معرفت کلامی، سال دوازدهم، شماره اول، پیاپی 26، بهار و تابستان 1400، صفحات 57-74

    بررسی و ارزیابی تطبیق‌های مسائل امامت بر روایات تشابه اُمَم

    نوع مقاله: 
    پژوهشی
    نویسندگان:
    ✍️ رسول محمدجعفری / استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه شاهد تهران / r.mjafari@shahed.ac.ir
    مجید زیدی جودکی / دکتری علوم قرآن و حدیث، دانشگاه اراک
    چکیده: 
    از پیامبر گرامی (ص) روایاتی نقل شده که در آنها از مشابهت حوادث امت اسلام با حوادث امت های پیشین سخن گفته شده است. این روایات شهرت فراوانی یافته و گویا علت آن تطبیق های گسترده ای است که از صدر اسلام تاکنون به وسیله امامان معصوم(ع)، صحابه و عالمان فریقین در این باره صورت گرفته است. به سبب جایگاه موضوع امامت در میان شیعیان، بیشتر انطباق ها در مصادر شیعی بر محور امامت است. بدین روی این تحقیق با هدف بررسی و ارزیابی انطباق حوادث و رخدادهای مسائل امامت بر روایات تشابه اُمَم سامان یافته و مصادر شیعی، اعم از جوامع حدیثی، شروح روایات، تفاسیر و کتاب های کلامی مطالعه و بررسی شده اند. برای این منظور، ابتدا روایات اهل بیت(ع)، شروح روایات و آراء عالمان این مصادر استخراج و سپس دسته بندی و در نهایت تحلیل شده اند. روش کار توصیفی، تحلیلی و بررسی اسنادی بوده است. یافته های تحقیق بیانگر آن است که انطباق رخدادها بر مسائل امامت در سه محور بوده است: الف) تطبیق رخدادها بر اوصیای پیامبران؛ ب) تطبیق مسائل مرتبط با امام عصر (عج)؛ ج) تطبیق تحریف قرآن پر چالش ترین تطبیق مربوط به تحریف قرآن بوده که بر این تطبیق نقدهای فراوانی وارد شده است.
    Article data in English (انگلیسی)
    Title: 
    An Evaluation of the Adaptation of Imamate Issues to the Narrations about the Similarity of Ummahs
    Abstract: 
    There are some narrations by the Holy Prophet in which he has spoken of the similarity between the events of the Muslim Ummah and those of the previous peoples. These narrations have become very famous. It seems that the reason is the extensive adaptations that have been made in this regard by the infallible Imams, companions and Shia and Sunni scholars since the beginning of Islam. Due to the importance of the subject of Imamate among Shiites, most of the adaptations in Shiite sources are based on Imamate. Therefore, this study is conducted with the aim of examining and evaluating the adaptation of Imamate events and happenings with narrations about the similarity of Ummahs. For this purpose, the Shiite sources, including hadiths, narrations, commentaries and theological books have been investigated. The narrations of the Ahl al-Bayt, the explanations of the narrations and the scholars’ opinions have been extracted, categorized and analyzed. The findings of this descriptive, analytical and documentary research indicate that the adaptation of events to the issues of Imamate has been in three areas: a) the application of events to the successors of the prophets; B) the application of issues related to the Imam of the Age; C) The application of the distortion of the Qur'an. The most challenging application is related to the distortion of the Qur'an, which has received a lot of criticism.
    References: 
    متن کامل مقاله: 

     

     

      1. مقدمه

    در کنار قرآن، رواياتِ برجاي مانده از پيامبر و اهل‌بيت‰ اساسي‌ترين منابع دريافت آموزه‌هاي ديني هستند. برخي از روايات شهرت فراواني يافته‌اند؛ از جمله رواياتي که از مشابهت حوادث امت اسلام با اتفاقات امت‌هاي پيشين يا به‌طور خاص از مشابهت با وقايع رخ داده براي بني‌اسرائيل سخن مي‌گويند. اين روايات اگرچه به‌صورت گسترده در جوامع روايي فريقين نقل گرديده‌، اما گويا شهرت آنها به‌سبب تطبيق‌هايي است که از صدر اسلام تاکنون به‌وسيله ائمه اطهار‰، صحابه و عالمان فريقين صورت گرفته است.

    در روايات منقول از رسول خداˆ، مصاديق مشابهت حوادث اسلام با حوادث امت‌هاي پيشين بيان نگرديده است. اطلاق اين روايات و عدم تعيين مصاديق، زمينه‌ تطبيق‌هايي، گاه درست و مقبول و گاه نادرست و در معرض نقد را موجب شده است. بر اطلاق روايات خرده‌اي نيست؛ زیرا بسياري از آنها مفاهيم عامي دارند که بر مصاديق متعدد قابل تطبيق هستند، اما برخي از تطبيق‌هاي نادرست ـ مانند تحريف قرآن ـ چنان زيانبار بوده‌ که کيان اسلام را با مخاطره مواجه کرده‌اند. محدث نوري يکي از ادله خود در تحريف قرآن را بر پايه همين روايات استوار ساخته و بر اين باور است که طبق روايات تشابه اُمَم، همان‌گونه که در امت‌هاي پيشين کتب آسماني‌ تحريف شده، در امت اسلام نيز قرآن به چنين آسيبي دچار گرديده و تحريف شده است (ر.ک: نوري، بي‌تا، ص35).

    شناسايي و بررسي تطبيق‌هايي که در آثار فريقين صورت گرفته، يکي از بايسته‌هاي پژوهشي در زمينه روايات تشابه اُمَم است. بررسي دقيق و عميق تطبيق‌ها در هر يک از شيعه و اهل‌سنت به پژوهشي جداگانه نيازمند است. نوشتار حاضر تنها تطبيق‌هايي را بررسی می‌کند که به‌وسيله ائمه اطهار‰ و دانشمندان شيعي انجام گرفته است. چون بیشتر انطباق‌ها در مصادر شيعي بر محور امامت بوده، اين تحقيق با هدف بررسي و ارزيابي انطباق‌ حوادث و رخدادهاي مسائل امامت بر روايات تشابه اُمَم سامان یافته و بدین‌روی، مصادر شيعي اعم از جوامع حديثي، شروح روايات، تفاسير و کتاب‌هاي کلامي بررسی شده‌اند. ابتدا روايات اهل‌بيت‰، شروح روايات و آراء عالمان از جامعه هدف استخراج و سپس دسته‌بندي، و در نهایت تحليل شده‌اند. روش استفاده شده «توصيفي، تحليلي و بررسي اسنادي» بوده است.

    درباره روايات تشابه اُمَم دو پژوهش مرتبط با تحقيق حاضر صورت گرفته است:

    1. مقاله «تشابه اديان توحيدي؛ تحريف كتاب مقدس و تحريف قرآن» (نقوي، 1393)؛  نويسنده در اين تحقيق، ادعاي امثال محدث نوري را ـ که از اين روايات براي اثبات تحريف قرآن استفاده نموده‌اند ـ نقد کرده است.

    2. مقاله «همگوني امت‌ها از نگاه کتاب و سنت» (احساني‌فر لنگرودي، 1385)؛ نويسنده در اين مقاله با اعتبار‌بخشي به اسناد روايات و اثبات استفاضه آنها، به مباحثي همچون سنت الهي و قانون «همساني قوانين جاري بر امور همگون»؛ توجه به نقاط تمايز و تشابه در همگوني امم؛ و همگوني در حوادث ـ کلي و نه جزئي ـ پرداخته است.

    تفاوت پژوهش حاضر با دو مقاله ياد شده در رويکرد متفاوت به روايات تشابه امم است. در روايات اهل‌بيت‰ و سخنان عالمان فراوان، مسائل مرتبط با امامت بر روايات تشابه تطبيق شده است. اين تحقيق بر بررسي و ارزيابي اين تطبيق‌ها متمرکز شده و با جست‌وجوهاي گسترده در جوامع روايي و آثار محدثان، انطباق‌هاي صورت گرفته را احصا و آنها را در محور امامت تبيين کرده است.

      1. روايات تشابه اُمَم

    در جوامع روايي شيعه، روايات تشابه امم با مضامين نزديک به هم و اَسناد متفاوت نقل گردیده و جملگي ـ که در اصل شش روایت است ـ گاه از طريق ائمه اطهار‰ و گاه از طريق صحابه به پيامبرˆ اِسناد داده شده است:

    الف) در تفسير القمي از پيامبرˆ نقل گرديده است: شما گام‌به‌گام و موبه‌مو همان سنت پيشينيان را مي‌پيماييد و از پيموده آنان ذره‌اي عدول نمي‌کنيد، به‌گونه‌ای که اگر به سوراخ سوسماري داخل شده باشند شما نيز داخل خواهيد شد. اصحاب گفتند: اي رسول خدا! آيا مراد از امت‌هاي پيشين، يهود و نصارا هستند؟ فرمودند: اگر اينان نباشند پس چه کسي مرادم خواهد بود؟ (قمي، 1404ق، ج2، ص413). اين روايت را عياشي با اندکي اختلاف از امام باقر† به نقل از پيامبرˆ گزارش کرده است (عياشى، 1380ق، ج1، ص303).

