فقدان انسجام درونی در نظریۀ معنویت مدرن با تأکید بر رابطۀ میان عقل و دین
![](/files/orcid.png)
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
بررسی رابطۀ میان عقل و دین یکی از مسائل بنیادین فلسفۀ دین را تشکیل میدهد. اهمیت آن تا بدانجاست که اتخاذ هرگونه موضعی در اینباره شدیداً تأثیر خود را بر نگرش دینپژوهان در بخشهای مختلف حوزۀ دین و فهم و تبیین آن بر جای میگذارد. اساساً میتوان گفت که نوع نگاه به این مسئله به درک صحیح یا ناقص از دین و یا حتی به پذیرش الحاد انسان منجر میشود. بههرروی، بنا به گزارش پژوهشگران، دربارۀ این مسئله (رابطۀ عقل و دین) دو دیدگاه ایمانگرایی و عقلگرایی، با انواع و اقسام انشعاباتی که برای آن دو یاد میشود (ر.ک: کرمانی، 1391، ص167-201)، از دیرباز تاکنون در میان اندیشمندان اسلامی و غربی رواج داشته است (ر.ک: یوسفیان و شریفی، 1382، فصلهای سوم تا هشتم).
در این میان، جریانهای روشنفکر دینی معاصر نیز ازجمله طیفهایی شمرده میشوند که در قبال مسئله عقل و دین تلقی خاصی را برگزیدهاند؛ تا جایی که پیامدهای آن، در جایجای تبیین و تحلیلهایی که نسبت به تعالیم دین ارائه میدهند، بهخوبی قابل مشاهده است (ر.ک: جعفری، 1386، ص53-306). بهطور مشخص، میتوان از نظریۀ معنویت مدرن نام برد که در این چند دهۀ اخیر از سوی آقای مصطفی ملکیان در مجامع علمی کشور ما راه پیدا کرده و با برداشتی خاص از رابطۀ میان عقل و دین به طرح مباحث خویش همت گماشته است.
براساس این نظریه، فهم سنتی از دینِ نهادینه و تاریخی، و بهتبع آن، معنویت مبتنی بر دین (معنویت دینی)، برای انسان امروزین دیگر کارآمد نیست (ملکیان، 1384، ص124) و از آن جهت که چنین فهمی قابلیت انعطاف و انطباق با مؤلفههای گوناگون مدرنیته را ندارد، بشر مدرن را بیشتر با تحیر و رنج و سرگردانی در زندگی دچار کرده است؛ در نتیجه برای خروج از این وضعیت، چارهای جز این نیست که فهمی نوین از دین که با تجددگرایی همسویی داشته باشد، ارائه داد و باورهای دینی را با عقلانیت موافق با این دوران (عقلانیت مدرن) فهم و استنباط کرد (ر.ک: همان، ص123-131)؛ افزون بر این، بهاعتقاد نظریهپرداز، معنویت مدرن رویکردی است که میتوان آن را «دینِ عقلانیت یافته» خواند (ملکیان، 1380، ص7)، و ثمرۀ آن را کاهش درد و رنج بشر امروزی دانست (ملکیان، 1394، ج2، ص122-125).
به هر تقدیر، ازآنجاکه معنویت مدرن برخلاف معنویت دینی برای انسان امروزی کارآمد و ثمربخش معرفی میگردد و نیز از آن نظر که حقانیت هر رویکرد فکری و فلسفی مشروط به آن است که علاوه بر عدم تناقض در بین گزارههایش، از انسجام و هماهنگی درونی میان اجزا و بخشهای مختلف خود برخوردار باشد، در این پژوهش درصدد برآمدهایم که نظریۀ معنویت مدرن را از زاویۀ تعامل و ترابط میان مؤلفههای گوناگونش بررسی نماییم تا از این رهگذر بتوانیم هرچه بهتر میزان صحت و اعتبار عقلانی این نظریه را سنجیده و وزنکشی کنیم. البته گفتنی است، بهجهت آنکه محور این پژوهش، رابطه عقل و دین در نظریۀ معنویت مدرن است و انسجام نظریه در این بُعد مورد کاوش قرار میگیرد، مقدمتاً در حد ارتباط با پژوهش حاضر به دیدگاههای مختلف در مورد رابطۀ عقل و دین نیز میپردازیم.
بههرروی، مراحل متعددی که در راستای تأمین هدف این پژوهش پی خواهیم گرفت، از قرار زیر است:
1. بیان ویژگیهای برجستۀ عقلانیت حداکثری و ایمانگرایی؛
2. تبیین چیستی و ویژگیهای عقلانیت مدرن ـ که مهمترین شاخصۀ نظریۀ معنویت مدرن معرفی میشود ـ و نقد و ارزیابی آن؛
3. بررسی و تحلیل اثرپذیری نظریۀ معنویت مدرن از عقلگرایی و عقلانیت حداکثری؛
4. بررسی و تبیین اثرپذیری رویکرد معنویت مدرن از نگرش ایمانگرایی.
1. عقلانيت حداکثری و نگرش ايمانگرايی
در این بخش به فراخور گنجایش این تحقیق، از ویژگیهای عقلانیت حداکثری و نگرش ایمانگرایی سخن ميگوییم تا در تحلیل و بررسیهای خود دربارۀ نظریۀ معنویت مدرن، دقیقتر اظهارنظر کنیم؛ اما پیش از آن، ذکر این نکته ضروری است که نگرشهای ایمانگرایی و عقلگرایی از آن دست جریانهای فکری و فلسفیای بهشمار میرود که ردپای آن دو را، هم در حوزۀ دین اسلام و هم در آیین مسیحیت، میتوان رصد کرد (ر.ک: یوسفیان و شریفی، 1379، فصلهای دوم و سوم). البته نگرشهای یادشده، در تلقی اندیشمندان اسلامی و غربی، تفاوتها و تمایزات برجستهای با هم دارند؛ اما با وجود این، میتوان به ویژگیهای مشترکی برخورد که همچون روح حاکم در میان این گرایشهای فکری، ایفای نقش میکنند. ازهمینرو در ادامۀ پژوهش خود بر همین خصوصیات مورد وفاق تأکید و تصریح میکنیم.
1ـ1. نگرش عقلگرايی و عقلانيت حداکثری
عقلگرایی نگرشی است که براساس آن، اصول تعالیم دینی میباید مبتنی بر دلایل عقلی باشد. این نگرش، بسته به میزان تأکیدی که برای نقش عقل در مواجه با دین و آموزههای آن قائل است، طیفهای گستردهای از عقلگرایان افراطی تا عقلگرایان معتدل را تشکیل میدهد (کرمانی، 1391، ص183). در این بین، عقلگرایان افراطی خود به دو گروه مختلف منشعب میشوند: الف) برخی از ایشان در برابر دین سر تسلیم فرود میآورند؛ ب) برخی دیگر بهشدت از پذیرش آن اجتناب میورزند. گروه اول به عقلگرایان افراطی دینباور و گروه دوم به عقلگرایان افراطی دینستیز موسوماند (ر.ک: جعفری، 1386، ص29-31 و 90-91). ردپای هر دو گروه را، هم در حوزۀ اسلام و هم در حوزۀ مسیحیت میتوان پیگیری نمود (ر.ک: یوسفیان و شریفی، 1382، فصلهای سوم و چهارم).
