معرفت کلامی، سال دهم، شماره دوم، پیاپی 23، پاییز و زمستان 1398، صفحات 35-46

    بررسی و تبیین تلازُم موجود بین جامعیت دین و ختم نبوت تشریعی با تأکید بر تفسیر «المیزان»

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ سید کریم خوب بین خوش نظر / استاديار گروه تفسير و علوم قرآن دانشگاه علوم و معارف قرآن / khoshnazar110@gmail.com
    جواد کارخانه / استاديار گروه تفسير و علوم قرآن دانشگاه علوم و معارف قرآن کريم / javadkarkhan@yahoo.com
    چکیده: 
    اگر حقیقت خاتمیت را آن گونه که علامۀ طباطبائی در تفسیر گران سنگ المیزان فی تفسیر القرآن، از رهگذر آیۀ «اِکمال دین» تبیین کرده است، بپذیریم، فهم تلازُم آن با جامعیت دین تسهیل خواهد شد؛ به این معنا که، فرضِ ثبوت هر یک از «جامعیت دین» و «خاتمیت»، بدون دیگری فرض محالی است؛ زیرا نمی توان تصور کرد که دین، جامع و کامل است، ولی به قُلۀ رفیع خاتمیت نائل نشده باشد؛ همچنان که نمی توان پذیرفت که دین، خاتم بوده باشد، اما واجد جامعیت و کمال نباشد. در عدم ثبوت دو امر مُتلازم نیز همین مسئله مطرح است. نوشتار پیش رو، در تبیین تلازُم موجود بین جامعیت دین و ختم نبوت تشریعی ـ با رویکردی توصیفی، تحلیلی ـ از میان سه رهیافتِ «مراجعه به نصوص دینی»، «بررسی آموزۀ اِکمال دین» و «بررسی یکایک آموزه های قرآن و اثبات کمال آنها»، تنها به آموزۀ اِکمال دین پرداخته است. مدلول صریح آیۀ اِکمال از منظر علامه، کامل شدن مجموعة معارف و احکام دین، با تشریع حکم ولایت است. همچنین اِکمال دین، مُساوِق با اِتمام نعمت است و این هر دو، مُساوِق و مُتلازم با جامعیت دین است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    Correlation between the Comprehensiveness of Religion and Sealing the Legislative Prophethood with Emphasis on al-Mizan Commentary
    Abstract: 
    Giving the viewpoint of Allameh Tabataba'i in the Commentary of al-Mizan, on the Āyat Ikmāl ad-Dīn, verse of the Perfection of the Religion, the issue of Finality of Prophethood and comprehensiveness of religion are intertwined. Accordingly, assuming the "the perfection of the religion" and "Finality" is impossible, because, just as, perfection is impossible without Finality, Finality is also impossible without perfection. Using an analytical-descriptive method, this paper has focused on the issue of "the perfection of the religion" rather than the other evidences. From the point of view of Allameh, the aforementioned verse reveals that the legislation of guardianship, God's great blessing, has perfected the teachings of the religion of Islam that is the very meaning of the comprehensiveness of religion
    References: 
    متن کامل مقاله: 
    1. قدمه

    اين حقيقت كه پيامبر گرامي اسلامˆ آخرين و برترين پيامبر الهي، و دين و شريعت او، آخرين و كامل‌ترين دين و شريعت آسماني است، از ضروريات دين اسلام و مورد اتفاق و اجماع همة فِرَق اسلامي است. توجه به حقيقت يادشده، اين پرسش جدي و مهم را پيش رو مي‌نهد: آيا بين ختم نبوت تشريعي و جامعيت دين تلازم وجود دارد؟ به سخن ديگر، آيا از خاتميت (تشريعي) مورد عنايت قرآن، مي‌توان جامعيت دين، و به‌عکس از جامعيت دين، خاتميت تشريعي را استنتاج کرد؟

    شايان ذکر است که نگارنده براي دستيابي به پاسخ اين پرسش، با محور قرار دادن سخنان علامه طباطبائي در تفسير الميزان، به بررسي و تبيين پرسش يادشده مبادرت ورزيده است. همچنين يادکرد اين مهم ضروري است که خاتميت مسئله‌اي درون‌ديني است، نه برون‌ديني؛ يعني اگر معارف اسلامي پرده از اين حقيقت برنمي‌گرفتند، ما قادر نبوديم تنها بر اساس براهين عقلي و فلسفي به اثبات يا نفي آن بپردازيم. توضيح بيشتر آنکه، «اصل نبوت را مي‌توان هم از دليل‌هاي برون‌ديني (دليل عقلي) و هم از دليل‌هاي درون‌ديني (دليل نقلي) اثبات کرد؛ ولي در انقطاع وحي، دليلي عقلي بر ضرورت انقطاع خاتميت نداريم؛ يعني عقل، آمدن پيامبر ديگر را محال نمي‌بيند، جز اينکه دليل‌هاي درون‌ديني، عقل را متقاعد به پذيرفتن خاتميت مي‌کند. بنابراين، عقل بشري به ضرورت اِنقطاع نبوت و استحالۀ تداوم آن دست نمي‌يازد؛ بلکه اِدراک پايان نبوت از راه دانشي است که اگر خداوند به پيامبرˆ نياموخته بود، خود او نيز بر آن آگاه نبود؛ چنان‌که قرآن فرمود: «...و علَّمک ما لم تکُن تعلَم...» (نساء: 113). بنابراين، اگر پيامبر اکرمˆ ادعاي خاتميت نکرده بود، هيچ‌کس را امکان دستيابي بر اين راز نبود» (جوادي‌آملي، 1386، ج 3، ص 407-408). نکتۀ قابل ذکر ديگر آنکه با پذيرش اصل خاتميت، نبوت در دو شکل تشريعي و تبليغي آن پايان مي‌يابد؛ يعني پس از پيامبر اعظمˆ، نه کسي شريعت جديدي مي‌آورد و نه نيازي است براي تبليغ دين و شريعت اسلام، پيامبر ديگري ظهور كند؛ وليكن ازآنجاکه نوشتۀ پيش رو درصدد تبيين تلازم موجود بين خاتميت و جامعيت دين است، بالطَّبع تنها ناظر بر نبوت تشريعي ـ و نه تبليغي ـ خواهد بود. در باب پيشينۀ مسئلۀ پژوهش حاضر نيز به اين مقدار بسنده مي‌گردد که هر يک از دو اصل «خاتميت» و «جامعيت دين» از ديرباز مورد توجه دانشواران شيعي و سني قرار گرفته است و در اين باب، چه در ضمن تفاسير قرآن و چه در قالب تک‌نگاره‌هاي مستقل، کتاب‌ها و مقالات بي‌شماري نگاشته‌اند؛ ولي کمتر ديده شده است که کسي همچون علامه طباطبائي و برخي از شاگردان مُبَرّز ايشان به تلازم موجود بين دو مقولۀ يادشده توجه كرده باشند؛ لذا نگارنده با عنايت به برخي از سخنان علامه در تفسير الميزان کنجکاو شد به بررسي و تبيين تلازم ادعاشده مبادرت ورزد و به حقيقت مطلب نائل گردد. حال پيش از بررسي و تبيين مسئلۀ اصلي اين پژوهش، يعني تلازم بين جامعيت دين و ختم نبوت تشريعي، اشاره‌اي مختصر به «سبب تازه شدن شريعت‌ها» و نيز «فلسفة خاتميت» ضروري مي‌نمايد.

