محل تحقق کمال نهایی انسان از منظر قرآن کریم
![](/files/orcid.png)
Article data in English (انگلیسی)
مقدمه
کمال انسان نوعى افزايش كمّى يا كيفى و يا شكوفايي و بيشتر شدن بهره وجودي است (ر.ک: مصباح يزدي، بيتا، ج 2، ص 46). کمال نهايي نقطهاي است که کمالي فراتر از آن براي انسان متصور نيست و آخرين پله نردبان ترقي انسان است که همه تلاشها و اوج گرفتنها براي رسيدن به آن است (ر.ک: رجبي، ۱۳۹۵، ص 203). وجود چنين کمالي براي انسان اصل موضوعه در اين پژوهش تلقي شده است (ر.ک: مصباح يزدي، بيتا، ج 2، ص 46).
در اينکه مصداق کمال نهايي انسان چيست، بين مکاتب فکري و انديشمندان اختلافنظرهای فراواني وجود دارد؛ ولي آنچه به اجمال از آيات قرآن و تعاليم ديني فهميده ميشود، کمال نهايي انسان «قرب الهي» است (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۹۰، ص 39ـ45).
قرب الهي به چند گونه تبيين ميگردد:
الف) اتصاف به صفات الهی؛ انسان با کامل شدن، بهتدريج به کمال مطلق نزديکتر ميشود. در اين تفسير، خداوند کمال مطلق است و از هر ضعف و کاستي منزه، و انسان در آغاز، بدون کمال و سراسر ضعف و نقص است؛ اما با قرار گرفتن در مسير تکاملي، بهتدريج کمالاتي به دست ميآورد و با افزايش آن کمالات، از فاصله مرتبه وجودي خويش با کمال مطلق ميکاهد؛ مثلاً خداوند صاحب «قدرت» است و اگر کسي با تلاش، خود را واجد اين وصف نمايد، به اندازه يک صفت الهي به خدا نزديکتر شده است (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۸۴، ص 249).
ب) قرب تشريفي؛ به اين معنا که انسان در سايه بندگي و اطاعت خداوند به مقامي ميرسد که از احترام و منزلت ويژهاي در پيشگاه خداوند برخوردار ميگردد و در معرض عنايت خاص الهي قرار ميگيرد (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 19، ص 121؛ مصباح يزدي، ۱۳۸۴، ص 252).
ج) قرب الهی؛ تبيين سوم که صحيحترين و کاملترين تبيين است، ميگويد: انسان موجودي است مختار که با تلاش، حرکت استکمالي خويش را سامان ميدهد و در نهايت، به حقيقت و کمالي ميرسد که به آن کمال نهايي «قرب الهي» ميگويند. اين کمال که به ساحت روحاني وجود انسان مربوط ميشود، مرتبهاي از وجود است که در آن، همه استعدادها و قابليتهاي ذاتي، معنوي و انساني شخص با عمل اختياري و رفتار خودش به فعليت تام ميرسند (ر.ك: مصباح يزدي، 1384، ص 253ـ255).
اينکه انسان بداند آخرين مرتبه شکوفايي استعداداتش در چه ظرفي محقق ميشود، در جهتدهي رفتار و اعمال وي موثر خواهد بود. اگر کسي صرفاً دنياي فاني را موطن تحقق کمال نهايي خويش بداند او را محدود به همين دنيا کرده است و رفتارهايش متأثر از کمالات و غايات محدود دنيوي تعريف ميگردد. در مقابل، کسي که سراي ابدي پايانناپذير را ظرف اين کمال بداند، حتي اگر در دنيا آلام و سختيهايي را متحمل گردد، چون افق ديد او حياتي ابدي است، لذات زودگذر دنيوي او را از نيل به کمال نهايي ابدي باز نخواهد داشت.
آراء و نظريات انديشمندان در اين مسئله تشتت فراوني دارد. اين پژوهش به دنبال آن است که ديدگاه آيات قرآن کريم را بهمثابه منبع بيبديل وحياني در اين زمينه بررسي کند. در تبيين ديدگاه قرآن کريم از بيانات مفسران حقيقي کلام الله، اهلبيت عصمت، نيز استفاده خواهد کرد.
