مراد از رو کردن و پشت کردن عقل، اظهار اطاعت و فرمانبرداري عقل است. وي مثالي از محسوسات بيان ميکند تا مطلب قابل فهمتر گردد: کسي که بخواهد مطيع بودن بندهاش را امتحان کند، به او ميگويد برو و سپس ميگويد برگرد؛ براي اينکه اظهار اطاعت در او ظاهر شود و حجت تمام گردد. بهعلاوه خدايي که به جن و ملائکه قدرت داد به شکل انسان درآيند، بعيد نيست عقل را به صورتي خلق کرده باشد که بتوان براي آن رو کردن و پشت کردن را تصور کرد (حر عاملي، 1403ق، ص 44).
وي همچنين در پاسخ به اين شبهه که طلب کردن نطق از عقل، قبيح است و موجب تکليف ما لا يطاق ميشود، به توصيف مفردات ميپردازد و ميگويد: معني «استنطقه» تنها طلب نطق نيست، بلکه معاني متعدي دارد. وي از کتاب صحاح مطالبي را نقل ميکند که استنطقه به معني «کلّمه» است و چهبسا انسان با چيزي سخن بگويد که کلامي را نميفهمد؛ مثلاً با خانهاي براي بيان حسرت و عبرتگيري صحبت ميکند. شيخ سپس براي تأييد اين معنا به قول شاعر استناد ميکند (حر عاملي، 1403ق، ص42).
وي در ادامه ميگويد ممکن است مراد از نطق فهم و ادراک باشد؛ زيرا اين هم يکي از معاني است که بسيار به کار ميرود و يا اينکه مراد از نطق، نطق مجازي يعني خبر دادن با زبان حال باشد. وي بيان ميکند که احتمال دارد مراد از نطق، همان نطق واقعي باشد و خداوند قدرت دارد که هر چيزي را به نطق درآورد، ولي لازم نيست که نطق صرفاً با اعضايي مثل زبان باشد؛ بلکه نطق هر موجودي حکمي خاص دارد. شيخ سپس به آياتي که بر ناطق بودن هر چيزي دلالت ميکنند، اشاره مينمايد (حر عاملي، 1403ق، ص 43).
عقل ابزاري با مشاهدة صفاتي دربارة خداوند که معناي ظاهري آنها موجب اثبات برخي صفات نقص در خداوند ميشود، براي اينکه در ظلمات تجسيم و تشبيه گرفتار نشود، به تأويل صفات مذکور در متون ميپردازد. شيخ عاملي در اثبات لامکان بودن خداوند، ضمن بيان روايتي از پيامبر خدا، حضرت موسي با اين مضمون که پروردگار در آسمان و ما در زمين هستيم، در تأويل آن مينويسد اينکه خداوند در آسمان است، قطعاً مجاز است؛ زيرا خداوند منزه از مکان است و قبل از اينکه مکاني باشد وجود داشته است و سماء به جهت علو بيان شده و مراد از علو، علو معنوي است نه حسي؛ يعني موجودات نميتوانند آن را مشاهده کنند و به کنه ذات او پي برند (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 173).
وي همچنين لفظ بداء را در روايات مجاز ميداند و در بابي تحت عنوان «خداوند هر چه را بخواهد محو ميکند و هر چه را بخواهد اثبات ميکند، بدون اينکه در علم ازلي او تغييري ايجاد شود» (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 219). روايات بسياري دربارة بداء ميآورد و مينويسد: لفظ بداء در اينجا مجاز است و بداء تغيير در علم خلق است نه در علم ازلي خداوند؛ زيرا جهل بر خداوند محال است و بداء به نسخ نزديک و شبيه است؛ جز اينکه بداء مخصوص احکام قضا و قدر است(حر عاملي، 1376، ج 1، ص 224).
وي به بداء در علم انبيا و حجج الهي اشاره ميکند و معتقد است گاهي در علم انبيا و حجج الله بداء صورت ميگيرد؛ ولي اين به تکذيب آنها منجر نميشود؛ زيرا حکمت اين بداء بهسرعت آشکار ميگردد (حر عاملي، 1376، ج 1، ص226).