    ب) شیخ صدوق با سند خود از امام صادق† از پيامبرˆ نقل کرده است: هر آنچه در امت‌هاي پيشين رخ داده است در اين امت گام‌به‌گام و مو‌به‌مو روي خواهد داد (صدوق، 1395ق، ج2، ص576؛ همو، 1413ق، ج1، ص203).

    ج) شیخ صدوق با سند ديگري از امام صادق† از پيامبرˆ نقل کرده که فرمودند: سوگند به آنكه مرا به حق، پيامبر و بشارت‌دهنده گسيل داشت، امت من روش امت‌هاي پيشين را گام‌به‌گام مي‌پيمايد، تاآنجاكه اگر در بنى‌اسرائيل مارى به سوراخ سنگي داخل شده باشد، در اين امت نيز ماري مانند آن داخل خواهد شد (صدوق، 1395ق، ج2، ص576).

    د) شیخ صدوق در عيون أخبار الرضا آورده است که امام رضا† از پيامبرˆ نقل فرمودند: هرآنچه در امت‌هاي پيشين روي داده است در اين امت نيز گام‌به‌گام و مو‌به‌مو رخ خواهد داد (صدوق، 1378ق، ج2، ص201).

    ه‍) خزاز رازى ‏(قرن 4) با اسنادش از ابن‌عباس از پيامبرˆ نقل کرده است: هر آنچه در بني‌اسرائيل رخ داده، در اين امت گام‌به‌گام و مو‌به‌مو رخ خواهد داد (خزاز رازي، 1401ق، ص15). ابن‌شهرآشوب و قطب راوندي اين روايت را بدون سند نقل کرده‌اند (ابن‌شهرآشوب، 1379ق، ج1، ص300؛ قطب راوندي، 1409ق، ج2، ص934).

    و) شیخ طوسي با سند خود به نقل از ابوهريره از پيامبرˆ آورده است: حوادث امت‌هاي پيشين جزء به جزء، وجب به وجب و بند به‌ بند براي شما رخ خواهد داد، به‌گونه‌ای که اگر يکي از آنان به سوراخ سوسماري داخل شده باشد، شما نيز داخل خواهيد شد (طوسي، 1414ق، ص266).

      1. ارزيابي اَسناد روايات

    در برخي نگاشته‌هاي عالمان شيعي، از کيفيت اَسناد روايات تشابه اُمَم به‌طور کلي ـ و نه بررسي يک‌به‌يک آنها ـ سخن به ميان آمده است. در بين متقدمان، طبرسي در مجمع‌البيان اين روايات را صحيح دانسته است (طبرسي، 1415ق، ج7، ص367). در ميان متأخران و معاصران، غالباً دانشمندان و پژوهشگراني که در عرصه تحريف قرآن تأليفاتي سامان داده‌اند و هدفشان اثبات تحريف يا نفي تحريف قرآن بوده، به داوري اجمالي اسناد پرداخته‌اند. محدث نوري در فصل‌الخطاب في تحريف کتاب رب الارباب، اين روايات را يکي از ادله تحريف قرآن بيان کرده است و به استفاضه آنها باور دارد (نوري، بي‌تا، ص54).

    علامه طباطبائي اين روايات را متواتر دانسته و معتقد است: به حکم ضرورت و به شهادت وجدان، اين اخبار بر يكساني در همه جهات دلالت ندارند، بلکه بر مشابهت در نتيجه و اثر حادثه ـ و نه عين حادثه ـ دلالت دارند (طباطبائي، 1417ق، ج12، ص118).

    آيت‌الله سبحاني بر آن است که حديث تشابه اُمَم از نظر صحت و اتقان در حدّي است که نمي‌توان انکارش کرد (سبحاني، 1414ق، ج3، ص170). برخي اسناد آنها را قابل اعتنا دانسته‌اند (نقوي، 1393، ص21) و برخي ديگر بر استفاضه آنها معتقدند (احساني‌فر لنگرودي، 1385، ص41).

    در مقابل ديدگاه‌هاي مزبور، آيت‌الله خوئي و آيت‌الله فاضل لنکراني احاديث تشابه اُمَم را اخباري آحاد مي‌دانند که افاده علم و عمل نمي‌کنند و در نتیجه، در هيچ‌يک از کتب اربعه نيامده‌اند و ادعاي تواتر در آنها نيز صحيح نيست (خوئي، بي‌تا، ص220؛ فاضل لنکراني، 1396ق، ص236).

    بررسي احادیث نشانگر آن است که اَسناد آنها ضعيف است. روايت اول (روايت قمي) فاقد سند و مرسل است. در سند روايت دوم، حسين بن يزيد نوفلي به غلو متهم شده (نجاشي، 1407ق، ص‏38) و موسى بن عمران نخعي مجهول است. در سند روايت سوم، جعفر بن محمد بن عماره و حسن بن علي سُكري مجهول هستند. در سند روايت چهارم، احمد بن علي انصاري، عبدالله بن تميم قرشي و تميم بن عبدالله بن تميم قرشي، در کتاب رجال مذکور نبوده و مهمل هستند. روايات پنجم و ششم با اسناد اهل‌سنت نقل شده‌اند و غالب راويان آنها در کتب رجالي شيعه مهمل بوده و طبق معيارهاي رجالي شيعي، ضعيف هستند. اين روايات اگرچه به ضعف اسناد دچارند، اما به‌سبب برخورداري از کثرت طرق، به‌ویژه با ضميمه کردن روايات اهل‌سنت ـ دست‌کم ـ از استفاضه برخوردارند. اين روايات، حتي اگر به درجه استفاضه نرسند و جملگي اسناد ضعيفي داشته باشند، به‌سبب برخورداري از مضمون صحيح و عدم مخالفت با قرآن و عقل، محتوايشان پذيرفتني است.

    قابل ذکر است که «حديث صحيح» براساس معيار برخي عالمان متأخران امامي ـ با پيشگامي آيت‌الله خوئي ـ حديثي است متصل به معصوم† که راويان دوازده امامي ثقه دارد (موثوق‌السند)، درحالي‌که براساس ملاک متقدمان امامي، به هر حديثي گفته می‌شود که به‌سبب وجود قرائني، از صدور آن از معصوم† اطمينان حاصل گردد (موثوق‌الصدور) (حسيني صدر، 1430ق، ص29) بدین‌روی، مهم‌ترين و مقبول‌ترين روش‌ در اعتبارسنجي روايات توجه به محتواي آنهاست. به تعبير علامه طباطبائي، درخصوص روايات غير فقهي آنچه مهم است موافقت روايات با آيات قرآن است و اين موافقت به حديث اعتبار می‌دهد (طباطبائي، 1417ق، ج9، ص212).

    آيت‌الله جوادي آملي نيز معتقد است: اگر حديث از حیث درايه با عقل و نقلِ معتبر هماهنگ باشد، ولي از حیث رجالِ سند اشكال داشته باشد، در اين‌صورت اتقان متن و توافق آن با خطوط كلي ديگر، زمينه ترميم را فراهم مي‌كند (جوادي آملي، 1378، ج7، ص57). به‌طور کلي، بايد توجه داشت که هر سخن داراي مضمونِ صحيح را نمي‌توان روايت به‌حساب آورد؛ همچنان‌که با ضعف اسناد نبايد روايات را کنار گذارد. بنابر‌این، بر محقق ضروري است که در بررسي روايات، به مجموعه قرائن (اسناد، مصادر و سنجش محتواي روايات با قرآن، سنت قطعي، عقل، مسلّمات مذهب، تاريخ قطعي و مانند آن) دقت نظر داشته باشد و آنگاه داوري نهايي کند.

      1. 1. تطبيق رخدادهاي اُمَم پيشين بر امت اسلام با محوريت امامت

    در جوامع حديثي و تأليفات عالمان شيعي به روايات تشابه اُمَم فراوان اشاره شده است. بیشتر استنادات عالمان شيعه به اين روايات براي انطباق رخدادهاي امت اسلام با حوادث امت‌هاي گذشته در کانون امامت بوده است. به‌عبارت ديگر، بيشترين بهره‌برداري از روايات براي تطبيق حوادث پيش‌آمده در زمينه امامت با وقايع مشابهي است که در امت‌هاي پيشين روي داده است.