      1. 1. سبب تازه شدن شريعت‌ها

    اصل وجود تعدُّد و تجدُّد شريعت‌ها، حقيقت روشني است كه خداوند در آية «...لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنكُم شِرْعةً و مِنْهاجاً...» (مائده: 58) (ما براي هر اُمّتي از شما، شريعت و راهي مُقرر داشتيم)، بر آن تأكيــد ورزيده است. علامه جملة «...و لوشاء الله لجَعَلكم اُمةً واحدةً ولكن ليَبلوَكُم فيماآتاكُـم...»؛ و اگر خدا مي‌خواست، همۀ شما را اُمتي يگانه قرار مي‌داد و براي شما يک شريعت مُقرر مي‌کرد، از آية 48 سـورة مائده را بيانگر سبب تعدد شريعت‌ها مي‌داند و تأكيد مي‌ورزد كه تعدد شريعت‌ها و تازه شدن نبوت‌ها در دوره‌هاي مختلف، به سبب اختلاف (تنوع) و ارتقاي مراتب استعدادها و مرور زمــــان است (طباطبائي، 1403ق، ج 5، ص 353). سخن ايشان به اين صورت قابل گزارش است: 1.‌ از تنوع و اختلاف مراتب استعداد نوع انسان، به حسب اختلاف زمان؛ 2. تنوع سنت‌ها و شريعت‌هاي الهي واجب‌الاجرا به‌تَبَعِ تنوع و اختلاف مراتب استعداد انسان‌ها، تعدد و تازه شدن شريعت‌ها لازم مي‌آيد (همان؛ براي آگاهي از ديگر اسباب و عوامل تعدُّد و تجدُّد شريعت‌ها، ر.ک: همو، ج 2، ص 130؛ ج 18، ص 31).

    علامه سپس در جمع‌بندي اين بخش از معناي آيه مي‌نويسد:

    پس معناي آية ـ و خداوند داناتر است ـ چنين است: براي هر اُمّتي از شما ــ به جعل تشريعي ـ شريعت و منهاجي قرار داديم؛ و اگر خدا مي‌خواست، همة شما را اُمّت واحد قرار مي‌داد و برايتان ]تنها[ يك شريعت تشريع مي‌كرد؛ وليكن براي هر اُمتي از شما شريعتي خاص قرار داد تا شما را در آنچه از نعمت‌هاي مختلف ارزاني داشته، بيازمايد (همان، ج 5، ص 353).

      1. 2. فلسفة خاتميت

    سخن برخي از روشنفکران معاصر در تحليل خاتميت، تنها ناظر بر يک روي سکۀ آن، يعني شکوفايي خِرَد استقرايي و ابزاري (خردي که در حوزۀ طبيعت و تجربه عمل مي‌کند و موجب چيرگي انسان بر طبيعت مي‌شود) است؛ درحالي‌که در نگاه نافذ علامۀ طباطبائي، سکۀ خاتميت از دو رويۀ متوازن برخوردار است که يک روي آن ناظر بر «تعالي و تکامل استعداد نوع انسان» و روي ديگر آن، ناظر بر «تکامل و تماميت يافتن شريعت‌هاي اِلهي در شريعت محمدي» است. بنابر‌اين، اصلي‌ترين علت تعدد و تجدد شريعت‌هاي الهي و بالطبع تعدد و تجدد پيامبران، نبود استعداد و آمادگي لازم امت‌ها در دوران مختلف براي دريافت معارف ژرف و عميق عرضه شده از سوي پيامبران بوده است؛ لذا با فرض تعالي و تكامل استعداد نوع انسان براي دريافت و حفظ معارف و شريعت‌هاي الهي و همچنين عرضة تام و تمام و متكامل آن در عالي‌ترين شكل ممكن از سوي پيامبر اعظمˆ، «اسباب» تعدد و اختلاف شريعت‌ها و به تَبَعِ آن تعدد و اختلاف شريعت‌ها رخت مي‌بندد و شريعت‌ها به وحدت حقة خود كه تبلور و تجلي تام و تمام آن همان شريعت و دين محمدي است، نائل مي‌شوند؛ در نتيجه، ختم نبوت تشريعي و تبليغي (با فرض حضور امامان معصوم‰ و علماي امت) محقق مي‌گردد. از آنچه گفته شد، روشن گرديد كه دو عاملِ «تعالي و تكامل استعداد نوع انسان» و «تكامل و تماميت يافتن شريعت‌هاي الهي در شريعت محمدي» از عوامل اساسي و تأثيرگذار در ختم نبوت تشريعي است؛ لذا علامه در يكي از مجلدات تفسير الميزان به فرايند استكمالي دين و شريعت محمدي و در نتيجه نائل آمدن آموزه‌ها و قوانين آن به نقطه‌اي كه قابليت شمول و فراگيري تمام جهات نيازهاي مادي و معنوي انسان را داشته باشد، اشاره مي‌كند و مي‌نويسد:

