معرفت کلامی، سال دهم، شماره اول، پیاپی 22، بهار و تابستان 1398، صفحات 21-36

    بازشناسی ساختار مباحث توحید در کلام امامیه

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    عبدالکریم بهجت پور / دانشيار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي / m.tamhid@chmail.ir
    ✍️ محمد میثم حقگو / دکتري مباني نظري اسلام، دانشگاه معارف اسلامي / haghgoo@WHC.IR
    چکیده: 
    متکلمان امامیه با توجه به جایگاه ویژة مبحث «توحید»، همواره با عنایت خاصی به این بحث پرداخته اند. گستردگی مباحث توحید، و چالش مستمر امامیه با اندیشه های دینی و فرقه ای رقیب، موجب شده است تا موقعیت طرح این بحث و شیوة ساختاربندی آن از اهمیت بسزایی برخوردار گردد. هدف دانش کلام در دو ساحت «آموزش» و «دفاع از معتقدات» خلاصه می شود. در این دو ساحت، خوش ساخت بودن مطالب به لحاظ جامعیت، مانعیت و رعایت ضوابط منطقی تقسیم، جایگاه ویژه ای دارد. بدین لحاظ، در این مقاله با روش «کتابخانه ای» و «تحلیلی»، ساختار شمار قابل توجهی از آثار کلامی امامیه، در دو بخش «ثبوتی یا سلبی بودن توحید» و «مراتب توحید» بررسی شده است. در نتیجة این تحقیق، روشن می شود که اصطلاح «توحید» دارای چند معنای متفاوت بوده است؛ ساختار مباحث توحیدی، همواره در حال تطور و تکامل بوده و ساختارهای متنوعی ارائه شده است. در این ساختارها، گاه برخی مراتب توحید مغفول واقع شده و گاه مقتضیات منطقی تقسیم رعایت نشده است. در ساختار پیشنهادی، تلاش شده است تا ضمن توجه به مراتب توحید، سازمان منطقی نیز رعایت شود.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Recognizing the Structure of Monotheistic Discourses in the Word of Imamiyyah
    Abstract: 
    Due to the special status of the topic of "monotheism", the Imamiyyah theologians have always paid special attention to this issue. The breadth of monotheism, and the ongoing challenge of Imamiyyah with the rival’s religious and sectarian thoughts, has made the situation of this debate and its method of structuring very important. The purpose of the knowledge of discourse is summarized in two areas: "education" and "defense of beliefs". In these two areas, materiality has a special place in terms of comprehensiveness, impediment and observance of the logical division criteria. Therefore, in this paper, by means of "library" and "analytical" methods, the structure of a considerable number of theological works of Imamiyyah has been examined in two parts: "privative or intrinsic monotheism" and "degrees of monotheism". As a result of this research, it becomes clear that the term "monotheism" has several different meanings; the structure of monotheistic debates has always been evolving and various structures have been proposed. In these structures, some levels of monotheism are sometimes neglected and sometimes the rational requirements of division are not met. In the proposed structure, it has been tried to pay attention to the monotheistic and rational organization
    References: 
    متن کامل مقاله: 
    1.  

     

      1. مقدمه

    معارف اسلامي در متون ديني (کتاب و سنت) به صورت پراکنده و در ضمن مباحث گوناگون وارد شده است. يکي از اهداف مهم و پيچيدة علم کلام اين است که علاوه بر مباحث محتوايي، ساختار و نظام‌وارة اين معارف را نيز تدوين کند؛ بدين معنا که آن معارف را پس از استخراج و توضيح، با يکديگر هماهنگ سازد و در يک منظومة منسجم گرد آورد، به صورتي که اولاً، جايگاه هر بحث ـ به لحاظ اصلي يا فرعي بودن و نيز نحوة تبويب و عنوان‌بندي و جانمايي مناسب براي هر آموزه ـ روشن شود. ثانياً، ربط و نسبت مجموعه مباحث با يکديگر مشخص گردد. ثالثاً، از انسجامي برخوردار باشد که هيچ‌گونه تعارضي ميان اجزاي آن نباشد.

    در اين زمينه، مبحث «توحيد» يکي از مهم‌ترين و گسترده‌ترين مباحث کلامي است که با توجه به مراتب متنوع توحيد، چگونگي ساختار آن از اهميت ويژه‌اي برخوردار است. در بررسي اين مسئله که متکلمان اماميه ساختار مباحث توحيد را چگونه و بر چه اساس پي‌ريزي كرده‌اند، لازم است اين موارد مطالعه و ارزيابي شود: عنوان استفاده شده در طرح مباحث؛ موقعيت نسبت به ساير مباحث؛ سبک چينش مطالب؛ و تأثير هدف‌گذاري‌ها در نحوه ساختاربندي. بدين منظور، حدود70 اثر از 40 انديشمند امامي‌مذهب، با رويکرد سير تاريخي آثار، مطالعه و فيش‌برداري شد. تلاش نگارنده بر اين بوده است تا با يک تتبع نسبتاً جامع در آثار اماميه، گستردگي و تنوع ساختار مزبور را شناسايي کند، و با توجه به اهداف دانش کلام، يک ساختار جديد و منسجم پيشنهاد نمايد. قابل ذکر است که هرچند در تمام آثار کلامي ساختار مباحث به صورت عملي سامان يافته است، اما با رويکرد فلسفة دانشي، به اين مقوله توجه چنداني نشده و بدين‌روي، تحقيق مشابهي در اين زمينه ارائه نشده است. البته نتايج مذکور در اين مقاله، در حيطة آثار مورد بررسي صادق است.

      1. مفهوم‌شناسي «توحيد»
      2. الف. معناي لغوي «توحيد»

    «توحيد» مصدر باب «تفعيل» و از ريشة «وحد» است. «وح‌د» اصل واحدي است که بر انفراد دلالت دارد (ابن‌فارس، 1404ق، ج 6، ص 90) و در عين‌الفعل ماضي ثلاثي مجرد، هر سه حرکت استعمال شده ‌است (فيومي، 1414ق، ج 2، ص 650؛ ابن‌عباد، 1414ق، ج 3، ص 181). يکي از معاني باب تفعيل، «نسبت دادن مبدأ اشتقاق فعل به مفعول» و به عبارت ديگر، «کسي يا چيزي را داراي وصفي دانستن» است (استرآبادي، 1402ق، ج 3، ص 92 و 94؛ نيشابوري، 1392، ص 141). براي مثال، «تعظيم» به معناي بزرگ دانستن (کسي يا چيزي)، و «تکفير» به معناي کافر شمردن (شخصي) است. بر اين اساس، يکي از معاني مهم و پرکاربرد «توحيد»، «يکي دانستن و يکتا شمردن» است. هرگاه اين واژه دربارة خداوند به‌کار رود به معناي «اعتقاد به يگانگي خداوند، اقرار و ايمان به وحدانيت خداوند و يکتاپرستي» است (ر.ک: مدخل «توحيد» در: دهخدا، 1343، ج 15؛ معين، 1386؛ عميد، 1389؛ خداپرستي، 1376). ظاهراً فراواني استعمال توحيد در معناي مزبور، سبب شده است تا در بسياري از کتاب‌هاي لغت، واژة «توحيد» به‌طور مطلق (و بدون اضافه به الله) به «يکتاپرستي و نفي شريک» ترجمه شود (فراهيدي، 1409ق، ج 3، ص 280؛ ازهري، 1421ق، ج 5، ص 124؛ ابن‌عباد، 1414ق، ج 3، ص 181؛ ابن‌سيده، 1421ق، ج 3، ص 488).

    «توحيد» معاني ديگري نيز دارد؛ از جمله: «يکي ‌کردن و يگانه‌ گردانيدن» که لغت‌شناسان متعددي مطرح کرده‌اند (فيروزآبادي، 1415ق، ج 1، ص 477؛ کبير مدني، 1384، ج 6، ص 307؛ زبيدي، 1414ق، ج 5، ص 297؛ ابراهيم أنيس، بي‌تا، ج 2، ص 1027). در عربي معاصر، معاني متناظر ديگري مثل «ترکيب، استاندارد سازي، منظم سازي، تنظيم، ادغام، پيوند دادن، ملحق ساختن و متحد کردن»، و ترکيب‌هايي نظير «توحيد الديون» (ادغام وام‌ها)، «توحيد الزوجه» (تک‌همسري)، «توحيد الکلمه» (اتحاد) و «توحيد المنتوجات» (استاندارد سازي فرآورده‌هاي صنعتي) نيز مطرح شده است (آذرنوش، 1391، ص1190ـ1189).

      1. ب. تعريف اصطلاحي «توحيد»

    بايد توجه داشت که در تاريخ علم کلام، اصطلاح «توحيد» در معاني متفاوتي به‌کار رفته است. پس اين تصور که منظور از «توحيد» در علم کلام، همواره موضوع «يکتايي و بي‌همانندي» خداوند بوده، نادرست است.

