معرفت کلامی، سال یازدهم، شماره دوم، پیاپی 25، پاییز و زمستان 1399، صفحات 73-88

    آموزۀ تعدد ارواح انسان در احادیث

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    محمد روحانی / کارشناسی ارشد کلام امامیه پردیس فارابی دانشگاه تهران / rohanimohammad@gmail.com
    ✍️ مهدی ذاکری / دانشیار گروه فلسفه پردیس فارابی دانشگاه تهران / ZAKER@UT.AC.IR
    چکیده: 
    وجود چند روح برای انسان ها از مباحث مطرح شده در میراث روایی امامیه است که با برخی مسائل کلامی پیوند خورده است. مجموع روایات مرتبط با این موضوع، حاوی تفاصیلی است که هر تک روایت به بیان برخی از آنها بسنده کرده است. مقالۀ حاضر می کوشد روایات مرتبط با این موضوع را به صورت کامل جمع آوری کند و فارغ از اعتبارسنجی و بررسی های تفسیری آنها، با کنار هم چیدن و دسته بندی این روایات، تصویری جامع از مسئله‌ی تعدد ارواح انسان در روایات امامیه و آیات قرآن کریم ترسیم نماید و بر مبنای مضامین پرتکرار این روایات، یک جمع بندی اولیه از این مسئله ارائه دهد. نتیجه‌ی تحقیق آن است که همه‌ی انسان ها دست کم دو روح به نام های روح الحیاة و روح القدیمه دارند. علاوه بر این، خداوند مؤمنان را از روح الایمان و پیامبران را از روح الایمان و روح القدس و پیامبر اسلام و جانشیان ایشان را از روح القدس، روح من امر الرب و روح الایمان نیز بهره مند کرده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    The Doctrine of the Multiplicity of Human Souls According to the Narrations
    Abstract: 
    The existence of several souls for human beings is one of the issues raised in the legacy of Imamiyya narration, which is related to some theological issues. The sum of the narrations related to this subject contains details that each narration is enough to express some of them. This paper seeks to collect the narrations related to this subject completely and draw a comprehensive picture of the issue of the multiplicity of human souls in the Imamiyya narrations and verses of the Holy Quran regardless of their validation and interpretation to provide an initial summary of this issue. The results show that all human beings have at least two spirits called the spirit of life and the old spirit. In addition to this, God inspires the spirit of faith to the believers, inspires the Holy Spirit to the prophets, inspires the Holy Spirit, the spirit by the command of the Lord and the spirit of faith to the Prophet of Islam and his successors (PBUT).
    References: 
    متن کامل مقاله: 


    مقدمه
    مباحث انسان‌شناسی در سنت اسلامی پیشینه‌ای طولانی و پرفرازونشیب دارد. در دوران حضور ائمه، دیدگاه‌ رایج امامیه، نفی جسم‌انگاری و روح‌انگاری محض و اثبات دوگانه‌انگاری انسان بود که در روایات ائمه نیز به آن اشاره شده است (ر.ک: سبحانی و نعیم‌آبادی، 1395). این دیدگاه معتقد است که انسان علاوه بر جسم، دارای روح نیز می‌باشد.
    علاوه بر دوگانه‌انگاری، در مراجعة اولیه به آیات قرآن و روایات، مشاهده می‌شود که از چند روح برای یک انسان سخن به‌میان آمده است. همچنین ارواحی که برای انبیا و ائمه، مؤمنان و کفار نام برده شده‌اند، یکسان نیستند. به‌طورکلی این ارواح عبارت‌اند از: روح‌القدیمة، روح‌الحیاة و البقاء، روح‌القدس، روح من امر الرب، روح‌الایمان، روح‌المدرج، روح‌الشهوة و روح‌القوة. با توجه به اینکه در روایات، برای هر روح کارکردی خاص ذکر شده، این موضوع با مسائل مختلف کلامی، ازجمله علم و عصمت امام، چیستی مرگ و عوالم پیشین گره خورده و اهمیت بررسی آن دوچندان می‌گردد.
    هدف اول این تحقیق، جمع‌آوری کامل روایات مرتبط با مسئلة تعدد ارواح انسان است. پس از آن سعی شده که این احادیث با توجه به مضامینشان دسته‌بندی شوند و در پایان یک جمع‌بندی اولیه از این مضامین ارائه گردد. در این تحقیق، واژه‌های «خمسة ارواح»، «روح‌القدس» و «روح‌الایمان» کلیدواژگانی هستند که از طریق آنها مضامین فراوانی دربارۀ تعدد ارواح انسان از روایات اصطياد شده است. همچنین روایات مرتبط با آیة 22 سورة مجادله، آیة 52 سورة شوری و آیة 85 سورة اسراء بخش قابل‌توجهی از مضامین مرتبط را دربرمی‌گیرد. روایاتی که به‌صورت مطلق دربارة روح انسان سخن می‌گویند، از حیطة این پژوهش خارج‌اند؛ اما روایاتی که دربارة ویژگی‌ها یا کارکردهای این ارواح سخن می‌گویند، بخشی از موضوع این تحقیق بوده‌اند.
    منبع این پژوهش عبارت است از آن دسته کتب روایی امامیه از آغاز تا قرن پنجم که صرف‌نظر از تک‌تک احادیثشان، اصل آنها پذیرفته شده باشند؛ از قبیل: الكافي، بصائرالدرجات، آثار صدوق و طوسی. در این پژوهش روایات کتاب الکافی، به‌دلیل گسترة وسیع مضامین مرتبط، محور قرار گرفته است؛ سپس روایات بصائرالدرجات بررسی شده و در نهایت روایات دیگر کتب به آن افزوده شده است. همچنین مصادر احادیثی که در چند کتاب متقدم نقل شده، در پاورقی ذکر شده‌اند.
    چنان‌که خواهیم دید، روایات تعدد ارواح انسان، در عین اشتراک در مضامین کانونی، دربارۀ برخی جزئیات با یکدیگر اختلاف دارند. این قبیل اختلاف‌ها لزوماً شاهدی بر بي‌اعتباری یا جعلی بودن این روایات نیستند. این اختلاف‌ها مي‌توانند از عوامل متعدد، مانند تفاوت منظر گزارشگر یا خطای نگارش، نشئت بگیرند و لازمة جدانشدنی از گزارش‌های انسانی‌اند. مجموع گزارش‌های مختلف از یک موضوع، ما را به حقیقی بودن مضمون کانونی گزارش‌ها می‌رساند و این مسئله مانع از آن نیست که به صورت روشمند به تحلیل سندی و محتوایی اختلافات بپردازیم و بکوشیم در جزئیات نیز به حقیقت امر واقف شویم. تحقیق حاضر با جمع‌آوری روایات و عرضۀ آنها بر یکدیگر، مضامین مشترک و اختلافی روایات را دربارة تعدد ارواح انسان بررسی کرده و تحلیل نهایی را بر پایة مضامین مشترک بنا نهاده است.
    روایات مرتبط با تعدد ارواح انسان را می‌توان در شش گروه دسته‌بندی کرد. در دستة اول، روایات مرتبط با ارواح پنج‌گانة انسان آمده است؛ دستة دوم و چهارم، به شرح جزئیات دو روح از این پنج روح، یعنی روح‌القدس و روح‌الایمان، پرداخته‌اند؛ دستة سوم روایات بیانگر روایات مرتبط با روح من امر الرب است که در روایات ارواح پنج‌گانه به آن اشاره نشده است؛ دستة پنجم روایات به روایات دال بر وجود دو روح برای هر انسان اختصاص یافته؛ و در نهایت در دستة ششم، روایات مؤید بر وجود چند روح گزارش شده است.