    دين پيوسته رو به كمال داشته، تا آنجا كه قوانين آن تمام ساحت‌هاي حوايج و نيازهاي زندگي بشر را دربرگيرد؛ پس هرگاه دين ـ در اين سير تكاملي ـ چنان توسعه و ظرفيتي پيدا كند كه قوانين آن ]پاسخگو و[ واجد تمام جهات نيازهاي انساني باشد، به‌طور قطع ختم مي‌گردد ]و فرض وجود دين ديگري بعد از آن، فرض باطلي است[. همچنين عكس اين ادعا نيز صادق است؛ يعني هرگاه ديني از اديان خاتم باشد، به يقين واجد قوانين فراگيري خواهد بود كه تأمين‌كنندة تمام نيازهاي مادي و معنوي انسان باشد (همان، ج 2، ص 130).

    در ضمن، از تماميت يافتن شريعت‌هاي آسماني در شريعت محمديˆ و در نتيجه ختم نبوت، به دلالت مفهومي و التزامي اين معنا نيز آشكار مي‌شود كه به‌طور قطع مخاطبان شريعت محمدي به عالي‌ترين مراتب تهيؤ و استعداد انساني دست يافته بودند (ر.ک: همان، ج 5، ص353؛ صدرالمتألهين، 1370، ص 424؛ مطهري، 1368، ص 80؛ همو، 1362، ص 164؛ مصباح، 1376، ج 4-5، ص185-186؛ سبحاني، 1417ق، ج 2، ص 505؛ قدردان قراملکي، 1387، ص208-211 و ص223 و ص243).

      1. 3. راه‌هاي اثبات خاتميت و ارتباط و تلازُم آن با جامعيت دين

    پس از توضيح مختصر دربارة «سبب تعدد و تجدد شريعت‌ها» و «فلسفة خاتميت»، اكنون نوبت بحث اصلي اين نوشتار، يعني بررسي و تبيين تلازُم دو مقولة مهم جامعيت دين و ختم نبوت تشريعي است. گفتني است براي اثبات خاتميت و ارتباط و تلازُم آن با جامعيت دين، به سه طريق مي‌توان عمل کرد که البته طريق نخست، ناظر بر ختم نبوت به‌معناي مطلق (تشريعي و تبليغي) بوده؛ ليکن طريق دوم و سوم، تنها ناظر بر ختم نبوت تشريعي است:

    1. مراجعه به نصوص ديني (آيات و روايات) كه به‌صراحت يا به‌تلويح (دلالت تضمُّني يا التزامي) بر خاتميت و جامعيت دين دلالت دارد.

    2. بررسي آموزة اكمال دين. اگرچه بررسي اين آموزه نيز مشمول مراجعه به نصوص ديني است، وليكن با عنايت به اين ادعا كه با پذيرش اصل كمال (و جامعيت) دين مي‌توان خاتميت را اثبات و استنتاج كرد، آموزة يادشده به‌طور مستقل طرح و بررسي مي‌شود.

    3. بررسي يك‌يك آموزه‌هاي قرآن و اثبات كمال آنها. اين مورد خود به دو بخش قابل انقسام است:

    الف. اثبات كمال آموزه‌هاي فراطبيعي؛ همچون آموزة توحيد، معاد و...؛

    ب. اثبات كمال آموزه‌هاي مورد عنايت قرآن در باب نظام اخلاقي، نظام خانواده، نظام اجتماعي، نظام سياسي، نظام حكومتي و... (ر.ک: رباني گلپايگاني، 1389، ص 56).

    پرواضح است كه اثبات كمال آموزه‌هاي فراطبيعي و نيز آموزه‌هاي مورد عنايت قرآن در باب نظام‌هاي يادشده به‌معناي اثبات فراگيري و اشتمال دين بر اصول، قواعد و آموزه‌هايي خواهد بود كه با اتكاي به آنها مي‌توان به پاسخ نيازهاي مادي و معنوي انسان دست يافت.

    با عنايت به اينكه تأكيد اصلي نوشتار حاضر در تبيين ارتباط و تلازم موجود بين خاتميت و جامعيت دين، بررسي و واكاوي آموزة اِكمال دين است، از سه رهيافت اشاره شده، تنها به اين رهيافت بسنده مي‌گردد.

      1. 4. اِكمال دين و خاتميت تشريعي

    تنها آيه‌اي كه به‌روشني و وضوح بر اِكمال دين و جامعيت آن از يك سو، و تلازم بين كمال و خاتميت از سوي ديگر دلالت دارد، اين آيه است:

    «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الاسْلامَ دِينًا» (مائده: 3)؛ امروز دينتان را براي شما كامل ساختم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را آيين شما پسنديدم.

    علامه طباطبائي پس از يادكرد اين نكته كه دو واژة «اِكمال» و «اِتمام» معنايي نزديك به هم دارند، براي شناساندن بهتر معناي دو واژة مزبور در ذيل تعريف راغب‌اصفهاني، تعريف ديگري ارائه مي‌دهد. حال براي فهم بهتر معناي كمال و تماميت دين، هر دو تعريف بررسي مي‌شود.