شيخ حر عاملي احاديث طينت را مجاز ميشمارد و به خاطر مخالفت آنها با ادلة عقلي و نقلي، به تأويل الفاظ موجود در آنها ميپردازد و مينويسد: مجاز در زبان عربي بيش از حقيقت و بليغتر از حقيقت است و بر اين مطلب اجماع وجود دارد؛ لذا حمل روايات بر مجاز بايد با وجود قرائن حاليه و مقاليه و ادلة نقلي ديگر انجام شود و در هر جايي نميتوان روايات را به دلخواه حمل بر مجاز کرد (حر عاملي، بيتا-الف، ص 21).
وي دراثبات عدم رؤيت خداوند، در ضمن بابي با عنوان «هيچ چشمي خداوند را نميبيند و او را درک نميکند، نه در دنيا و نه در آخرت و نه در خواب و نه در بيداري»، روايات بسياري را ميآورد. اين روايات بيانگر آن هستند که ائمه بسياري از روايات موهم رؤيت را به دليل آية «لا تدرکه الابصار» و... تأويل کردهاند و فرمودهاند که منظور از رؤيت خداوند، رؤيت قلبي است به اينکه قلبها با حقايق ايمان او را ميبينند يا مراد از ديدن خداوند، ديدن آيات الهي است (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 177ـ181). وي همچنين روايات بسياري را دربارة اينکه خداوند در وهم و خيال نميآيد، بيان ميکند و ميگويد آيات و روايات متشابه که موهم رؤيت هستند به تأويل برده ميشوند (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 183).
شيخ حر عاملي دربارة رواياتي که متضمن اين مطلباند که همه چيز در کرسي است و کرسي و آنچه در آن است در عرش است (حر عاملي، 1376، ج 1، ص213) ميگويد: مراد از اينکه کرسي به وسيلة عرش احاطه شده، علم است؛ زيرا به عرش، علم اطلاق شده است. بهعبارت ديگر مراد از عرشي که کرسي را احاطه کرده، علم خداست که همه چيز را احاطه کرده است (حر عاملي، 1376، ج 1، ص 21).
شيخ حر در پاسخ به اين پرسش که چرا عقل مورد امر و نهي قرار گرفته با آنکه اهل تکليف نيست، ميگويد: اينکه عقل مورد امر و نهي قرار گرفته، ممکن است از باب «وسئل القريه» باشد که به معناي اهل قريه است؛ يعني از اهل قريه سؤال کن. پس ممكن است امر و نهي شدن عقل به معناي امر و نهي و تکليف اهل عقل و صاحبان عقل باشد (حر عاملي، 1403ق، ص 46).
بنابراين شيخ حر عاملي در استنباط روايات از عقل ابزاري استفاده ميكند و روايات را به تأويل ميبرد. البته وي معتقد است كه تأويل اين مطالب بدون نص و دليل محکم جايز نيست (حر عاملي، 1362، ص11).
گاه در آموزههاي کلامي شبهه ايجاد ميشود و همين شبهه مخاطب را از فهم صحيح آموزة باز ميدارد. متکلم بايد براي انتقال روان و بدون ابهام آموزه، به شبهاتي که بر آموزههاي اعتقادي وارد شدهاند، پاسخ دهد. در اينجا عقل ابزاري، با توجه به مقصود گوينده کلام، نقشآفريني ميکند. گفتني است كه شيخ حر عاملي علاوه بر اينکه در مواضع متعددي به شبهات اعتقادي پاسخ ميدهد، در موضعي به تمام شبهات پاسخي واحد ميدهد. وي ميگويد ازآنجاکه تمام شبهات شبههاند و در حد شک و ظن هستند، معارض با يقيناند و هر چه چنين باشد، باطل است (حر عاملي، بيتا-الف، ص51).