      1. معناي اول توحيد: عقايد بنيادين اسلام

    از نخستين عقايد مکتوب در زمينة توحيد، که اکنون در دست ماست، نظرات ابوحنيفه (ف. 150 ق) است. توحيد در نظر ابوحنيفه، شامل همة عقايد صحيح اسلامي است که يک مسلمان بايد به آنها ايمان داشته باشد (مغنيساوي، 1980). ماتريدي (ف. 333 ق) در کتاب التوحيد، تقريباً همة عقايد اسلامي در عصر خود را «توحيد» ناميده است. او حتي موضوعاتي همچون «ابطال تقليد و وجوب معرفت دين با دليل»، «ضرورت بعثت انبيا» و «معناي اسلام» را در زمرة مسائل توحيد دانسته است (ماتريدي، 1427ق، فهرست). متکلماني که دانش کلام را با عنوان «علم التوحيد و الصفات» معرفي کرده‌اند نيز به همين معنا توجه داشته‌اند (تفتازاني، 1409ق، ج 1، ص 12؛ تهانوي، 1996، ج 1، ص 29؛ خاتمي، 1370، ص 165).

      1. معناي دوم توحيد: عقايد مربوط به خداشناسي

    شيخ صدوق (ف. 381 ق) در الإعتقادات، «توحيد» را در معنايي که شامل همة معارف خداشناسي است به‌کار برده است (صدوق، 1414ق، ص 22ـ21). همچنين وي در مقدمة کتاب التوحيد، دفع تهمت‌هاي عليه شيعه در زمينة تشبيه و جبر را انگيزة خود از تأليف کتاب عنوان کرده، و احاديث مرتبط با مباحث خداشناسي را ذيل عنوان کلي «التوحيد» گردآوري نموده است (صدوق، 1398ق، فهرست کتاب و ص 17 و 18). ابن‌منده (ف. 395 ق) نيز در سراسر کتاب خود، مباحث اسما و صفات خداوند را «توحيد» مي‌نامد و بدون استفاده از استدلال‌هاي عقلي، و با استناد به آيات و احاديث، آنها را معنا مي‌کند (ابن‌منده، 1423ق).

    قاضي عبدالجبار معتزلي (ف. 415 ق) «توحيد» را شامل پنج باب مي‌داند: اثبات راه خداشناسي؛ پديده‌ها بايد پديدآورنده‌اي داشته باشند؛ صفاتي که اين پديدآورنده ذاتاً و وجوباً شايستة آن است؛ صفاتي که در همه يا بعض حالات بايد از او نفي شود؛ او در اين صفات بي‌همتاست و شريکي ندارد (قاضي عبدالجبار، 1986، ج 1، ص 26؛ ر.ک: همو، 1422ق، فهرست).

    اشعري نيز در مقالات الإسلاميين، پس از آنکه عقايد اثباتي و تنزيهي معتزله در باب خداشناسي را برمي‌شمرد، مي‌نويسد: اين مجمل گفتار معتزله در توحيد است که خوارج و گروه‌هايي از شيعه در اين عقايد، با آنها شريک هستند (اشعري، 1400ق، ص 156).

    شيخ طوسي (ف. 460 ق) و ابوالحسن حلبي (ف. قرن 6 ق) نيز توحيد را شامل همه مباحث خداشناسي دانسته‌اند (طوسي، 1406ق، ص 42؛ حلبي، 1414ق، ص 14).

    برخي ديگر از متکلمان همچون سيد مرتضي علم‌ الهدي (ف. 436 ق)، ابوالصلاح حلبي (ف. 447 ق)، محقق طوسي (ف. 672 ق)، محقق حلي (ف. 676 ق) و فاضل مقداد (ف. 876 ق) اصطلاح «توحيد» را در مباحث خداشناسي به‌کار برده‌اند؛ اما بحث «عدل» را در باب جداگانه‌‌اي مطرح نموده‌‌اند (شريف مرتضي، 1387ق، ص 31 ـ 29؛ حلبي، 1404ق، ص 33؛ سيوري، 1420ق، ص 49؛ حلي، 1414ق، ص37؛ سيوري، 1405ق، ص 176). در اين کاربرد، «توحيد» به عنوان يکي از اصول پنج‌گانة اعتقادي (اصول دين) لحاظ مي‌شود (خواجگي شيرازي، 1375، ص 77). حتي در کلام معاصر نيز وقتي توحيد، قسيم اصول و فروع اعتقادي قرار مي‌گيرد، همين معنا مد نظر است.

    بنابراين، ملاحظه مي‌شود که بسياري از مؤلفان اماميه با لحاظ اصطلاح دوم «توحيد» (يعني مجموعه مباحث خداشناسي)، مباحث اعتقادي خود را منطبق با اصول پنج‌گانة دين و مذهب تدوين کرده‌اند، هرچند برخي از ايشان مباحث «توحيد بالمعني الأخص» را نيز با همين عنوان (توحيد) ذيل عنوان کلي توحيد بيان داشته‌اند (ر.ک: سيوري، 1422ق؛ شبر، 1424ق؛ سبحاني، 1425ق) که به لحاظ تبييني و آموزشي، چندان مناسب نيست. البته اين گزارش به معناي همساني در تبويب مطالب نيست و تفاوت‌هاي جزئي فراواني ميان اين آثار وجود دارد.

    ايشان با درنظرگرفتن اصطلاح «توحيد» در معنايي اعم از «يگانگي»، همة مباحث خداشناسي ـ يا بيشتر آنها بجز عدل ـ را ذيل اين عنوان جاي داده‌اند. ضياء الدين جرجاني (ف. قرن 9 ق) مي‌نويسد:

    توحيد آن است كه بنده اعتقاد كند كه پيدا كنندة عالم يكى است، و موصوف است به صفات كماليه، و عجز و نقصان را در او راه نيست (جرجاني، 1375، ص 203).

    فياض لاهيجي (ف. 1073 ق) نيز در تبيين توحيد بالمعني الأعم آورده است: «مراد از توحيد، اثبات ذات واجب الوجود متّصف به صفات كمال، منزّه از شريك و صفات نقص و زوال است‏» (لاهيجي، 1372، ص 19). همچنين مرحوم کاشف الغطاء (ف. 1228 ق) گفته است: «توحيد به اين معناست که دانسته شود خداوند متعال در ربوبيتش يگانه است، و در عبادت‌شدن شريک ندارد؛ و بحث از صفات ثبوتي و سلبي نيز از توابع همين بحث است» (کاشف الغطاء، 1425ق، ص 11).

    در وجه تسمية مجموعه معارف خداشناسي به «توحيد» (بالمعني الأعم) نيز متکلمان اماميه مطالبي ابراز داشته‌اند. فاضل مقداد در شرح الفصول النصيريه محقق طوسي مي‌نويسد:

    محقق طوسي به دو دليل، عنوان فصل اول را «توحيد» قرار داد؛ با آنکه اين فصل افزون بر «يگانگي»، مشتمل بر صفات سلبي و ثبوتي نيز هست:

    يکم. اين اقدام از باب نام‌گذاري شيء به نام شريف‌ترين جزء آن است؛ زيرا مسئلة توحيد، [اثبات] وجود واجب و صفاتي را که لازمة وجوب وجود هستند، مطالبه مي‌کند. بنابراين، «توحيد» شريف‌ترين مسئلة اعتقادي است.

    دوم. آنچه در اين فصل بحث و بررسي مي‌شود، مستلزم کثرت [در ذات خدا] نيست، بلکه مستلزم نفي کثرت است؛ زيرا از نظر ما، خداوند صفتي زايد بر ذات ندارد. بنابراين، تمام مباحث اين فصل، در حقيقت اثبات‌کنندة وحدت مطلق خداوند است (سيوري، 1420ق، ص 51).

    شيخ طوسي نيز با بيان ملازمات علم به توحيد آورده است:

    علم به توحيد کامل نمي‌شود، مگر با شناختن پنج چيز: شناخت راه‌هاي قابل استفاده براي معرفت خداي متعال؛ شناخت خدا با تمام صفاتش؛ شناخت چگونگي استحقاق خداوند نسبت به اين صفات؛ شناخت آنچه دربارة خداوند روا يا ناروا است؛ و شناخت اينکه او يگانه است و در قدمت، دومي ندارد (طوسي، 1406ق، ص 24).

    بر اين اساس، مي‌توان گفت: متکلمان اگرچه «توحيد» را در اصطلاحي اعم براي مجموعه مباحث خداشناسي به‌کار برده‌اند‌، اما به معناي خاص آن (يگانگي خداوند) نيز توجه داشته‌اند و اين استعمال اعمّي، از باب تسمية کل به اسم جزء، و به انگيزه‌هاي متعددي همچون: «شرافت ماهوي مسئلة توحيد نسبت به ساير مسائل خداشناسي» (سيوري، 1420ق، ص 51؛ خواجگي شيرازي، 1375، ص 77) و «علت غايي بودن توحيد نسبت به ديگر مسائل خداشناسي (به لحاظ آموزشي و رفتاري)» بوده است.