        1. 1-4. تعريف كمال و تماميت شيء از منظر راغب‌اصفهاني

    راغب‌اصفهاني در تعريف «كمال شيء و تماميت آن» مي‌نويسد: كمال هر چيزي عبارت از اين است كه غرض از آن چيز حاصل بشود (راغب‌اصفهاني، 1387، ص 726). تمام بودن هر چيز، منتهي شدن آن به حدي است كه ديگر احتياج به چيزي خارج از خود نداشته باشد؛ به خلاف ناقص، كه محتاج به چيزي خارج از ذات خود است تا آن را تمام كند (همان، ص 168).

        1. 2-4. تعريف كمال و تماميت شيء از منظر علامه طباطبائي

    تعريف پيشنهادي علامه براي تشخيص كمال و تماميت اشيا را مي‌توان «تعريف بر اساس ترتب آثار شيء» نام نهاد. ايشان آثار اشيا را دو نوع مي‌داند:

    نوعي از آثار، تنها هنگام فراهم آمدن تمام اجزا يا شرايط چيزي بر آن چيز مترتب مي‌شود؛ به‌گونه‌اي‌كه اگر بخشي از آن اجزا يا شرايط مفقود شود، اثر مورد نظر، بر آن چيز مترتب نمي‌گردد؛ مثل«تماميت كلمة پروردگار» كه با وجود صدق و يكنواختي، فرض درست و قابل قبولي دارد (تمّت كلمةُ ربّك صدقاً و عدلاً). اشيا با اين نحوۀ ترتب آثار بر آنها موصوف به تماميت مي‌شوند.

    ترتب نوع ديگر از آثار، متوقف بر حصول و فراهم آمدن تمام اجزاي چيزي نيست؛ بلكه اثر مجموع اجزا، مانند مجموع آثار تك‌تك اجزاست؛ يعني هر يك از اجزا به‌تنهايي و نيز مجموعة اجزا به‌عنوان يك كل، اثر مطلوب و مورد نظر خود را دارد؛ مانند روزة ماه رمضان كه اگر يك روز روزه‌ گرفته شود، اثر يك روز را دارد و اگر سي روز روزه گرفته شود، اثر سي ‌روز را دارد. اشيا با اين نحوۀ ترتب آثار بر آنها، موصوف به كمال مي‌شوند (طباطبائي، 1403ق، ج 5، ص 179؛ براي آشنايي با ديگر مفسران هم‌رأي با مرحوم علامه در تعريف يادشده، ر.ک: موسوي سبزواري، 1431ق، ج 10، ص 355-356).

    بنابراين، بر اساس دو تعريف يادشده از راغب‌اصفهاني و علامه طباطبائي، هر يک از «تماميت» و «کمال» به دو گونه متصور است که به ‌اختصار در دو نمودار ذيل ذکر مي‌شود:

    نمودار 1. تعريف تماميت از منظر راغب اصفهاني و طباطبايي

     

     

     

     

     

    نمودار2. تعريف کمال از منظر راغب اصفهاني و طباطبايي

     

     

     

     

     

     
     

        1. 3-4. برآيند دو تعريف مزبور در تبيين آية مورد بحث

    به نظر مي‌رسد دو تعريف ارائه‌شده از واژگان «تمام» و «كمال»، قابل ارجاع به يكديگرند و هيچ‌گونه تنافي و تضادي بين آنها نيست. با عنايت به دو تعريف يادشده، نتيجه‌اي كه مي‌توان در تبيين آية مورد بحث گرفت، بدين‌قرار است كه «دين» بنا به فرض، يك مجموعه و كُلِّ ذواجزاست كه در يك طرف مجموعه، ديگر اجزا به‌عنوان معارف و احكام تشريع‌شده قرار دارد و در طرف ديگر آن، فريضة ولايت كه روز غديرخم به آن افزوده شده است. به سخن ديگر، به مجموعة معارف و احكام تشريع ‌شدۀ دين به‌عنوان اجزاي يك كُل، از دو منظر مي‌توان نگريست:

    نخست، پس از تشريع فريضة ولايت؛

    دوم، پيش از تشريع فريضة ولايت.

    از منظر نخست، اثر مطلوب و مورد انتظار از دين، بر مجموعة آن به‌عنوان يك كُل ذواجزا مترتب مي‌گردد و از منظر دوم، اثر مطلوب و مورد توقع از دين، بر ساير اجزاي آن، بدون لحاظ كُل مترتب مي‌شود؛ زيرا بنا به فرض، هنوز فريضة ولايت تشريع نشده است تا مجموعة دين به‌مثابة يك كُل لحاظ شود. البته به همين نسبت ـ بدون تشريع و انضمام فريضة ولايت ـ نيز غرض از مجموعة معارف و احكام تشريع‌شده حاصل است؛ زيرا پيامبرˆ در قيد حيات است و در عرصه‌هاي مختلف فرهنگي، سياسي، اجتماعي و... حضور فعال دارد. بنابر‌اين اشكال برخي مبني بر اينكه قبل از تشريع فريضة ولايت، دين ناقص بوده و پيامبرˆ قسمت زيادي از عمر شريف خود را با دين ناقص سپري كرده است، وارد نخواهد بود (ر.ک: فخررازي، 1420ق، ج 6، جزء 11، ص 140)؛ زيرا با عنايت به نكات پيش‌گفته، به‌رغم عدم تشريع فريضة ولايت، هم غرض از معارف و احكام تشريع ‌شده حاصل است و هم اثر مطلوب و مورد توقع از دين، بر آن مقدار تشريع‌شده مترتب مي‌گردد؛ چون بنا به فرض، پيامبرˆ در قيد حيات بودند كه روح ولايت الاهي و ولايت شخص رسول خداˆ در همة عرصه‌هاي زندگي بشر آن دوران دميده شد و سريان يافت؛ ليكن با تشريع حكم جديد، يعني فريضة ولايت. اتفاقي كه افتاد، اين بود كه به مجموعة معارف و احكام تشريع‌شده، يك چيز ـ به‌مثابة اساس، محور و نقطة اتكاي آن ـ افزوده شد و دين از اتكا بر قَيِّم و حامل شخصي به اتكا بر قَيِّم و حامل نوعي که شخص پيامبرˆ متکفل بيان مصاديق آن است، ارتقا يافت (ر.ک: طباطبائي، 1403ق، ج 5، ص 176) و از وابستگي به فرد و شخصيت حقيقي خارج شد و به شخصيت نوعي و حقوقي اتكا كرد. به سخن ديگر، از ويژگي ظهور و حدوث، به ويژگي بقا و دوام متحول شد و به عالي‌ترين مرتبة كمال دست يافت (ر.ک: همان، ص177)؛ اما «نعمت»، يك امر معنوي واحد است كه گويا ناقص و فاقد اثر بوده است؛ پس با تشريع فريضة ولايت، به تماميت خود رسيد و اثر مورد توقع از آن بر آن مترتب شد.