    1. روايات مرتبط با اروح پنج‌گانة انسان
    در کتاب الکافی چهار روایت بر وجود پنج روح برای انسان دلالت می‌کند (یک روایت از امیرمؤمنان، یک روایت از امام باقر و دو روایت از امام صادق). در یک روایت از روح‌القدس، روح‌الایمان، روح‌القوة، روح‌الشهوة و روح‌المدرج سخن به‌میان آمده است (کلینی، 1429ق، ج 1، ص 677، ح 716). در دو روایت بعدی، نام روح‌الحیاة جایگزین روح‌المدرج شده (همان، ج 1، ص 678، ح 717و688، ح 718) و در روایت چهارم به‌جای روح‌الحیاة و روح‌المدرج، از روح‌البدن یاد شده است (همان، ج 3، ص 694، ح 2458). بنا بر این روایات، روح‌القدس به رسولان، انبیای الهی و امامان اختصاص دارد؛ روح‌الایمان در رسولان و انبیای الهی و امامان و مؤمنان قرار داده شده و سایر ارواح بین همة انسان‌ها مشترک است.
    طبق روایت 716، روح‌القدس ابزار شناخت اشیاء، روح‌الایمان ابزار خوف از خدا، و روح‌القوه قدرت‌بخش بر اطاعت خداست؛ همچنین روح‌‌الشهوة میل به طاعت و کراهت از معصیت ایجاد می‌کند؛ و روح‌المدرج ابزار رفت‌وآمد مردم است. بنا بر روایت 717، روح‌القدس ابزار شناخت همه‌چیز در عالم برای امام است؛ همچنین از میان این ارواح، تنها روح‌القدس دچار آفت نمی‌شود.
    روایت 718 بیانگر آن است که روح‌الحیاة وسیلة جنبش و حرکت، روح‌القوة وسیلة قیام و کوشش، روح‌الشهوة وسیلة خوردن و آشامیدن و آمیزش، روح‌الایمان وسیلة ایمان و عدالت‌ورزی، و روح‌القدس وسیلة تحمل نبوت است. بنا بر این روایت، روح‌القدس پس از قبض روح پیامبر، به امام منتقل می‌شود.
    بنا بر روایت 2458، پیامبران الهی با روح‌القدس برانگیخته می‌شوند و به‌وسیلة آن به اشیا علم پیدا می‌کنند؛ همچنین روح‌الایمان وسیلة ایمان به خداوند و عبادت اوست؛ روح‌القوة یاری‌بخش انسان در مبارزه با دشمن و تأمین معاش است؛ و روح‌الشهوة موجب برخورداری از غذای لذیذ و آمیزش با زنان جوان می‌شود؛ همچنین روح‌البدن موجب جنبش و حرکت آدمی است. طبق این روایت، با فرا رسیدن دوران کهنسالی روح‌الایمان، روح‌القوة، روح‌الشهوة و روح‌البدن دچار کاستی می‌شوند: با نقصان در روح‌الایمان، شخص توان تشخیص وقت نماز و تهجد و شرکت در جماعت را از دست می‌دهد؛ با نقصان در روح‌القوة، توان جنگ با دشمن و طلب روزی را از دست می‌دهد و با نقصان در روح‌الشهوة میل جنسی او از بین می‌رود همچنین هنگامی که شخص قصد گناه می‌کند، روح‌القوة به او شجاعت می‌دهد، روح‌الشهوة آن را زیبا جلوه می‌دهد و روح‌البدن او را به‌سوی گناه هدایت می‌کند. نکتة دیگر این گزارش آن است که روح‌القوة، روح‌الشهوة و روح‌البدن را میان انسان و چهارپایان مشترک می‌داند. چهارپایان به‌کمک روح‌القوة بار حمل می‌کنند؛ به‌کمک روح‌الشهوة علف می‌خورند و به‌یاری روح‌البدن حرکت می‌کنند.
    در هفت روایت از کتاب بصائرالدرجات نیز به ارواح پنج‌گانه برای امام اشاره شده است. در میان این روایات، نام روح‌القدس، روح‌الایمان، روح‌القوة و روح‌الشهوة مشترک است؛ اما همانند روایات الکافی، نام روح پنجم مورد اختلاف است. روح پنجم در یک روایت روح‌المدرج، در سه روایت روح‌البدن و در سه روایت روح‌الحیاة نام دارد.
    از میان این هفت روایت، چهار گزارش (صفار، 1404ق، ج ‏1، ص 445، ح 1؛ ص 447، ح 4؛ ص 449، ح 6؛ ص 454، ح 13) در کتاب الکافی نقل شده است (به ترتیب، روایات 716 و 717 و 2458 و 718). بنابراین تمام روایاتی که کلینی با این مضمون نقل کرده، در بصائرالدرجات پوشش داده شده است.
    از میان سه روایتی که در الکافی نقل نشده، در یک روایت به دو نکته اشاره است: 1. روح‌الایمان هنگام ارتکاب گناه کبیره، از بدن انسان جدا می‌شود؛ 2. حضور روح‌القدس در بدن، مانع از ارتکاب گناه کبیره می‌شود (صفار، 1404ق، ج ‏1، ص 447، ح 3). روایت دیگر از جابر (همان، ج ‏1، ص 447، ح 5) قرابت مضمون زیادی با روایت اصبغ‌بن ‌نباته دارد که در الکافی و بصائرالدرجات نقل شده است (کلینی، 1429ق، ج 3، ص 694، ح 2458؛ صفار، 1404ق، ج ‏1، ص 449، ح 6). تنها تفاوت چشم‌گیر این روایت، در بحث نقصان ارواح در دوران‌کهنسالی است که در این روایت به نقصان روح‌الایمان اشاره نشده است. در آخرین روایت بصائرالدرجات نیز تنها نکتة جدید، تصریح به عدم تغییر در روح‌القدس است (صفار، 1404ق، ج ‏1، ص 453، ح 12).
    2. روايات مرتبط با روح‌القدس
    در یک روایت کتاب الکافی از امام صادق، پیامبر یاری‌شده به‌وسیلة روح‌القدس معرفی می‌شود که نتیجة این یاری، نبود لغرش و خطا در پیامبر است (کلینی، 1429ق، ج 1، ص 662، ح 697). این روح که بنا بر روایت دیگر خلقتی خاص دارد (کلینی، 1429ق، ج 2، ص 299، ح 1016)، در سه روایت، از منابع علم امام برای حکم کردن شمرده شده است (همان، ج 2، ص 323، ح 1042؛ ص 323، ح 1043؛ ص 324، ح 1044).
    بنا بر روایت دیگر الکافی، خلقت نوری پیامبر و ائمه، مؤید به روح‌القدس بوده و این تأیید، موجب عبادت خداوند شده است (کلینی، 1429ق، ج 2، ص 442، ح 1201). دو روایت دیگر نیز بیانگر آن است که روح‌القدس مطلب خاصی را در ذهن پیامبر دمیده و ایشان را به آن آگاه کرده است (کلینی، 1429ق، ج 9، ص 548، ح 8402؛ ص 554، ح 8410. لازم به ذکر است که در برخی روایات، این کار به «روح‌الامین» نسبت داده شده است. ر.ک: کلینی، 1429ق، ج 3، ص 188، ح 1621؛ ج 9، ص 546، ح 8400). همچنین گزارش دیگر بیانگر همراهی روح‌القدس با برخی مؤمنان است. بنا بر اين روايت، حمایت از اهل‌بیت موجب همراهی روح‌القدس با انسان می‌شود (کلینی، 1429ق، ج 15، ص 252، ح 14890؛ این گزارش، در رجال کشی نیز با اختلافی در سند نقل شده است (کشی، 1409ق، ص 207، ح 365). همچنین در مجموعة باقی‌مانده از اصول حدیثی، این مضمون در کتاب عبدالمک‌بن ‌حکیم نیز به‌چشم می‌خورد (گروهی از نویسندگان، 1423ق، ص 304، ح 458)).