      1. معناي سوم توحيد: يکتايي و بي‌همتايي خداوند

    با تکامل تدريجي دانش کلام و تبويب موضوعات و مباحث گذشته، رويکرد جديدي اتخاذ شد که بر اساس آن، مجموعه مباحث کلامي مربوط به خداشناسي، تحت عنوان «خدايابي»، «إلهيات»، «معرفة الله»، «معرفة الله و صفاته الثبوتية و السلبية»، «اثبات الصانع و توحيده و احکام صفاته»، «اثبات الصانع تعالي و صفاته و آثاره» و ... مطرح گرديد و غالباً از توحيد، معناي اخصّي اراده شد که تنها يکتايي و بي‌همتايي خداوند را شامل مي‌شد. خواجه نصيرالدين طوسي (ف. 672 ق) در تجريد الاعتقاد و علامه حلي (ف. 726 ق) در شرح آن، تقريباً همة موضوعاتي را که در گذشته ذيل عنوان «توحيد» مطرح مي‌شد، تحت عنوان «في اثبات الصانع» مطرح کردند و «توحيد» (به معناي سوم) را جزو مبحث صفات خدا آوردند. قاضي عضدالدين ايجي (ف. 756 ق) در المواقف، تمام مباحث خداشناسي، نبوت، امامت و معاد را «الهيات» ناميد و تنها يک بخش از موقف پنجم را به «توحيد بالمعني الاخص» اختصاص داد. تفتازاني (ف. 793 ق) نيز در شرح المقاصد، همة مباحث يادشده را تحت عنوان «الهيات» دسته‌بندي کرد (ر.ک: فهرست کتاب‌هاي مزبور). واضح است که اين رويکرد، نظام‌مندي روشن‌تري دارد و به‌ويژه در تحقق اهداف آموزشي دانش کلام مفيدتر است. در ادامة اين نوشتار نيز اصطلاح «توحيد» به همين معناي اخص مد نظر قرار گرفته است.

    مرحوم شبّر (ف. 1220 ق) در تعريف «توحيد بالمعني الاخص» آورده است: توحيدي که اسلام با آن ثابت مي‌شود چهار معنا دارد: توحيد واجب الوجود، توحيد آفريدگار جهان و تدبيرکنندة نظام، توحيد اله، توحيد در آفرينش و رزق. گاهي نيز توحيد بر معاني ديگري اطلاق مي‌شود که اين معاني، شرط در اصل ايمان يا کمال ايمان هستند (شبّر، 1424ق، ص 36 ـ 39).

    همچنين مرحوم کاشف الغطاء (ف. 1228 ق) بيان داشته است: توحيد به اين معناست که دانسته شود خداوند متعال در ربوبيتش يگانه است، و در عبادت‌شدن شريک ندارد؛ و بحث از صفات ثبوتي و سلبي نيز از توابع همين بحث است  (کاشف الغطاء، 1425ق، ص 11).

    در اين دو تعريف، «توحيد» به برخي از مراتبش تعريف شده است و مشتمل بر تمام مراتب توحيد نيست. منظور از «مراتب توحيد»، حيثيت‌هاي متفاوتي است که نسبت به يگانگي خداوند لحاظ مي‌شود، و گاه با عنوان «اقسام توحيد» نيز مطرح مي‌گردد (مصباح، 1378، ص 131). همچنين در تعريف‌هاي پيش‌گفته، معرفت توحيدي (توحيد نظري) با قيدهايي نظير اعتقاد، معرفت و تصديق مطمح نظر قرار گرفته و به حيث عملي توحيد (توحيد عملي) توجهي نشده است. پس اگر بخواهيم تعريفي جامع ارائه دهيم که مشتمل بر دو حيث نظري و عملي توحيد باشد ناگزير از پيشنهاد تعريف ديگري هستيم. بنابراين، مي‌توان گفت: در فضاي مباحث کلامي، «توحيد بالمعني الاخص» عبارت است از: «اعتقاد به يکتايي خداوند در همة مراتب، و عمل به مقتضاي اين اعتقاد».

      1. موقعيت طرح مبحث

    کلام‌پژوهان امامي‌مذهب با اختصاص‌دادن حجم قابل توجهي از مباحث کلامي خود به مسئلة «توحيد»، مراتب توحيد و مسائل مرتبط با آن را در دو موقعيت مطرح ساخته‌اند. تا حدود قرن 12 بيشتر آنها مراتبي از توحيد را در ميان ساير صفات الهي آورده‌اند. برخي با تمايز نهادن ميان صفات ثبوتي و سلبي، همه يا برخي از مراتب توحيد را در زمرة صفات سلبي قرار داده‌اند. ايشان نيز روية يکساني نداشته‌اند؛ برخي در ابتداي صفات سلبي، برخي در ميانه و بعضي نيز در انتهاي اين دسته از صفات، مراتبي از توحيد را بيان داشته‌اند.

    اما از قرن 13 تا دورة معاصر، اين بخش از دانش کلام انضباط ساختاري بيشتري يافت. در بيشتر آثار اين دوره، مباحث توحيد در بابي جداگانه و در دو موقعيت سامان يافت: يا بعد از اثبات وجود خداوند و پيش از مباحث صفات؛ و يا بعد از مباحث صفات. در تأليفات تحت بررسي، مرحوم سيد عبدالله شبّر (ف. 1242 ق) براي نخستين بار، با تمايز نهادن ميان توحيد و ديگر صفات الهي، مراتب توحيد را به تفصيل بيان کرد. اين تفصيل به گونه‌اي است که شامل بسياري از مراتب توحيد نظري و توحيد عملي (بجز عينيت صفات با ذات) مي‌شود (شبر، 1424ق، ص 26-40). بنابراين، نوآوري ساختاري ـ محتوايي ايشان از دو جهت بوده است: متمايز ساختن مباحث توحيد از ديگر صفات الهي؛ و مطرح نمودن مراتبي از توحيد. پس از آن، در بسياري از آثار، شاهد چنين تفکيکي هستيم.

    بايد به اين نکته توجه داشت که سبک‌هاي ساختاري متکلمان در مبحث توحيد، داراي تنوع و تفاوت گسترده‌اي است و آنان هيچ‌گاه سبک واحدي نداشته‌اند. ازاين‌رو، همچنان‌که در دورة معاصر ساختاربندي يکساني وجود ندارد، در گذشته نيز تفاوت‌هاي فراواني به چشم مي‌خورد؛ از جمله تفکيک مباحث توحيد (بجز عينيت صفات با ذات) از ديگر صفات در آثاري از شيخ مفيد (ف. 412 ق)، فياض لاهيجي (ف. 1072 ق) و فيض کاشاني (ف. 1092) است (مفيد، 1413ق، «ج»، ص 51؛ همو، 1413 ق «ب»، ص 39؛ لاهيجي، 1372، ص 27؛ فيض کاشاني، 1418ق، ج1، ص 57). اين درحالي است که تا قرن 12 عموم متکلمان، چنين تفکيکي نداشته‌اند. جالب توجه است که شيخ مفيد، در ساختاربندي توحيد، مشابه آنچه در قرون اخير مطمح نظر قرار گرفته، پيش‌گام بوده است. ايشان اصطلاح توحيد را بالمعني الأخص استعمال کرده؛ مباحث توحيد را از ديگر صفات الهي جدا ساخته؛ و صفات را به «ثبوتي» و «سلبي» تقسيم کرده است. حتي در اوائل المقالات ـ همانند برخي معاصران ـ توحيد را قبل از صفات قرار داده است.

    در کتب اماميه، هريک از جانمايي‌هاي فوق الذکر مصاديقي دارد که تفصيل برخي از آنها در جدول آتي بيان شده است.

      1. ثبوتي يا سلبي؟

    نکته ساختاري ديگري که توجه شمار قابل توجهي از متکلمان اماميه را برانگيخته، ثبوتي يا سلبي بودن توحيد و مراتب آن است. البته اين نوع از تقسيم‌بندي صفات با عناوين ديگري نيز مطرح شده است؛ مانند «جلال و اکرام» (سيوري، 1422ق، ص 155، 195؛ کاشف الغطاء، 1425ق، ص 15 ـ 14)؛ و «ثبوتي و تنزيهي» (خواجگي شيرازي، 1375، ص 83، 94). شيخ مفيد (ف. 413 ق) توحيد ذاتي واحدي را ميان صفات ثبوتي و سلبي آورده و توحيد ذاتي احدي را در زمرة صفات سلبي قرار داده است (مفيد، 1413ق- الف، ص 30 ـ 28). جز ايشان، در آثار تحت بررسي، تا قرن ششم توجهي به اين نکته نشد؛ تا آنکه ابوالحسن حلبي (ف. قرن 6 ق) در إشارة السبق، مجدداً وارد اين بحث شد و صفات سلبي را به دو قسم تقسيم کرد: برخي صفات که لفظاً و معناً سلبي هستند، مانند نفي رؤيت و نفي اتحاد؛ و برخي صفات که لفظاً ثبوتي و معناً سلبي هستند، مانند غني به معناي غير محتاج، و واحد به معني «لا ثاني له في القدم» (حلبي، 1414ق، ص 18؛ نيز ر.ک: محقق حلي، 1414ق، ص 55). پس از ايشان، بيشتر متکلمان، مراتبي از توحيد ـ به‌ويژه «نفي ترکيب» ـ را صفتي سلبي دانسته‌اند. در جدول آتي، گزارش برخي از اين مراتب ذکر شده است.