        1. تطبيق رخدادهاي ميان اوصياي پيامبران

    براي تهي نماندن زمين از حجت، هر پيامبري که دار دنيا را وداع مي‌گفت، وصي‌اي به فرمان الهي و براي هدايت مردمان برمي‌گزيد. نخستين وصي، هِبَةُاللَّه، فرزند آدم† بود (کليني، 1407ق، ج1، ص224). براي اوصياي پيامبران حوادثي رخ داده که در برخي جهات مشابهت داشته‌اند. اين امر موجب گرديده است که در روايات ائمه اطهار‰ و سخنان عالمان شيعي، با استناد به روايات تشابه اُمَم، حوادث رخ داده براي وصايت و امامت در اسلام با اوصياي پيشين تطبیق داده شود. اين تطبيق ـ دست‌کم ـ در شش زمینه انجام شده است: 1) سرپيچي از سفارش پيامبرˆ در امر امامت؛ 2) فرقه‌گرايي به‌سبب کنارگذاردن اوصيا؛ 3) تعداد اوصيا؛ 4) استمرار وصايت در ذريه يکي از اوصيا؛ 5) ردّ الشمس؛ 6) وقوع دو نوبت فساد در زمين.

        1. الف) سرپيچي از سفارش پيامبرˆ در امر امامت

    در تفسير عياشي آمده است که امام باقر† ـ پس از نقل روايت تشابه اُمَم از پيامبرˆ ـ فرمودند: حضرت موسي† به قومش فرمود: «يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ‏» (مائده: 21). آنان ـ که ششصد هزار تن بودند ـ از فرمان حضرت موسي† سرپيچي کردند و گفتند: «يا مُوسى‏ إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها.... قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ» (مائده: 22-23). اين دو تن يوشع بن نون و كالب بن يافنا پسرعموهاي حضرت موسي† بودند. قوم حضرت گفتند: «يا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً مادامُوا فِيها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّكَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ» (مائده: 24). هارون و دو فرزندش و نيز دو پسرعموي حضرت موسي† (يوشع بن نون و كالب بن يافنا) سرِ تسليم فرود آوردند، ولي چهل هزار تن سرپيچي کردند. خداوند آنان را فاسق ناميد و فرمود: «فَلاتَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ» (مائده: 26). آنان به‌سبب نافرماني، چهل سال (در بيابان) سرگردان شدند. اين اتفاق مو‌به‌مو در امت اسلام رخ داد. آن‌هنگام‌ که رسول خداˆ از دنيا رفت و کسی جز حضرت علي، حسن، حسين‰، سلمان، مقداد و ابوذر از دستور خداوند (در لزوم به‌رسميت شناختن امامت علي†) پيروي نکرد. بنابر‌این تا چهل سال اوضاع چنين بود تا حضرت علي† به خلافت رسيد و با مخالفانش درآويخت (عياشى، 1380ق، ج1، ص303).

    در اين روايت، سرپيچي امت از فرمان دو پيامبر، وجه تشابه امت اسلام با بني‌اسرائيل معرفی شده است. درخصوص روايت مزبور دو اشکال به‌نظر مي‌رسد:

    نخست. درباره تعداد سرپيچي‌کنندگان از فرمان حضرت موسي† است که در صدر روايت، ششصد هزار تن (كَانُوا سِتَّمِائَةِ أَلْف‏) ياد شده‌ و در ادامه چهل هزار (فَعَصَى أَرْبَعُونَ أَلْفاً) بيان گرديده است. محتمل است درباره تعداد افراد تصحيف رخ داده باشد.

    دوم. نسبت به مدت زمان سرگرداني امت اسلام در موضوع خلافت امام علي† است. فاصله وفات پيامبرˆ تا آغاز رسمي خلافت امام علي†، 25 سال بوده، ولي در روايت 40 سال عنوان شده است. علامه مجلسي پس از نقل اين روايت در بحارالانوار به اين اشکال تفطن داشته و در پاسخ، احتمال داده است: زمان 40 سال از ابتداي اظهار خلافت اميرمؤمنان† در زمان پيامبرˆ باشد (مجلسي، 1403ق، ج13، ص180). اين توجيه مجلسي صحيح به‌نظر نمي‌رسد؛ زيرا نخستين اعلان وصايت و خلافت امام علي† به يوم الدار (يوم الانذار) بازمي‌گردد (مفيد، 1413ق‏، ص40)؛ حادثه‌اي که در سال سوم بعثت به‌وقوع پيوست (مکارم شيرازي، 1383، ص72). بنابراين بين اعلان امامت امام علي† و آغاز خلافت رسمي ايشان در سال 35 هجري، 45 سال فاصله بوده است و اگر بعد از واقعه غدير محاسبه گردد، 25 سال فاصله افتاده است.

    گويا علامه مجلسي در مجلدات بعدي بحارالانوار به‌وجود چنين اشکالي پي برده و بنابراین پس از نقل روايت نوشته است در نسخه‌اي که نزدش بوده، چهل سال روايت شده و اين با تاريخ سازگار نيست؛ زيرا پيکار آن‌حضرت با دشمنان پس از قریب 25 سال بوده و شايد هنگام نسخه‌برداري از نسخه اصلي، به‌وسيله نويسندگان تحريف در عدد رخ داده باشد (مجلسي، 1403ق، ج29، ص451). وقوع تحريف يا تصحيف در عدد چهل، محتمل‌تر است. اما فارغ از دو اشکال ياد شده، به‌نظر مي‌رسد اين مصداق، يعني سرپيچي امت از فرمان پيامبرˆ مي‌تواند تطبيقي صحيح براي روايات تشابه اُمَم باشد.

    مؤيد اين تطبيق، برخی ديگر از روايات است: در الکافي آمده است: همان‌گونه که امت‌هاي گذشته جانشين پيامبرشان را رها کردند و از گوساله سامري و نظاير آن پيروي کردند، امت پيامبرˆ نيز کرداري مانند آنان انجام دادند و جانشينش را ترک گفتند و اغلب ـ به‌جز تني چند ـ مرتد شدند (کليني، 1407ق، ج1، ص415). مشابه اين روايت را سُليم از سلمان فارسي از امام علي† نقل کرده است (هلالي، 1380، ج2، ص598-599).

    همچنين قطب راوندي از پيامبرˆ نقل کرده است که آن‌حضرت به همسرانش فرمود: صفراء بنت شعيب (همسر موسي†) عليه يوشَع بن نون، وصي حضرت موسي† شوريد و يکي از شما نيز ـ درحالي‌که ظالم است ـ با وصي من مي‌ستيزد. سپس فرمود: اي حميراء (عايشه)! تو آن زن مباش (قطب راوندي، 1409ق، ج2، ص934). همچنين برخي در شرح حديث تشابه اُمَم گفته‌اند: اصحاب مرتد شدند؛ همان‌گونه که بعد از حضرت موسي و عيسي‰ اصحابشان مرتد شدند (طبري آملي، 1413ق، ص229).

    طبق گزارش‌هاي به‌جاي‌مانده از صحابه، يکي از احتجاجات آنان با قوم، استشهاد به روايات تشابه اُمَم براي نماياندن سرپيچي‌شان در امر جانشيني پيامبرˆ بوده است. براي نمونه، سلمان چنين خطبه خواند: پيامبرˆ به حضرت علي† فرمود: تو وصي و جانشينم هستي. تو براي من به‌منزله هارون براي موسي هستی. اما شما (به سخنان پيامبرˆ توجه نکرديد و) به سنت پيشينيان دچار شديد و راه به خطا برديد. قسم به کسي که جان سلمان به‌دست اوست! مو‌به‌مو از سنت بني‌اسرائيل پيروي خواهيد کرد (کشي، 1409ق، ص20-21).

    ابوذر نيز چنين سخن راند: اي قريشيان! يقين داشته باشيد که برترين شما حضرت علي† است. رسول خدا فرمود: اين امر براي حضرت علي† و فرزندان اوست. چرا سخن او را رها مي‌کنيد و با فرمانش مخالفت مي‌نماييد؟ آيا فراموش کرده‌ايد يا خود را به فراموشي زده‌ايد يا شايد گمراه شده‌ايد و در پي دنياي فناپذير رفته‌ايد و از نعمت آخرت روي برگردانده‌ايد و اين‌گونه از پيشينيان گام‌به‌گام و مو‌به‌مو پيروي می‌کنید؟ (برقي، 1342ق، ص63-64).

        1. ب) فرقه‌گرايي به‌سبب کنارگذاردن اوصيا

    برخي عالمان شيعه در آثارشان پس از نقل روايات تشابه اُمَم، روايات افتراق امم را بدون هر توضيحي گزارش کرده‌اند (مجلسي، 1403ق، ج28، ص6-9؛ طباطبائي، 1417ق، ج3، ص379-3880). از قراردادن اين دو دسته روايات در کنار هم مي‌توان نتيجه گرفت که به‌باور آنان، يکي از وجوه مشابهت امت اسلام با امت‌هاي سابق، فرقه‌گرايي به‌سبب توجه نکردن به ‌دستور پيامبرˆ در پيروي از امامت علي† و اعتقاد نداشتن به خلافت بلافصل ايشان است.