با جستوجويي که صورت گرفت، منبع مستقلي يافت نشد که ديدگاه قرآن کريم را در خصوص ظرف تحقق کمال نهايي بررسي کرده باشد. برخي از نگاشتهها به اختصار از اين مسئله سخن گفتهاند: نويسنده کتاب قيام قيامت (شجاعي، 1380، فصول 19ـ23) ذيل عنوان «تکامل حشري»، پاسخ به اشکالات اين تکامل و کيفيت اين تکامل را بررسي کرده است. صدرالمتألهين در الشواهد الربوبية في المناهج السلوکيه (1375، ص 112،113و۳۵۵) اشاراتي به وقوع کمال نهايي در قيامت و عالم برزخ دارد. همچنين امام خميني در کتاب چهل حديث، (1387، ص ۲۵۹)؛ تعليقات علي شرح فصوص الحکم (موسوي خميني، 1392، ص ۱۷۰ـ۱۷۱) و معاد از ديدگاه امام خميني (1382، دفتر سيام، ص ۳۷۱)؛ آيتالله مصباح يزدي در کتاب پيشنيازهاي مديريت اسلامي (1388الف، ص 84و195)؛ آيتالله جوادي آملي در کتاب نسيم انديشه (1387، دفتر دوم، ص 31) و تفسير تسنيم (1380، ج 1، ص 246؛ ج 17، ص 187)؛ و آيتالله مکارم شيرازي در کتاب پيام قرآن، (1386، ج 6، ص 276) به ظرف تحقق کمال نهايي اشاره دارند.
مفهومشناسي
«كَمَلَ (كَمُلَ) الشيءُ، يَكْمُلُ كَمَالاً» در لغت وقتی بهکار ميرود که اجزا و بخشهاي چيزي در کنار هم قرار گرفته و مقصود آن شيء محقق شده باشد (ر.ک: راغب اصفهاني، ۱۴۱۲ق، ص 726؛ فيومي، ۱۴۱۴ق، ص 541؛ مصطفوي، ۱۳۶۸، ج 10، ص 125).
در بيان فرق «کمال» و «تمام» گفتهاند: تمام در خصوص کميات بهکار ميرود و کمال درباره کيفيات (ر.ك: مصطفوي، 1368، ج 10، ص 125). شهيد مطهري در مقام فرق بين اين دو ميگويد: وقتى شىء در جهت افقى به نهايت و حد آخر خود برسد، مىگويند: تمام شد، و زمانى كه شىء در جهت عمودى بالا رود مىگويند: كمال يافت. اگر مىگويند: «عقل فلان كس كامل شده است» يعنى قبلاً هم عقل داشته، اما عقلش يك درجه بالاتر آمده است (مطهري، ۱۳۸۴، ج 23، ص 98).
بنابراين مشخص ميگردد: کمال که درباره کيفيات استعمال ميشود ذومراتب بوده و داراي شدت و ضعف است، بخلاف تمام که در کميات بهکار میرود و دائرمدار وجود و عدم است.
مراد از «کمال انسان» صفتی وجودي است که در نفس وجود ندارد و فاقد آن است، ولي پس از مدتي در او به وجود میآيد و واجد آن ميشود (ر.ک: مصباح يزدي، بيتا، ج 1، ص 51). همچنین در تعريف «کمال انسان» گفته شده است: «كمال الإنسان هو خروجه في جانبي العلم و العمل من القوة الى الفعل» (طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 17، ص 196). توضيح آنکه وقتي انسان استعداد و قوه درون خود را به فعليت برساند واجد وصف و امری وجودي ميگردد که تا قبل از آن دارا نبود. به اين وصف وجودي ـ در اصطلاح ـ «کمال» گفته ميشود.
ممکن است کمالي در انسان، خود مقدمه وجود کمالي ديگر باشد جای سؤال از آن کمال نهايي انسان که درحقيقت مطلوب و خواسته انسان است، پيش ميآيد. در اصطلاح، آن کمال آخرين را که کمال و فعليتي مافوق آن براي انسان فرض نميشود و منتها درجه فعليت براي انسان است، «کمال نهايي» انسان ميگويند (ر.ک: رجبي، ۱۳۹۵، ص 203).
همچنانکه در مفهومشناسي «کمال» نيز اشاره شد، هر مرتبه از کمال که براي انسان به وجود آيد تشکيکي بوده و خود داراي مراتب و درجاتی است؛ به اين معنا که نفس آدمي در همه ابعاد خود، اعم از بعد بينشي، گرايشي، توانشي و انفعالي هنگاميکه کمالي را واجد ميشود، قابليت تشديد و تضعيف دارد. کمال نهايي و آخرين مرحله ترقي انسان نيز همينگونه است. هنگاميکه آخرين فعليت و صفت وجودي براي نفس انسان حاصل شود، در درون همين کمال نهايي مراتب اشتدادي نيز وجود دارد و اينگونه نيست که همه انسانها از اين صفت وجودي نهايي بهطور يکسان بهره ببرند.