    ماهيت صفت «توحيد» و مراتب آن به گونه‌اي است که سبب شده دربارة ثبوتي يا سلبي بودن مراتب توحيد، ديدگاه‌هاي متفاوتي بيان شود؛ زيرا مراتب توحيد با آنکه داراي يک معناي سلبي است، اما نوع تعبير زباني از آن، گاه به صورت منفي و گاه به صورت مثبت است. براي مثال، «توحيد ذاتي واحدي» با دو تعبير، قابل ابراز زباني است: «واحديت» و «نفي ثاني»؛ و يا «توحيد ذاتي احدي» که مي‌توان با «احديت» و «نفي ترکيب» از آن ياد کرد. توحيد صفاتي نيز با تعبيرهاي «توحيد در عينيت صفات با ذات» و «نفي معاني و احوال» قابل طرح است. همچنين است ساير مراتب توحيد.

    در مجموع، مي‌توان گفت: متکلمان دربارة ثبوتي يا سلبي دانستن مراتب توحيد (و ديگر صفات الهي) از دو ملاک استفاده کرده‌اند. بسياري از ايشان، صفاتي را سلبي قلمداد کرده‌اند که هم در معنا، نقصي را از خداوند سلب کند و هم لفظ آن سلبي باشد. برخي ديگر، سلب در معنا را کافي دانسته‌اند؛ چه لفظ آن سلبي باشد و چه اثباتي. طبق ملاک اول، اگر در يادکرد از مراتب توحيد، از يک عبارت سلبي استفاده شود، صفتي سلبي خواهد بود. براي مثال، «نفي ترکيب»، «نفي ثاني» و «نفي معاني» از صفات سلبي است؛ اما «أحديت»، «واحديت» و «عينيت صفات با ذات» از صفات ثبوتي به شمار مي‌آيد. به همين لحاظ است که محقق طوسي (ف. 672 ق)، ابن‌ميثم بحراني (ف. 679 ق)، شهيد اول (ف. 786 ق) و فاضل مقداد (ف. 876 ق) صفت «واحد» را در شمار صفات ثبوتي آورده‌‌اند (محقق طوسي، 1413ق، ص 46؛ بحراني، 1406ق، ص 10؛ شهيد اول، 1377، ص 16؛ سيوري، 1422ق، ص 203). اما بر اساس ملاک دوم، مراتب توحيد حتي اگر با تعابير اثباتي نيز مطرح شوند، صفاتي سلبي هستند؛ زيرا واضح است که مفهوم اين مراتب، بر سلب نقص دلالت دارد (ر. ک: سبحاني، 1412ق، ج 2، ص 8).

    به نظر مي‌رسد ملاک دوم از اتقان بيشتري برخوردار است، و ضابطة دقيق‌تري در تقسيم صفات الهي به‌دست مي‌دهد. اين ملاک با عبور از تجمّد بر نوع تعبير لفظي، به مفهوم صفات توجه کرده و معيار روشني در تقسيم صفات ارائه کرده است. طبق ملاک اول، مفهوم يگانگي خداوند، اگر با تعبيري ثبوتي (واحد) بيان شود صفتي ثبوتي است، و اگر با تعبيري سلبي (نفي الثاني) ابراز گردد صفتي سلبي است! اين درحالي است که اساس اين تقسيم، يک چيدمان صرفاً لفظي نيست، بلکه راهبردي است تا آموزش صفات الهي و استدلال بر آن، با سهولت و اتقان بهتري ميسر گردد؛ چنان‌که در برخي آثار، به مزاياي اين تقسيم‌بندي اشاره شده است (ر.ک: سيوري، 1420ق، ص 72). البته بنابر مبناي «بازگشت صفات ثبوتي به صفات سلبي»، تعيين اين ملاک پيچيدگي بيشتري خواهد داشت. با پذيرش اين مبنا، محتواي تمام صفات، سلبي است (ر.ک: قمي، 1415ق، ج 1، ص 179؛ شبر، 1424ق، ص 42). در اين صورت، ملاک تقسيم صفات به «ثبوتي» و «سلبي»، صرفاً اختلاف در تعبير لفظي است (ر.ک: قمي، 1415ق، ج 1، ص 179). بر اين اساس، در صفاتي ـ همچون مراتب توحيد ـ که با دو تعبير «نفيي» و «اثباتي» قابل بحث هستند، جاي اين سؤال باقي مي‌ماند که صفتي ثبوتي لحاظ شوند يا سلبي؟ هرچند اگر طبق اين مبنا، تقسيم مزبور را صرفاً لفظي بدانيم، تدقيق در اين مسئله از اهميت چنداني برخوردار نخواهد بود. از سوي ديگر، به نظر مي‌رسد حتي طبق مبناي مشهور نيز، که قايل به بازگشت صفات سلبي به صفات ثبوتي هستند (براي نمونه، ر.ک: مظفر، 1378، ص 39) نتايج مشابهي قابل استنتاج است.

      1. مراتب توحيد

    به لحاظ تقسيم‌بندي و بسط مراتب توحيد، شاهد يک سير تکاملي در کلام اماميه هستيم. تا اوايل قرن 13 و تا قبل از حق اليقين سيد عبدالله شبّر (ف. 1242 ق) ـ که در 1226 ق تأليف شده ـ از ميان مراتب توحيد، عمدتاً به سه مرتبه بيشتر توجه مي‌شده است: توحيد ذاتي واحدي، توحيد ذاتي احدي، و توحيد در عينيت صفات با ذات؛ که مرتبة اخير غالباً با عنوان «نفي المعاني و الأحوال» مطمح نظر بوده است. برخي نيز فقط يک يا دو مرتبه از اين مراتب سه‌گانه را بيان داشته‌اند. لازم به ذکر است که در همين برهه (قبل از قرن 13) برخي از متکلمان، به مراتب ديگري نيز به‌طور پراکنده اشاره کرده‌اند؛ مراتبي نظير توحيد در الوهيت، قدمت (ازليت)، خالقيت، استحقاق عبادت (معبوديت)، و انحصار صفات در ذات. در جدول پيش‌رو، گزارش برخي از مهم‌ترين اين مراتب بيان شده است.

    از ميان آثار تحت بررسي، کتاب حق اليقين في معرفة اصول الدين مرحوم شبر، با بسط مراتب توحيد، رويکرد نويني در اين زمينه ايجاد کرده است. ايشان در ابتداي فصل توحيد، با الهام از روايت سؤال اعرابي از حضرت امير المؤمنين† در جنگ جمل، دو معنا براي توحيد برمي‌شمارد: عدم الجزئيه، و عدم الشريک (شبر، 1424ق، ص 33 ـ 32). اما در ادامة بحث، به تفصيل، مراتب متنوعي از توحيد را عنوان کرده است:

    توحيدي که اسلام با آن ثابت مي‌شود، چهار معنا دارد:

    يک. توحيد واجب الوجود: به اين معنا که واجب الوجود هيچ شريکي در وجود و وجوب ندارد،

    دو. توحيد آفريدگار جهان و تدبير‌کنندة نظام؛

    سه. توحيد اله [يعني] فقط او استحقاق عبادت‌شدن دارد و نفي شريک از او در استحقاق عبوديت؛

    چهار. توحيد در آفرينش و رزق، که مي‌توان اين معنا را در قسم دوم نيز قرار داد.

    گاه توحيد بر معاني ديگري نيز اطلاق مي‌شود که شرط در اصل يا کمال ايمان هستند؛ مانند: توحيد در صفات و عينيت صفات و نفي مغايرت آنها؛ توحيد در امر و نهي؛ توحيد در مالکيت نفع و ضرر؛ توحيد در توکل و اعتماد؛ توحيد در محبت و مودت؛ و توحيد در اعمال، به اين معنا که براي غير خدا کاري انجام ندهد (ر.ک: شبر، 1424ق، ص 36-40، 57-60).

    اين روند در آثار بعدي نيز تداوم يافته و مؤلفاني همچون محمدجعفر استرآبادي (ف. 1263 ق)، ملااسماعيل اسفرايني (ف. 1288 ق) و محمدرضا مظفر (ف. 1383 ق) نيز مراتب توحيد را به سياق خاص خود ـ و نه همسان با ديگران ـ تفصيل داده‌اند (ر.ک: استرآبادي، 1382، ج 2، ص 22 ـ 17؛ اسفرايني، 1383، ص 129 ـ 127؛ مظفر، 1378، ص 37، 39). تقسيم‌بندي مراتب توحيد، که امروزه در کتب کلامي شيعه رايج است، شباهت زيادي به آثار مرحوم شبر و اين سه متکلم گران‌قدر دارد.

    مي‌توان گفت: آنچه امروزه در کتب کلامي به عنوان شاخه‌هاي اصلي در مراتب توحيد مطرح است عبارت است از: توحيد ذاتي، توحيد صفاتي، توحيد افعالي و توحيد عبادي. گذشته از اين روند مشهور و رايج، برخي از معاصران مجموعه مراتب توحيد را به دو دستة «نظري» و «عملي» نيز تقسيم نموده و اقسام متعددي براي هريک برشمرده‌اند (مطهري، 1389 ب، ج 2، ص 104، 122-131؛ همو، 1389 الف، ج 26، ص 97؛ خرازي، 1417ق، ج 1، ص 54 ـ 53؛ سعيدي‌مهر، 1392، ج 1، ص 74).