    حاصل آنكه در «كمال»، اَجزا و مقدار شيء بما هو اَجزئاً و مقدار (جزئاً يا كلاً) لحاظ مي‌گردد؛ يعني اگر «جزء» موجود باشد، اثر مربوط به جزء مترتب مي‌شود؛ و اگر «کل» موجود باشد، اثر مربوط به کل مترتب مي‌گردد و در هر دو فرض، غرض متناسب با آن فرض موجود است. بنابراين مي‌توان گفت که جزء يا کل، واجد کمال است؛ لذا علامه طباطبائي در توضيح جملة «اكملت لكم دينكم» مي‌نويسد: مقصود از دين، مجموع معارف و احکام تشريع‌شده‌اي است که امروز (روز غدير خُم) يک چيز (فريضۀ ولايت) به آن افزوده شده است (همان، ج 5، ص 180).

    اما در «تمام»، اجزاي يك شيء به‌مثابة يک امر معنوي واحد لحاظ مي‌شود؛ در نتيجه، در فرض عدم تشريع فريضة ولايت، گويا نعمت الهي هنوز ناقص و فاقد اثر است و به تماميت خود نرسيده؛ زيرا «امر معنوي واحد» محقق نشده، اگرچه نسبت‌به مقدار عينيت‌يافته، اثر لازم آن مترتب است؛ چنان‌كه پيش از تشريع حكم ولايت و انقطاع وحي، نعمت به‌واسطة فراهم بودن ولايت الهي و ولايت رسول اللهˆ محقق شده، وليكن به تماميت خود نرسيده بود؛ لذا علامه در توضيح جملة «و اتممت عليكم نعمتي» چنين مي‌نگارد: و چون «نعمت» يک امر معنوي ]واحد[ است، گويا ]پيش از تشريع فريضۀ ولايت[ ناقص و فاقد اثر است؛ بنابراين، ]پس از تشريع فريضۀ ولايت[ به تماميت رسيد و اثر مورد انتظار از آن، بر آن مترتب گرديد (همان، ج 5، ص 180).

    علامه در جمع‌بندي نهايي معناي آيه، ضمن تأكيد بر نكات گذشته، چهار نكتة اساسي را بيان مي‌فرمايد. ازاين‌رو به دليل اهميت موضوع، گفتار ايشان عيناً ذكر مي‌شود. وي مي‌نويسد:

    پس حاصل معناي آية مورد بحث اين شد: امروز ـ روز نااميد شدن كفار از دين شما ـ مجموع معارف و احکام ديني نازل‌شده بر شما را با «حكم ولايت» برايتان كامل كردم و نعمت خود را كه همان نعمت ولايت، يعني ادارة امور دين و تدبير الهي آن است، بر شما تمام نمودم؛ چون اين تدبير تا پيش از امروز با ولايت خدا و رسول صورت مي‌گرفت، ومعلوم است كه ولايت رسول تا روزي مي‌تواند ادامه داشته باشد كه رسول در قيد حيات باشد، و وحي خداوند همچنان بر وي نازل شود، و اما بعد از ارتحال رسول و انقطاع وحي، ديگر رسولي در بين مردم نيست تا از دين خداوند حمايت نموده، دشمنان آن را دفع كند؛ پس بر خداوند واجب است كه براي ادامۀ تدبير خود فردي را نصب كند، و آن فرد، همان ولي امر بعد از رسول و قيِّم بر امور دين و امت اوست. بنابراين ولايت كه يکي از احکام تشريع‌شده است، تا قبل از امروز (روز غديرخُم) ناقص و به حد تمام نرسيده بود؛ ]اما[ امروز با نصب ولي امر، بعد از رسول خدا تمام شد (همان، ج 5، ص 181).

    چنان‌كه گفته شد، گفتار مزبور جمع‌بندي و تأكيدي است بر آنچه تاكنون از قول علامه در توضيح آية مورد بحث بيان شد؛ وليكن به دليل تبيين روشن‌تر سخن ايشان، يادآوري اين نكته ضروري است كه گفتار مزبور واجد چهار ويژگي اساسي براي فهم آية اِكمال است، كه عبارتند از:

    الف. بيان عامل يأس كفار؛

    ب. اِكمال دين با تشريع حكم ولايت؛

    ج. اِتمام نعمت و مساوق بودن آن با فريضة ولايت؛

    د. تلازم هر يك از اِكمال دين و اِتمام نعمت با بحث جامعيت و خاتميت.

    اينك به‌اختصار در باب هر يك از ويژگي‌هاي مزبور نكاتي طرح مي‌شود.

          1. 1-3-4. عامل يأس كفار

    مرحوم علامه در تبيين عامل يأس و نااميدي كفار مي‎نويسد: «يأس آنان تنها زماني محقق مي‌گردد كه خداوند براي پيامبرˆ، جانشين و قائم‌مقامي نصب نمايد و دين از مرحلة قائم بودن به فرد و شخصيت حقيقي گذر نموده، به مرحلة اتكاي به شخصيت حقوقي نائل آيد؛ و اين در واقع اِكمال دين به تحول يافتن آن از ويژگي حدوث به ويژگي بقا و اِتمام نعمت ولايت مي‌باشد» (همان، ج 5، ص 176).