مشتقات ماده «کمل» در قرآن کريم پنج مرتبه تکرار شده که هيچکدام درباره کمال انساني بهکار نرفته است. اگرچه کلمه «کمال انسان» يا «کمال نهايي» در قرآن کريم نيامده است، ولي در آيات وحي کلمات و مفاهيمي وجود دارد که منطبق با مفهوم «کمال انسان» است. «فوز»، «فلاح»، «سعادت» و مفاهمي مانند «لقاء الله»، «قرب الي الله»، «رضوان و رحمت الهي» ازجمله اين کلمات و مفاهيم است (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۷۸، ج 2، ص 435؛ همو، بيتا، ج 1، ص 51و246).
نتيجه آنکه کمال امری وجودي است که براي نفس انسان حادث ميگردد. مراد از «ظرف تحقق کمال نهايي» نيز موجود شدن اين کمالات در هريک از عوالم وجود (دنيا، برزخ و قيامت) است.
ديدگاهها
قرآن کريم در آيات متعددي براي انسان سه نشئه از حيات معرفي مينمايد: حيات دنيوي، اخروي و برزخ. «قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَأَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ» (غافر: 11). اين آيه شريفه مىفهماند که کفار در روزى كه اين سخن را ميگويند، دو مرتبه مُرده و دو مرتبه هم زنده شدهاند، و اين ميفهماند که حتماً عالم برزخي وجود دارد تا انسان يک مرتبه در دنيا بميرد و در عالم برزخ زنده شود، مجدداً در عالم برزخ بميرد و در قيامت زنده شود تا دوبار مردن و زنده شدن صحيح باشد (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 1، ص 349).
احتمالات متصور در مسئله عبارتند از: 1. تکامل تنها در دنيا؛ 2. تکامل تنها در برزخ؛ 3. تکامل تنها در آخرت؛ 4. تکامل تنها در دنيا و برزخ؛ 5. تکامل تنها در دنيا و آخرت؛ 6. تکامل تنها در برزخ و آخرت؛ 7. تکامل در دنيا، برزخ و آخرت. در ميان اين فروض، ديدگاهي که قائل به وقوع تکامل تنها در برزخ و تکامل تنها در دنيا و آخرت (فروض 2و5) باشد، نيافتيم. اما انديشمندان در قبول ساير فروض اختلافنظر دارند.
عدهاي با توجه به اين نکته که تکامل معلول عمل صالح و اختياري انسان است و چنين عملي نيز تنها در سراي دنيا ممکن است، ظرف تحقق کمالات را نيز همين دنيا يا در نهايت عالم برزخ ـ که از جهاتي به عالم دنيا شباهت دارد ـ دانستهاند (جوادي آملي، ۱۳۸۰، ج 1، ص 384و247؛ همو، ۱۳۸۹الف، ج 7، ص 376؛ همو، ۱۳۸۹ب، ص 73؛ نیز ر.ك: مصباح يزدي، ۱۳۸۴، ص 239؛ همو، ۱۳۹۱، ص 182؛ همو، ۱۳۸۸الف، ص 195).
برخي از اهل تحقيق در پاسخ به اين سؤال که آيا روح بعد از جدايي از بدن و در عوالم ديگر، ميتواند تكاملي داشته باشد يا نه، ميگویند: تكامل به دو صورت متصور است كه يك معناي آن درباره روح بعد از جدايي از بدن صادق است. استكمال آن، به اين معنا که كمالاتي را كه در دنيا داشته است به شكل كاملتر ظهور كند، ممكن است. اما تكامل به اين معنا كه اثر و كمال جديدي كه قبلاً وجود نداشت به وجود آيد، تنها در حال حيات و تعلق روح به بدن ممكن است و چنين تكاملي در عالم برزخ و بعد از جدايي روح از بدن رخ نخواهد داد؛ يعني كسب كمال جديد بعد از انقطاع روح از بدن ميسر نيست (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۸۸الف، ص 84).
بعضي ديگر در پاسخ به چنين سؤالي آوردهاند: انسان پس از مرگ، كمال علمي مييابد؛ ولي تكامل عملي ندارد؛ يعني بعد از مرگ، بسياري مسائل براي وي روشن ميشود: حقيقت حيات و مرگ، وحي و نبوت، بهشت و جهنم، فرشته و جن و مانند آن براي او به صورت شهودي ـ نه حصولي ـ مشخص ميشود؛ البته هر كس در حد هستي خاصي كه دارد (ر.ک: جوادي آملي، ۱۳۸۷، ص 31).