    در جدول ذيل، گزارش برخي از مهم‌ترين آثار کلامي اماميه در زمينة موقعيت مبحث توحيد، مراتب توحيد و قضاوت دربارة ثبوتي يا سلبي بودن آن درج گرديده است. در اين جدول، که بر اساس سير تاريخي آثار تنظيم گرديده، تلاش شده است تا حد ممکن اختصار رعايت شود، و در عين حال، اين اختصار مسلتزم ايجاز مخل هم نباشد. مراد از «توحيد» در اين جدول، «توحيد بالمعني الأخص» (يگانگي) است. در ستون «مراتب توحيد»، مراتبي که در كمانك ذکر شده، بدين معناست که عين اين عبارت در کلام مصنف نيامده، و برداشت نگارنده از مجموع بيانات مؤلف منعکس شده است. همچنين علامت « ـ » براي جداکردن دو مرتبة متفاوت، و علامت « / » براي بيان عبارت اخراي يک مرتبه استفاده شده است. پرکردن بخش «ثبوتي / سلبي» نيز در صورتي بوده که مؤلف به اين ويژگي تصريح کرده است. با توجه به اين توضيحات، جدول ذيل، تکميل‌کنندة بسياري از مطالبي است که در اين نوشتار با قدري اجمال و بدون آدرس‌دهي بيان گرديده است:

    متکلم /

    سال وفات (ق)

    اثر کلامي

    تمايز از بحث صفات

    موقعيت

    مراتب بحث

    ثبوتي / سلبي

    شيخ صدوق

    (386)

    الإعتقادات
    (ص 22 ـ 21)

    غير متمايز

    ميان صفات ديگر

    واحد ـ أحد ـ متعال عن جميع صفات خلقه ـ لا ندّ و لا ضد و لا شبه و لا صاحبة و لا مثل و لا نظير و لا شريک ـ خالق کل شيء ـ لا إله إلا هو ـ له الخلق و الأمر

    -

    ابراهيم‌بن نوبخت (قرن 4)

    الياقوت
    (ص 40، 42)

    غير متمايز

    ميان صفات ديگر

    واحد ـ (نفي المعاني) ـ ليس له وصف زائد علي ذاته

    -

    شيخ مفيد

    (413)

    اوائل المقالات
    (ص 52 ـ 51)

    متمايز

    قبل از صفات

    إن الله واحد في الإلهية و الأزلية ـ لايشبهه شيء ـ فرد في المعبودية

    -

    غير متمايز

    ابتداي صفات

    (نفي المعاني و الأحوال)

    سيد مرتضي

    (436)

    جمل العلم و العمل (ص 31 ـ 30)

    غير متمايز

    ميانه و آخر صفات ديگر

    وجوب هذه الصفات نفسية (لا لمعان قديمة) ـ واحد لا ثاني له في القدم

    -

    ابوالصلاح حلبي

    (447)

    تقريب المعارف
    (86، 88)

    غير متمايز

    ميان صفات ديگر

    نفي الصفات الزائدة عنه ـ واحد لا ثاني له في القدم و الإختصاص بما ذکرناه من الصفات النفسية

    -

    شيخ طوسي

    (460)

    العقائد الجعفريه
    (ص 246)

    غير متمايز

    ميان صفات ديگر

    واحد بمعني لا شريک له في الألوهية ـ غير مرکب ـ منفي عنه المعني و الصفات الزائدة

    -

    ابوالحسن حلبي

    (قرن 6)

    اشارة السبق
     (ص 18)

    غير متمايز

    آخرين بحث خداشناسي

    واحد لا ثاني له في القدم

    سلبي (از نوع: لفظه ثبوتي و معناه سلبي)

    حمصي رازي

    (اوايل قرن 7)

    المنقذ من التقليد
     (ج 1، ص 131)

    غير متمايز

    آخرين صفت

    واحد لا ثاني له؛ بمعني: توحيد در استحقاق عبادت، توحيد در نفي شريک در صفات ذاتي، عدم تجزّي و تبعّض، توحيد در قدمت (نفي معاني)

    -

    محقق طوسي

    (672)

    کشف المراد
    (ص 301 ـ 290)

    غير متمايز

    ميان صفات

    نفي الزائد و الشريک و المثل و الترکيب بمعانيه و الضد و المعاني و الأحوال و الصفات الزائدة عيناً

    -

    ابن‌ميثم بحراني

    (679)

    قواعد المرام
    (ص 101 ـ 100)

    غير متمايز

    آخر صفات ثبوتي

    (1) واحد ـ (2) لا شيء من الصفات المعتبرة له زائدة علي ذاته

    (1): ثبوتي

    علامه حلي

    (726)

    نهاية المرام
    (ج 1، ص 101 ـ 99)

    غير متمايز

    در بحث «خواص الواجب لذاته»

    بسيط لايترکب عن غيره ـ لا يترکب عنه غيره ـ لايکون وجوده زائدا عليه ـ لايکون وجوبه زائداً عليه ـ لايکون مشترکاً بين إثنين

    -

    فاضل مقداد

    (876)

    الإعتماد في شرح واجب الإعتقاد
    (65، 68)

    غير متمايز

    ابتدا و ميان صفات

    واحد (الواحد هو المتفرد بصفات ذاتية لايشارکه فيها غيره، و هي: وجوب الوجود، و القدم، و إيجاد الخلق، و استحقاق العبادة) ـ غير مرکب عن شيء

    -

    فياض لاهيجي

    (1072)

    گوهر مراد
    (ص 235، 236، 241)

    غير متمايز

    خواص واجب الوجود / قبل از اثبات واجب

    با ترکيب جمع نشود ـ چيزي مرکب از واجب الوجود نتواند بود ـ وجوب وجود متحقق نتواند بود، مگر در ضمن فرد واحد. پس هيچ چيز شريک واجب الوجود نتواند بود، نه در ذات و نه در صفت وجوب

    سلبي

    ويژگي صفات حقيقيه

    عينيت صفات واجب تعالي

    -

    ملامهدي نراقي

    (1209)

    جامع الأفکار
    (ج 2، ص 519، 590)

    غير متمايز

    ابتداي صفات سلبي

    الأحديه / نفي الترکيب: الف. مع الذات / توحيده في أصل وجوده؛ ب. بعد الذات / عينية صفاته الکمالية لذاته؛ ج. قبل الذات / ترکب الذات و الماهية من الأجزاء ـ الواحدية / نفي الشريک له في شيء من المعاني و المفهومات بالحقيقة / توحده في وجوب وجوده

    سلبي

    عبدالله شبّر (1242)

    حق اليقين (ص 32، 40 ـ 36، 60 ـ 57)

    متمايز

    ابتداي فصل توحيد

    عدم الجزئية ـ عدم الشريک

    -

    أثناي فصل توحيد

    التوحيد الذي يثبت به الإسلام: توحيد واجب الوجود بأن يکون واجب الوجود لا شريک له في وجوبه و وجوده ـ توحيد صانع العالم و مدبر النظام ـ توحيد الإله: و هو المستحق للعبادة و نفي الشريک عنه في استحقاق العبودية ـ التوحيد في الخلق و الرزق؛ و يمکن إدخاله في الثاني.

    و قد يطلق التوحيد علي معان أخر هي شرط في أصل الإيمان أو کماله، منها:  التوحيد في الصفات و عينيتها و نفي مغايرتها ـ التوحيد في الأمر و النهي ـ التوحيد في مالکية النفع و الضرر ـ التوحيد في التوکل و الإعتماد ـ التوحيد في المحبة و الموده ـ التوحيد في الأعمال بأن لا يعمل لغير وجه الله

    -

    غير متمايز

    ويژگي صفات کماليه

    (صفاته الکماليه عين ذاته)

    -

    اوايل صفات سلبي

    1. لاشريک له ـ 3. ليس بمرکب ـ 9. لايشبه شيئا

    سلبي

    محمدرضا مظفر (1383)

    عقائد الإمامية
    (ص 37، 39)

    متمايز

    توحيد

    في الذات: واحد في ذاته و وجوب وجوده ـ في الصفات: الف. صفاته عين ذاته؛ ب. لا شبه له في صفاته الذاتيه (و الفعليه) ـ في العبادة: لاتجوز عبادة غيره بوجه من الوجوه

    -

    مرتضي مطهري (1399)

    مجموعه آثار
    (ج 2، ص 103)

    متمايز

    توحيد

    نظري: الف. ذاتي؛ ب. صفاتي / يگانگي عيني ذات با صفات و يگانگي صفات با يکديگر / نفي هرگونه کثرت و ترکيب از خود ذات؛ ج. افعالي ـ عملي: در عبادت

    -

    سيد محسن خرازي

    بداية المعارف
    (ج 1، ص 45، 54 ـ 53)

    غير متمايز

    اثناي صفات سلبي

    ليس بمرکب ـ لايکون له کفو، و لا شريک

    سلبي

    متمايز

    توحيد
    (بعد از صفات)

    نظري: الف. ذاتي / واحد لا ثاني له؛ ب. صفاتي / ذاته عين صفاته و کل صفة عين الصفة الأخري من الصفات الثبوتية الذاتية الکماليه، و سيجيء من المصنف أنه لا شبه له في صفاته الذاتيه؛ ج. افعالي، و يشمل التوحيد في الخالقية و الربوبية و الرازقية و نحوها من مظاهر الأفعال؛ د. تشريعي ـ عملي: الف. عبادي و اطاعي؛ ب. استعاني؛ ج. حبّي

    -

    جعفر سبحاني

    الإلهيات علي هدي (ج 2، ص 105 ـ 11)

    غير متمايز

    ابتداي صفات سلبي

    ذاتي: الف. واحد ليس له نظير و لا مثيل / لا ثاني له؛ ب. احد / بسيط لا جزء له خارجاً و لا ذهناً ـ در صفات / عينيت صفات با ذات ـ در خالقيت ـ در ربوبيت: الف. در حاکميت؛ ب. در تشريع؛ ج. در عبادت؛ د. در شفاعت و مغفرت و ...