    توضيح آنکه شيعه و سني از رسول خداˆ نقل کرده‌اند: امت حضرت موسي† بعد از ايشان هفتاد و يک فرقه شدند و يک فرقه از آنها رستگارند و هفتاد فرقه ديگر در آتش‌‌اند، و امت حضرت عيسي† بعد از ايشان هفتاد و دو فرقه گرديدند و يک فرقه از آنها رستگارند و هفتاد و يک فرقه در آتش‌اند و امت من پس از من، هفتاد و سه فرقه خواهند شد و يک فرقه از آنها رستگارند و هفتاد و دو فرقه در آتش‌اند (صدوق، 1362، ج2، ص585؛ طوسي، 1414ق، ص523-524). اين روايت در بسياري از منابع اهل‌سنت گزارش شده است (ر.ک: ابن‌حنبل، بي‌تا، ج3، ص145؛ حاكم نيشابوري، بي‌تا، ج4، ص430).

    براساس اين حديث، برخي عالمان عدد هفتاد (السبعين) را در روايت «عدد تكثيرى» ـ و نه «شمارشى» ـ دانسته‌اند (مکارم شيرازي، 1374، ج4، ص43)؛ به اين معنا که خود عدد «هفتاد» مراد حديث نیست؛ زيرا اگر در روايتي عدد «السبعين» يا ديگر عقود عددي مانند «الخمسين» و «الستين» وارد شود، متعارف است که کنايه از کثرت باشد. اما صاحبان چنين نظري غفلت کرده‌اند که عدد در اين روايت به‌صورت معطوف (الثلاث و السبعون) به‌کار رفته و کنايه دانستن کثرت در چنين اعدادي صحيح نیست (سبحاني، بي‌تا، ج1، ص36).

    به‌نظر مي‌رسد شمارشي دانستن عدد هفتاد ناشي از انبوه فِرَقي باشد که در برخي کتب ملل و نحل از آنها سخن گفته شده که گاهي بيش از صد فرقه‌اند. با وجود این، بسياري از نويسندگان کتاب ملل و نحل بر عدد هفتاد و سه پافشاري دارند. آنان معتقدند: خود عدد موضوعيت دارد و از اين‌رو کوشيده‌اند تعداد فرقه‌هاي اسلامي را به اين عدد برسانند (ر.ک: ملطى، 1413ق‏، ص70‏؛ بغدادى‏، 1408ق‏، ص19-20).

    هيچ‌يک از علماي ملل و نحل در تعيين هفتاد و سه فرقه اتفاق‌نظر ندارند. به‌نظر مي‌رسد آنان با فرض پذيرش اصالت حديث، خود را به تکلّف افکنده و کوشيده‌اند تا به هر شکل ممکن، فرقه‌ها را به اين عدد برسانند. برخي محققان معتقدند: «بي‌ضابطگي در تعيين و تشخيص فرقه از غير فرقه و غرض‌ورزي‌ها و دشمني‌هاي فرقه‌اي تا حدود قابل توجهي به تکثير، اختلاف در نام‌گذاري و خلط اصطلاحات فرقه‌اي دامن زده است» (آقانوري، 1382، ص141).

    شهرستاني کوشيده است براي حل اين مسئله، چهارچوبي مشخص کند: او با مبنا قراردادن موضوعات کلامي محل اختلاف فرقه‌ها کوشیده است آنها را تحديد کند. وي چهار قاعده اعتقادي ترسيم مي‎کند: «القاعدة الأولى: الصفات و التوحيد فيها؛ القاعدة الثانية: القدر و العدل؛ القاعدة الثالثة: الوعد، الوعيد، الأسماء و الأحكام؛ القاعدة الرابعة: السمع و العقل و الرسالة و الإمامة (شهرستانى، 1364، ج1، ص21).

    نوبختي چهار فرقه را جامع همه فِرق عنوان کرده است: «شيعه، معتزله، مرجئه و خوارج» (نوبختى‏، 1404ق، ص18).

    به‌هرروي، بزرگ‌ترين عامل فرقه‌گرايي امت اسلام، مسئله «امامت» است؛ زیرا به تعبير شهرستاني، در عالم اسلام براي هيچ‌يک از موضوعات ديني همچون امامت، شمشير از نيام بيرون نيامده است (شهرستاني، 1364، ج1، ص31).

        1. ج) تعداد اوصيا

    تعداد اوصيا از ديگر مطابقت‌هايي است که بر پايه روايت تشابه اُمَم صورت گرفته است. ابن‌شهرآشوب چنين تطبيقي ارائه کرده است. وي با استفاده از آياتي که همان بار معنايي روايت تشابه اُمَم را دارند، نوشته است: خداوند در قرآن به جاري بودن سنت پيامبران پيشين و تغييرناپذير بودن آنها اشاره کرده است: «سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنا وَ لاتَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلًا» (اسراء: 77)؛ «سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ‏» (احزاب: 62)، پيامبرˆ نيز فرموده‌اند: هرآنچه در بني‌اسرائيل به‌وقوع پيوسته است، مو‌به‌مو در اين امت روي مي‌دهد. بر اين اساس خداوند در کتابش وعده داده است که همچون پيشينيان، گروهي از مؤمنانِ صالحِ پسين جانشين خداوند در زمين خواهند بود: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ» (نور: 55). تعداد جانشينانِ پيشين دوازده تن بوده است: «وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً» (مائده: 12). از‌اين‌رو، ضروري است تعداد جانشينان (امامان) امت اسلام نیز دوازده تن باشد. شکي نيست که مراد از «نَقِيباً» در آيه همان «خَلَفاً» است؛ چنان‌که از ابن‌مسعود روايت شده است که از پيامبرˆ پرسيدم: اين امت چند خليفه به خود خواهد ديد؟ فرمودند: دوازده تن، به تعداد نقباي بني‌اسرائيل (ابن‌شهرآشوب، 1369ق، ج2، ص53؛ ابن‌شهرآشوب، 1379ق، ج1، ص300).

        1. د) استمرار وصايت در ذريه يکي از اوصيا

    از ديگر مطابقت‌ها براي روايت تشابه اُمَم، استمرار امامت در يکي از فرزندان امام علي†، يعني امام حسين† است. امام حسن† از برادرش امام حسين† بزرگ‌تر و برتر بود. با وجود اين، حکمت الهي بر اين تعلق گرفت که امامت در برادر کوچک‌تر استمرار يابد. مشابه اين حکمت و سنت الهي، در امت‌هاي پيشين رخ داده و خداوند در امت اسلام نيز همین را جاري کرده است.

    شیخ صدوق با سند خود از ربيع بن عبدالله نقل مي‌کند: وي با عبدالله بن حسن (از نوادگان امام حسن†) درباره استمرار امامت مناظره کرد؛ عبدالله بن حسن گفت: امامت در فرزندان امام حسن و امام حسين‰ است. ربيع بن عبدالله گفت: صرفاً در فرزندان امام حسين† است. عبدالله بن حسن گفت: چگونه ممکن است، درحالي‌که امام حسن† از امام حسين† بزرگ‌تر بوده و از فضليت بزرگي سن برخواردار است و واجب است امامت در افضل باشد؟ ربيع بن عبدالله پاسخ داد: حضرت موسي† و هارون† دو پيامبر مُرسَل بودند. به‌رغم آنکه حضرت موسي† برتر از هارون† بود، خداوند نبوت و خلافت را در فرزندان هارون† قرار داد. همچنين خداوند امامت را فرزندان امام حسين† ـ و نه امام حسن† ـ به وديعت نهاد تا در اين امت سنت‌هاي اُمَم پيشين را مو‌به‌مو جاري ساخته باشد. عبدالله پاسخي نداشت. ربيع می‌گويد: در نوبتي خدمت امام صادق† رسيدم. حضرت فرمودند: با عبدالله بن حسن به نيکي سخن گفتي، خداوند تو را ثابت قدم بدارد! (صدوق، 1385، ج1، ص209-210). ابن‌شهرآشوب اين روايت را به اختصار نقل کرده است (ابن‌شهرآشوب، 1379ق، ج‏4، ص47).

    علامه مجلسي به مناسبتي بدون اشاره به روايت شیخ صدوق، نوشته است: يکي از وجوه تشابه، جعل امامت براي بني‌اسرائيل (هارون و فرزندانش) و براي پسر عموي پيامبرˆ (امام علي† و فرزندانش) است؛ چنان‌که حضرتش فرمودند: تو نزد من از منزلت هارون† براي موسي† برخوردار هستي (مجلسي، 1404ق، ج8، ص126؛ همو، 1403ق، ج68، ص65-66).

        1. ه‍) ردّ الشمس

    مطابقت رخدادها در زمينه معجزات و کرامات اوصيا نيز صورت گرفته است. اين تطبيق در بازگرداندن خورشيد براي نماز قضا شده صورت پذيرفته است. گويا شیخ صدوق نخستين کسي بوده که چنين تطبيقي انجام داده است. وي در من لايحضره الفقيه نخست دو روايت نقل کرده است که خداوند براي سليمان بن داود† )جانشين حضرت داود†) و يُوشَع بن نون (وصي حضرت موسي†) خورشيد را بازگرداند تا نماز فوت شده را در زمانش بجاي آورند. شیخ صدوق در ادامه، روايت تشابه اُمَم را گزارش کرده، مي‌نويسد: خداوند در قرآن فرموده است: «سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا» (فتح: 23) و فرموده: «وَ لاتَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِيلًا» (اسراء: 77). اين سنت در امت اسلام براي امام علي† جاري گشت و خداوند در دو نوبت ـ يکي در دوران حيات رسول خداŒ و ديگري پس از وفات ايشان ـ خورشيد را براي امام علي† بازگرداند. شیخ صدوق پس از اين بيان، دو روايت براي هر يک از دو مقطع ذکر مي‌کند (صدوق، 1413ق، ج1، ص202-204).