گروهي ديگر قائلند که علاوه بر دنيا و عالم برزخ، در بهشت و جهنم نيز نيل به کمال نهايي امکانپذير است (ر.ک: شجاعي، ۱۳۸۰، ص 19ـ101)؛ نیز ر.ک: مکارم شيرازي، ۱۳۸۶، ج 6، ص 276). در تبيين اين ديدگاه ميتوان گفت: چون کمال نهايي فعليتي از نفس انسان و متناسب با نحوه وجود آن است، پس متناسب با هر نشئه از وجود انسان (دنيا، برزخ، قيامت) کمال نهايي براي انسان در آن عالم تحقق پيدا خواهد کرد. حتي ميتوان گفت: چون اين عوالم در طول يکديگرند و يکي پس از ديگري به وجود ميآيند، ظرف تحقق کمال نهايي انسان به صورت کلي در عالم قيامت است.
از آيات قرآن کريم و روايات اهلبيت استفاده ميشود: بعد از عالم دنيا، يعني در عالم برزخ و عالم آخرت نيز تکامل انساني رخ ميدهد. در ادامه، اين مسئله از ديدگاه آيات قرآن کريم و روايات بررسی شود:
تحقق کمال نهايي در دنيا
قائلان به اين ديدگاه معتقدند: کمال و بهتبع آن کمال نهايي انسان معلول عمل اختياري اوست و چون ارتکاب عمل اختياري براي انسان تنها در عالم دنيا امکانپذير است، پس کمال نهايي نفس نيز در اين دنيا محقق ميگردد و چون در ديگر عوالم فعل اختياري وجود ندارد، کمال جديد نيز محقق نميشود و اگر رشد و کمالي در آن عوالم مشاهده ميگردد، ظهور و بروز کمالات دنيوي است که به علت محدويتهاي عالم ماده ظرفيت نمود آن وجود نداشته است.
قرآن کريم ميفرمايد: «وَ لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمَّا يعْمَلُون» (انعام: 132). منظور از کلمه «کلّ» دو گروه جن و انس هستند که در سايه انجام عمل اختياري به درجاتي نائل ميشوند. اصوليان اتفاقنظر دارند استعمال مشتق در ذاتي که در آينده به مبدأ متصف ميگردد مجاز است و استعمال آن در حال قطعاً حقيقت است (ر.ک: جمعى از محققان، ۱۳۸۹، ص 231) و از سوی دیگر، اصل اوّلي نيز حمل کلام بر معناي حقيقي است و نه مجازي. بنابراین، درمييابيم که آيه شريفه به وجود درجات براي انسان در زمان حال (دنيا) اشاره دارد.
همچنين ميفرمايد: «حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى يَوْمِ يُبْعَثُون» (مؤمنون: 99ـ100). هنگاميکه شخص تبهکار خسران و گرفتاري خويش را پس از مرگ مشاهده مينمايد گويي ميداند که بساط عمل اختياري برچيده شده است و از خداوند درخواست ميکند که به دنيا برگردد تا بتواند با انجام عمل صالح اختياري کمال و رشدي کسب نمايد (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۸۴، ص 239). نظير چنين تبييني در آيه «وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناكِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا فَارْجِعْنا نَعْمَلْ صالِحاً إِنَّا مُوقِنُون» (سجده: 12) نيز جريان دارد (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۹۱، ص 182).
اميرمؤمنان علي نيز ميفرمایند: « فَإِنَّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ» (کليني، ۱۴۰۷ق، ج 8، ص 58).
تحقق کمال نهايي در برزخ
عالم برزخ عالمي است بين دنيا و قيامت کبرا که از جهاتي به دنيا شباهت دارد و برخي ويژگيهاي آن مشابه قيامت است (ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ۱۳۸۲، ج 5، ص 467). قرآن کريم در آيات متعددي به تکامل انسان در عالم برزخ اشاره کرده است؛ به اين معنا که نفس انسان پس از جدايي از بدن و ورود به عالم برزخ در قوس صعود در حرکت است و مراتب کمال نهايي را درک مينمايد.