    -

    محمدتقي مصباح يزدي

    آموزش عقايد

    (ج 1، ص 135 ـ 131)

    متمايز

    توحيد (بعد از صفات)

    نفي تعدد / واحديت ـ نفي ترکيب / احديت ـ نفي صفات زايد بر ذات / صفات ـ افعالي / نتيجه: در الوهيت ـ در تاثير استقلالي / نتيجه: در استعانت

    -

    علي رباني گلپايگاني

    عقايد استدلالي

    (ج 1، ص 91 ـ 68، 159 ـ 158)

    متمايز

    توحيد (قبل از صفات)

    ذاتي: الف. در بي‌نيازي از علت، همتا و شريک ندارد. ب. هيچ کثرت و تعددي در ذات الهي راه ندارد ـ صفاتي: الف. در صفات خود بي‌همتاست. ب. صفات کمال و ذاتي عين ذات اويند ـ در خالقيت ـ در ربوبيت: الف. در تشريع؛ ب. در حاکميت؛ ج. در اطاعت ـ در عبادت

    -

    غير متمايز

    صفات سلبي

    نفي شريک و مثل ـ نفي ترکيب در ذات ـ نفي صفات زايد بر ذات

    سلبي

    محمد سعيدي‌مهر

    آموزش کلام اسلامي

    (ج 1، ص 148 ـ 74)

    متمايز

    توحيد (قبل از صفات)

    نظري: الف. ذاتي: الف(1) توحيد احدي؛ الف(2) توحيد واحدي؛ ب. صفاتي: ب(1) بين ذات و صفات ذاتي ثبوتي و بين اين صفات وحدت خارجي برقرار است؛ ب(2) بي‌همتايي خداوند در اوصافش؛ ج. افعالي: ج(1) در خالقيت؛ ج(2) در تشريع؛ ج(3) در ربوبيت؛ ج(4) در تشريع / تقنين، و حاکميت؛ ج(5) در الوهيت ـ عملي: الف. در عبادت؛ ب. در استعانت؛ ج. در اطاعت؛ د. در محبت؛ هـ . در توکل

     

    غير متمايز

    صفات سلبي

    نفي ترکيب ـ نفي صفات زايد بر ذات

    سلبي

      1. تقسيم‌بندي پيشنهادي

    گفته شد که تا قرن 12 قمري، متکلمان والامقام شيعه معمولاً به ذکر يک تا سه مرتبه از توحيد اکتفا نموده‌، و همين مراتب را نيز ـ به طور نامتمايز ـ در ميان ساير صفات الهي گنجانده‌اند. بدين‌روي، در اين مقطع طولاني، تنظيم مشخصي از مراتب توحيد رخ نداده است. اما در دو سدة اخير، نوآوري‌هاي محتوايي و ساختاري در زمينة مراتب توحيد، قابل توجه است و هريک از کلام‌پژوهان به سهم خود، دقايق و ظرايفي از اين مبحث شريف را پژوهيده‌اند، که تبيين و بررسي هريک از آنها مجال ديگري مي‌طلبد. با وجود اين، هنوز هم يک ساختار منسجم و منطبق بر معيارهاي منطقي تقسيم، که دربردارندة جنبه‌هاي گوناگون توحيد باشد، به بار ننشسته است. علت اين امر را بايد در ميان عوامل ذيل جست‌وجو کرد:

    الف. اساساً متکلمان (به‌ويژه تا قبل از دو سدة اخير) بنايي بر احصاي مراتب گوناگون توحيد نداشته‌اند، بلکه با رويکردي دفاعي ـ تبييني به انديشه‌هاي رقيب و يا چالش‌هاي اعتقادي معاصر با زمانة خود توجه بيشتري کرده‌اند. به نمونه‌‌اي از اين سبک انتخاب مبحث در يکي از آثار آية‌الله سبحاني تصريح شده است. ايشان پس از بررسي برخي از انواع توحيد افعالي، در بخشي که به «توحيد در شفاعت و مغفرت» اختصاص دارد، به تبيين منظور از «توحيد افعالي» پرداخته، در ادامه مي‌نويسد:

    ما در اينجا فقط «شفاعت» و «مغفرت» را به‌صورت ويژه بيان کرديم؛ زيرا شرک در آن‌دو، در ميان مشرکان دوران پيامبرˆ رخ داده است، چنان‌که گروه‌هايي از مسيحيان در زمينة مغفرت، مشرک‌اند. اين‌دو گروه (مشرکان و برخي مسيحيان) حق شفاعت را به بعضي از بندگان خداي سبحان تفويض نموده و خداوند را از حق و مقامش معزول داشته‌اند (سبحاني، 1412ق، ج 2، ص 106 ـ 105).

    به همين لحاظ است که در گذشته، بحث در «نفي معاني و احوال» و «نفي ثاني» بيشترين حجم مباحث توحيدي را دربرداشت؛ ولي امروزه ضمن توسعه يافتن مراتب توحيد (در راستاي اهداف آموزشي و تبييني)، شاخه‌هاي توحيد عملي ـ به‌ويژه توحيد عبادي ـ وجهة همت متکلمان امامي شده است تا کلام اماميه بتواند در مصاف با انديشه‌هاي سلفي، از معتقدات شيعه دفاع کند.

    ب. عامل ديگر، گستردگي جنبه‌هاي متنوع توحيد است. گستردگي اسماء حسنا و صفات علياي خداوند متعال (ر.ک: طباطبائي، 1390ق، ج 8، ص 356) ذهن بشري را نسبت به احصاي ابعاد آن عاجز ساخته است. براي مثال، در مباحث توحيد افعالي، انحصار صفات فعلي خداوند تبيين و تأکيد شده است. در اين زمينه، تنها برخي از شاخه‌هاي توحيد افعالي، نظير خالقيت، ربوبيت و الوهيت، و گاه برخي از زيرشاخه‌هاي توحيد ربوبي، مانند حاکميت، تشريع و عبادت مطرح مي‌شود. اين در حالي است که صفات فعلي خداوند بيش از اينهاست و مسائلي همچون رازقيت، هدايت، مغفرت، شفاعت، اماته، احياء و مانند آن چندان در تقسيم مراتب لحاظ نمي‌شود. حتي دربارة توحيد ذاتي واحدي (نفي ثاني) جهت‌هاي گوناگوني توسط متکلمان مطرح شده است؛ مثلاً، شيخ صدوق گفته است: «واحد ... لا ندّ و لا ضد و لا شبه و لا صاحبة و لا مثل و لا نظير و لا شريک» (صدوق، 1414ق، ص 22)، که هريک از اين واژگان مي‌تواند حيثي خاص از وحدت را بنماياند (ر. ک: حسيني تهراني، 1365، ص 477). در توحيد عملي، اين نقيصة ساختاري نمود برجسته‌تري دارد و پردازش زيرشاخه‌هاي توحيد عملي و مسائل مرتبط با هريک نياز به واکاوي بيشتري دارد.

    در اثر عوامل مزبور، حتي در آثار کلامي معاصر، کمتر شاهد يک نظام منسجم جامع، مانع و منطقي از مراتب توحيد هستيم. هرچند روند تکاملي ساختار مراتب توحيد در دو قرن اخير، بسيار بالنده و قابل تقدير بوده، اما همچنان رويکرد دفاعي متکلمان و اهتمام به طرح مسائلي که آماج حمله قرار گرفته، نواقصي را در ساختاربندي مراتب توحيد بر جاي گذاشته است. با توجه به اين نکات، نگارنده معتقد است موفقيت اين روند ـ چه در مسئلة توحيد و چه در ساير مباحث کلامي ـ در ساية هم‌افزايي ميان دو رويکرد آموزشي و دفاعي است. متکلم با لحاظ هماهنگ اين دو جهت، از يك‌سو، بايد تلاش ‌کند تا ابعاد گوناگون بحث مزبور را در يک قالب جامع، منطقي و قابل انتقال به فراگيران تنظيم نمايد؛ و از سوي ديگر، در آموزه‌هاي محل مناقشه با دگرانديشان، به بسط بيشتر مباحث و پاسخ به شبهات بپردازد، و از تورّم غير قابل توجيه در مسائل کم‌بازده پرهيز ‌کند. بدين منظور، ساختار پيشنهادي مراتب توحيد، مي‌تواند در چنين قالبي تنظيم شود:

      1. برخي از مزاياي ساختار پيشنهادي

    در اين ساختار جديد، همان مراتب توحيد، که در ادوار گوناگون، مطمح نظر متکلمان اماميه بوده، در تقسيمي منسجم‌تر ارائه شده است. همراهي با اصطلاحات کلامي رايج و پرهيز حداکثري از ساختارشکني و اصطلاح‌سازي بي‌دليل، دقت هرچه بيشتر در انتخاب عناوين، تعيين عبارت عربي معادل به‌منظور مقايسة بهتر مراتب مشابه، تفکيک مراتب نظري و عملي، و اشاره به برخي مراتب غيرمشهور، از جمله ويژگي‌هاي اين تقسيم است.