    علامه مجلسي اول در هر دو شرح فارسي و عربي‌اش بر من لايحضره الفقيه، سخن شیخ صدوق را بسط و روايات را شرح داده است (مجلسي، 1414ق، ج3، ص58-59؛ همو، 1406ق، ج2، ص23-26).

        1. و) وقوع دو نوبت فساد در زمين

    علامه مجلسي معتقد است: براساس روايت تشابه اُمَم، هرآنچه خداوند درباره بني‌اسرائيل ذکر کرده، ظاهرش درباره آنان و باطنش مربوط به امت اسلام است و مشابهش روي خواهد داد. بنابراین، همان‌گونه که در بني‌اسرائيل دو نوبت فساد روي داده است، در اين امت نيز دوبار اتفاق خواهد داد. دوبار فساد اين امت به شهادت رساندن اميرمؤمنان† و زخمي کردن امام حسن† در ساباط مدائن است (مجلسي، 1414ق، ج26، ص122).

    اين تطبيق علامه مجلسي بر رواياتي مبتني است که در کامل الزيارات آمده، اگرچه علامه مجلسي آنها را گزارش نکرده است. طبق اين روايات، امام صادق† در تفسير آيه 4 سوره اسراء «وَ قَضَيْنا إِلى‏ بني‌اسرائيل فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيراً» ـ که به دوبار فساد بني‌اسرائيل در زمين اشاره شده ـ دوبار فساد در زمين را به شهادت رساندن امام علي† و مجروح کردن امام حسن† دانسته است (ابن‌قولويه، 1356، ص62-64).

    علامه طباطبائي سخني بسان علامه مجلسي دارد، با اين تفاوت که تصريح کرده: روايات از باب تطبيق است. وي مي‌نويسد: اين روايات از باب تطبيق حوادث اين امت بر وقايعي بوده که در بني‌اسرائيل رخ داده است. اين روايات مؤيد روايات تشابه اُمَم است و روايات تفسيري به‌حساب نمي‌آيد (طباطبائي، 1417ق، ج13، ص43-44).

        1. 2. تطبيق مسائل مرتبط با امام عصر

    از لحاظ فراواني، پس از تطبيق‌هاي روايات تشابه اُمَم بر اصل وصايت و مباحث مرتبط با آن، بيشترين تطبيق‌ها نسبت به امام عصر و براي رفع استبعاد از مسائلي همچون طول عمر و غيبت امام عصر، دشواري‌هاي عصر غيبت و رجعت برخي افراد در هنگام ظهور صورت گرفته است.

        1. الف) طول عمر و غيبت امام عصر

    شیخ صدوق ـ که در ميان متقدمان بيشترين تطبيق را داشته و در کتاب كمال‌الدين و تمام النعمه بيش از ديگر آثارش اين تطبيق‌ها را انعکاس داده است ـ در نوبتي پس از نقل روايت تشابه اُمَم مي‌نويسد: در گذشته برخي از انبيا و حجت‌هاي الهي، معمَّر (بسيار سال) بودند؛ چنان‌که حضرت نوح† 2500 سال عمر کرد و طبق آيه «فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسينَ عاماً» (عنكبوت: 14) در ميان قومش 950 سال درنگ کرد. بنابراین عمر طولاني و غيبت در ميان گذشتگان نیز رخ داده است. حال چگونه مي‌توان غيبت و طول عمر حضرت قائم را انکار نمود؟ (صدوق، 1395ق، ج2، ص530 و576).

    ابوبصير می‌گويد: از امام صادق† شنيدم که مي‌فرمود: غيبت‌هايي که در ميان پيامبران رخ داده است، گام‌به‌گام و مو‌به‌مو درباره قائم ما اهل‌بيت‰ روي خواهد داد (همان، ص345-346). در اين روايت، امام† اگرچه به روايت تشابه اُمَم تصريح نکرده، ولي روشن است که استدلال ايشان با عنايت به آن روايت است.

    مطابق گزارش خزاز رازى‏، نَعْثَل يهودي‌ نزد رسول خداˆ آمد. حضرت به وي مطالبي فرمودند؛ از جمله: اَسباط دوازده تن بودند. يکي از آنان لاوي بن أَرْحِيا سالياني از ديدگان بني‌اسرائيل غيبت نمود و سپس آشکار گشت و دگرگوني و تحريف را از شريعت زدود و با پادشاه آن زمان، فريطيا، درآويخت و او را از پاي درآورد. هرآنچه در بني‌اسرائيل رخ داده است، در اين امت گام‌به‌گام و مو‌به‌مو رخ خواهد داد. (يکي از آنها) دوازدهمين امام از فرزندانم است که غيبت مي‌کند و ديده نمي‌شود و بر امتم زماني فراخواهد رسيد که از اسلام جز اسمش و از قرآن جز نوشته‌هايش باقي نخواهد ماند. در اين هنگام، خداوند به او اجازه خواهد داد که قيام کند و اسلام را غالب گرداند و دين را نو مي‌گرداند (خزاز رازي، 1401ق، ص14-15).

    طبرسي پس از ذکر شماري از معمّران در امت‌هاي پيشين ـ که برخي پيامبر، برخي انسان‌ عادي و برخي کافر بودند ـ به حديث تشابه اُمَم اشاره مي‌کند و بر اين اساس، عمر طولاني امام عصر را غير قابل انکار مي‌داند (طبرسي، 1417ق، ج2، ص309). اِرْبِلي سخن طبرسي را گزارش کرده است (اربلي، بي‌تا، ج2، ص545).

    سيد بهاءالدين ـ از عالمان قرن هشتم هجري ـ دو تطبيق ارائه داده است:

    نخست. غيبت امام عصر است، آنجا که مي‌نويسد: بدان که گروهي از نيرنگ‌بازان طولاني شدن غيبت را مي‌طلبند و شيطان نيز براي گمراهان طول غيبت امام مهدي را غيرممکن مي‌نماياند و اين شگفت‌آور نيست؛ زيرا گوساله‌پرستان آن هنگام که حضرت موسي† براي مناجات با پروردگارش ده روز ـ افزون از سي روز مقرر ـ از نظرها پنهان شد، غيبت را ترجيح دادند و به گذشته بازگشتند و از پيروي هارون† سرباز زدند. به‌ناچار، در اين روزگار نيز چنين سنتي به‌وقوع مي‌پيوندد؛ زیرا پيامبرˆ فرموده‌اند: امتم مو‌به‌مو از بني‌اسرائيل پيروي خواهند کرد.

    دوم. طول عمر امام عصر است که به اعتراف بسياري از منکران، هم پيامبران فراواني پيش از اسلام عمرهاي طولاني داشته‌اند و هم روايات تشابه اُمَم صحيح است (بهاءالدين نيلى، 1360، ص66 و90).

    شيخ حر عاملي نقل کرده است که شیخ صدوق در سؤالي که رکن‌الدوله ـ سلطان آل‌بويه ـ از عمر امام مهدي کرده بود، پاسخ داد: اين امر شگفت‌انگيز نيست، حضرت نوح† در ميان قومش 950 سال درنگ کرد. پيامبرˆ نيز فرموده‌اند: هرآنچه در امت‌هاي پيشين روي داده است مانند آن در اين امت مو‌به‌مو رخ خواهد داد (حر عاملي، 1425ق، ج5، ص205).

        1. ب) سرگرداني در عصر غيبت

    از ديگر تطبيق‌ها براي روايات تشابه اُمَم، سرگرداني مردمان در عصر غيبت است. علامه مجلسي چنين تطبيقي ارائه کرده است. همان‌گونه که بني‌اسرائيل چهل سال را به‌سبب سرپيچي و ترک جهاد خارج از مصر در سرگرداني به سر بردند، اصحاب امام عصر نيز به‌علت ياري نکردن آن حضرت بر دشمنانش، در باورها و وظايفشان سرگردان هستند؛ همان‌گونه از پيامبرˆ نقل شده است: شما مو‌به‌مو از سنت‌هاي پيشينيان پيروي خواهيد کرد (مجلسي، 1403ق، ج51، ص128).

        1. ج) انتظار فرج

    از امام رضا† نقل شده که چقدر صبر و انتظار فرج نيکوست! آيا سخن بنده صالح (شعيب) را نشنيده‌اي: «ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ‏»؟ (هود: 93) [و سخن هود† را نشنيده‌اي:] «فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ»؟ (اعراف: 71). صبور باشيد؛ زيرا فرج پس از يأس خواهد آمد. پيشينيان از شما صبورتر بودند. امام باقر† فرمودند: به خدا سوگند! اين امر از سنت‌هاست که مو‌به‌مو رخ خواهد داد و آنچه بر پيشينيان شما رفته است براي شما روي خواهد داد. اگر شما يک‌سخن بوديد، سنت گذشتگان براي شما پيش نمي‌آمد (حميري، 1413ق، ص380-381).