رویکرد عقلانیت حداکثری را میتوان از جمله تقریرهای عقلگرایی افراطی قلمداد کرد. مطابق با این دیدگاه، ضروری است که باورها و حقایق دینی بر مبنای عقل اثبات شوند، نه آنکه بر پایۀ وحی و ایمان استوار باشند (پترسون و دیگران، 1393، ص72). در این دیدگاه، قضاوت نهایی دربارۀ صدق و مقبولیت هر اعتقاد به عهدۀ عقل گذاشته می شود، و عقل هم براساس شواهد و قرائن کافی رأی صادر میکند (جعفری، 1386، ص29). بهعقیدۀ عقلگرایان افراطی، معیار و ملاک در همه چیز عقل است و همواره باید بدان تکیه کرد (شریفی و یوسفیان، 1379، ص44). اساساً از این نظرگاه، تمامی معارف و آموزهها باید به چنگ عقل درآیند (جعفری، 1386، ص45) و عقل نیز در دریافت و ادراک واقع بسیار توانمند و خلاق است (همان، ص47).
خلاصه آنکه براساس این نگرش، معیار پذیرش هر گزارهای خردپذیری آن است (کرمانی، 1391، ص185)؛ بنابراین، چنانچه گزارهای خردستیز یا حتی خردگریز شمرده شود، از سوی عقلگرایان افراطی ناپذیرفتنی تلقی میشود.
2ـ1. نگرش ايمانگرايی و بيان پارهای از خصوصيات ايمانگرايی افراطی و غيرافراطی
ایمانگرایی دیدگاهی است که نظام اعتقادات دینی را موضوع ارزیابی و سنجش عقلانی نمیداند (پترسون و دیگران، 1393، ص78). قرائتهای مختلفی در میان مدافعان این دیدگاه وجود دارد که از قرار زیر است:
1. براساس یک قرائت، داوری ایمان با معیارهای عقلانی بهغایت نادرست است، و اساساً دین و ایمان با عقل و برهان ضد یکدیگرند (همان، ص79-80)؛
2. در قرائتی دیگر تأکید میشود که ایمان ضد عقل نیست، بلکه مقدم بر آن است. به تعبیری در این نظرگاه، منزلت ایمان بهمراتب برتر و بالاتر از عقل است (محمدرضایی، 1384، ص19). در این دیدگاه، ارزیابی عقلانی باورهای دینی اصلاً ضرورت ندارد؛ هرچند میتوان برای باور دینی توجیه عقلانی نیز دستوپا کرد؛
3. مطابق با قرائت سوم، دین و ایمان امری غیرعقلانی است (جعفری، 1386، ص47). در این نگرش، حوزۀ عقل و ایمان کاملاً مباین و جدای از یکدیگر قلمداد میشوند (کرمانی، 1391، ص177)؛ لذا در آن توصیه میشود که باید از دخالت عقل در حوزۀ دین بکلی اجتناب ورزید (همان، ص177).
درهرحال، ایمانگرایی شامل همۀ طیفهای فکریای میشود که باورهای دینی را صرفاً بر پایۀ ایمان استوار میدانند؛ چنانکه در برابر، عقلگرایان دستکم بر این نکته تأکید میورزند که میباید اصول تعالیم دینی بر پایۀ عقل و برهان مبتنی باشند (ر.ک: یاندِل و دیگران، 1388، ص120-121 و 149-155). پژوهشگران، ایمانگرایانی را که به ضدیت با عقل حکم میرانند، ایمانگرای افراطی می خوانند، و آن دسته از ایمانگرایانی را که به تقدم ایمان بر عقل و نیز بر غیرعقلانی بودن ایمان تأکید دارند، ایمانگرای غیرافراطی مینامند (ر.ک: جعفری، 1386، ص23-29). در ادامه، پارهای از ویژگیهای این دو شعبه از ایمانگرایی را بازگو میکنیم.
از منظر ایمانگرایان افراطی، تدین بدون تعقل مطلوبیت دارد، و هیچ رابطۀ مثبتی میان دینداری و خردورزی وجود ندارد (یوسفیان و شریفی، 1379، ص59). براساس این دیدگاه، در قلمرو ایمان هرگز نباید بهدنبال ردپای عقل بود؛ چراکه ایمان بسی والاتر از آن است که با عقل محدود بشری بر سر یک سفره همنشین شود (ر.ک: پترسون و دیگران، 1393، ص79-82). اساساً در این دیدگاه، دست عقل از ساحت ایمان کوتاه بوده و پای آن از اثبات آموزههای دین بهغایت لنگ است (جعفری، 1386، ص24-26). ایمانگرایان افراطی، یگانه مرجع و منبع دستیابی به معارف دینی را آموزههای آن می دانند، بلکه بهطورکلی هر منبع معرفتی غیر از دین و از جمله عقل را انکار میکنند؛ ازهمینرو اینان تعالیم دینی را تنها راه کسب هرگونه معرفت واقعی معرفی می نمایند (کرمانی، 1391، ص167-168). بهعقیدۀ مدافعان این دیدگاه، ایمان در سایۀ ستیز با عقل و مخالفت با آن بهدست میآید و فقدان دلیل و توجیه برای آموزههای دینی، نهتنها بیاشکال است، بلکه مایۀ خرسندی است (پترسون و دیگران، 1393، ص79).
ایمانگرایان غیرافراطی برخلاف ایمانگرایان افراطی، عقل و خرد را بهطورکلی طرد نمیکنند. اینان، چنانچه آموزههای دینی را خردپذیر نیابند، آنها را در دایرۀ امور خردگریز قرار میدهند (محمدرضایی، 1384، ص19). توضیح آنکه تعالیم دینی عقلاً از سه حال خارج نیستند: الف) یا عقل توان اثبات آنها را دارد؛ ب) یا عقل نقیض آنها را اثبات میکند؛ ج) یا عقل نفیاً و اثباتاً دربارۀ آنها سخنی ندارد. در حالت اول، آموزههای دینی خردپذیرند و در حالت دوم و سوم، آموزههای دینی بهترتیب خردستیز و خردگریزند. ایمانگرایان غیرافراطی بههیچوجه زیر بار خردستیز بودن تعالیم دین نمیروند. اینان برای اثبات اینکه تعالیم دینی فاقد خردستیزیاند، راههای مختلفی را میپیمایند. برخی از آنها از جدایی و تباین کامل حوزههای دین و عقل دم میزنند (کرمانی، 1391، ص177) و برخی دیگر، از تقدم دین بر عقل و جایگزینی تعالیم وحیانی نسبت به معارف عقلانی حمایت میکنند (جعفری، 1386، ص23و26)؛ چنانکه از دستۀ اخیر این تعبیر مشهور گشته است که «ایمان بیاور تا بفهمی».
2. عقلانيت مدرن، چيستی و شاخصههای آن
بهاعتقاد آقای ملکیان، مهمترین ویژگی در نظریۀ معنویت مدرن به عقلانیت اختصاص دارد (ملکیان، 1384، ص126)؛ بهگونهایکه این شاخصه، رکن اصلی این نظریه را تشکیل میدهد، و سایر ویژگیهای معنویت مدرن، زیر چتر آن تعریف و تبیین میشوند (همان، ص134). ازاینرو در ادامۀ پژوهش خود، به تبیین و تحلیل شاخصهها و ویژگیهای عقلانیت مدرن تا حد ممکن میپردازیم.