وي در پاسخ به اين شبهه که اقبال و ادبار عقل نسبت به مکان قابل تصور است، حال آنکه خداوند مکان ندارد و نيز اين شبهه که نخستين مخلوق خداوند عقل بوده که در آن زمان هنوز مکاني خلق نشده بود، پاسخهاي متعددي ميدهد. از جمله با ذکر مثالي بيان ميکند که اقبال و ادبار را ميتوان بدون مکان تصور کرد .مثلاً به کسي ميگويي به علم رو کن و از جهل روي برگردان. همانطور که در اين موارد علم و جهل مکان ندارد، لازم نيست اقبال و ادبار عقل به خداوند به مکاني نسبت داده شود (حر عاملي، 1403، ص 45).
شيخ حر عاملي در رد شبهة دور در اثبات امامت ائمه به وسيله احاديث ائمه پاسخ حلي و نقضي ميدهد. ادلة حلياي که شيخ حر بيان ميکند، بدين قرارند:
1. امامت آنها متوقف بر نصوص و معجزات است و ثبوت اين نصوص متوقف بر صدق و وثاقت آنان است نه بر امامتشان؛ و لذا دور ايجاد نميشود؛
۲. اين نصوص اگرچه ادعاي ائمه بر امامتشان ميباشد وليکن با اضافه شدن به معجزات دليل تام ميگردد؛
3. اگر روايت هر کدام از ائمه بر امامت خودش را معتبر ندانيم، روايت ائمه بر امامان قبل و بعد معتبر خواهد بود؛
4. امت بر وثوق و صدق ائمه اجماع دارند. پس قبول روايات آنها در حق خودشان و غيرخودشان واجب است؛
5. آنها در روايات اثبات امامت خود متهم نيستند؛ زيرا ميتوانند اين ادعا را با معجزات نيز ثابت کنند؛
وي سپس به پاسخ نقضي ميپردازد و مينويسد دربارة پيامبر نيز قرآن مشتمل بر نص بر نبوت ايشان است و نصوصي نيز از خود ايشان بر نبوتشان و نيز نقل انبيا بر نبوت ايشان وجود دارد. پس بايد گفت كه پيامبر به واسطة بيان نصوص در اثبات نبوت خود متهم است. به هر شكل که به اين شبهه و مسئله پاسخ داده شود، ما نيز به همان شکل و بلکه قويتر پاسخ خواهيم داد (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 37).
وي در پاسخ به اين شبهه که با توجه به کثرت نصوص و معجزات بر امامت علي چرا عدهاي به منازعه با او پرداختند و بر او مقدم شدند و امامت او را بعيد شمردند، چنين ميگويد: ازآنجاکه نصوص و اعجاز ائمه به سبب برخي موانع از جمله تقيه و خوف بيان نميشد و اينکه بسياري از مردم به سبب حب رياست و حسد و نزاع، احاديث را بهرغم دانستن در ابتداي امر مخفي و انکار ميکردند، در امامت شك افتاد و همين موجب بعيد شمردن آن گرديد. حالآنکه استبعاد و بعيد شمردن، دليل بر رد چيزي نيست. بهعلاوه قرآن و نقل متواتر دلالت ميکنند انبياي گذشته با نص ظاهر و واضح اوصيا و خلفاي بعد خود را معرفي کردند، ولي امتشان آنها را نپذيرفتند. پس چگونه مثل آن را در اين امت بعيد ميشمارند (حر عاملي، 1425ق-ب، ج 1، ص 42).
گاهي عقل به عنوان عاملي در جهت اثبات حجيت نقل و اعتباربخشي به آن ايفاي نقش ميکند. شيخ حر عاملي اثبات حجيت قرآن و تواتر قرآن را در قالب استدلال عقلي مطرح ميکند و مينويسد: اگر قرآن متواتر نباشد، استدلال به قرآن به طور مطلق باطل ميگردد. پس در اين صورت اطمينان و اعتمادي به قرآن نيست و متني ظني السند ميگردد، بلکه حتي ظن هم از آن حاصل نميشود. لازم به دليل نص و اجماع و استدلال ائمه به قرآن باطل است؛ پس ملزوم يعني نفي تواتر قرآن نيز باطل است. در نتيجه تواتر قرآن و عدم تحريف آن ثابت ميشود (حر عاملي، 1426ق، ص 61).