        1. د) رجعت

    تحقق رجعت با ظهور امام مهدي و زنده شدن گروهي از شيعيان و دشمنان ائمه اطهار‰ است (سيد مرتضي، 1405ق، ج1، ص125؛ حر عاملي، 1362، ص58). از تطبيق‌هاي مهمي که امامان معصوم‰ و عالمان شيعه بر پايه روايات تشابه اُمَم صورت داده‌اند رجعت است. شیخ صدوق نقل کرده است که مأمون از امام رضا† درباره رجعت پرسيد. ايشان فرمود: حق است؛ زيرا پيامبرˆ فرموده‌اند: هرآنچه در امت‌هاي پيشين روي داده در اين امت نيز گام‌به‌گام و مو‌به‌مو رخ خواهد داد (صدوق، 1378ق، ج2، ص201). بر اين اساس از ديرزمان، يکي از ادله روايي محققان شیعه براي اثبات رجعت، روايات تشابه امت‌ها بوده است.

    شیخ صدوق در کتاب اعتقادات الإماميه پس از اشاره به آياتي همچون داستان عُزير و هزاران افرادی که مردند و زنده شدند، مي‎نويسد: در امت‌هاى پيشين رجعت رخ داده است. پيامبرˆ نيز فرموده‌اند: هرآنچه در امت‌هاى پيشين‏ رخ داده، در اين امت‏ نيز مو‌به‌مو اتفاق خواهد افتاد. بنابر اين اصل، لازم است كه رجعت نيز در اين امت‏ به‌وقوع بپيوندد (صدوق، 1414ق، ص62). شیخ حر عاملي در کتاب الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعه که ادله اثبات رجعت را گرد آورده، سخن شیخ صدوق را گزارش کرده است (حر عاملي، 1362، ص40-41).

    سوم. طبرسي در مجمع‌البيان از اين روايات براي رجعت گروهي از دوست‌داران و شيعيان امام مهدي هنگام قيام آن حضرت بهره برده و زنده شدن عُزير را نمونه‌اي براي اثبات اين مدعا عنوان کرده است (طبرسي، 1417ق، ج7، ص367). سيد‌بن طاووس در کتاب سعد السعود للنفوس منضود مي‎نويسد: طبق احاديث تشابه اُمَم، از اين امت خداوند برخي را در همين دنيا زنده خواهد کرد (سيد‌بن‌ طاووس، بي‌تا، ص64-65). علامه مجلسي سخن و استدلال سيد‌بن طاووس را آورده است (مجلسي، 1403ق، ج53، ص141). مرحوم حلي در مختصر البصائر روايت تشابه اُمَم را در کنار روايت «واللّه، ليجمعنّ اللّه لي أهلي كما جمعوا ليعقوب†» قرار داده است و نتيجه مي‌گيرد: همان‌گونه که ميان يعقوب و فرزندانش مدتي جدايي افتاد و سپس گرد او در اين دنيا جمع گرديدند، همچنين هنگام رجعت اميرمؤمنان‰ به اين دنيا يازده فرزند آن حضرت گرد ايشان جمع مي‌شوند (حلي، 1421ق، ص480-481). علامه مجلسي نيز با استفاده از روايت تشابه اُمَم استدلال کرده است: همان‌گونه که در امت‌هاي پيشين رجعت بوده است، در اين امت نيز رجعت خواهد بود (مجلسي، 1403ق، ج53، ص129).

    قابل ذکر است که داستان عزير (پيامبري که خداوند او را صد سال ميراند) در آيه 259 سوره بقره آمده است: «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِأة عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِأة عامٍ...». در روايات و تفاسير فريقين آمده است که وي پيامبري به نام عُزير يا أرميا يا خضر بود که خداوند به مدت صد سال او را ميراند ـ نه آنکه به خواب رفته باشد ـ و سپس او را زنده کرد (ر.ک: فخر رازي، 1420ق، ج7، ص26؛ طبرسي، 1417ق، ج2، ص639؛ قرطبي، 1364، ج3، ص289؛ سيوطي، 1414ق، ج1، ص331-333؛ حويزي، 1415ق، ج1، ص267-275؛ آلوسي، 1415ق، ج2، ص21؛ طباطبائي، 1417ق، ج2، ص360).

    اما قومي که هزاران تن بودند و به‌خاطر ترس از مرگ، از شهرهاي خود خارج شدند و خداوند آنان را مي‌راند و دوباره زنده کرد در آيه 243 بقره به آنان اشاره شده است: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ...» مطابق روايات فريقين و ديدگاه مفسران، اينان مُردند و دوباره زنده شدند (ر.ک: طوسي، بي‌تا، ج2، ص283؛ فخررازي، 1420ق، ج6، ص479؛ طبرسي، 1417ق، ج2، ص604؛ قرطبي، 1364، ج3، ص232؛ سيوطي، 1414ق، ج1، ص310؛ حويزي، 1415ق، ج1، ص241-242؛ آلوسي، 1415ق، ج1، ص553؛ طباطبائي، 1417ق، ج2، ص279). شيخ طوسي و طبرسي تأکيد دارند که اين آيه حجتي است براي کساني که عذاب قبر و رجعت را انکار مي‌کنند (ر.ک: طوسي، بي‌تا، ج2، ص283؛ طبرسي، 1417ق، ج2، ص604).

    دو قصه روي داده در امت‌هاي پيشين بر زنده شدن مردگان در اين دنيا دلالت دارند که همان رجعت است. بنابراين، طبق روايات تشابه اُمَم در اين امت نيز اين حادثه روي خواهد داد. بدین‌روی به‌نظر مي‌رسد يکي از مصاديق صحيح روايات تشابه اُمَم رجعت باشد و ظاهراً علت بيان اين موضوع در روايات و کلام دانشمندان شيعه، اولاً به‌سبب اهميت اين باور در شيعه است که روايات فراواني درباره رخداد آن وارد شده است، و ثانياً، به‌سبب انکار اين باور شيعي به‌وسيله اهل‌سنت است.

        1. 3. تطبيق تحريف قرآن

    طرح بحث «تحريف قرآن» در اين نوشتار و در حوزه مباحث امامت از آن روست که انگيزه اصلي قائلان به تحريف، فقدان نام ائمه اطهار‰ در قرآن است. در ميان عالمان شيعه، شاخص‌ترين کسي که از اثبات تحريف سخن گفته و اثري مستقل در اين موضوع نگاشته، محدث نوري است. وي براى پاسخ به اهل تسنن، به فكر افتاد با نقل و جمع‌آورى روايات، اثبات كند كه نام امام على† در آيات بوده و هنگام گردآورى آيات، آن را حذف کرده‌اند (استادي، 1383، ص11-12). به‌باور محدث نوري خداوند در کتاب‌هاي آسماني پيشين، اسامي و اوصاف اوصياي خاتم پيامبران و صديقه طاهرهƒ را در بيان داشته است؛ حال چگونه ممکن است در قرآن ـ که آخرين کتاب و نگاهبان کتب سابق است ـ اسامي و اوصاف آنان نيامده باشد؟ (ر.ک: نوري، بي‌تا، ص1 و111).

    بنابراين يکي از دلايلي که محدث نوري براي اثبات تحريف قرآن از آن بهره گرفته، روايات تشابه اُمَم است. وي معتقد است: براساس اين روايات، هر اتفاقي که در امت‌هاي پيشين رخ داده، در امت اسلام نيز رخ خواهد داد؛ ازجملة آنها، تحريف کتب آسماني پيشين است. پس در اين امت نيز تحريف قرآن روي داده است. ایشان پس از بيان شواهد متعددي از تحريف‌هاي رخ داده از کتب پيشينيان، روايات متعدد تشابه را از منابع فريقين براي تأييد مدعاي خود ذکر کرده است (ر.ک: نوري، بي‌تا، ص54-65).

    به اين تطبيق ميان اسلام و ديگر امت‌ها، نقدهاي متعددي وارد است؛ ازجمله:

    1. روايات تشابه اُمَم به هيچ وجه بر مشابهت در همه حوادث دلالت ندارد؛ زيرا اتفاقات فراواني در امت‌هاي پيشين رخ داده، ولي در اين امت به‌وقوع نپيوسته است؛ مانند: گوساله‌پرستى، شكافته شدن رود نيل و غرق شدن فرعون و لشكريانش، پادشاهى گسترده حضرت سليمان†، سرگردانى چهل‌ساله بنى‌اسرائيل در بيابان، مسخ شدن جمعى از بنى‌اسرائيل، ماجرای گاو بنى‌اسرائيل و مسئله خاتميت پيامبر اکرم† و انتفاى عذاب استيصال. عدم تحريف قرآن نیز ازجمله موارد مستثناست (خوئي، بي‌تا، ص220؛ مصباح، 1380، ج1، ص213).