    در کتاب بصائرالدرجات، در روایات 1 تا 11 «باب فی الأئمة أن روح‌القدس یتلقّاهم إذا احتاجوا إلیه»، ویژگی‌ها و کارکردهای روح‌القدس تبیین شده است (صفار، 1404ق، ج 1، ص 451ـ454). بنا بر روایت 1 و 4 این باب، درصورتی‌که امام با سؤالی مواجه شود که پاسخ آن را نمی‌داند، روح‌القدس علم آن را به امام اعطا می‌کند (صفار، 1404ق، ج 1، ص 451). بنا بر روایات 2، 3، 5، 6، 7، 8 و 10، اگر حکم مسئلة مورد قضاوت در منابع پیشین نیامده باشد، روح‌القدس امام را در این کار یاری می‌بخشد (صفار، 1404ق، ج 1، ص 451ـ453). بنا بر روایت 9 این باب، اوصیای پیامبران روح‌القدس را نمی‌بینند و امیرالمؤمنین هنگام پرسش از روح‌القدس، پاسخ سؤال را در نفس خود می‌یافتند (صفار، 1404ق، ج 1، ص 453). همچنین بنا بر روایت یازدهم، روح‌القدس مطالبی را در ذهن پیامبر می‌دمد (صفار، 1404ق، ج 1، ص 453).
    از میان این روایات، احادیث 2، 3 و 11 در الکافی نقل شده است (به ترتیب روایات 1043، 1042 و 8402). در مقایسه می‌توان گفت تکرار روایات مشابه مربوط به روح‌القدس در الکافی کم‌تر است؛ اما روایات این کتاب گسترة دادة بیشتری را دربر می‌گیرد.
    بنا بر روایت تفسیر عیاشی، این روح از نظر وحی، نزدیک‌ترین مخلوق به خداست؛ هرچند بهترین خلق نیست. همچنین وقتی خداوند امری را اراده می‌کند، آن را به روح‌القدس القا می‌کند و او نیز بر ستارگان القا می‌کند (عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 270، ح 70. احتمال می‌رود مراد از ستارگان، ائمه باشند).
    در مجموعة آثار شيخ صدوق نیز روایاتی دربارة روح‌القدس نقل شده است. روایت اول از کتاب عیون اخبارالرضا بر تأیید امام از سوی روح‌القدس دلالت می‌کند (صدوق، 1378ق، ج 1، ص 213، ح 2). روایت دوم از همین کتاب ـ که با اختلافی در سند، در کفایة الاثر و کمال‌الدین نیز نقل شده ـ گزارشی از دعبل خزاعی است. طبق این روایت، هنگامی که دعبل شعری برای امام رضا خواند، امام این ابیات را سخن روح‌القدس بر زبان او معرفی کردند (صدوق، 1378ق، ج 2، ص 265، ح 35؛ همو، 1395ق، ج 2، ص 373، ح 6؛ خراز رازي، 1401ق، ص 275).
    در کتاب کمال‌‌الدین و تمام ‌النعمه نیز دو روایت با این موضوع نقل شده است. روایت اول بر دمیده شدن از روح‌القدس به پیامبر در هنگام تولد دلالت دارد (صدوق، 1395ق، ج 1، ص 175، ح 33؛ همو، 1376، ص 263، ح 2). طبق روایت دوم، هنگام میلاد امام دوازدهم پرندگانی بالای سر ایشان پرواز می‌کردند و یکی از این پرندگان ایشان را به آسمان می‌برد. طبق بیان امام عسکری، این پرنده روح‌القدس بوده که بر ائمه گمارده شده تا آنها را موفق و مسدد بدارد و علم بیاموزد (صدوق، 1395ق، ج 2، ص 426، ح 2). در کتاب علل الشرایع نیز امام باقر در روایتی ائمه را افرادی پاک معرفی می‌کنند که مؤید و موفق‌اند؛ روح‌القدس از ائمه جدا نمی‌شود و آنان نیز از او جدا نمی‌شوند (صدوق، 1385ق، ج 1، ص 123، ح 1).
    3. روايات مرتبط با روح من امر الرب
    در پنج روایت از کتاب الکافی، امام صادق در تفسیر دو آیۀ «وَكَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا...» (شوری: 52) و «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي» (اسراء: 85)، این روح را خلقی باعظمت‌تر از جبرئیل و میکائیل معرفی می‌کنند که همراه پیامبر و ائمه بوده و موجب علم، فهم و یاری ایشان شده است (کلینی، 1429ق، ج 1، ص 681ـ683، ح 719ـ723). در یکی از این روایات، امام صادق خاستگاه این روح را ملکوت بیان کرده‌اند (کلینی، 1429ق، ج 1، ص 682، ح 721). همچنین طبق روایتی دیگر، خداوند دو روح به‌نام روح‌القدس و روح‌ من أمره خلق کرده و در هر نبی و ملک یکی از این دو روح را قرار داده است (کلینی، 1429ق، ج 2، ص 299، ح 1016). البته بنا بر پنج روایت ابتدایی، روح من امر الرب به پیامبر اسلام و ائمه اختصاص‌ دارد (کلینی، 1429ق، ج 1، ص 681ـ683، ح 719ـ723).
    در کتاب بصائرالدرجات، روایات مربوط به روح من امر ربی، در چهار باب گردآوری شده است: 1. باب في أنهم يخاطبون و يسمعون الصوت و يأتيهم صور أعظم من جبرئيل و ميكائيل‏؛ 2. باب الروح التي قال الله تعالى في كتابه و كذلك أوحينا إليك روحا من أمرنا أنها في رسول الله و في الأئمة يخبرهم و يسددهم و يوفقهم‏؛ 3. باب ما يسأل العالم عن العلم الذي يحدث به من صحف عندهم ازداده أو رواية فأخبر بسرٍّ و أن ذلك من الروح؛ 4. باب الروح التي قال الله‏ «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ‏ أَمْرِ رَبِّي»‏ أنها في رسول الله و أهل بيته يسددهم و يوفقهم و يفقههم.
    در روایات باب اول، تصریحی به روح من امر الرب نشده است؛ اما قرابت مضمونی این روایات با سه باب دیگر، مؤید آن است که این روایات نیز ناظر به همین روح است. در برخی از این روایات، کلمة روح به‌صورت «الروح» آمده است؛ ولی ازآنجاکه این روایات با روایات روح من امر الرب در یک باب دسته‌بندی شده‌ و ناظر به یک مطلب‌اند، به‌نظر می‌رسد که این روایات نیز ناظر به همین روح‌اند. با توجه به اشتراک و تکرار مضامین این روایات، می‌توان آنها را در چهار محور دسته‌بندی کرد:
    1. روایاتی که ائمه را در ارتباط با «خلقی باعظمت‌تر از جبرئیل و میکائیل» معرفی می‌کنند: طبق این روایات، یکی از منابع علم امام، ارتباط با «خلقی باعظمت‌تر از جبرئیل و میکائیل» است. این ارتباط به‌صورت معاینه و نکت و نقر در قلب و اذن (خطور به قلب و گوش) است (صفار، 1404ق، ج ‏1، ص 231، ح 1؛ ص 232، ح 4ـ6). با توجه به اینکه تعبیر «خلقی باعظمت‌تر از جبرئیل و میکائیل» در سایر روایات فقط برای روح من الرب به‌کار رفته، می‌توان ادعا کرد که در این روایات نیز منظور همان روح من امر الرب است.
    2. روایات مرتبط با آیة 52 سورة شوری «وَكَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْري مَا الْكِتابُ وَلاَ الْإيمانُ وَلكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَإِنَّكَ لَتَهْدي إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيم‏»: طبق این روایات، روح مذکور در آیه، خلقی باعظمت‌تر از جبرئیل و میکائیل است که خداوند آن را بر پیامبر اسلام نازل کرده و پس از پیامبر به ائمه و اوصیای ایشان منتقل شده است. این روح برای ائمه کارکرد اِخبار، ارشاد، توفیق و تسدید دارد (صفار، 1404ق، ج ‏1، ص 445ـ458، ح 1ـ15).