وي همچنين مينويسد: اگر قرآن متواتر نباشد، لازم ميآيد که قرآن خبر واحد و خالي از قرينه باشد و صحيح و حسن و موثق نباشد؛ بلکه در نهايتِ ضعف باشد. بدون شک لازم باطل است و ملزوم يعني نفي تواتر قرآن نيز باطل است. پس تواتر قرآن با يک استدلال ساده ثابت ميگردد (حر عاملي، 1426ق، ص 62).
-
-
- 4ـ2. عدم تعارض عقل و نقل
-
عقل نظري و عملي از کارکردهاي مستقل عقل در خدمت به نقل، و عقل ابزاري به عنوان ابزاري درصدد کشف معنا و مقصود و محتواي نقل است. بهعبارت ديگر گاهي عقل خود منبع معرفت اعتقادي است و گاهي نقل منبع مستقل معرفتي براي برخي از مسائل کلامي است. در اين موارد عقل به عنوان ابزاري در خدمت نقل و در طول آن است. بنابراين هنگامي که عقل منبع مستقل معرفتي باشد، يعني در عقل نظري و عملي، ممکن است بين عقل و نقل تعارض اتفاق بيفتد؛ زيرا اين دو در عرض يکديگرند، که شيخ حر عاملي معتقد است در اين صورت نميتوان به نقل معارض اعتنا كرد (حر عاملي، 1403ق، ص 49)؛ اما هنگامي که عقل در طول نقل باشد، هيچ تعارضي ميان عقل و نقل رخ نخواهد داد و تعارض عقل و نقل اصلاً موضوعيت ندارد؛ زيرا در اين مواقع، عقل همرتبه نقل نيست، بلکه در طول نقل بهشمار ميرود. اساساً در اين موارد، عقل منبع مستقلي در فهم اعتقادات و در عرض نقل نيست تا بحث به تعارض بکشد، بلکه عقل در خدمت نقل و درصدد کشف مقصود و محتواي نقل است. بنابراين در ديدگاه شيخ حر عاملي در اين موارد تعارض مستقري بين عقل و نقل وجود ندارد.
-
- نتيجهگيري
از آنچه گذشت ميتوان نتيجه گرفت كه عقل بهتنهايي و مستقلاً نميتواند تفاصيل مراد خدا و فروعات فقهي را بيان كند. اگر عقل در استنباط احکام الهي کافي ميبود ديگر مردم نيازي به نبي و امام نميداشتند و شرايع مختلف پيدا نميشدند. عقل تنها در اطاعت خداوند و پيروي از دين و در اثبات دليل سمعي حجت است.
شيخ حر عاملي معتقد است كه عقل ملاک پذيرش روايات است و مخالفت روايت با عقل، دليل بر عدم صحت آن است. روايات مخالف عقل بايد تأويل شوند، ولي تأويل بايد از جانب معصوم رسيده باشد. استدلالهاي عقلي مبتني بر مقدمات قطعي معتبرند، نه مبتني بر مقدمات ظني.
وي اگرچه به کارکردهاي عقل تصريح نكرده است، ولي از هر سه نوع کارکرد مهم عقل ـ نظري، عملي و ابزاري- بسيار بهره برده است. شيخ با بهکارگيري روش «کشف استلزامات»، از کارکردهاي عقل عملي، براي اثبات برخي مباحث کلامي از جمله اثبات بطلان جبر و وجوب نصب سفيران الهي بهره برده است.
شيخ حر در عرصة عقل عملي، با تمسک به قاعدة حسن و قبح عقلي، مسائلي همچون وجوب امامت، لزوم افضليت امام و عدم تحريف قرآن را اثبات کرده است. وي بهوفور به قواعد کلامي متفرع بر اصل حسن و قبح عقلي همچون قاعدة قبح نقض غرض، قاعدة لطف و دفع خوف و ضرر محتمل استدلال نموده است.
اثبات تواتر معنوي برخي احاديث، توصيف و تبيين الفاظ وارده در برخي روايات، تأويل، پاسخ به شبهات و حجيت نقل، از نقشآفرينيهاي عقل ابزاري در انديشة کلامي شيخ حر عاملي است.