    يکي از ويژگي‌هاي اين تقسيم، توجه به «توحيد در انحصار صفات در ذات» است. منظور از اين مرتبة توحيدي آن است که خداوند در هريک از صفات خويش، يگانه و بي‌همتاست. اين يگانگي در برخي اوصاف، به گونه‌اي است که اساساً معناي آن صفت به هيچ حيث و اعتباري بر غير خداوند صدق نمي‌کند، مانند ألوهيت؛ و يا آنکه هرچند مرتبه‌اي از مراتب صفت در غير خدا نيز محقق است، ولي صفت مزبور در خداوند به صورت مطلق، نامحدود و نامتناهي است، و در غير او به نحو مقيد و محدود به قيود و حدود امکاني وجود دارد، مانند قدرت و علم.

    اين مرتبه از توحيد در آيات متعددي از قرآن مطرح شده (ر.ک: جوادي آملي، 1393، ج2، ص 244 ـ 239) و تعداد قابل توجهي از متکلمان نيز اين مرتبه را در آثار خود آورده‌اند. برخي از متکلمان انحصار صفات در ذات را بيان داشته‌اند. علامه مجلسي آورده است: «شبيه و نظيري ندارد که در حقيقت ذات و کنه صفات با او شريک باشد» (مجلسي، بي تا، ج 1، ص 12). ملامهدي نراقي با تأکيد بيشتري اين مرتبه را ذکر کرده است: نفي حقيقي شريک از او در هرگونه معنا و مفهومي (نراقي، 1423ق، ج 2، ص 591). مرحوم مظفر براي توحيد صفاتي دو معنا ذکر کرده‌است. معناي اول «عينيت صفات با ذات» است، و معناي دوم «نفي شبيه در صفات ذاتي». اما در برشماري مثال، بعد از ذکر چند صفت ذاتي، تعدادي از صفات فعلي را نيز بيان نموده و در پايان تصريح كرده است که خداوند در هيچ کمالي نِد (نظير و شبيه) ندارد (مظفر، 1378، ص 37). شارح عبارت مرحوم مظفر نيز ضمن تأييد اين شمول، تصريح مي‌کند: «نفي نظير و شبيه اختصاص به ذات و صفات ذاتي ندارد، بلکه خداوند هيچ نظيري در صفات فعلي ـ همچون خلق و رزق ـ ندارد» (خرازي، 1417ق، ج 1، ص 64). برخي ديگر از معاصران نيز اين مرتبة توحيدي را بر تمام صفات الهي تطبيق داده‌اند (رباني گلپايگاني، 1384، ج 1، ص 73؛ سعيدي‌مهر، 1392، ج 1، ص 126). با دقت در اسامي اشخاصي که اين عبارات منسوب به آنهاست، روشن مي‌شود که اين مرتبة مهم از توحيد در برهه‌هاي گوناگون تاريخي، توجه برخي از متکلمان را برانگيخته است. بدين لحاظ، در تقسيم‌بندي پيشنهادي به اين عنوان توجه شده است.

    مهم‌تر از نکتة فوق، آن است که عنوان مشهور «توحيد افعالي»، که در قرون اخير کاربرد فراواني داشته، عنواني است که مي‌توان آن را بدين صورت بيان کرد: «توحيد در انحصار صفات فعلي در خداوند». در تقسيم‌بندي پيشنهادي، با درج عنواني عام، که شامل هردو قسم صفات ذاتي و صفات فعلي مي‌شود (توحيد در انحصار صفات در ذات)، به نحوي منظم و منطقي، انحصار اين دو نوع صفت در ذات خداوند تجميع شده، و توحيد افعالي (توحيد در انحصار صفات فعلي) به عنوان يکي از اقسام آن لحاظ شده است.

      1. نتيجه‌گيري

    1. اصطلاح کلامي «توحيد»، دست‌کم در سه معنا به‌کار رفته است: عقايد بنيادين اسلام؛ خداشناسي؛ يگانگي خداوند.

    2. ساختار مباحث توحيد در کلام اماميه در قالب دو تقسيم‌بندي کلي قابل بررسي است: يک. مراتب گوناگون توحيد؛ دو. ثبوتي يا سلبي بودن.

    3. اين ساختاربندي، در سير تاريخي کلام اماميه، روندي تکاملي پيموده است. در اين ميان، شيخ مفيد و مرحوم شبر جايگاه ويژه‌اي دارند.

    4. قضاوت متکلمان اماميه دربارة ثبوتي يا سلبي بودن مراتب توحيد، بستگي به نوع ملاک ايشان در ثبوتي و سلبي دانستن صفات الهي دارد، و در اين زمينه، نظرات گوناگوني ابراز شده است.

    5. ساختار مراتب توحيد، به‌رغم تکامل نسبي، همچنان نيازمند بازبيني و ترميم است. در ساختار پيشنهادي نگارنده، مواردي از اين ترميم مطرح شده است.

     

     