    3. روایاتی که روح من امر الرب را منبع علم امام معرفی می‌کنند: طبق این روایات، روح من امر الرب به پیامبر و ائمه اعطا شده است و در اثر اعطای این روح به ایشان، برای آنان علم و فهم حاصل می‌شود (صفار، 1404ق، ج ‏1، ص 458ـ460، ح 1ـ5).
    4. روایات مرتبط با آیة 85 سورة اسراء «وَيَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً»: بنا بر این روایات، این روح خلقی باعظمت‌تر از جبرئیل و میکائیل است که نزد شخصی قبل از پیامبر اسلام نبوده است. این روح که از جنس ملکوت است، با پیامبر و اوصیای ایشان همراهی می‌کند. در روایات این باب نیز دو کارکرد توفیق و تسدید برای این روح ذکر شده است (صفار، 1404ق، ج ‏1، ص 460ـ462، ح 1ـ12؛ از میان این روایات، روایات 2، 10 و 12 در تفسیر عیاشی نیز نقل شده است: عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 316، ح 160 و ص 317، ح 161ـ162). همچنین در شش روایت از این مجموعه تصریح شده که حقیقت مطلب دربارة این روح به‌طور کامل بیان نشده است. علاوه بر این در روایات شمارة 3، 4، 10 و 11، این روح «مَلَکی» عظیم‌تر از جبرئیل و میکائیل معرفی شده است؛ درصورتی‌که در سایر روایات بصائرالدرجات و الکافی، از این روح، با عنوان «خلق» یاد شده و آن را در زمرة ملائک نام نبرده‌اند.
    مقایسة روایات مربوط به این روح در الکافی و بصائرالدرجات نشان می‌دهد که بیشتر روایات نقل‌شده در کتاب الکافی دربارة روح من امر الرب، در بصائرالدرجات نیز گزارش شده است. همچنین به‌رغم تفاوت چشمگیر تعداد روایات در الکافی و بصائرالدرجات (6 در مقابل 35)، تکرار مضامین مشترک در روایات بصائرالدرجات موجب شده که گسترة داده‌های روایات این دو کتاب تفاوت چشمگیر نداشته باشد.
    در تفسیر عیاشی یک روایت صرفاً بر مخلوق بودن روح من امر الرب دلالت دارد (عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 316، ح 159). احتمال می‌رود تأکید بر مخلوق بودن این روح ـ که در برخی روایات دیگر هم به آن اشاره شده است ـ به‌دلیل جایگاه روح در آموزة تثلیث مسیحیت باشد. روایت دیگر، این روح را مخلوقی باعظمت‌تر از جبرئیل و میکائیل معرفی می‌کند که از ملکوت است و ائمه را همراهی می‌کند (عیاشی، 1380ق، ج2، ص 317، ح 164). در روایت دیگر، امام در پاسخ به سؤالی دربارۀ روح مذکور در آیة 85 سورة «اسراء»، این روح را از ملکوت و قدرت معرفی می‌کنند که در انسان‌ها و حیوانات وجود دارد (عیاشی، 1380ق، ج 2، ص 317، ح 163). وجود روح من امر الرب در حیوانات و انسان‌ها، برخلاف روایات دیگر است و در هیچ روایت دیگری این مضمون وجود ندارد.
    طبق گزارش صدوق از یک مناظرة امام رضا، ائمه مؤید به روحی مقدس‌اند که این روح، مَلَک نیست؛ با کسی پیش از پیامبر اسلام نبوده و ایشان و ائمه را تسدید و توفیق می‌بخشد. امام در ادامه، این روح را عمودی از نور بین ایشان و خداوند معرفی می‌کنند (صدوق، 1378ق، ج 2، ص 200، ح 1). با توجه به تصریح امام بر عدم همراهی این روح با پیامبران پیشین، به‌نظر می‌رسد که مراد، روح من امر الرب باشد.
    در دو روایت از تفسیر قمی، این روح، مَلکی با‌عظمت‌‌تر از جبرئیل و میکائیل معرفی شده که همراه پیامبر و ائمه بوده است (قمی، 1404ق، ج 2، ص 26و279). در روایت دیگر در تفسیر سورة طارق، «طارق» به روحی تفسیر شده که همراه ائمه است و آنان را تسدید می‌کند. طبق این روایت، این روح حوادث روز و شب را برای امام بازگو می‌کند (قمی، 1404ق، ج 2، ص 415).
    بنا بر گزارشی از کشی، امام رضا در پاسخ به سؤال عبدالله‌بن ‌طاووس دربارۀ شهادت امام کاظم و علم ایشان به مسموم بودن خرما و خوردن آن می‌فرمایند که در آن لحظه، «محدِّث» از نزد امام هفتم غایب بوده است. سپس در توضیح محدث می‌گویند که او ملکی باعظمت‌تر از جبرئیل و میکائیل است که همراه پیامبر و ائمه است (کشی، 1409ق، ص 604).
    بنا بر آنچه گذشت، می‌توان مهم‌ترین کارکردهای این روح را «تسدید» و «اخبار» و «ارشاد» دانست. خداوند به‌وسیلة این روح به دارندة آن، علم و فهم می‌آموزد و ارتباط علمی این روح با حجج الهی از طریق معاینه، نقر در قلب، نکت در اُذُن و شنیدن صدایی مانند افتادن زنجیر در تشت برقرار می‌شود.
    4. روايات مرتبط با روح الايمان
    در چهار روایت کتاب الکافی، روحِ ذکرشده در آیة 22 از سورة مجادله «لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ أُولئِكَ كَتَبَ في‏ قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُون»، به «ایمان» یا «روح‌الایمان» تفسیر شده است (کلینی، 1429ق، ج 3، ص 42، ح 1477؛ ص 43، ح 1481؛ ص 629، ح 2453؛ ص 699، ح 2459. روایت 2453 با اختلاف بسیار اندک در سند و متن، در المحاسن و ثواب الاعمال و عقاب الاعمال نقل شده است: برقی، 1371ق، ج 1، ص 106، ح 90؛ صدوق، 1406ق، ص 263). همچنین در روایت دیگری، به‌جای سلب «روح‌الایمان»، به سلب «ایمان» تعبیر شده است (کلینی، 1429ق، ج 3، ص 693، ح 2455. این روایت در برقی، 1371ق، ج 1، ص 107، ح 93 نیز نقل شده است) طبق روایت دیگر الکافی، روح‌الایمان بنده را از ارتکاب گناه نهی می‌کند (کلینی، 1429ق، ج 3، ص 664، ح 2408). در دو روایت دیگر همین باب، این نهی به یک ملک نسبت داده شده و کلینی این روایات را در یک باب دسته‌بندی کرده است (کلینی، 1429ق، ج 3، ص 663، ح 2407؛ ص 664، ح 2409). همچنین طبق هفت روایت الکافی، دست‌کم دو گناه زنا و شرب خمر، موجب خروج روح‌الایمان از بدن می‌شود (کلینی، 1429ق، ج 3، ص 664، ح 2408؛ ص 665، ح 2410؛ ص 692، ح 2453؛ ص 693، ح 2454؛ ص 699، ح 2459؛ ج 11، ص 229، ح 10282؛ ج 12، ص 681، ح 12246؛ روایت 12246 با همین سند در تهذیب‌الاحکام نقل شده است: طوسی، 1407ق، ج 9، ص 105، ح 191). طبق روایتی که در دستة اول گذشت، روح‌الایمان زمینه‌ساز بندگی خداوند برای انسان است که در نتیجة نقصان آن در دوران پیری، انسان توان عبادت را از دست می‌دهد (کلینی، 1429ق، ج 3، ص 694، ح 2458).