    2. اگر مقصود از احاديث تشابه در تمام جهات باشد در آن صورت، اين احاديث مخالف با ادله قطعي هستند که بر سلامت قرآن از تحريف تأکيد دارند. بنابراین بايد تحريف قرآن را از احاديث تشابه اُمَم استثنا کرد (نجار‌زادگان، 1378، ص99؛ سعيدي روشن، 1379، ص210؛ مصباح، 1380، ج1، ص213) و آنها را بايد روايات عامي دانست که عموميت‌شان با آيات و رواياتي که بر عدم تحريف قرآن دلالت دارد، تخصيص مي‌خورد.

    3. اعجاز و جاودانگى قرآن نشانگر تفاوت صريح قرآن و ساير كتب آسمانى است (سعيدي روشن، 1379، ص210). ازاين‌رو، بر فرض مشابهت، بايد آن را نوعي مشابهت ـ و نه مشابهت تام ـ در تحريف دانست و شباهت را در اصل وقوع تحريف و نه عينيت تلقي کرد و حداکثر تحريف رخ داده در قرآن را تحريف معنوي دانست (سبحاني، 1414ق، ج3، ص170؛ کمالي دزفولي، 1354، ص85؛ مصباح، 1380، ج1، ص213) يا تحريف در حدود و احکام قرآن بيان نمود (فاضل‌ لنکراني، 1396ق، ص236) يا بى‏اعتنايى به آن در مقام فهم و عمل تفسير کرد (مصباح، 1380، ج1، ص213).

    4. با فرض دلالت اين روايات بر تحريف، از آنها به‌دست نمي‌آيد که تحريف در گذشته اتفاق افتاده است، بلکه شايد در آينده زيادي يا کاستي در آن رخ دهد (خوئي، بي‌تا، ص221؛ مصباح، 1380، ج1، ص213). به‌نظر مي‌رسد اين‌ نقد، شائبه تحريف در آينده را به‌وجود آورد؛ زيرا اين استدلال که روايات زمان تحريف را مشخص نکرده‌اند و شايد تا وقوع آن ساليان طولاني باقي مانده باشد، حداکثر رخداد تحريف تاکنون را رد مي‌کند، اما امکان وقوع آن را در آينده نفي نمي‌کند؛ بدین‌روی آيت‌الله جوادي اين نقد را به شکل دقيق‌تري تبيين کرده است: «اين روايات ناظر به حوادث آينده امت اسلامي است و تاريخ آن نيز مشخص نيست، درحالي‌كه شما مي‌گوييد: تحريف قرآن بلافاصله پس از رحلت پيامبرˆ و به‌دست خلفا انجام گرفته است. البته با عنايت به پاسخ سابق، هرگز در آينده هم تحريف قرآن رخ نمي‌دهد (جوادي عاملي، 1389، ص174).

    قابل ذکر است که پيش از محدث نوري، علامه مجلسي چنين تطبيقي از تشابه اُمَم ارائه کرده است. ایشان در بحارالانوار و مرآة العقول نوشته است: رسول خداˆ فرموده‌اند: در اين امت مو‌به‌مو اتفاقاتي رخ مي‌دهد که براي بني‌اسرائيل روي داد. براساس اين روايت، گفته مي‌شود که در آيه «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ فَلاتَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ» (سجده: 23)، مراد از جمله «فَلاتَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ» اين است که از نقصان کتاب و عمل نکردن بدان، پس از خودت شگفت‌زده مباش. ما پس از تو امتي قرار خواهيم داد که به‌واسطه کتاب هدايت مي‌شوند؛ همان‌گونه که در بني‌اسرائيل امتي به‌واسطه تورات هدايت شدند (مجلسي، 1404ق، ج8، ص126؛ همو، 1403ق، ج68، ص65-66).

    گذشته از نقدهاي سابق، جمله «فَلاتَكُنْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقائِهِ» دلالت صريح يا تلويحي، تطابقي يا التزامي بر تحريف ندارد و در هيچ‌يک از شش احتمال مطرح گرديده براي آيه، سخني از تحريف قرآن نيست (ر.ک: طباطبائي، 1417ق، ج16، ص265). خود مرحوم مجلسي که چهار وجه براي آيه ذکر کرده‌ است (1. ديدار تو با حضرت موسي† در معراج؛ 2. ديدار حضرت موسي† با کتاب؛ 3. ديدار تو با کتاب؛ 4. مواجهه تو با آزار، چنان‌که حضرت موسي† با آزار مواجه شد) (مجلسي، 1404ق، ج8، ص126؛ همو، 1403ق، ج68، ص65-66)، هيچ‌يک از وجوه چهارگانه ایشان بر تحريف دلالتي ندارد.

      1. ‏نتيجه‌گيري

    1. بررسي تفصيلي و يک‌به‌يک اَسناد روايات تشابه اُمم در جوامع حديثي شيعه ـ که جمعاً شش روايت است ـ بيانگر ضعف آنهاست. با اين وجود، به‌سبب برخورداري از کثرت طرق، به‌ويژه با ضميمه کردن روايات اهل‌سنت و همچنين اشتمال بر مضمون صحيح و عدم مخالفت با قرآن و عقل، محتواي آنها پذيرفتني است.

    2. بهره‌گيري عالمان شيعه از اين روايات غالباً با هدف انطباق رخدادهاي امت اسلام با حوادث امت‌هاي گذشته بر محور مسائل امامت و سه زيرموضوع بوده است: الف) تطبيق رخدادهاي ميان اوصياي پيامبران؛ ب) تطبيق مسائل مرتبط با امام عصر؛ ج) تطبيق تحريف قرآن. در اين بين، تطبيق رخدادهاي ميان اوصياي پيامبران در شش محور انجام شده است: 1) سرپيچي از سفارش پيامبرˆ در امر امامت؛ 2) فرقه‌گرايي به‌سبب کنارگذاردن اوصيا؛ 3) تعداد اوصيا؛ 4) استمرار وصايت در ذريه يکي از اوصيا؛ 5) ردّ الشمس؛ 6) وقوع دو نوبت فساد در زمين. تطبيق مسائل مرتبط با امام عصر هم در چهار محور صورت گرفته است: اول) طول عمر و غيبت امام عصر؛ دوم) سرگرداني در عصر غيبت؛ سوم) انتظار فرج؛ چهارم) رجعت.

    3. در ميان متقدمان شيعه، شيخ صدوق بيشترين تطبيق را براي اين روايات ارائه کرده و غالباً نيز براي تطبيق مسائل مرتبط با امام عصر با امت‌هاي پيشين از آنها بهره برده است. در ميان متأخران هم علامه مجلسي بيشترين بهره را از این روایات برده و در بیشتر مباحث نيز تطبيق‌ صورت داده است.

    4. چالش‌انگيزترين تطبيق مربوط به تحريف قرآن است که اگرچه ارائه چنين تطبيقي به‌وسيله محدث نوري مشهور است، اما ظاهراً پيش از ایشان، علامه مجلسي نیز چنين تطبيقي از تشابه اُمَم ارائه کرده و چه‌بسا محدث نوري متأثر از ایشان بوده باشد. بر اين تطبيق، نقدهاي فراواني وارد است؛ ازجمله: 1) روايات تشابه اُمَم بر مشابهت در همه حوادث دلالت ندارد؛ زيرا اتفاقات فراواني در امت‌هاي پيشين رخ داده، ولي در اين امت به‌وقوع نپيوسته است. 2) اگر مقصود از احاديث، تشابه در تمام جهات باشد، در آن‌صورت اين احاديث مخالف با آن ادله قطعي هستند که بر سلامت قرآن از تحريف تأکيد دارند. 3) اعجاز و جاودانگى قرآن نشانگر تفاوت صريح ميان قرآن و ساير كتب آسمانى است.

    5. روايات تشابه امم بر همساني همه رخدادهاي امت‌هاي ديگر با امت اسلام دلالت ندارد. نه‌تنها حوادث گوناگوني در امت‌هاي پيشين رخ داده که در اين امت روي نداده است، بلکه در اين امت نيز اتفاقاتي به‌وقوع پيوسته يا خواهد پيوست که در امت‌هاي پيشين سابقه نداشته است؛ مانند ختم نبوت و وصايت.