    References: 
    • انيس، ابراهيم و ديگران، بي‌تا، المعجم الوسيط، چ دوم، تهران، ناصر خسرو.
    • ابن‌سيدة، علي‌بن اسماعيل، 1421ق، المحکم و المحيط الأعظم، تحقيق عبدالحميد هنداوي، بيروت، دار الکتب العمليه.
    • ابن‌عباد، اسماعيل، 1414ق، المحيط في اللغة، تحقيق محمدحسن آل‌ياسين، بيروت، عالم الکتاب.
    • ابن‌فارس، احمد، 1404ق، معجم مقاييس اللغة، تحقيق عبدالسلام محمدهارون، قم، مکتب الاعلام الاسلامي.
    • ابن‌منده، محمدبن اسحاق، 1423ق، التوحيد و معرفة أسماء الله عزوجل و صفاته على الاتفاق و التفرد، تحقيق علي محمدناصر فقيهي، مدينه، مکتبة العلوم و الحکم.
    • ابن‌نوبخت، ابواسحاق ابراهيم، 1413ق، الياقوت في علم الکلام، تحقيق علي‌اکبر ضيائي، قم، کتابخانة آيت‌الله مرعشي نجفي.
    • ازهري، محمد‌بن حمد، 1421ق، تهذيب اللغة، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
    • استرآبادي، رضي‌الدين محمد‌بن حسن، 1402ق، شرح شافية ابن حاجب، تحقيق محمد نور الحسن، محمد الزفزاف و محمد محيي‌الدين عبدالحميد، بيروت، دار الکتب العلميه.
    • استرآبادي، محمد‌جعفربن سيف‌الدين، 1382، البراهين القاطعة في شرح تجريد العقائد الساطعة، قم، مکتب الاعلام الاسلامي.
    • اسفرايني، ملااسماعيل‌بن قربان‌علي، 1383، أنوار العرفان، تحقيق سعيد نظري، قم، دفتر نشر اسلامي.
    • اشعري، علي‌بن اسماعيل، 1400ق، مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلين، چ سوم، آلمان ـ ويسبادن، فرانس شتاينر.
    • آذرنوش، آذرتاش، 1391، فرهنگ معاصر عربي ـ فارسي، براساس فرهنگ عربي ـ انگليسي هانس‌ور، ويراست 2، چ شانزدهم، تهران، نشر ني.
    • بحراني، ابن‌ميثم، 1406ق، قواعد المرام في علم الکلام، تحقيق سيداحمد حسيني، چ دوم، قم، كتابخانة آيت‌‌الله مرعشي نجفي.
    • تفتازاني، سعدالدين، 1409ق، شرح المقاصد، تحقيق عبدالرحمن عميره، قم، شريف رضي.
    • تهانوي، محمدعلي، 1996م، موسوعة کشاف إصطلاحات الفنون و العلوم، تحقيق علي دحروج، بيروت، مکتبة لبنان الناشرون.
    • جرجاني، ضياء‌الدين، 1375، رساله عقايد مذهب شيعه، در: رسائل فارسي جرجاني، تصحيح معصومه نورمحمدي، تهران، ميراث مکتوب.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1393، توحيد در قرآن، در: تفسير موضوعي قرآن کريم، تنظيم حيدرعلي ايوبي، چ هفتم، قم، اسراء.
    • حسيني تهراني، سيدهاشم، 1365، توضيح المراد، چ سوم، تهران، مفيد.
    • حلبي، ابوالحسن، 1414ق، إشارة السبق، تحقيق ابراهيم بهادري، قم، دفتر نشر اسلامي.
    • حلبي، ابوالصلاح، 1404ق، تقريب المعارف، تحقيق رضا استادي، قم، الهادي.
    • حلي، حسن‌بن يوسف، 1413ق، کشف‌المراد في شرح تجريدالاعتقاد، تحقيق حسن حسن‌زاده آملي، چ چهارم، قم، دفتر نشر اسلامي.
    • حمصي رازي، سديدالدين، 1412ق، المنقذ من التقليد، قم، دفتر نشر اسلامي.
    • خاتمي، احمد، 1370، فرهنگ علم کلام، تهران، صبا.
    • خداپرستي، فرج‌الله، 1376، فرهنگ جامع واژگان مترادف و متضاد زبان فارسي، شيراز، دانشنامه فارس.
    • خرازي، سيدمحسن، 1417ق، بداية المعارف الإلهية في شرح عقائد الإمامية، چ چهارم، قم، دفتر نشر اسلامي.
    • خواجگي شيرازي، محمد‌بن احمد، 1375، النظامية في مذهب الإمامية، تصحيح و تعليق علي اوجبي، تهران، ميراث مکتوب.
    • دهخدا، علي‌اکبر، 1343، لغت نامه دهخدا، زيرنظر محمد معين، تهران، دانشگاه تهران.
    • رباني گلپايگاني، علي، 1384، عقايد استدلالي (1)، قم، سنابل.
    • زبيدي حسيني، محمدمرتضي، 1414ق، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقيق علي هلالي و علي سيري، بيروت، دار الفکر.
    • سبحاني، جعفر، 1412ق، الإلهيات علي هدي الکتاب و السنة و العقل، چ سوم، قم، المؤتمر العالمي للدراسات الإسلامية.
    • ـــــ ، 1425ق، رساله «الشيعة الإمامية الإثناعشرية»، در: رسائل و مقالات، چ دوم، قم، مؤسسة امام صادق.
    • سعيدي‌مهر، محمد، 1392، آموزش کلام اسلامي، ويراست جديد، چ چهاردهم، قم، کتاب طه.
    • سيوري حلي، مقدادبن عبدالله، 1405ق، إرشاد الطالبين إلي نهج المسترشدين، تحقيق سيدمهدي رجايي، قم، کتابخانة آيت‌الله مرعشي نجفي.
    • ـــــ ، 1420ق، الأنوار الجلالية في شرح الفصول النصيرية، تحقيق علي حاجي‌آبادي و عباس جلالي‌نيا، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه.
    • ـــــ ، 1422ق، اللوامع الإلهية في المباحث الکلامية، تحقيق سيدمحمدعلي قاضي طباطبائي، چ دوم، قم، دفتر نشر اسلامي.
    • شبّر، سيدعبدالله، 1424ق، حق اليقين في معرفة أصول الدين، چ دوم، قم، انوار الهدي.
    • شريف مرتضي، علي‌بن الحسين، 1387ق، جمل العلم و العمل، نجف، مطبعة الآداب.
    • صدوق، محمد‌بن علي، 1398ق، التوحيد، تحقيق هاشم حسيني، قم، دفتر نشر اسلامى.
    • ـــــ ، 1414ق، الإعتقادات، چ دوم، قم، الموتمر العالمي للشيخ المفيد.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1390ق، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، موسسة الأعلمي للمطبوعات.
    • طوسي، نصيرالدين، 1413ق، قواعد العقائد، تحقيق و تعليق علي‌حسن خازم، لبنان، دار الغربة.
    • طوسي، محمد‌بن حسن، 1406ق، الإقتصاد فيما يتعلق بالإعتقاد، چ دوم، بيروت، دار الأضواء.
    • ـــــ ، 1411ق، العقائد الجعفرية، در: جواهر الفقه، تصحيح ابراهيم بهادري، قم، مکتبة النشر الاسلامي.
    • ـــــ ، 1414ق، رسالة في الإعتقادات،در: الرسائل العشر، چ دوم، قم، موسسة النشر الاسلامي.
    • عميد، حسن، 1389، فرهنگ فارسي عميد، ويرايش عزيز‌الله عليزاده، تهران، راه رشد.
    • فراهيدي، خليل‌بن احمد، 1409ق، کتاب العين، قم، هجرت.
    • فيروزآبادي، محمدبن يعقوب، 1415ق، القاموس المحيط، بيروت، دار الکتب العلميه.
    • فيض کاشاني، محمدبن مرتضي، 1418ق، علم اليقين في معرفة أصول الدين، تحقيق و تصحيح محسن بيدارفر، قم، بيدار.
    • فيومي، احمد‌بن محمد، 1414ق، المصباح المنير في غريب الشرح الکبير للرافعي، چ دوم، قم، دار الهجرة.
    • قاضي عبدالجبار، ابوالحسن‌بن احمد، 1422ق، شرح الأصول الخمسة، تعليق احمدبن ‌حسين ابى‌هاشم‏، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
    • ـــــ ، 1986م، المجموع في المحيط بالتکليف، بيروت، دار المشرق.
    • قمي، قاضي سعيد، 1415ق، شرح توحيد الصدوق، تصحيح و تعليق نجفقلى حبيبى، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
    • کاشف الغطاء، جعفربن خضر، 1425ق، العقائد الجعفرية، تحقيق سيدمهدي شمس‌الدين، چ سوم، قم، انصاريان.
    • کبير مدني شيرازي، سيدعلي خان‌بن ‌احمد، 1384، الطراز الأول و الکناز لما عليه من لغة العرب المعول، مشهد، موسسة آل‌البيت لإحياء التراث.
    • لاهيجي، عبد‌الرزاق، 1372، سرمايه ايمان، در: اصول اعتقادات، تصحيح صادق لاريجاني، چ سوم، تهران، الزهراء.
    • ـــــ ، 1383، گوهر مراد، تهران، سايه.
    • ماتريدي، محمدبن محمد، 1427ق، التوحيد، تحقيق فتح‌الله خليف، بيروت، دار الکتب العلميه.
    • مجلسي، محمدباقر، بي‌تا، حق اليقين، بي‌جا، اسلاميه.
    • محقق حلي، جعفربن الحسن، 1414ق، المسلک في أصول‌الدين، تحقيق رضا استادي، مشهد، مجمع البحوث الإسلاميه.
    • مصباح، محمدتقي، 1378، آموزش عقايد، چ دوم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
    • مكي عاملي، شمس‌الدين محمدبن (شهيد اول)، 1377، المسائل الاربعينية، در: ميراث اسلامي ايران، دفتر نهم، به کوشش رسول جعفريان، قم، کتابخانة آيت‌الله مرعشي نجفي.
    • مطهري، مرتضي، 1389الف، آشنايي با قرآن، در: مجموعه آثار، قم، مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي.
    • ـــــ ، 1389ب، جهان‌بيني توحيدي، در: مجموعه آثار، قم، مرکز تحقيقات کامپيوتري علوم اسلامي.
    • مظفر، محمدرضا، 1378، عقائد الإمامية، تحقيق حامد حنفي، چ دوازدهم، قم، انصاريان.
    • معين، محمد، 1386، فرهنگ فارسي معين، به اهتمام عزيزالله عليزاده و محمود نامني، چ دوم، تهران، نامن.
    • مغنيساوي، ابوالمنتهي، 1980م، الرسائل السبعة في العقائد، شرح الفقه الاکبر، حيدرآباد، دکن.
    • مفيد، محمد‌بن محمد‌بن ‌نعمان، 1413ق ـ الف، النکت الإعتقادية، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
    • ـــــ ، 1413ق ـ ب، النکت في مقدمات الأصول، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
    • ـــــ ، 1413ق ـ ج، أوائل المقالات في المذاهب و المختارات، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
    • نراقي، مهدي‌بن ‌أبي‌ذر، 1423ق، جامع الأفکار و ناقد الأنظار، تصحيح مجيد هادي‌زاده، تهران، حکمت.
    • نيشابوري، نظام‌الدين حسن‌بن محمد، 1392، شرح النظام علي الشافية، تحقيق محمد زکي جعفري، قم، دار الحجة
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بهجت پور، عبدالکریم، حقگو، محمد میثم.(1398) بازشناسی ساختار مباحث توحید در کلام امامیه. دو فصلنامه معرفت کلامی، 10(1)، 21-36

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    عبدالکریم بهجت پور؛ محمد میثم حقگو."بازشناسی ساختار مباحث توحید در کلام امامیه". دو فصلنامه معرفت کلامی، 10، 1، 1398، 21-36

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بهجت پور، عبدالکریم، حقگو، محمد میثم.(1398) 'بازشناسی ساختار مباحث توحید در کلام امامیه'، دو فصلنامه معرفت کلامی، 10(1), pp. 21-36

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    بهجت پور، عبدالکریم، حقگو، محمد میثم. بازشناسی ساختار مباحث توحید در کلام امامیه. معرفت کلامی، 10, 1398؛ 10(1): 21-36