    در کتاب قرب الاسناد، سه روایت از امام صادق در این‌باره نقل شده که در مقایسه با روایات الکافی، مضمون جدیدی ندارد (حمیری، 1413ق، ص 33، ح 108ـ110. مضمون این گزارش‌ها در روایات 2408، 2453، 2458 و 2459 الکافی وجود دارد). روایت اول بر دعوت روح‌الایمان به خیر، و دو روایت بعدی بر خروج روح‌الایمان هنگام زنا دلالت می‌کند. لازم به تذکر است در روایت سوم، بازگشت روح‌الایمان به توبه مشروط شده است.
    در کتاب من لایحضره الفقیه دو روایت دربارة روح‌الایمان آمده است. طبق روایت اول از امام صادق، شکستن روزة ماه رمضان باعث خروج روح‌الایمان از شخص می‌شود. (صدوق، 1413ق، ج ‏2، ص 118، ح 1892؛ مشابه این روایت در دو اثر دیگر صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال (با سند) و الهدایة فی الاصول و الفروع (بدون سند) نقل شده است: صدوق، 1406ق، ص 236؛ همو، 1418ق، ص 189). روایت دوم بر خروج روح‌الایمان هنگام زنا دلالت می‌کند (صدوق، 1413ق، ج ‏4، ص 22، ح 4987. در این روایت، اختلاف نسخه‌ای وجود دارد. طبق یک نسخه، زمانی که شخص از حال زنا خارج می‌شود، روح‌الایمان به او بازمی‌گردد: «فَإِذَا قَامَ‏ عَادَ إِلَيْهِ رُوحُ الْإِيمَانِ»؛ اما طبق نسخه دیگر، کلمة «تاب» جایگزین «قام» گشته و بازگشت روح‌الایمان به توبه مشروط شده است).
    یک روایت در تفسیر قمی بر خروج روح‌الایمان هنگام زنا دلالت می‌کند. در این روایت، روح‌الایمان همان چیزی معرفی شده که انسان را در قلبش دعوت می‌کند؛ سپس توضیح داده شده که قلب انسان دو گوش دارد که در یکی ملک و در دیگری شیطان انسان را دعوت می‌کنند (قمی، 1404ق، ج 1، ص 31. گذشت که در برخی روایات، کارکرد روح‌الایمان به ملک نسبت داده شده است. به‌نظر می‌رسد که این دو تعبیر به یک حقیقت اشاره دارند).
    در مجموعة باقی‌مانده از اصول حدیثی شیعه (الاصول الستة عشر)، سه روایت از کتاب درست‌بن ‌ابی‌منصور با روح‌الایمان مرتبط است. طبق اولین روایت، هنگامی که شخص زنا می‌کند، تمام روح‌الایمان از او خارج نمی‌شود؛ بلکه بخشی از آن در بدن باقی می‌ماند (گروهی از نویسندگان، 1423ق، ص 284، ح 410). طبق روایت دوم از امام باقر، دو چیز در قلب خلجان دارد: چیزی که امر به خیر می‌کند و آن ملکی است که قلب را وسعت می‌بخشد؛ و چیزی که امر به بدی می‌کند و آن شیطانی است که در گوش قلب می‌دمد. هر کدام از این دو خطوراتی دارند؛ از جمله خطورات ملک، وعده به خیر، پذیرش حق و امید ثواب است؛ و ازجمله خطورات شیطان، تکذیب حق، ناامیدی از خیر و تهدید به شر است (گروهی از نویسندگان، 1423ق، ص 284، ح 411). همچنین روایت سوم بر خروج روح‌الایمان در اثر زنا و سرقت دلالت دارد (گروهی از نویسندگان، 1423ق، ص 293، ح 442).
    در کتاب الاختصاص نیز دو روایت در ارتباط با روح‌الایمان نقل شده است. طبق روایت اول از امام رضا، اگر کسی از مؤمنان به خداوند شرک بورزد یا مؤمنی را آزار دهد یا قصد سوء پنهان بر او داشته باشد و از آن بازنگردد، روح‌الایمان از قلبش جدا می شود و از ولایت امام خارج می‌گردد (مفید، 1413ق، ص 247). طبق روایت دوم، امام صادق روح‌الایمان را حقیقتی واحد معرفی می‌کند که در بدن‌های مختلف پراکنده شده است. این روح عامل ائتلاف و دوستی است و سرانجام از بدن‌های مختلف خارج می‌شود و به حقیقت واحد خود بازمی‌گردد (مفید، 1413ق، ص 249). مجلسی در توضیح این روایت، دو احتمال را مطرح می‌کند: نخست اینکه روح‌الایمان ملکة دعوت‌کننده به خیر و حقیقتی واحد است که انسان‌ها به آن متصف می‌شوند. این ملکه پس از مرگ انسان، به‌سوی خدا بازمی‌گردد. احتمال دوم مجلسی این است که روح‌الایمان خلقی واحد است که همة انسان‌ها را بر حسب ایمان و استعدادشان، در اطاعت از خداوند یاری می‌کند؛ چیزی شبیه به عقل فعال در نزد حکما (مجلسی، 1403ق، ج 66، ص 193). با توجه به سکوت روایات در مورد برخی جزئیات مرتبط با روح‌الایمان، داوری نهایی در‌ این‌باره مشکل به‌نظر می‌رسد. می‌توان گفت که هر دو احتمال مجلسی، با مجموعة روایات مرتبط با روح‌الایمان سازگار است؛ هرچند احتمال دوم با ظاهر این روایات، سازگاری بیشتری دارد.
    5. روايات مرتبط با خلقت انسان از دو روح
    طبق روایتی در کتاب الکافی از امام باقر نطفة انسان پس از ورود به رحم، چهل روز در حالت تردد، چهل روز در حالت علقه و چهل روز در حالت مضغه است. پس از چهار ماه، خداوند توسط دو ملک، روح‌الحیاة و البقاء را به جنینی که پیش از آن صاحب روح‌القدیمة بوده، اعطا می‌کند (کلینی، 1429ق، ج 11، ص 355، ح 10457). بنا بر این روایت، روح‌القدیمة تا زمان شکل‌گیری جنین، از طریق صلب مردان و رحم زن‌ها منتقل می‌شود.
    در روایتی دیگر،«نسمة مخلّقة» به جنینی اطلاق شده که استخوان و گوشت دارد؛ اعضای بدنش از هم تفکیک شده‌اند و در او روح‌العقل دمیده شده است. در این حال، جنین دیة کامل دارد (کلینی، 1429ق، ج 14، ص 472، ح 14367؛ این روایت با همین سند در تهذیب‌الاحکام نقل شده است: طوسی، 1407ق، ج 10، ص 281، ح 3). همچنین در مناقب ابن‌شهرآشوب،‌ این روایت به‌نقل از تفسیر قمي نقل شده که در آن به‌جای «روح‌العقل» از «روح‌الحیاة و البقاء» نام برده شده است (ابن‌شهرآشوب مازندرانی، 1379ق، ج 4، ص 160. این روایت در نسخة موجود از تفسیر قمی وجود ندارد). در ادامه، امام سجاد در پاسخ به راوی توضیح می‌دهند که تحول جنین در رحم، به‌واسطة روحی غیر از روح‌القدیم است که در صلب‌های مردان و رحم‌های زنان منتقل می‌شود؛ که اگر آن روح نبود، این تحول‌ها رخ نمی‌داد و بر قاتل جنین نیز دیه واجب نمی‌شد. همچنین در این روایت تصریح شده که روح‌القدیم امری متفاوت از روح‌الحیاة است. لازم به تذکر است که در این روایت، اختلاف نسخه‌ای وجود دارد که براساس آن، تفکیک روح‌الحیاة از روح‌القدیم با تکیه بر این روایت دشوار است؛ اما با ملاحظة تحقیق مؤسسة دارالحدیث از الکافی و سایر روایات، نسخة بدل ضعیف‌تر به‌نظر می‌رسد.