مقصود از عقلانیت در معنویت مدرن، عقلانیتی است که کاملاً منطبق و هماهنگ با عناصر و مؤلفههای مدرنیته است (همان، ص126). به عقیدۀ نظریهپرداز، مهمترین شاخصه و قوامدهندۀ چنین عقلانیتی را استدلالگرایی آن تشکیل میدهد (ملکیان، 1394، ج2، ص121؛ همو، 1389)؛ بدین معنا که در این رویکرد، انسان مدرن معنوی برای پذیرش هر باوری، تنها به دلیل و استدلالی که برای آن باور اقامه میشود، توجه میکند (ملکیان، 1394، ج2، ص468-469؛ همو، 1381هـ.، ص259). برهمیناساس، ادعا میشود که هر اندازه استدلالگرایی در انسان شدیدتر باشد، به همان میزان مدرنتر است، و هر اندازه که این خصلت ضعیفتر باشد، به همان اندازه از مدرنیته فاصله گرفته و به بینشها و گرایشهای سنتی نزدیک تر شده است (ملکیان، 1384، ص126). اساساً از این نظرگاه، استدلالگرایی را میتوان ویژگی بارز انسان مدرن تلقی کرد (ملکیان، 1386ب، ص45، همو، 1378، ص8و24-25؛ همو، 1381الف، ص16)؛ چراکه برای هاضمۀ انسان مدرن، پذیرش هر سخن و باوری بر مبنای آتوریته (Authority) بسیار سنگین و دشوار است (ملکیان، 1387، ص295). ما در بخشهای بعدی این مقاله، مؤلفۀ استدلالگرایی و بهتبع آن، تعبدستیزی را در نظریۀ معنویت مدرن بیشتر مورد توجه قرار میدهیم.
مطابق با عقلانیت مدرن، بینشها، نگرشها و تمایلات انسان مدرن بسیار متمایز از انسان پیشامدرن است (ملکیان، 1384، ص124)؛ بهگونهايکه بهعقیدۀ طرفداران آن، با بدیهیات و عقلانیت دوران پیشامدرن نمیتوان به قضاوت امروزیان نشست (سروش، 1384الف، ص13؛ همو، 1384ب، ص26). بر پایۀ این عقلانیت، برای بشر امروزی هیچگونه معیار ثابت، دستنخورده یا تغییرناپذیر وجود ندارد؛ بلکه تمامی این امور مربوط به گذشتگان است (سروش، 1384ب، ص28). لذا مدافعان چنین عقلانیتی اعلام میدارند: جهانِ بیرون از انسان دائماً زیرسؤال رفته و برای انسان مدرن هیچ چارچوب خاصی نمانده که بهوسیلۀ آن درصدد فهم عالم هستی برآید (مجتهد شبستری، 1384، ص102). از این نظرگاه، انسان مدرن در بیابان بینهایتی از تحیر و سرگشتگی پرتاب شده و تمام آتوریتههایی که بدان تکیه داشته، فرو پاشیده است. در نتیجه، انسان مدرن در این دوران، خود به سراغ تجربه میرود، و به شناخت شخصی خود تکیه میکند (همان، ص102-104). این سخنان بیانگر آن است که عقلانیت مدرن، نهتنها به دستیابی یقین چندان خوشبین نیست؛ بلکه بیش از آنکه شکزدا باشد، شکزاست (فنایی اشکوری، 1384، ص138). همچنین، از منظر طرفداران چنین عقلانیتی، عقلانیت مدرن بیش از آنکه چونان گذشته جزمگرا باشد، در دام نسبیت گرفتار است (سروش، 1384ج، ص236).
ویژگی دیگر عقلانیت مدرن آن است که براساس آن، هرگونه اثبات عقلانی از ساحت دین و باورهای دینی نفی میگردد (ملکیان، 1379الف، ص5-6). از این منظر، باورهای دینی، نه عقلاً قابل اثباتاند و نه عقلاً میتوان آنها را نقض کرد (ملکیان، 1379ب، ص22؛ همو، 1381ب، ص64-65). لذا از این نظرگاه، تمامی مدَعیات دینی از قبیل امور خردگریزند (ملکیان، 1380، ص11-12) و ازهمینرو اقامۀ استدلال برای آنها سالبه به انتفا موضوع است. جالب آنکه نظریهپرداز دربارۀ استدلالناپذیری باورهای دینی، حتی دلایل و وجوه متعددی نیز در میان آثار مختلف خود اقامه میکند (ر.ک: قربانی، 1398، ص103-107). البته باید توجه داشت که عقلانی نبودن باورهای دینی در رویکرد معنویت مدرن، ملازمهای با عدم صدق آنها ندارد؛ بلکه نسبت به صدق و کذب آنها «لااقتضا» است (ملکیان، 1390، ص266). شاید از همینجاست که نظریهپرداز معتقد است، صدق بیشتر ادعاهای انبیا در این دنیا معلوم نمیشود، و به آخرت موکول میگردد؛ بلکه از منظر ایشان، بررسی مدعیات انبیا اساساً از قلمرو تحقیق و بررسی انسان خارج است (ملکیان، 1379ب، ص33). درهرحال، مطابق با عقلانیت مدرن، دفاع عقلانی از تعالیم دینی، اثباتناپذیر و نوعی خوشخیالی است (سروش، 1384ج، ص174). در این هنگام، تنها کاری که از انسان مدرن در عرصۀ دینمداری برمیآید، آن است که دین خود را بهنحوی معقول و موجه سازد؛ بیآنکه درصدد مطابقت آن با واقع برآید (همان، ص174).
2ـ1.نقد و ارزيابی عقلانيت مدرن
هدف مقاله، اصالتاً نقد عقلانیت مدرن نیست و بیشتر در مقام انسجامیابی نظریه است؛ اما در ادامه به مناسبت به نقد محتوایی برخی مؤلفههای آن میپردازیم (برای اطلاع بیشتر در اینباره، ر.ک: قربانی، 1398، ص113-126).
1. ازجمله اشکالات اساسی نظریۀ معنویت مدرن، ابتنای آن بر مؤلفۀ عقلانیت مدرن است. نظریهپرداز معتقد است که در این رویکرد، مؤلفۀ معنویت در راستای عقلانیت مدرن معنا و مفهوم واقعی خود را پیدا میکند؛ اما بهنظر میرسد چنین عقلانیتی دارای خصوصیات و ویژگیهایی است که موجب میشود معنویت مبتنی بر آن (معنویت مدرن) از جایگاه سست و متزلزلی برخوردار باشد. توضیح آنکه، چنانکه از توصیف و تبیین طرفداران معنویت مدرن برمیآید و در این تحقیق هم نشان داده شده، عقلانیت مدرن ریشه در شکاکیت (Skepticism) و نسبیگرایی (Relativism) دارد. گرچه این دو مقوله در محل خود تفصیلاً به بوتۀ نقد و ارزیابی گذاشته شده است، لکن ما در اینجا در حد ارتباط با پژوهش خویش، به پارهای از ضعفهای آشکار آن میپردازیم.
اینکه مدافعان عقلانیت مدرن معتقدند، عدم جازمیتْ، فضای فکری عصر جدید را فراگرفته و دستیابی به یقین و معرفتِ ثابت و دستنخورده، خیالی خام بیش نیست، باید مشخص کنند که آیا ایشان بهطور مطلق به این سخن خود ملتزم اند یا اینکه در حوزه و قلمرویی خاص، مثلاً در باورهای دینی، کسب معرفت یقینی را ناممکن میپندارند؟
اگر ایشان معتقدند که شکاکیت و نیز نسبیت، تمام حوزههای معرفتی بشر را دربرمیگیرد، باید گفت که همین ادعای ایشان هم مشمول این حکم میشود. در نتیجه همین سخنی که ابراز میکنند، معرفتی ثابت و یقینی نخواهد بود تا نسبت به آن برای انسان اطمینان حاصل شود. در واقع، اینگونه سخنان که «هیچ معرفت مطلق و ثابتی وجود ندارد» هیچ چیز قابل شناخت نیست یا «هیچ معرفت یقینی قابل تحقق نیست»، از قبیل مواردیاند که انکارشان مستلزم اثباتشان است. لذا مدعیاتی از این دست، خودمتناقض (Self-contradictory) و پارادوکسیکال شمرده میشوند. بسی جای شگفتی است، اینان که ساحت یقین و جازمیت را بهطورکلی ازدسترفته میپندارند، چگونه خود با قاطعیت و جازمیت اینگونه گزارهها را عنوان میدارند!! آیا این نقضی آشکار بر سخنان ایشان نیست؟! (جعفری، 1391، ص339-340)
اما اگر معنویان مدرن، عدم جازمیت و کسب یقین را تنها در عرصۀ دین و باورهای دینی مطرح میکنند، باز هم سخن ایشان ناپذیرفتنی است. چگونه است که عقل توان کشف حقایق یقینی را در سایر حوزههای معرفتی بشر خواهد داشت؛ اما در این عرصه، ناگهان نور عقل کمفروغ و یا بیفروغ میگردد؟ اینجاست که به طرفداران عقلانیت مدرن باید گفت: اگر عقل توان دسترسی به یقین را دارد، پس با چه ملاکی آن را به حوزهای غیر از حوزهای دیگر، اختصاص میدهید؟ در واقع، اینگونه نظریات حکایت از «یک بام و دو هوا داشتن» میکنند.