    عموم مفسران، همچون علامۀ طباطبائي، علت يأس و نااميدي كفار را كامل شدن دين دانسته‌اند. يکي از مفسران معاصر در اين زمينه مي‌نويسد: «منظور از «اليوم» در هر دو قسمت آيه، يك روز بوده، جملة دوم «اليوم اكملت...»، دليل جملة اول «اليوم يئس...» است؛ يعني علت نااميدي كافران از اين دين، كامل شدن آن است» (جوادي‌آملي، 1382، ص 251؛ همو، 1390، ج 21، ص 595؛ موسوي سبزواري، 1431ق، ج 10، ص 355).

          1. 2-3-4. اِكمال دين با تشريع فريضة ولايت

    علامه در تبيين مراد خداوند از اِكمال دين مي‌فرمايد: منظور خداوند اين است كه امروز (روز غديرخُم) براي شما مجموع معارف ديني و احكام تشريع‌شده را با تشريع حكم ولايت به كمال رساندم (طباطبائي، 1403ق، ج 5، ص 181). بنابراين، معناي اِكمال دين، كامل كردن آن از حيث تشريع فرايض و واجبات است؛ به‌گونه‌اي‌كه بعد از نزول اين آيه، ديگر هيچ فريضه و واجبي تشريع نگرديد. به سخن ديگر، معناي اِكمال دين، ارتقا و رساندن آن به عالي‌ترين مدارج ترقي است؛ به‌گونه‌اي‌كه بعد از رسيدن به قلة كمال، هرگز نقصان نپذيرد: «لايقبل الانتقاص بعد الازياد» (همان، ص 200؛ موسوي سبزواري، 1431ق، ج 10، ص 355).

    همان‌گونه‌كه از توضيحات فوق بر مي‌آيد؛ كمال دين، مُساوق با جامعيت آن و بالطَّبع مستلزم خاتميت پيامبري است. مُساوقت و تلازم هر يك از «كمال و جامعيت»، و «جامعيت و خاتميت» ـ به‌ترتيب ـ بدين‌گونه است كه باور داشته باشيم كامل شدن يك چيز (مجموعة معارف و احکامي که دين مشتمل بر آنهاست)، مُساوق با جامع بودن آن است؛ همچنين جامعيت آن (دين)، مستلزم خاتميت پيامبري و شريعت (نبوت تشريعي) است؛ زيرا اگر فرض تحقق معارف و احكامِ كامل‌تر و جامع‌تري امكان‌پذير باشد، پايان بخشيدن به چنين معارف و احكامي با فرض وجود قابليت آن در افراد بشر، نشانة اِمساك فيض و خودداري از اِعطاي كمال است كه با حكمت الهي منافات خواهد داشت (رباني گلپايگاني، 1389، ص 55).

    يادکرد اين مهم خالي از لطف نيست که يکي از مفسران معاصر، ضمن پذيرش تلازم جامعيت دين و ختم نبوت تشريعي (جوادي‌آملي، 1378، ص214؛ همو، 1381، ص 63)، بر اين باور است که برتري و کمال وجودي پيامبر اعظمˆ ـ به‌عنوان انسان کامل ـ نيز به نوبۀخود، مستلزم تأخر و خاتميت زماني در قوس نزول و خاتميت رُتبي در قوس صعود است (جوادي‌آملي، 1376، ج 8، ص 23-24؛ همو، 1385، ص 88-89؛ همو، 1378، ص 215).

          1. 3-3-4. تبيين تلازُم بين خاتميت و جامعيت دين از منظر آيت‌الله جوادي‌آملي

    مفسر بزرگ قرآن، آيت‌الله جوادي‌آملي نيز همچون استاد خود علامه طباطبائي، بر اين باور است که «خاتميت و کمال [دين] دو امر متلازم‌اند؛ يعني ممکن نيست که دين و آييني خود را خاتم اديان بداند و داعيۀ کمال نداشته باشد. از سوي ديگر، اگر ديني داعيۀ کمال داشت، بي‌شک خود را به‌عنوان دين خاتم معرفي خواهد کرد (جوادي‌آملي، 1381، ص 63). بنابراين با استفاده از تلازم بين خاتميت و کامل بودن نيز مي‌توان اِخبار نبيˆ به يکي از اين دو را دليل بر ديگري گرفت (همان، 1378، ص 216). قرآن کريم براي تفهيم تلازم ميان خاتميت و کمال مطلق، گاه از کامل بودن دين اسلام خبر مي‌دهد و گاه خاتميت آن را اعلام مي‌کند. دربارۀ کامل بودن دين اسلام مي‌فرمايد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً...» (مائده: 3) و دربارة خاتميت اسلام مي‌فرمايد: «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ...» (احزاب: 40؛ جوادي‌آملي، 1381، ص 65).

    تحليل تلازُم يادشده، به‌گونۀ ديگري نيز امکان‌پذير است و آن اينکه اثبات و نفي هر يک از متلازمَين، مستلزم اثبات و نفي آن ديگري است؛ به اين معنا که، از ثبوت هر يک از «جامعيت» و «خاتميت»، ثبوت آن ديگري لازم مي‌آيد؛ زيرا نمي‌توان تصور کرد که دين، جامع و کامل است، ولي به قلۀ سِتُرگ و رفيع خاتميت نائل نگرديده باشد؛ چنان‌که نمي‌توان پذيرفت که دين، خاتم بوده باشد، ولي واجد جامعيت و کمال نباشد. همچنين از نفي و عدم ثبوت هر يک از «جامعيت» و «خاتميت»، نفي و عدم ثبوت آن ديگري لازم مي‌آيد؛ زيرا نمي‌توان تصور کرد که دين در فرض عدم جامعيت و کمال، خاتم بوده باشد؛ چنان‌که نمي‌توان پذيرفت دين در فرض عدم خاتميت، واجد ويژگي جامعيت و کمال باشد. پس به‌طور قطع مي‌توان گفت، از اثبات و نفي هر يک از متلازمَين، اثبات و نفي آن ديگري لازم مي‌آيد (رباني گلپايگاني، 1382، ص 514).