    6. روايات مؤيد بر وجود چند روح برای انسان
    علاوه بر آنچه گذشت، در بعضی از روایات شواهدی غیرمستقیم بر وجود چند روح برای انسان به‌چشم می‌خورد. این روایات را می‌توان در دو بخش کلی دسته‌بندی کرد: الف) روایات مؤید وجود چند روح برای ائمه؛ ب) روایات مؤید وجود چند روح برای همة انسان‌ها.
    1ـ6. روايات مؤيد وجود چند روح برای ائمه
    در شش روایت از کتاب بصائرالدرجات، به عروج روح امامِ هر زمان در شب‌های جمعه اشاره شده است. طبق این روایات، روح امام به عرش می‌رود و در نتیجه، علمی جدید برای او حاصل می‌شود (صفار، 1404ق، ج 1، ص130ـ132، ح 1، 2، 4، 5، 6 و 7). از میان این روایات، روایت اول در الکافی نیز نقل شده است (کلینی، 1429ق، ج 1، ص 630، ح 655). با توجه به اینکه این خروج روح باعث مرگ امام نمی‌شود، این روایات می‌تواند مؤیدی بر تعدد روح در امام باشد.
    لازم به ذکر است که پذیرش این دسته از روایات به‌عنوان دلیلی بر وجود چند روح در امام، نیازمند بررسی بیشتر در مسائلی از جمله ماهیت مرگ و چیستی عروج روح است. با توجه به اینکه در این دسته از روایات، اطلاعات دقیقی دربارة کیفیت عروج روح امام ارائه نشده است، نمی‌توان آن را دلیلی بر وجود چند روح در امام دانست؛ اما صرف‌نظر از این جزئیات، می‌توان با کنار هم قرار دادن این روایات و سایر روایاتی که پیش‌تر گذشت، خوانش جدیدی از این دسته روایات ارائه کرد و آن را صرفاً قرینه‌ای احتمالی بر وجود چند روح در امام دانست.
    2ـ6. روايات مؤيد وجود چند روح برای همة انسان‌ها
    روایات مربوط به رابطة روح و بدن هنگام خواب می‌تواند قرینه‌ای بر وجود چند روح در انسان‌ها باشد. این روایات در مصادر معتبر و متقدم شیعه کمتر به‌ چشم می‌خورد. همچنین بیشتر این روایات به‌لحاظ سندی ضعیف و به لحاظ مضمونی ناهمخوان‌اند.
    در الأمالی شيخ صدوق سه روایت در ‌این‌باره نقل شده است. روایت اول بر خروج شعاعی ممتد از روح به‌سوی آسمان در وقت خواب دلالت می‌کند. طبق روایت، روح انسان هنگام خواب به آسمان می‌رود؛ اما بدن از روح خالی نمی‌شود؛ زیرا خروج کامل روح از بدن به مرگ می انجامد. طبق این گزارش، وضعیت روح به خورشید تشبیه شده که در جای خود قرار دارد و پرتو آن به زمین می‌رسد؛ بنابرین اصل روح در بدن باقی می‌ماند و حرکتی پیوسته از آن خارج می‌گردد (صدوق، 1376، ص 145، ح 15). روایت دوم و سوم صرفاً بر خروج روح از بدن به‌هنگام خواب دلالت می‌کنند (صدوق، 1376، ص 145، ح 16؛ ص 146، ح 17).
    طبق روایت عیون اخبار الرضا از امیرمؤمنان، روح آویخته به ریح است و ریح آویخته به هوا، تا هنگامی که صاحبش بخواهد بیدار شود. پس اگر خدای متعال اجازة بازگشت آن روح به صاحبش را بدهد، آن روح ریح را می‌کِشد و آن ریح هواء را می‌کِشد و روح بازمی‌گردد و در بدن صاحبش ساکن می‌شود؛ و اگر خداوند اجازة بازگشت آن روح به صاحبش را ندهد، هوا ریح را می کشد و ریح هوا را می‌‌کِشد؛ پس تا زمان برانگیختگی، به صاحبش باز‌نمی‌گردد (صدوق، 1378ق، ج 1، ص 65، ح 35).
    طبق یک روایت از علل الشرایع، روح مؤمن هنگام خواب نزد خداوند می‌رود؛ اگر وقت مرگش فرا ‌رسیده باشد، خداوند روح او را در گنجیة رحمتش نگاه می‌دارد و اگر وقت مرگش فرا ‌نرسیده باشد، توسط ملائک روحش را به بدنش باز‌می‌گرداند (صدوق، 1385ق، ج 1، ص 295، ح 1). روایت دیگر این کتاب بر خروج نفس از بدن در هنگام خواب دلالت می‌کند (صدوق، 1385ق، ج 2، ص 365، ح 4).
    در کتاب المحاسن نیز یک روایت دربارة خروج روح انسان به‌هنگام خواب نقل شده که طبق آن، روح انسان هنگام خواب بالا می‌رود. روح کسی که مرگش فرا رسیده باشد، در بهشت قرار می‌گیرد و روح کسی که مرگ برایش تقدیر نشده باشد، توسط ملائک به بدنش بازمی‌گردد (برقی، 1371ق، ج 1، ص 178، ح 163). مشابه این روایت، در حدیثی از الکافی نقل شده است (کلینی، 1429ق، ج 15، ص 488، ح 15075).
    در یک نگاه کلی و با در نظر گرفتن روایات موجود در مصادر متأخر، می‌توان این روایات را در دو محور کلی دسته‌بندی کرد: 1. روایاتی که به‌صورت مطلق بر خروج روح از بدن در هنگام خواب دلالت می‌کنند؛ 2. روایاتی که بر باقی ماندن بخشی از روح در بدن و خروج بخشی دیگر دلالت می‌کند. با توجه به تعارض این روایات و ضعف سندی بیشتر آنها، جمع‌بندی این احادیث دشوار به‌ نظر می‌رسد؛ اما صرف‌نظر از اختلاف در روایات می‌توان نتیجه گرفت: 1. خوابیدن انسان با خروج بخشی از روح از بدن همراه است؛ 2. خروج کامل روح‌الحیاة از بدن، به‌معنای مرگ انسان است. از‌این‌رو آنچه از بدن خارج می‌شود، تمام روح‌الحیاة نیست.
    جمع‌بندی
    جمع‌بندی میان روایات یادشده براساس مضامین پرتکرار را می‌توان در چند محور خلاصه کرد:
    1. با مقایسة مضمون روایات مختلف با یکدیگر، می‌توان نتیجه گرفت که از یک روح با چند نام مختلف یاد شده است. در روایاتی که پنج روح را نام می‌برد، «روح‌المدرج»، «روح‌الحیاة» و «روح‌البدن» حقیقتی واحدند. علامه مجلسی نیز در بیان خود ذیل این روایات، به این نکته اشاره کرده است (ر.ک: مجلسی، 1403ق، ج 25، ص 55). همچنین در روایات مربوط به جنین و دیه، «روح‌الحیاة و البقاء» و «روح‌العقل»، یا به یک حقیقت اشاره دارد یا «روح العقل» از شئونات «روح‌الحیاة و البقاء» است. از طرف دیگر، «روح‌الحیاة و البقاء» که در روایات جنین آمده، همان «روح‌الحیاة» در روایات ارواح پنج‌گانه است. بنابراین، «روح‌المدرج»، «روح‌الحیاة»، «روح‌البدن»، «روح‌العقل» و «روح‌الحیاة و البقا» همگی به یک حقیقت اشاره دارند. لازم به تذکر است که تنها در دو روایت از امامیه، از «روح‌العقل» سخن به‌میان آمده و اطلاعات بیشتری از آن در دست نیست.