2. گفتیم، ازجمله خصوصیاتی که عقلانیت مدرن بر آن تأکید دارد، شکاکیت و عدم دسترسی به یقین در عرصههای مختلف، از جمله در حوزۀ دین است؛ درحالیکه از نظر ما، کشف واقعیت و دستیابی به آن در علوم مختلف و بهویژه در تعالیم دینی امری ناممکن نیست. بهطور خاص، دربارۀ تعالیم دینی میتوان گفت: صحت و سقم گزارههای تاریخیِ آن، از طریق اسناد تاریخی قابل کاوش و بررسی است؛ پارهای دیگر از آموزههای دین نیز با روش عقلی و استدلالی قابل ارزیابی است و اثبات و تصدیق آنها بدین شیوه است که چنانچه این باورها از قبیل گزارههای نظری بهشمار روند، آنها را با استدلال صحیح منطقی به بدیهیات عقلی ارجاع میدهیم. در برهان «امکان و وجوب» ـ که از جمله براهین اثبات وجود خداوند است ـ چنین فرایندی (ارجاع نظری به بدیهی) بهخوبی قابل پیگیری است (مصباح، 1390، ج2، ص422-423؛ فیاضی، 1386، ص190-193)؛ به همین دلیل، اندیشمندان دینی معتقدند که عقل در حوزه و محدودۀ خود- که بخش مهمی از آن شامل متافیزیک و مسائل بنیادین دین است (جوادی آملی، 1387، ص177)- قدرت تشخیص واقع را دارد (مصباح، 1388، ص180)، و در این سیر معرفتی ناکارآمد نیست. بنابراین به نظر ما، ادعای اثباتناپذیری مطلق گزارههای دینی که از سوی عقلانیت مدرن مطرح میشود، ناپذیرفتنی است. اما دربارۀ گزارههایی که عقل برای اثبات و ابطال آنها دلیل ندارد؛ یعنی همان آموزههای خردگریز دین، با درک اینکه این قسم از آموزهها مبتنی بر آموزههای خردپذیر دیناند، آنها را بیهیچ شائبه به صورت تعبدی میپذیریم (ر.ک: قربانی و جعفری، 1397، ص87-88).
3. یکی دیگر از مواردی که عقلانیت مدرن بهشدت از آن احتراز دارد، مقولۀ تعبد است؛ زیرا بهاعتقاد نظریهپرداز، قوامِ عقلانیت انسان مدرن در استدلالطلبی است و دلیل و استدلال با تعبدیات موجود در دین تاریخی ناسازگار است (ملکیان، 1384، ص126؛ همو، 1387، ص28). در اینجا هم ملاحظاتی بهنظر ما میرسد: اولاً دین اسلام به تعبد صرف و مطلق دستور نمیدهد (سهرابیفر و صادقی، 1392، ص185)؛ اصل و اساس دین را باید با تحقیق و تعقل پذیرفت و نمیتوان در این قسمت تعبدی رفتار کرد؛ ثانیاً تعبد از روی دلیل ـ البته در امور روبنایی دین ـ خود منطقی و عقلانی است و منافاتی با عقلانیت ندارد؛ زیرا تعبد در عرصۀ دین از پشتوانۀ عقلانی برخوردار است (جعفری، 1391، ص348-349). دانشمندان علم کلام با اقامۀ ادلۀ ضرورت وحی و نبوت درصدد القای همین مطلب بودهاند (ر.ک: سبحانی، 1432ق، ص249-254؛ مصباح، 1385، ص177-180؛ همو، 1392، ص9-20). از منظر ایشان، عقل انسان ضرورتاً نیازمند به نور وحی و تبعیت از آن است. لذا بسیار فرق است میان تعبد کورکورانه و تعبد از روی دلیل و برهان. بنابراین نباید حکم یکی را به دیگری نیز سرایت داد (سهرابیفر و صادقی، 1392، ص184). در نتیجه، میتوان گفت که تعبد در فضای شریعت اسلام، نهتنها مخالف با عقلانیت نیست، بلکه کاملاً معقولانه است (برای آگاهی بیشتر، ر.ک: قربانی، 1398، ص138-140).
3. تحليل و بررسی شواهدِ عدم انسجام در نظرية معنويت مدرن
در ادامه به مهمترین بخش این مقاله میپردازیم و از شواهدی که حکایت از اثرپذیری توأمان نظریۀ معنویت مدرن از نگرشهای عقلگرایی و ایمانگرایی دارد، پردهبرداری میکنیم.
میدانیم که معقول و موجه بودن یک نظریه یا یک رویکرد، زمانی است که باورها و گزارههای موجود در آن، هم حاوی تناقضگویی نباشند و هم این نظریۀ از انسجام درونی برخوردار باشد (جعفری، 1398، ص254). جالب آنکه نظریۀ معنویت مدرن نیز به همین نکته اذعان دارد (ملکیان، 1381ج، ص14؛ همو، 1386 الف، ص54)؛ اما با واکاوی عبارات گفتاری و نوشتاری مدافعان نظریۀ معنویت مدرن میتوان به شواهد گوناگونی دست یافت، حاکی از آنکه این نظریه از طرفی تحت تأثیر نگرش عقلگرایی قرار دارد؛ اما از سوی دیگر، اثرپذیری از نگرش ایمانگرایی در آن موج میزند؛ درحالیکه در مباحث پیشین گذشت، این دو نگرش (عقلگرایی و ایمانگرایی) کاملاً در برابر یکدیگر قرار دارند، و به تعبیری نمیتوان میان آن دو را جمع کرد. ما در این وهله، ابتدا شواهد و قرائنی که بیانگر اثرپذیری این نظریه از عقلگرایی و عقلانیت حداکثری است، مطرح کرده، و سپس به شواهدی که به تأثیرپذیری این نظریه از نگرش ایمانگرایی دلالت دارند، میپردازیم.