    بنابراين، از كمال و جامعيتِ شريعت مي‌توان بر خاتميت آن استدلال كرد؛ چنان‌كه از خاتميتِ شريعت نيز مي‌توان كمال و جامعيت آن را نتيجه گرفت. حاصل آنكه، مُساوقت «كمال و جامعيت»، و تلازم بين «جامعيت وخاتميت» را مي‌توان در قالب دو قياس اقتراني شكل اول چنين صورت‌بندي كرد:

          1. قياس نخست

    جامعيت دين، مُساوق با کمال آن است؛

    هر امر مُساوق با کمال دين، مستلزم ختم نبوت تشريعي است؛

    جامعيت دين، مستلزم ختم نبوت تشريعي است.

          1. قياس دوم

    ختم نبوت تشريعي، مستلزم کمال دين است؛

    هر دين کاملي، مُساوق با جامعيت آن است؛

    ختم نبوت تشريعي، مستلزم جامعيت دين است.

          1. 4-3-4. اتمام دين و مُساوق بودن آن با فريضة ولايت

    همان‌طوركه گفته شد، دو واژة «اِكمال» و «اِتمام» معنايي نزديك به هم دارند و در آية مورد بحث، مُساوق يكديگرند. همچنين بيان گرديد كه در اِكمال، اجزا و مقدار شيء بما هو اجزا و مقدار لحاظ مي‌گردد؛ ولي در اتمام، به اجزا و مقدار بما هو امرٌ معنويٌ واحد نگريسته مي‌شود؛ لذا مرحوم علامه در تبيين مراد از اكمال دين و اتمام نعمت مي‌فرمايد: ‌مقصود از «اكمال دين»، مجموعه معارف و احكام تشريع‌شده‌اي است كه روز غدير خُم چيزي به آن افزوده شده و مراد از «اتمام نعمت»، امر معنوي واحدي است كه گويا ناقص و فاقد اثر بوده، وليكن با تشريع فريضة ولايت، به تماميت خود رسيد. ايشان همچنين در جمع‌بندي معناي آيه، از قول خداوند مي‌نويسد: امروز با تشريع فريضة ولايت، مجموع معارف ديني نازل‌شده بر شما را كامل كردم و نعمتم را كه همان نعمت «ولايت» ]در مراتب طولي آن[ است، براي شما به اتمام رساندم (طباطبائي، 1403ق، ج 5، ص 180–181).

    همان‌گونه‌كه از مضمون آيۀ مورد بحث به‌روشني برمي‌آيد، هر يك از اِكمال دين و اتمام نعمت ـ در اين آيه ـ مُساوق با ديگري است؛ زيرا اِكمال دين با تشريع ولايت، و اتمام نعمت نيز با آن عينيت مي‌يابد و محقق مي‌شود. بنابراين، مصداق عيني هر يك از اين دو، تنها با مؤلفة محوري و بي‌بديل «ولايت» قابل تصور خواهد بود؛ به‌گونه‌اي‌كه اگر عنصر ولايت در ميان نباشد، نه اِكمال دين محقق مي‌شود و نه اتمام نعمت.

    حاصل آنكه مُساوقت هر يك از «اِكمال دين» و «اتمام نعمت»، در قالب قياس اقتراني شكل اول چنين صورت‌بندي‌ مي‌گردد:

    اِكمال دين، افزودن فريضة ولايت به مجموعة معارف دين است؛

    افزوده شدن فريضة ولايت به مجموعة معارف دين، اتمام نعمت است؛

    اِكمال دين، اتمام نعمت است.

    همچنين رابطة «اتمام نعمت» و «ولايت» را نيز مي‌توان در قالب قياس اقتراني شكل اول چنين صورت‌بندي كرد:

    اتمام نعمت در آيۀ اِکمال، ولايت الهي است؛

    ولايت الهي در آيۀ اِکمال، تدبير خداوند يا پيامبرˆ يا اولوالامر بر شئون بندگان است؛

    اتمام نعمت در آيۀ اِکمال، تدبير خداوند يا پيامبرˆ يا اولوالامر بر شئون بندگان است.

    ولايت الهي نيز تا زماني كه پيامبرˆ در قيد حيات بود و وحي نازل مي‌شد، همان ولايت خداوند و پيامبر او بود؛ ليكن با عنايت به ارتحال رسول خداˆ و پيوستن او به ملكوت اعلي، و انقطاع و باز ايستادن وحي از نزول، خداوند بر خود فرض ‌دانست كه با نصب جانشين براي پيامبرˆ، اِكمال دين و اتمام نعمت را محقق كند و اين عينيت و تحقق ولايت در بستر جامعه و برپايي خيمة كمال دين و تماميتِ نعمت بر استوانۀ بي‌بديل ولايت، همان رمز و راز رضايتمندي خداوند از تشريع دين اسلام و توحيد است.

    نتيجه و برآيند نكات مزبور اين است كه قرآن از رهگذر آيۀ اِکمال دين، بر كمال يافتنِ دين و تماميتِ نعمت الهي تصريح نموده، بر اين باور تأکيد مي‌کند که تشريع فريضۀ ولايت ـ در فرض انقطاع وحي و ختم نبوت ـ مانع هرگونه رخنه‌ و شکاف در سد مستحکم کمال و جامعيت دين مي‌شود.