    2. در روایات مربوط به زندگی جنین و دیة انسان نیز، «روح‌الحیاة القدیم» و «روح‌القدیمة» به یک حقیقت اشاره دارند. در ادامه به نسبت این روح با ارواح پنج‌گانه خواهیم پرداخت.
    3. در جمع‌بندی بین روایات مربوط به «روح‌القدس» و «روح من امر الرب»، با توجه به شباهت میان کارکردهای این دو روح و با توجه به روایات ارواح پنج‌گانه، می‌توان احتمال داد که این دو روح یک حقیقت باشند. از طرف دیگر، می‌توان با استناد به روایاتی که روح من امر الرب را مختص پیامبر اسلام و جانشینان ایشان می‌داند (در مقابل روایاتی که بر همراهی روح‌القدس با پیامبران دلالت می‌کند) و نیز با استناد به روایتی که بر دوگانگی خلقت این دو روح تصریح می‌کند، این دو را به یک روح فرو‌نکاهید.
    با توجه به نوع تبویب این روایات در الکافی، می‌توان احتمال داد که کلینی به تمایز میان این دو روح تمایل داشته است؛ زیرا روایات مرتبط با ارواح پنج‌گانه را در «بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ» آورده و روایات مرتبط با روح من امر الرب را در «بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ» گردآوری کرده است. همچنین با توجه به عنوان دو باب، احتمال می‌رود که از نگاه کلینی، رابطة این دو روح با ائمه متفاوت باشد.
    صفار نیز روایات مرتبط با این دو روح را در ابواب جداگانه تنظیم کرده است. طبق تبویب بصائرالدرجات، روایات مرتبط با روح‌القدس در «باب ما جعل الله في الأنبياء و الأوصياء و المؤمنين و سائر الناس من الأرواح و أنه فضل الأنبياء و الأئمة من آل‌محمد بروح القدس و ذكر الأرواح الخمس»‏ و «باب في الأئمة أن روح القدس‏ يتلقاهم إذ احتاجوا إليه» ذکر شده‌اند؛ اما روایات روح من امر الرب در چند باب مجزا آمده‌اند: «باب في أنهم يخاطبون و يسمعون الصوت و يأتيهم صور أعظم من جبرئيل و ميكائيل»؛ «باب الروح التي قال الله تعالى في كتابه و كذلك أوحينا إليك روحا من أمرنا أنها في رسول الله و في الأئمة يخبرهم و يسددهم و يوفقهم‏»؛ «باب ما يسأل العالم عن العلم الذي يحدث به من صحف عندهم ازداده أو رواية فأخبر بسر و أن ذلك من الروح»؛ «باب الروح التي قال الله‏ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ‏ أَمْرِ رَبِّي‏ أنها في رسول‌الله و أهل‌بيته يسددهم و يوفقهم و يفقههم»و «باب في الروح التي قال الله عزوجل‏ يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ‏ و هي تكون مع الأنبياء و الأوصياء و الفرق بين الروح و الملائكة». چگونگی نام‌گذاری این ابواب و تمایز کامل میان روایات روح‌القدس و روایات روح من امر الرب، می‌تواند بیانگر تمایز این دو روح در نگاه صفار باشد.
    همچنین علامه مجلسی نیز در جمع‌بندی میان این روایات، مایل به عدم فروکاهی این دو به یک روح است. او در جمع میان این روایات، دو احتمال مطرح می‌کند: 1. دوگانگی میان این دو روح؛ 2. نوع دانستن روح‌القدس که فرد یا صنفِ همراه با پیامبر اسلام و ائمه، با پیامبران پیشین همراه نبوده است (ر.ک: مجلسی، 1403ق، ج 25، ص 67).
    با توجه به آنچه ذکر شد، می‌توان دوگانگی روح‌القدس و روح من امر الرب را نتیجه گرفت.
    4. بنابراین، ارواحی که در روایات مختلف نام برده شده‌اند، به شش روح فروکاهیده می‌شوند: روح‌القدس؛ روح من امر الرب؛ روح‌الایمان؛ روح‌الحیاة؛ روح‌الشهوة و روح‌القوة.
    5. به‌نظر می‌رسد که می‌توان «روح‌القدس»، «روح من امر الرب» و «روح‌الایمان» را سه حقیقت جدا از انسان دانست که به برخی اعطا می‌گردد یا از آنها گرفته می‌شود. بنابراین، این سه روح، جزئی از یک انسان نیستند و نقشی در شکل‌گیری هویت انسانی ندارند. از ظاهر روایات برداشت می‌شود که «روح‌القدس» و «روح من امر الرب» هر کدام یک حقیقت‌اند و افرادِ کثیر ندارند؛ یعنی پیامبران و ائمه، همه با یک «روح‌القدس» و یک «روح من امر الرب» ارتباط داشته‌اند؛ اما دربارۀ «روح‌الایمان» نمی‌توان قضاوت کرد که هر شخص یک روح اختصاصی دارند یا همة مؤمنان با یک روح در اتباط‌اند.
    6. «روح‌القوة»، «روح‌الشهوة» و «روح‌الحیاة» در همة انسان‌ها وجود دارند. با توجه به مضمون مجموع روایات، «روح‌القوة» و «روح‌الشهوة» از شئونات «روح‌الحیاة» هستند و این سه یک حقیقت را تشکیل می‌دهند. بنابراین می‌توان کارکردهای روح‌الحیاة را در شئونات حیات یک انسان خلاصه کرد؛ شئوناتی از جمله: رفت‌و‌آمد بین مردم، طلب معیشت، مبارزه با دشمنان، میل به غذا و میل به جنس مخالف.
    7. بنابراین در قدم بعدی می‌توان ارواح یک انسان را به دو روح فروکاهید: روح‌القدیمة و روح‌الحیاة. با توجه به روایات مربوط به زندگی جنین و دیة انسان، به‌نظر می‌رسد که دوگانگی «روح‌القدیمة» و «روح‌الحیاة» قابل انکار نیست و برای فروکاهیدن این دو به یک روح، شواهد کافی در روایات وجود ندارد. در نتیجه، روح‌القدیمه با آنچه در روایات ارواح پنج‌گانه آمده، متفاوت است.
    8. با توجه به روایات مرتبط با عوالم پیشین، «روح‌القدیمة» همان روحی است که در عوالم پیشین برای انسان خلق شده و مراحل عالم ذر را طی کرده است. این روح با بدن ذرّی انسان عجین شده، نسل در نسل منتقل می‌شود. در دوران شکل‌گیری بدن انسان در رحم مادر، «روح‌الحیاة» در چهار ماهگی به بدن انسان دمیده می‌شود. روح‌الحیاة تا پایان زندگی دنیایی انسان، بدن و روح‌القدیمة را همراهی می‌کند و با خروج آن از بدن، حیات دنیایی انسان پایان می‌پذیرد.
    9. در پایان یادآوری می‌شود که مقایسة تطبیقی میان اقوال شارحان این روایات، نیازمند پژوهشی مستقل است؛ اما توجه به این نکته ضروری است که گروهی از شارحان با استناد به برخی شواهد قرآنی، این ارواح را به یک روح فروکاهیده و تفاوت این ارواح را به شدت و ضعف دانسته‌اند، نه اختلاف شخص. علامه مجلسی در توضیح روایات ارواح پنج‌گانه می‌گوید: ممکن است ارواح، مختلف و متغایر با هم باشند که بعضی در بدن هستند و برخی خارج از بدن؛ و ممکن است منظور، نفس ناطقه باشد، به‌اعتبار اعمال و احوال و درجات و مراتب آن (مجلسی، 1403ق، ج 25، ص 53ـ54). همچنین علامه طباطبائی معتقد است که روح‌القدس، روح‌الایمان و روح انسانی حقیقتی واحد دارند و اختلاف به درجات شدت و ضعف است (طباطبائی، 1388، ص 35). با توجه به گزارشی که از مضمون روایات ارائه شد، به‌نظر می‌رسد که فروکاهیدن تمام این ارواح به یک روح، امری خلاف ظاهر بوده روایات و اثبات آن نیازمند شواهد بیشتری از سوی مدعیان است.