در عقل نظري و عملي که از کارکردهاي مستقل عقل است، ممكن است بين عقل و نقل تعارض پديد آيد؛ زيرا اين دو در عرض يکديگرند، که شيخ حر عاملي معتقد است در اين صورت نميتوان به نقل معارض اعتنا كرد؛ ولي در عقل ابزاري که در طول نقل است، تعارض عقل و نقل اصلاً موضوعيت ندارد.
- ابنفارس، احمدبن، 1404ق، معجم مقائيس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- ابنمنظور، 1414ق، لسان العرب، چ سوم، بيروت، دارالفکر.
- اسلامي، رضا، 1384، مدخل علم فقه، قم، انتشارات مركز مديريت حوزة علميه قم.
- برنجکار، رضا و مهدي نصرتيان، 1391، «کاربست عقل ابزاري در استنباط آموزههاي کلامي با تکيه بر متون کلامي»، معرفت کلامي، ش 9، ص 49-66
- برنجکار، رضا، 1391، روششناسي علم کلام: اصول استنباط و دفاع در عقايد، قم، دارالحديث.
- جبرئيلي، محمدصفر، 1390، «مدارس کلامي شيعه»، کلام اسلامي، ش 79، ص 37-51
- حر عاملى، محمد بن حسن، 1432ق، ترجمة الرساله الاثني عشريه في الرد علي الصوفيه، مترجم عباس الجلالي، قم، انصاريان.
- ـــــ ، 1389، پيراستگي معصوم از فراموشي و خطا، مترجم محمد اصغرينژاد، قم، اديان.
- ـــــ ، 1362، الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، تهران، نويد.
- ـــــ ، 1376، الفصول المهمة فى أصول الأئمة (تكملة الوسائل)، قم، موسسه معارف اسلامي امام رضا.
- ـــــ ، 1409ق، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، قم، مؤسسة آلالبيت لإحياء التراث.
- ـــــ ، 1425ق - الف، كشف التعمية في حكم التسمية: بحث روائي بجواز التصريح باسم المهدي في عصر الغيبة، بيروت، دارالهادي.
- ـــــ ، 1425ق - ب، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
- ـــــ ، 1426ق، تواتر القرآن، تهران، دار الكتب الإسلامية.
- ـــــ ، بيتا - الف، تحرير وسايل الشيعه، نسخه خطي کتابخانه مجلس، شماره بازيابي 36خ.
- ـــــ ، بيتا - ب، رساله خلق الکافر، نسخه خطي کتابخانه مجلس، شماره بازيابي 1/3147.
- ـــــ ، 1403ق، الفوايد الطوسية، قم، المطبعة العلمية.
- خالقيان، امالبنين، 1394، روششناسي کلامي شيخ حر عاملي، رساله دکتري، قم، دانشگاه اديان و مذاهب.
- راغب اصفهانى، 1412ق، مفردات ألفاظ القرآن، تحقيق صفوان عدنان داودي، بيروت، دارالعلم.
- زبيدى، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق علي شيري، بيروت، دار الفکر.
- سبحاني، جعفر، 1422ق، موسوعة طبقات الفقهاء، قم، موسسه امام صادق.
- سبحاني، محمدتقي و محمدجعفر رضايي، 1391، «مدرسه کلامي اصفهان»، تاريخ فسفه، سال سوم، ش 11، ص111-138.
- سيد جوادي صدر و بهاءالدين خرمشاهي، بيتا، دايره المعارف تشيع، بيجا، بينا.
- طريحى، فخرالدين، 1416ق، مجمع البحرين، تحقيق سيداحمد حسيني، چ سوم، تهران، کتابفروشي مرتضوي.
- فراهيدى، خليلبن احمد، 1410ق، العين، چ دوم، قم، هجرت.
- قمي، شيخ عباس، 1416ق، سفينه البحار و مدينة الحکم و الآثار، چ دوم، تهران، دارالاسوه.
- محمدي رىشهرى، محمد و همكاران، 1386، حكمت نامه پيامبر اعظم، قم، دارالحديث.