    بنابراين، اتمام نعمت الهي به‌مثابة تماميت و كمال ديني است كه مشتمل بر آموزة ولايت است؛ و از اين حيث، بين تماميت و كمال اين دين آسماني و جامعيت آن، مُساوقت، و بالطَّبع بين تماميت و ختم نبوت رابطة تلازم وجود دارد. اين مُساوقت و تلازم را مي‌توان در قالب دو قياس اقتراني شكل اول، چنين صورت‌بندي كرد:

          1. قياس نخست

    تماميت مجموعة معارف و احکام دين، مُساوق با جامعيت آن است؛

    هر امر مُساوق با جامعيت دين، مستلزم خاتميت (ختم نبوت تشريعي) است؛

    تماميت مجموعة معارف و احکام دين، مستلزم خاتميت (ختم نبوت تشريعي) است.

          1. قياس دوم

    خاتميت (ختم نبوت تشريعي)، مستلزم جامعيت دين است؛

    هر دين جامعي، مُساوِق با تماميت مجموعة معارف و احکام آن است؛

    خاتميت (ختم نبوت تشريعي)، مستلزم تماميت مجموعة معارف و احکام آن است.

    در پايان، يادآوري اين نكته ضروري است كه ويژگي چهارم آية اِكمال، با عنايت به گفتار نقل‌شده از مرحوم علامه، مُساوقت هر يك از اِكمال دين و اتمام نعمت با بحث جامعيت دين، و تلازم آن دو با خاتميت پيامبري و شريعت است؛ كه از نكات پيش‌گفته به‌خوبي قابل دريافت است و لذا نياز به تكرار ندارد.

      1. نتيجه‌گيري

    از آنچه در اين مقاله انعکاس يافته، نتايج ذيل قابل استفاده است:

    1. مدلول صريح آيۀ اِکمال، کامل شدن مجموعة معارف و احکام دين، با تشريع حکم ولايت است.

    2. اِکمال دين، مُساوِق با اِتمام نعمت است؛ زيرا هر يک از اِکمال دين و اتمام نعمت، با تشريع حکم ولايت محقق مي‌شود و عينيت مي‌يابد؛ و اين هر دو، مُساوِق با جامعيت دين است. به سخن ديگر، دين با عنايت به کامل شدنش به‌واسطۀ تشريع حکم ولايت و تماميت نعمت، از ويژگي جامعيت برخوردار مي‌گردد.

    3. مراد از «دين» در آيۀ اِکمال، مجموعة معارف، شرايع و قوانيني است که فريضۀ ولايت به آن افزوده شده است.

    4. بين دو مقولۀ جامعيت دين از يک سو، و خاتميت (ختم نبوت تشريعي) از سوي ديگر، تلازم وجود دارد.

     

    References: 
    • جوادي‌آملي، عبدالله، 1376، سيرۀ رسول اکرم در قرآن، قم، اسراء.
    • ـــــ ، 1381، ولايت فقيه، چ سوم، قم، اسراء.
    • ـــــ ، 1385، پيامبر رحمت، قم، اسراء.
    • ـــــ ، 1386، وحي و نبوت در قرآن، چ چهارم، قم، اسراء.
    • ـــــ ، 1378، شريعت در آينۀ معرفت، چ دوم، قم، اسراء.
    • ـــــ ،1382، شميم ولايت، قم، اسراء.
    • ـــــ ،1390، تسنيم (تفسيرقرآن کريم)، چ نهم، قم، اسراء.
    • راغب‌اصفهاني، حسين‌بن‌محمد، 1387، المفردات في غريب القرآن، تهران، آرايه.
    • رباني‌گلپايگاني، علي، 1382، ايضاح المراد في شرح کشف المراد، قم، مرکز مديريت حوزۀ علميۀ قم.
    • ـــــ ، 1389، جامعيت وكمال دين، چ سوم، تهران، کانون انديشه جوان.
    • سبحاني، جعفر، 1417ق، الالهيات علي هدي الكتاب والسنه والعقل، چ چهارم، قم، اعتماد.
    • صدرالمتألهين،1370، شرح اصول كافي، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي.
    • طباطبائي، سيدمحمدحسين، الميزان في تفسيرالقرآن، 1403ق، چ پنجم، بيروت، اعلمي.
    • فخررازي، محمد‌بن‌عمر، 1420ق، التفسير الكبير، تهران، دارالكتب العلميه.
    • قدرقدان قراملکي، محمدحسن، 1387، آيين خاتم، چ سوم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و انديشۀ اسلامي.
    • مصباح يزدي، محمد تقي، 1376، معارف قرآن(راه و راهنما شناسي)، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
    • مطهري، مرتضي، 1362، مقدمه‌اي بر جهان‌بيني اسلامي، چ دوم، قم، انتشارات اسلامي.
    • ـــــ ، 1375، مجموعه آثار، تهران، صدرا.
    • ـــــ ، 1368، شش مقاله، تهران، صدرا.
    • موسوي سبزواري، عبدالاعلي، 1431ق، مواهب‌الرحمن في تفسيرالقرآن، چ سوم، قم، دارالتفسير.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خوب بین خوش نظر، سید کریم، کارخانه، جواد.(1398) بررسی و تبیین تلازُم موجود بین جامعیت دین و ختم نبوت تشریعی با تأکید بر تفسیر «المیزان». دو فصلنامه معرفت کلامی، 10(2)، 35-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    سید کریم خوب بین خوش نظر؛ جواد کارخانه."بررسی و تبیین تلازُم موجود بین جامعیت دین و ختم نبوت تشریعی با تأکید بر تفسیر «المیزان»". دو فصلنامه معرفت کلامی، 10، 2، 1398، 35-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خوب بین خوش نظر، سید کریم، کارخانه، جواد.(1398) 'بررسی و تبیین تلازُم موجود بین جامعیت دین و ختم نبوت تشریعی با تأکید بر تفسیر «المیزان»'، دو فصلنامه معرفت کلامی، 10(2), pp. 35-46

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    خوب بین خوش نظر، سید کریم، کارخانه، جواد. بررسی و تبیین تلازُم موجود بین جامعیت دین و ختم نبوت تشریعی با تأکید بر تفسیر «المیزان». معرفت کلامی، 10, 1398؛ 10(2): 35-46