    10. همچنین برخی شارحان کوشیده‌اند محتوای این روایات را بر اصطلاحات دستگاه عرفانی و فلسفی تطبیق کنند. برای مثال، صدرالمتألهين روح‌القدس را بر عقل فعال، روح‌الایمان را بر عقل مستفادی که بالفعل شده، روح‌القوة را بر نفس ناطقه یا عقل هیولانی بالقوه، روح‌الشهوة را بر نفس حیوانی، و روح‌المدرج را بر روح طبیعی تطبیق کرده است (صدرالمتألهين، 1363، ص 62). همچنین شیخ اشراق نیز عقل فعال و روح‌القدس را بر یک حقیقت تطبیق می‌کند (سهروردی، 1375، ج 3، ص 180). بنا بر تحقیق برخی نویسندگان، گاه مراد از روح‌القدس، عقل بالمستفاد است و عقل در مرتبت اجمال نيز روح‌القدس ناميده شده است (سجادی، 1373، ج 2، ص 925). علاوه بر این، علامه مجلسی در توضیح روایات ارواح پنج‌گانه می‌گوید: ممکن است روح‌القوة و روح‌الشهوة و روح‌المدرج، همه روح حیوانی باشند و روح‌الایمان و روح‌القدس نفس ناطقه باشند به‌حسب کمالات آن، یا چهار روح غیر از روح‌القدس، مراتب و درجات نفس باشند و روح‌القدس خلقی باعظمت‌تر است (مجلسی، 1403ق، ج 25، ص 53ـ54؛ ج 66، ص 182ـ183). با توجه به پیش‌فرض‌های هر دستگاه عرفانی یا فلسفی، نمی‌توان ارواح یادشده در روایات را بر موجوداتی که در این دستگاه‌ها وجودشان فرض گرفته می‌شود، تطبیق کرد؛ به‌ویژه روح‌القدیمه، که خصوصیات و کارکردهای آن با هیچ‌یک از موجوداتی که در دستگاه‌های فلسفی و عرفانی فرض می‌شود، همخوانی ندارد.
    نتيجه‌گيري
    بنا بر آنچه گذشت، می‌توان گفت:
    1. روایات مرتبط با تعدد ارواح انسان چند دسته‌اند: دسته‌ای از روایات از پنج روح نام می‌برند؛ دسته‌ای دیگر از روایات، هرچند از ارواح مذکور نام نمی‌برند، اما بر تعدد ارواح انسان دلالت می‌کنند؛ و چند دسته از روایات، هریک صرفاً از یکی از ارواح یادشده نام می‌برند.
    2. در خصوص جمع بین این روایات می‌توان گفت که همة انسان‌ها دست‌کم دو روح به نام‌های «روح‌الحیاة» و «روح‌القدیمه» دارند. علاوه بر این، خداوند مؤمنان را از روح‌الایمان، پیامبران را از روح‌الایمان و روح‌القدس، و پیامبر اسلام و جانشیان ایشان را از روح‌القدس، روح من امر الرب و روح‌الایمان نیز بهره‌مند کرده است.
    3. «روح‌القدیمة» روحی است که در عوالم پیشین برای انسان خلق شده و مراحل عالم ذر را طی کرده است.
    4. در دوران شکل‌گیری بدن انسان در رحم مادر، «روح‌الحیاة» به بدن انسان دمیده می‌شود. کارکردهای روح‌الحیاة را می‌توان در شئونات حیات یک انسان خلاصه کرد.
    5. «روح‌القدس»، «روح من امر الرب» و «روح‌الایمان» سه حقیقت جدا از انسان هستند که به برخی اعطا می‌گردد یا از آنها گرفته می‌شود. بنابراین، این سه روح، جزئی از یک انسان نیستند و نقشی در شکل‌گیری هویت انسانی ندارند. 
     

    References: 
    • ابن‌شهرآشوب مازندرانى، محمد‌بن على، 1379ق، مناقب آل ابي‌طالب، قم، علامه‏.
    • برقی، احمد‌بن محمد، 1371ق، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیه.
    • حمیری، عبدالله‌بن جعفر، 1413ق، قرب الإسناد، قم مؤسسة آل‌البيت‏.
    • خراز رازى، على‌بن محمد، 1401ق، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، قم، بيدار.
    • سبحانی، محمدتقی و حسين نعیم‌آبادی، 1395، «حقیقت ترکیبی انسان از روح و جسم؛ نظریه‌پردازی هشام‌بن حکم دربارة حقیقت انسان»، تحقیقات کلامی، ش 15،‌ ص 7-26.
    • سجادی، سیدجعفر، 1373، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، دانشگاه تهران.
    • سهرودی، شهاب‌الدین، 1375، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
    • صدرالمتألهين، 1363، المشاعر، تهران، کتابخانه طهوری.
    • صدوق، محمدبن علی، 1376، الأمالي، تهران، كتابچى‏‏.
    • صدوق، محمدبن علي، 1378ق، عيون اخبار الرضا، تهران، جهان.
    • صدوق، محمدبن‌ علي، 1385ق، علل الشرایع، قم، کتابفروشی داوری.
    • صدوق، محمدبن علي، 1395ق، كمال‌الدين و تمام النعمه، تهران، اسلاميه‏.
    • صدوق،‌ محمدبن علي، 1406ق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شريف الرضي.
    • صدوق، محمدبن علي، 1413ق، من لايحضره الفقيه‏، قم، جامعة مدرسين.
    • صدوق، محمدبن علي، 1418ق، الهداية في الأصول و الفروع، قم، مؤسسة امام هادى.
    • صفار، محمد‌بن حسن، 1404ق، بصائر الدرجات، قم، كتابخانة آيت‌‌الله مرعشي نجي.
    • طباطبائى، سيدمحمدحسین، 1388، انسان از آغاز تا انجام‏، قم، بوستان كتاب.
    • طوسی، محمد‌بن الحسن، 1407ق، تهذیب الاحکام، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
    • عياشى، محمد‌بن مسعود،1380ق، کتاب التفسير‏، تهران‏، المطبعة العلمية.
    • قمى، على‌بن ابراهيم، 1404ق، تفسير القمي‏، قم، دار الكتاب‏‏.
    • کشی، محمدبن عمر، 1409ق، إختيار معرفة الرجال (رجال الكشي)‏، مشهد، دانشگاه مشهد‏.
    • کلینی، محمد‌بن یعقوب، 1429ق، الکافی، قم، دارالحدیث.
    • گروهی از نویسندگان، 1423ق، الأصول الستة عشر من اصول الاولیة، قم، دارالحدیث.
    • مجلسی، محمدباقر، 1403ق، بحارالأنوار، بیروت، دار احياء التراث العربي.
    • مفید، محمد‌بن محمدبن نعمان، 1413ق، الأختصاص، قم، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    روحانی، محمد، ذاکری، مهدی.(1399) آموزۀ تعدد ارواح انسان در احادیث. دو فصلنامه معرفت کلامی، 11(2)، 73-88

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمد روحانی؛ مهدی ذاکری."آموزۀ تعدد ارواح انسان در احادیث". دو فصلنامه معرفت کلامی، 11، 2، 1399، 73-88

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    روحانی، محمد، ذاکری، مهدی.(1399) 'آموزۀ تعدد ارواح انسان در احادیث'، دو فصلنامه معرفت کلامی، 11(2), pp. 73-88

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    روحانی، محمد، ذاکری، مهدی. آموزۀ تعدد ارواح انسان در احادیث. معرفت کلامی، 11, 1399؛ 11(2): 73-88