1ـ3. شواهد حاکی از اثرپذيری معنويت مدرن از نگرش عقلگرايی
گفتنی است، هرچند مقوله عقلانیت مدرن خود گویای آن است که نظریۀ معنویت مدرن بهنحوی متأثر از نگرش عقلگرایی است، اما در این مجال، ما بهجهت بررسی دقیقتر مسئله این پژوهش، سخنمان را از همین نقطه آغاز می کنیم. شواهد و قرائن تأثیر نگرش عقلگرایی بر روی نظریۀ معنویت مدرن از این قرار است:
1. از نظر معنویان مدرن، فرد معنوی باید عقاید خویش را به مصاف سایر عقیدهها و واقعیات بَرَد تا از میزان قوت و استحکام آنها آگاه شود (ملکیان، 1394، ج2، ص254-255). توجه به این موضوع تا آنجاست که در این نظریه تأکید میشود، انسان معنوی موظف است در هر مسئلهای بهاندازهای کاوش کند تا به اتخاذ موضعی خاص دربارۀ آن دست یابد (همان، ج2، ص126-128). از این عبارات، دو نکته قابل بهرهبرداری است: الف. بحث و گفتوگوهای نقادانه برای انسان مدرن معنوی امری ضروری است تا از این رهگذر بتواند به صحت و سقم باورهای خود واقف شود؛ ب. از فقرۀ آخر نیز ظاهراً چنین به دست میآید که توقف و لاادریگری در معنویت مدرن چندان پذیرفته نیست. بههرروی، این عبارات شاهد خوبی هستند که معنویت مدرن را متأثر از دیدگاه عقلگرایی ارزیابی کنیم؛ خصوصاً با التفات بر این مطلب که ایمانگراها ـ چنانکه پیشتر در این تحقیق بیان شد ـ باورهای دینی را ابداً موضوع سنجشهای عقلانی قرار نمیدهند؛
2. یکی دیگر از این شواهد و قرائن آن است که معنویان مدرن در زیست معنوی خویش از مقولهای با عنوان عقیدهپرستی بهشدت احتراز دارند (ر.ک: ملکیان، 1380، ص14؛ همو، 1383، ص24-27). این رویکرد، انسان معنوی را از هرگونه جزماندیشی نسبتبه عقیده یا باوری برحذر میدارد (ر.ک: ملکیان، 1387، ص359-363)؛ زیرا آن را عقیدهپرستی و بهنوعی بتپرستی میداند که امری نکوهیده است (ملکیان، 1383، ص24). ازهمینرو معنویان مدرن قائلاند که عقاید و باورهای ما از سنخ داشتههایی نیست که باید آنها را به هر قیمت و با هر هزینهای نگاه داشت؛ بلکه تا زمانی که دارای رجحان معرفتی و استدلالیاند، میتوان بدانها پایبند بود؛ برهمیناساس، توصیۀ این رویکرد برای فرار از عقیدهپرستی آن است که باید باورهای دینی را در معرض نقد دیگران گذاشت و صدق، کذب، حقانیت، اعتبار یا عدم اعتبار آنها را با تفکر نقدی سنجید (همان، ص25-26). چنانکه پیداست، این سخنان نیز بر سنجش و ارزیابی باورهای انسان مدرن تأکید میکند که بیشتر با نگرش عقلگرایانه سازگاری دارد.
2ـ3. شواهد حاکی از اثرپذيری معنويت مدرن از عقلانيت حداکثری
در ادامه به قرائنی میپردازیم که بهنظر میرسد تا حدی بیانگر تأثیرگذاری نگرش عقلانیت حداکثری در نظریۀ معنویت مدرن است:
1. ازجمله مؤلفههایی که معنویان مدرن بسیار بر آن تأکید دارند، این است که زندگی فرد معنوی هرگز نباید عاریتی باشد (ملکیان، 1381ج، ص16)؛ یعنی انسان معنوی وظیفه دارد که آنچه را در نتیجۀ بررسی خویش بدان علم قطعی یافته است، بهسبب گفتههای دیگران رها نکند (همان، ص15-16). توضیح آنکه، مطابق با رویکرد معنویت مدرن، انسان معنوی در سلوک خود میباید بهدنبال تحقق و برپایی «زندگی اصیل» باشد (ملکیان، 1381و، ص371). از این منظر، زندگی اصیل که در مقابل «زندگی عاریتی» قرار دارد، فرایندی است که در آن انسان معنوی براساس تشخیص و فهم خود عمل میکند (ر.ک: ملکیان، 1381هـ.، ص229-262؛ همو، 1381د، ص16)، یعنی در برابر دادهها و اطلاعات مختلفی که به او میرسد، نهایتاً این خود اوست که با مراجعه به عقلانیت و وجدان اخلاقی، دست به انتخاب و گزینش میزند (ملکیان، 1389). برهمیناساس، در این رویکرد توصیۀ اکید میشود که فرد معنوی موظف است به آخرین دستاورد علوم تجربیِ انسانی توجه ویژهای داشته باشد و در صورت ناسازگاری آنها با باورهایش اجازه ندارد که از دستاوردهای علوم تجربی دست بردارد؛ بلکه باید آنها را فراتر از هر ایدئولوژی بداند، و حتی باورهای دینیاش را بر وفق آنها قرار دهد (ملكيان، 1380، ص9). بهنظر میرسد که این سخنان، متأثر از عقلانیت حداکثری است؛ زیرا مطابق با این سخنان، انسان مدرن معنوی ناسازگاری هیچیک از باورهای دینی را با ادلۀ علمی برنمیتابد؛ تا جاییکه صراحتاً اعلام میشود: در فرض تعارض و ناسازگاری تعالیم دینی با دستاوردهای علوم تجربی، گریزی از آن نیست که آنها را بهنفع ادلۀ علمی کنار گذاشت. بههرحال، بیاعتنایی معنویان مدرن راجع به آن دسته از آموزههای دینیای که ادعا میکنند ناسازگار با دستاوردهای علمیِ ظنیاند، بیشتر از نگرش عقلانیت حداکثری ناشی میشود. اگر این برداشت را هم نپذیریم و در آن تشکیک کنیم، قدر متیقن چنین مواضعی در راستای نگرش عقلگرایی معنا و مفهوم مییابند.
2. ازجمله شواهد دیگری که بر اثرپذیری معنویت مدرن از عقلانیت حداکثری گواهی میدهد، تعبدگریزی است که بهوفور در آثار نظریهپرداز منعکس شده است. چنانکه پیشتر نیز گفته شد، بهاعتقاد نظریهپرداز، عقلانیت مدرن اساسیترین ویژگی نظریۀ معنویت مدرن بهشمار میآید، و مهمترین شاخصه و مقوم چنین عقلانیتی (عقلانیت مدرن)، به عنصر استدلالگرایی اختصاص دارد (ملکیان، 1389؛ همو، 1394، ج2، ص121). بهباور ایشان، جنبۀ سلبی استدلالگراییِ انسان مدرن، نظر به تعبدگریزی وی دارد و اساساً این خصیصۀ انسان مدرن با تعبدگرایی در تعارض و تضاد است (ملکیان، 1387، ص28). نظریهپرداز معتقد است، استدلالگراییِ انسان مدرن به این معناست که «مطالبۀ دلیل» برای او حد یقف ندارد (همان، ص29-30)؛ مثلاً برای پذیرش گزارۀ «هر الف ب است»، مطالبۀ دلیل میکند. چنانچه برای او دلیل ذکر شود که «الف ج است» و «هر ج ب است»، «پس هر الف ب است» در این هنگام به قبول آن تن میدهد (ملکیان، 1392، ص1)؛ البته مشروط به اینکه هر کدام از مقدمات استدلال هم نیازمند به اقامۀ دلیل نباشد؛ وگرنه این سیر برای او همچنان ادامه مییابد؛ اما اگر بخواهیم در برابر پرسش او چنین بگوییم که «الف ب است»، چون X یا فلان آتوریتۀ خاص آن را گفته است، فوراً برای ذهن انسان مدرن رنجش پیدا میشود و چنین استدلالی را یک مغالطۀ صریح منطقی میداند (ملکیان، 1387، ص30؛ همو، 1379الف، ص72). از سوی دیگر، مطابق با رویکرد معنویت مدرن، قوام دین و دیانتپیشگی در تعبد است (ملکیان، 1378، ص14). از این نظرگاه، تعبد عبارت است از پذیرش یک باور، صرفاً از آن نظر که فردی یا مرجعی بدان قائل است؛ بیآنکه دلیلی برای آن اقامه شود (ملکیان، 1381هـ.، ص245). به دیگر سخن، مطابق این رویکرد، ورود در حیطۀ دینداری تنها زمانی میسر است که در برابر سخنان فرد یا افرادی متعبد و تسلیم باشیم (ملکیان، 1385، ص46). درحالیکه انسان مدرن برای پذیرش هر باوری، تنها به دلیل و استدلالی که برای آن باور اقامه میشود، توجه میکند (ملکیان، 1394، ج2، ص468-469؛ همو، 1381هـ.، ص259) و در این سیر، ابداً زیربار تعبدیاتی که در دین سنتی و نهادینه موج میزند، گردن نمینهد (ملکیان، 1384، ص126). انسان مدرن، مدام در طلب دلیل در حال تکاپوست (ملکیان، 1381هـ.، ص250). در تلقی وی، مؤلفۀ استدلالگرایی در تضاد با تعبدپذیری است (ملکیان، 1392، ص1). لذا معنویت مدرن، دین و دیانتورزی را استدلالستیز یا دستکم استدلالگریز قلمداد میکند (ملکیان، 1378، ص14-15؛ همو، 1385، ص45). بدینسان، انسان مدرن هر گزاره و باوری را صرفاً با واقعیات محک میزند و در این راه تمامی آتوریتهها و تعبدها را کنار میگذارد (ملکیان، 1389). ازهمینجاست که نظریهپرداز، معنویت مدرن را بدیل دیانت معرفی می کند، و آن را زادۀ عقلانیت این دوران میداند (ملکیان، 1385، ص45-47). به هر تقدیر، این عبارات بهروشنی حکایتگر آناند که باورهای انسان مدرن معنوی علاوه بر خردناستیزی، میباید خردگریز هم نباشند؛ بلکه لازم است با دلیل و استدلال، به کمند عقل انسان درآیند. بهنظر میرسد که چنین نقطهنظری برخاسته از نگرش عقلانیت حداکثری است؛ زیرا مطابق با این نگرش، چنانکه پیشتر نیز بیان شد، پذیرش و تأیید هر باوری مشروط به وجود دلیل است.