     

    References: 
    • آلوسي، سيد محمود، 1415ق، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم‌، بيروت، دارالکتب العلميه.
    • آقانوري، علي، 1382، «حديث افتراق امت؛ نقل‌ها و پيامدها»، هفت آسمان، ش18، ص127-152.
    • ابن‌حنبل، احمد بن محمد، بي‌تا، المسند، بيروت، دار صادر، بي‌تا.
    • ابن‌شهرآشوب مازندرانى، محمد بن على، 1369ق، متشابه القرآن و مختلفه، قم، دار بيدار.
    • ـــــ ، 1379ق، مناقب آل ابي‌طالب، قم، علامه‏.
    • ابن‌قولويه، جعفر بن محمد، 1356، كامل الزيارات‏‏، نجف، دار المرتضوية.
    • احساني‌فر لنگرودي، محمد، 1385، «همگوني امت‌ها از نگاه کتاب و سنت»، علوم حديث، ش2، ص35-54.
    • إربلي، علي بن ابي‌الفتح، بي‌تا، کشف الغمة في معرفة الأئمة، بيروت، دارالأضواء.
    • استادى‏، رضا، 1383، آشنايى با تفاسير ـ عدم تحريف قرآن و چند بحث قرآنى‏، تهران، قدس‏.
    • برقى، احمد بن محمد، 1342ق، رجال البرقي‏، تهران، دانشگاه تهران.
    • بغدادى‏، عبدالقاهر، 1408ق، الفرق بين الفرق و بيان الفرقة الناجية منهم‏، بيروت، دار الجيل‏.
    • بهاءالدين نيلى، على بن عبدالكريم، 1360‏، منتخب الأنوار المضيئة في ذكر القائم الحجّة، قم، مطبعة الخيام‏.
    • جوادي آملي، عبدالله، 1378، تسنيم، قم‏، اسراء. ‏‏
    • ـــــ ، 1389، نزاهت قرآن از تحريف، قم‏، اسراء.
    • حاكم نيشابوري، محمد بن عبدالله، بي‌تا، المستدرك علي الصحيحين، بيروت، دارالفکر.
    • حر عاملى، محمد بن حسن‏، 1362، الإيقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، تهران، نويد.
    • ـــــ ، 1425ق، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‏، بيروت، اعلمى‏.
    • حسيني صدر، سيدعلي، 1430ق، الفوائد الرجالية، قم، دليل ما.
    • حلى، حسن بن سليمان، 1421ق، مختصر البصائر، قم، مؤسسة النشر الإسلامي‏.
    • حميرى، عبدالله بن جعفر، 1413ق، قرب الإسناد، قم‏، مؤسسة آل‌البيت.
    • حويزى، عبد على بن جمعه، 1415ق، تفسير نور الثقلين، قم‏، اسماعيليان.
    • خزاز رازى، على بن محمد، 1401ق، كفاية الأثر في النصّ على الأئمة الإثني عشر، قم، بيدار‏.
    • خوئى‏، سيد ابوالقاسم، بي‌تا، البيان في تفسير القرآن‏، قم، مؤسسة احياء آثار الامام الخوئى.‏
    • سبحاني، جعفر، بي‌تا، بحوث في الملل و النحل، قم‏، مؤسسة النشر الإسلامي.
    • ـــــ ، 1414ق، المحصول في علم الاُصول، قم، مؤسسه امام صادق.
    • سعيدي روشن، محمدباقر، 1379، علوم قرآن، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى‏.
    • سيد‌بن طاووس، على بن موسى‏، بى‌تا، سعد السعود للنفوس منضود، قم، دار الذخائر.
    • سيوطي، جلال‌الدين، 1414ق، الدر المنثور في تفسير المأثور، قم، کتابخانه آية‌الله مرعشي نجفي.
    • سيد مرتضى، على بن حسين، 1405ق‏، رسائل الشريف المرتضى، قم‏، دارالقرآن الكريم‏.
    • شهرستانى، محمد بن عبدالكريم، 1364، الملل و النحل، ‏قم‏، الشريف الرضي.
    • صدوق، محمد بن علي، 1362، الخصال، تصحيح على‌اكبر غفارى، قم‏، جامعه مدرسين‏.
    • ـــــ ، 1378ق، عيون أخبار الرضا، تهران، جهان.
    • ـــــ ، 1385، علل الشرائع‏، قم‏، كتاب‌فروشى داورى‏.
    • ـــــ ، 1395ق، كمال‌الدين و تمام النعمة، تهران، اسلاميه.
    • ـــــ ، 1413ق، من لايحضره الفقيه‏، قم‏، دفتر انتشارات اسلامى.
    • ـــــ ، 1414ق، اعتقادات الإماميه‏، قم‏، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
    • طباطبائي، سيد محمدحسين، 1417ق، الميزان في تفسير القرآن، قم‏، دفتر انتشارات اسلامي.
    • طبرسى، فضل بن حسن، 1415ق‏، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات.
    • ـــــ ، 1417ق، إعلام الورى بأعلام الهدى، قم‏، مؤسسة آل‌البيت‏.
    • طبري آملي، محمد بن جرير، 1413ق، دلائل الامامة، قم‏، مؤسسة البعثة.
    • طوسي، محمد بن حسن، بي‌تا، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار احياء التراث العربى.
    • ـــــ ، 1414ق، الأمالي، قم‏، دار الثقافة.
    • عياشى، محمد بن مسعود، 1380ق، تفسير العيّاشي‏، تهران، المطبعة العلمية.
    • فاضل لنكرانى، محمد، 1396ق، مدخل التفسير، تهران، مطبعة الحيدرى.
    • فخر رازى، محمد بن عمر، 1420ق، مفاتيح الغيب‏، بيروت، دار احياء التراث العربي.
    • قرطبى، محمد بن احمد، 1364، الجامع لأحكام القرآن، تهران، ناصرخسرو.
    • قطب راوندي، سعيد بن هبةالله، 1409ق، الخرائج و الجرائح، قم‏، مؤسسة الامام المهدي.
    • قمى، على بن ابراهيم، 1404ق، تفسير القمي، قم‏، دار الكتاب، قم.
    • کمالي دزفولي، سيد علي، 1354، قانون تفسير، تهران، کتابخانه صدر.
    • كشى، محمد بن عمر، 1409ق، رجال الكشي ـ إختيار معرفة الرجال‏، مشهد،‏ مؤسسة نشر دانشگاه مشهد.
    • كلينى، محمد بن يعقوب، 1407ق، الكافي، تهران، دار الكتب الإسلامية.
    • مجلسي، محمدباقر، ـــــ ، 1403ق، بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
    • ـــــ ، 1404ق، مرآة العقول في شرح أخبار آل‌الرسول‏، تهران، دارالكتب الإسلاميه.
    • مجلسى، محمدتقى، 1406ق، روضة المتقين في شرح من لايحضره الفقيه، قم‏، مؤسسه فرهنگى اسلامى كوشانبور.
    • ـــــ ، 1414ق‏، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه‏، قم‏، مؤسسه اسماعيليان‏.
    • مصباح، محمدتقي، 1380، قرآن‏شناسى، قم‏، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى.‏
    • مفيد، محمد بن محمد، 1413ق‏، رسالة في معنى المولى‏، قم‏، المؤتمر العالمي للشيخ المفيد.
    • مكارم شيرازى، ناصر، 1374، تفسير نمونه‏، تهران، دارالكتب الإسلامية.
    • ـــــ ، 1383،‏ آيات الولاية في القرآن، قم‏، مدرسة الإمام علي بن أبي طالب.‏
    • ملطى، ابن‌عبدالرحمن، 1413ق، التنبيه و الرد على أهل الأهواء و البدع‏، قاهره‏، مكتبة مدبولي‏.
    • نجارزادگان، فتح‌الله، 1378، سلامة القرآن من التحريف‏، تهران، پيام آزادى‏.
    • نجاشى‏، احمد بن على، 1407ق، الفهرست‏، قم‏، جامعه مدرسين.
    • نقوي، حسين، 1393، «تشابه اديان توحيدي؛ تحريف كتاب مقدس و تحريف قرآن»، معرفت اديان، ش19، ص7-24.
    • نوبختى‏، حسن بن موسى، 1404ق، فرق الشيعة، بيروت، دار الأضواء.
    • نورى، حسين، بي‌تا، فصل الخطاب في تحريف کتاب رب الارباب،‏ بي‌جا، بي‌‌‌نا.
    • هلالي، سليم بن قيس، 1380، سليم بن قيس، قم‏، دليل ما.
    شیوه ارجاع به این مقاله: RIS Mendeley BibTeX APA MLA HARVARD VANCOUVER

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدجعفری، رسول، زیدی جودکی، مجید.(1400) بررسی و ارزیابی تطبیق‌های مسائل امامت بر روایات تشابه اُمَم. دو فصلنامه معرفت کلامی، 12(1)، 57-74

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    رسول محمدجعفری؛ مجید زیدی جودکی."بررسی و ارزیابی تطبیق‌های مسائل امامت بر روایات تشابه اُمَم". دو فصلنامه معرفت کلامی، 12، 1، 1400، 57-74

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدجعفری، رسول، زیدی جودکی، مجید.(1400) 'بررسی و ارزیابی تطبیق‌های مسائل امامت بر روایات تشابه اُمَم'، دو فصلنامه معرفت کلامی، 12(1), pp. 57-74

    APA | MLA | HARVARD | VANCOUVER

    محمدجعفری، رسول، زیدی جودکی، مجید. بررسی و ارزیابی تطبیق‌های مسائل امامت بر روایات تشابه اُمَم. معرفت کلامی، 12, 1400؛ 12(1): 57-74