3ـ3. شواهد دالّ بر اثرپذيری معنويت مدرن از نگرش ايمانگرايی
پیش از آنکه بخواهیم شواهد و قرائن خود را در این زمینه بیان کنیم، لازم است، دیدگاه آقای ملکیان را دربارۀ مقولۀ ایمان رصد کنیم (برای اطلاع بیشتر، ر.ک: قربانی، 1399، ص39-44). نظریهپرداز از مقولۀ ایمان در مجموعۀ نظام معنوی خویش بهره میبرد؛ اما خاطرنشان میکند که ایمان در معنویت، بسیار متمایز از ایمان در دیانت است (ملکیان، 1379ب، ص24). ایشان معتقد است که ایمان و باورهای ایمانی صرفاً پذیرش باورهای خردگریزی هستند که به سود و زیان آنها هیچ گونه دلیل عقلی وجود ندارد (ملکیان، 1385، ص48-49؛ همو، 1380، ص11). بهعقیدۀ نظریهپرداز، اساساً تا هنگامی که پای معرفت و استدلال، یا بهنحوی تا پای عقلانیت نظری در میان باشد، جایی برای پیدایش ایمان و پذیرش آن در رویکرد معنویت مدرن باقی نمیماند (ملکیان، 1379ب، ص30-31). به دیگر سخن، ایمان و معرفت در این نظریه اصلاً قابل جمع نیستند. لذا باورهای ایمانی در این نظریه، باورهاییاند که هیچ ترجیح معرفتی نسبت به آنها وجود ندارد (ملکیان، 1385، ص48-49) و به تعبیر گویاتر، نه خود آنها، و نه نقیض آنها هیچیک قابل اثبات و ابطال نیستند (ملکیان، 1381ب، ص64-65). ازهمینروست که در این نظریه، ایمان و باورهای ایمانی تنها بهلحاظ پراگماتیک و کارکردگرایانه (و نه از جنبۀ حقانیت و صدق) مورد توجه قرار میگیرند (ملکیان، 1385، ص48). انسان معنوی در این رویکرد، صرفاً به آثار و نتایج روانی و اینجاییِ حاصل از چنین باورهایی (باورهای ایمانی) نظر می کند، و آنها را از آن حیث که در راستای «رضایت باطن و آرامشخاطر» هستند، اخذ میکند (همان، ص48؛ همو، ۱۳۸۱و، ص۳۹۶-3۹۷). جالب آنکه از نگاه نظریهپرداز، مؤلفۀ معنویت اساساً در این نحوه مواجهه با باورهای خردگریز، بروز و ظهور پیدا میکند و در واقع از منظر ایشان، معنویت همان باورهای ایمانی (عینیت معنویت و باورهای ایمانی) انسان مدرن است که عقلانیت نظری، در ساحت این باورها ابداً نقش و فعالیتی ندارد (ملکیان، 1385، ص48-49). اکنون با توجه به این توضیحات، شواهد اثرپذیری معنویت مدرن از نگرش ایمانگرایی را پی میگیریم.
1. مهمترین شاهدی که میتوان بر تأثیر نگرش ایمانگرایی بر معنویت مدرن اقامه کرد، آن است که معنویان مدرن معتقدند که باورهای دینی انسان مدرن معنوی، ابداً قابل اثبات عقلانی نیست (ملکیان، 1380، ص11). ازهمینرو اعتقاد این رویکرد آن است که در نزد انسان معنوی، دفاع عقلانی از دین هرگز بهمعنای اثبات حقانیت گزارههای دینی و مذهبی، بهگونهایکه در علومی مثل منطق و ریاضیات مرسوم است، نیست؛ زیرا در باب گزارههای دینی و مذهبی چنین دفاعی صورت نگرفته است (ملکیان، 1379الف، ص5-6). اینان حتی در پاسخ به این پرسش که به چه دلیل منازعات میان متکلمان و علمای ادیان پایانناپذیر است، چنین بازگو میکنند: این موضوع عوامل متعددی دارد که مهمترین آنها موانع معرفتشناختی است؛ زیرا در متون دینی و مذهبی از اموری (همچون، وحی، غیب، مَلک و...) سخن در میان است که معرفت ما به آنها به غایت اندک و ناچیز است. شگفت آنکه در اینباره، نظریهپرداز بهصراحت اعلام میدارد: معرفت انسان امروزی از طرق عادی حتی نسبت به وجود خدا ـ که اصیلترین و کانونیترین اندیشۀ دینی است ـ تقریباً هیچ است (ملکیان، 1374، ص28). به هر تقدیر، ادعای اثباتناپذیری مدعیات دینی در نظام معنویت مدرن، از دو حال خارج نیست:
1. یا اینکه باید آن را متأثر از عقلگرایی افراطی دینستیز بدانیم؛
2. یا اینکه باید سرنخ آن را در نگرش ایمانگرایی بجوییم.
قرائنی در این بین وجود دارد که احتمال دوم را بیشتر تقویت میکند:
الف) اول اینکه بهگفتۀ معنویان مدرن، همۀ آموزههای دین در دایرۀ امور خردگریز قرار دارند (ملکیان، 1380، ص11). این سخن، آشکارا سرسپردگی معنویت مدرن را به ایمانگرایی نشان میدهد؛ زیرا چنانکه پیشتر گفته شد، ایمانگرایان غیرافراطی بر چنین عقیدهای اصرار میورزند.
ب) دوم آنکه به باور معنویان مدرن، ازآنجاکه نمیتوان مدعیات دینی را اثبات عقلانی کرد، انسان مدرن ناگزیر در یک حالت بیاطمینانی نسبت به آنها بهسر می برد (همان، ص11) و ایمان وی کاملاً با شک و دودلی همآغوش و همعنان میگردد (ملکیان، 1379ب، ص29). این سخن، بیتردید از نگرش ایمانگرایانه ناشی میشود؛ زیرا در فرض عقلگرایی، یا میتوان عقاید دینی را اثبات کرد که در این هنگام، انسان متدین به آنها ایمان راسخ پیدا میکند؛ یا اینکه براساس آن (عقلگرایی)، اساساً اثبات عقلانی باورهای دینی مقدور نیست ـ همان سخنی که عقلگرایان افراطی دینستیز بدان گرایش دارند ـ که در این صورت، فرد عقلگرا آنها را رها میکند؛ اما اینکه از سویی به حفظ ایمان تأکید شود و از سویی دیگر، ایمان و شک قرین یکدیگر معرفی شوند، بدون شک نمیتواند بیارتباط با نگرش ایمانگرایی باشد.
2. سخن دیگری که میتوان در این مقام یاد کرد، آن است که نظریهپرداز تحت تأثیر کرکگور و ایمانگرایی افراطی او، معتقد است که ایمان امری اختیاری است و اگر قرار باشد متعلَّق یا متعلَّقات ایمان با دلیل و برهان اثبات شود، دیگر اختیاری بودن ایمان معنا نخواهد داشت. توضیح آنکه، همانگونهکه پذیرش «4=2+2» قهری است و جای هیچ شک و تردیدی را برای انسان باقی نمیگذارد، چنانچه بخواهیم ایمان را با استدلال و برهان همراه کنیم، در این هنگام، دیگر نمیتوانیم از پذیرش آن اجتناب بورزیم. در نتیجه، عنصر اختیاری بودن، دیگر برای ایمان معنا نخواهد داشت (همان، ص29-30). بنابراین از این نظرگاه، عنصر اختیاری بودن ایمان ایجاب میکند که با دلایل عقلی همراه نباشد. درهرحال، روشن است که این دیدگاه رنگوبوی ایمانگرایانه دارد؛ زیرا کاملاً از آن هویداست که برهان و ایمان با یکدیگر قابل جمع نیستند. افزونبراین، آقای ملکیان با اثرپذیری از نگرش کانت بیان میدارد: باورهای دینی نوعاً دربارۀ امور فراطبیعی سخن میگویند. واقعیاتی همچون وجود خدا، زندگی پس از مرگ، وجود ملائکه و...، همگی از قبیل امور غیرمادیاند و عقلانیت نظری در امور ماورای طبیعی راه ندارد؛ بنابراین نفیاً و اثباتاً دربارۀ آنها نمیتوان سخنی گفت (ملکیان، 1387، ص731-733).
4. فقدان انسجام درونی در مولفۀهای گوناگون نظرية معنويت مدرن
از تحلیل و بررسیهایی که در بخشهای اخیر انجام دادیم، این مطلب بهدست میآید که مولفۀها و اجزای نظریۀ معنویت مدرن، فاقد انسجام و هماهنگی درونیای که لازمۀ معقولیت و اعتبار هر رویکرد فکری و فلسفی است، میباشند؛ چراکه پارهای از مولفۀهای آن، همچون بحث و بررسی نقادانۀ باورهای معنوی، پرهیز از عقیدهپرستی، اجتناب از زندگی عاریتی و بهتبع آن، تسلیم و پذیرش محض نسبتبه دستاوردهای علوم تجربیِ انسانی و بالاخره تعبدگریزی، متأثر از نگرش عقلگرایی ارزیابی میشوند. هرچند بهنظر میرسد که در میان مؤلفههای یادشده، تسلیم و پذیرش محض انسان مدرن در برابر نتایج علوم تجربی، و همچنین مقولۀ تعبدگریزی در این نظریه، بیارتباط با نگرش عقلانیت حداکثری نیستند؛ اما از سوی دیگر، شواهد و قرائنی همچون: 1. ادعای اثباتناپذیری عقلانیِ مدعیات ديني؛ 2. نفی اختیاری بودن ایمان در فرض برهانی کردن متعلق آن (ایمان)؛ 3. عدم داوری و قضاوتِ عقلانیت نظری دربارۀ باورهای دینی، بیانگر آن هستند که رویکرد معنویت مدرن تحت تاثیر نگرش ایمانگرایانه قرار دارد.
شگفت آنکه براساس مباحث گذشته میتوان گفت: رویکرد معنویت مدرن علاوه بر اثرپذیری از نگرش عقلگرایانه و ایمانگرایانه، حتی از شعبهها و اقسام مختلف این دو دیدگاه نیز متأثر گشته است؛ زیرا مطابق با مباحث پیشین، مؤلفههای این نظریه، گاهی متأثر از عقلانیت حداکثریاند و گاهی نگرش ایمانگرایی غیرافراطی و حتی گهگاه، ایمانگرایی افراطی، خود را در پارهای از مؤلفهها و اجزای این نظریه نشان میدهند.
نتيجهگيری
آقای مصطفی ملکیان در طی چند دهۀ اخیر به نوعی پرچمدار مباحث معنویتپژوهی در کشور ما شده است. ایشان معتقدند که، امروزه دین و معنویت مبتنی بر آن، برای انسان مدرن کارایی ندارد؛ ازاینرو با طرح نظریۀ معنویت مدرن درصدد راهکاری نو، تازه، امروزی و کارآمد است تا به این نیاز وجودی انسان پاسخ شایسته دهد. مطابق با این رویکرد، امروزه ارائۀ فهمی نوین از دین براساس عقلانیت مدرن ضروری است؛ زیرا در این روزگار، انسان از جمع میان عقلانیت و دیانت عاجز مانده و این ناتوانی سبب رنج و سرگردانی وی شده است. هدف از طرح این نظریه آن است که بشر مدرن را از این درد و رنجی که دامنگیر وی شده است، رهایی بخشد.
ازآنجاکه معقول و موجه بودن هر رویکرد فلسفی و فکری مشروط به آن است که از انسجام و هماهنگی درونی میان اجزا و مؤلفههای مختلف خود برخوردار باشد، در این پژوهش با تأکید بر یکی از بنیادیترین مسائل فلسفۀ دین، یعنی «رابطۀ میان عقل و دین»، نظریۀ معنویت مدرن را از زاویۀ انسجام و هماهنگی درونی در انتخاب نگرش عقلگرایی یا ایمانگرایی، مورد پژوهش و بررسی قرار دادیم. مطابق با این پژوهش، شواهد و قرائنی از قبیل: 1. بحث و بررسی نقادانۀ باورهای معنوی؛ 2. پرهیز از عقیدهپرستی؛ 3. اجتناب از زندگی عاریتی و بهتبع آن، تسلیم و پذیرش محض در برابر دستاوردهای علوم تجربیِ انسانی؛ 4. تعبدگریزی، حکایت از اثرپذیری رویکرد معنویت مدرن از نگرش عقلگرایی دارد. البته از میان شواهد یادشده، بهنظر ما دو مورد اخیر برخاسته از نگرش عقلانیت حداکثری است. از سوی دیگر، شواهدی همچون 1. ادعای اثباتناپذیری عقلانیِ مدعیات دینی؛ 2. نفی اختیاری بودن ایمان در فرض برهانی کردن متعلق آن (ایمان)؛ 3. عدم داوری عقلانیت نظری دربارۀ باورهای دینی، نشان از آن دارد که رویکرد معنویت مدرن تحت تأثیر نگرش ایمانگرایی است. ازآنجاکه این دو نگرش (عقلگرایی و ایمانگرایی) با یکدیگر قابل جمع نیستند، بلکه یکدیگر را نفی میکنند، این نتیجه لازم میآید که مؤلفهها و اجزای تشکیلدهندۀ نظریۀ معنویت مدرن، فاقد انسجام و هماهنگی درونی است؛ درحالیکه لازمۀ اعتبار و معقولیت هر نظریۀ فکری، انسجام درونی میان اجزا و ابعاد آن است.
گفتنی است، در این پژوهش ازآنجاکه عقلانیت مدرن مهمترین رکن نظریۀ معنویت مدرن از سوی نظریهپرداز مطرح شده است، به تبیین چیستی و شاخصههای آن پرداختیم و سپس به نقد و ارزیابی آن همت گماردیم. در این تحقیق نشان داده شده که این مؤلفه دارای چالشهای جدی است. ازجمله مهمترین این اشکالات آن است که عقلانیت مدرن با شکاکیت و نسبیگرایی پیوند خورده و موجب شده تا معنویت مدرن، جایگاه متزلزل و شکنندهای پیدا کند.
- پترسون، مایکل و دیگران، 1393، عقل و اعتقاد دینی، ترجمة احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چ هشتم، تهران، طرح نو.
- جعفری، محمد، 1386، عقل و دین از منظر روشنفکران دینی معاصر (تأملی انتقادی در مبانی نظری جریان روشنفکری معاصر)، تهران، صهبای یقین.
- ـــــ ، 1391، «معنویت مدرن و دین»، در: مباحثی در کلام جدید، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- ـــــ ، 1398، «سنجهها و ملاکهای ارزشیابی نظامهای معنوی»، فیلسوف فروتن (مجموعه مقالات و مصاحبههای نکوداشت پروفسور محمد لگنهاوزن)، به کوشش حمید امیرچقماقی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
- جوادی آملی، عبدالله، 1387، دینشناسی (سلسله بحثهای فلسفه دین)، تحقیق محمدرضا مصطفیپور، چ پنجم، قم، اسراء.
- سبحانی، جعفر، 1432ق، محاضرات فی الالهیّات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، چ چهاردهم، قم، مؤسسة امام صادق.
- سروش، عبدالکریم، 1384الف، «دین و دنیای جدید1»، سنت و سکولاریسم، چ چهارم، تهران، مؤسسة فرهنگی صراط.
- ـــــ ، 1384ب، «دین و دنیای جدید2»، سنت و سکولاریسم، چ چهارم، تهران، مؤسسة فرهنگی صراط.
- ـــــ ، 1384ج، فربهتر از ایدئولوژی، چ هشتم، تهران، مؤسسة فرهنگی صراط.
- سهرابیفر، وحید و هادي صادقی، 1392، «نگاهی انتقادی به نظریه عقلانیت و معنویت»، قبسات، سال هجدهم، ش70، ص177ـ196.
- فنائی اشکوری، محمد، 1384، بحران معرفت (نقد عقلانیت و معنویت تجددگرا)، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- فیاضی، غلامرضا، 1386، درآمدی بر معرفتشناسی، تدوین مرتضی رضایی و احمدحسین شریفی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- قربانی، علی و محمد جعفری، 1397، «تحلیل و بررسی چیستی و جایگاه عقلانیت در معنویت مدرن»، انوار معرفت، سال هشتم، ش2، ص73-92.
- قربانی، علی، 1398، عقلانیت در معنویت دینی و معنویت سکولار؛ چیستی و جایگاه، پایاننامه كارشناسي ارشد، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- ـــــ ، 1399، «بررسی تطبیقی ـ انتقادی عقلانیتِ ایمان، در معنویت دینی و معنویت مدرن»، انوار معرفت، سال نهم، ش 1، ص33-50.
- کرمانی، علیرضا، 1391، «عقل و دین»، در: مباحثی در کلام جدید، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
- مجتهد شبستری، محمد، 1384، «سه گونه قرائت از سنت در عصر مدرنیته»، سنت و سکولاریسم، چ چهارم، تهران، مؤسسة فرهنگی صراط.
- محمدرضایی، محمد، 1384، «رابطۀ عقل و ایمان (یا فلسفه و دین)»، قبسات، سال دهم، ش 35، ص11-34.
- مصباح، محمدتقی، 1385، آموزش عقاید، چ نوزدهم، تهران، سازمان تبليغات اسلامي.
- ـــــ ، 1388، پیام مولا از بستر شهادت، تدوین محمدمهدی نادری قمی، چ چهارم، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- ـــــ ، 1390، آموزش فلسفه، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- ـــــ ، 1392، راه و راهنماشناسی، چ نهم، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
- ملکیان، مصطفی، 1374، «اقتراح؛ دفاع عقلانی از دین»، نقد و نظر، ش3و4، ص4-29.
- ـــــ ، 1378، «اقتراح؛ سنت و تجدد»، نقد و نظر، سال پنجم، ش 19و20، ص4-25.
- ـــــ ، 1379الف، «اقتراح؛ دین و عقلانیت»، نقد و نظر، ش 25-26، ص4-81.
- ـــــ ، 1379ب، «دویدن در پی آواز حقیقت»، کیان، ش 52، ص21-35.
- ـــــ ، 1380، «معنویت و عقلانیت نیاز امروز ما»، بازتاب اندیشه، ش 22، ص7-19.
- ـــــ ، 1381الف، «مؤلفههای انسان مدرن»، بازتاب اندیشه، ش 34، ص15-18.
- ـــــ ، 1381ب، «عقلانیت، دین، نواندیشی»، گفتوگو، ش 16، ص60-69.
- ـــــ ، 1381ج، «عقلانیت»، بازتاب اندیشه، ش30، ص13-21.
- ـــــ ، 1381د، «دین، معنویت و عقلانیت»، آبان، ش 144، ص10-17.
- ـــــ ، 1381 هـ.، «زندگی اصیل و مطالبۀ دلیل»، متین، ش 15و16، ص229-262.
- ـــــ ، 1381و، «پرسشهایی پیرامون معنویت»، در: سنت و سکولاریسم، تهران، مؤسسة فرهنگی صراط.
- ـــــ ، 1383، «عقیدهپرستی، بتپرستی است»، بازتاب اندیشه، ش 54، ص24-27.
- ـــــ ، 1384، «معنویت گوهر ادیان1»، در: سنت و سکولاریسم، چ چهارم، تهران، مؤسسة فرهنگی صراط.
- ـــــ ، 1385، «سازگاری معنویت و مدرنیته»، بازتاب اندیشه، ش 77، ص45-52.
- ـــــ ، 1386الف، «سنت، تجدد، پساتجدد»، آیین، ش 7، ص48-54.
- ـــــ ، 1386ب، «انسان متجدد»، آیین، ش 8، ص40-46.
- ـــــ ، 1387، ایمان و تعقل2 (سلسله جزوات درسگفتاری)، قم، دانشگاه ادیان و مذاهب.
- ـــــ ، 1389، «عقلانیت و معنویت بعد از ده سال»، سخنرانی تالار شیخ انصاری دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
- ـــــ ، 1390، راهی به رهایی، چ چهارم، تهران، نگاه معاصر.
- ـــــ ، 1392، «از روشنفکری معنوی دفاع میکنم»، ص1-7، در: http://mohammadmojtahedshabestari.com
- ـــــ ، 1394، در رهگذار باد و نگهبان لاله، تهران، نگاه مهاجر.
- یاندِل، کیت ای و دیگران، 1388، فلسفة دین، ترجمة گروه پژوهشی دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چ دوم، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی.
- یوسفیان، حسن و احمدحسین شریفی، 1379، خردورزی و دینباوری، تهران، مؤسسة فرهنگی دانش و اندیشة معاصر.
- ـــــ ، 1382، عقل و وحی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.