الف. هدايت و اصلاح امور در برزخ
قرآن کريم ميفرمايد: «وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بَالَهُمْ وَ يُدْخِلُهُمُ الْجَنَّةَ عَرَّفَهَا لَهُمْ» (محمد: 4ـ6). طبق اين آيه شريفه، تکامل در عالم برزخ نيز وجود دارد؛ زيرا با کشته شدن در راه خدا، عالم برزخ براي انسان شروع میشود و عبارت «سَيَهْدِيهِمْ وَ يُصْلِحُ بَالَهُمْ» دلالت دارد بر اینکه شهدا در آنجا نيز هدايت مييابند و امورشان اصلاح ميگردد. هدايت الهي و اصلاح در عالم برزخ اثرات تکويني در نفس دارد و موجب برچيده شدن حجابهاي نفساني (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 18، ص 226) و درنتيجه کمال و رشد نفس آدمي ميگردد. برخي از ادبا و مفسران اشاره کردهاند که «بال» بهمعناي قلب و روح انسان نيز آمده است (ر.ک: آلوسي، ۱۴۱۵ق، ج 13، ص 195؛ ابنعاشور، ۱۴۲۰ق، ج 26، ص 63) که در اين صورت دلالت بر مدعا قويتر است؛ يعني عبارت «يُصْلِحُ بَالَهُمْ» بهمعناي اصلاح و تطهير قلوب و نفوس است.
رزق در برزخ
در سورة «آلعمران» سخن از روزي خوردن شهدا در عالم برزخ به ميان آمده است: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يرْزَقُونَ» (آلعمران: 170). چون ارتزاق از ويژگيهاي موجود زنده است و سبب رشد و نمو ميگردد، خداوند نيز در آيه شريفه بلافاصله پس از بيان زنده بودن شهدا، از ارتزاق آنان در عالم برزخ سخن میگوید. اگرچه حقيقت اين رزق در عالم برزخ براي ما مشخص نيست، ولي به اجمال ميدانيم که از سنخ روزي مادي نبوده و نوعي موهبت رحماني و فيض الهي است (رشيدرضا، ۱۴۱۴ق، ج 2، ص 39؛ نیز ر.ک: مکارم شيرازي، ۱۴۲۱ق، ج 6، ص 465) که براي نفس انسان حاصل ميگردد و قطعاً سبب رشد و کمال آن ميشود.
در روايات اهلبيت نيز به تکامل برزخي انسانها اشاره شده است. شیخ صدوق نقل ميکند: پيامبر اکرم در شب معراج حضرت ابراهيم را مشاهده کردند که مشغول تغذيه اطفال مؤمن هستند: «فَمَرَّ عَلَى شَيْخٍ قَاعِدٍ تَحْتَ شَجَرَةٍ وَ حَوْلَهُ أَطْفَالٌ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: مَنْ هَذَا الشَّيْخُ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ: هَذَا أَبُوكَ إِبْرَاهِيمُ. قَالَ: فَمَا هَؤُلَاءِ الْأَطْفَالُ حَوْلَهُ قَالَ: هَؤُلَاءِ أَطْفَالُ الْمُؤْمِنِينَ حَوْلَهُ يَغْذُوهُم» (صدوق، ۱۳۷۶، ص 451).
در روايتي ديگر از امام صادق نقل شده که حضرت زهرا تربيت و پرورش اطفال شيعيان را در عالم برزخ بر عهده دارند: «إِنَّ أَطْفَالَ شِيعَتِنَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ تُرَبِّيهِمْ فَاطِمَةُ» (قمي، ۱۳۶۳، ج 2، ص 332).
مطابق اين دسته از روايات، افرادي که در دنيا کمالات مطلوب را کسب نکردهاند، در عالم برزخ تحت تربيت انسانهاي کامل قرار ميگيرند تا به نحوي تکامل معنوي و روحي پيدا کرده، آماده نشئه بالاتر گردند. منظور از «تغذيه در عالم برزخ» قطعاً تغذيه مادي و غذاهاي دنيوي نيست، بلکه به قرينه عبارت «تُرَبِّيهِمْ» مراد پرورش معنوي و تکامل نفساني است.
در مقام تبيين اين تکامل ميتوان گفت: روح مجرد و نفس ناطقه انسان از مبدأ الهي خويش در قوس نزول مراتب و منازل گوناگونی را طي کرده تا به ماده و بدن مادي رسيده است و در مسير رجوع هم بايد منازل بسياري را طي کند که از اين مسير صعودي ميتوان به «تکامل» تعبير نمود. واقعه مرگ و انتقال به برزخ ـ بهخوديخود ـ يکي از منازل در قوس صعود بوده و نهايتِ تکامل انساني نيست، بلکه نفس هنوز منازل بسياري را تا رسيدن به تجرد تام پيشرو دارد؛ يعني نسبت به حالت اصلي خود (تجرد محض) هنوز در حجابهاي متعددی قرار دارد.
امام خميني در تعليقات بر شرح فصوص الحکم به مسئله «تکامل برزخي» اشاره کرده و ترقي در عوالم برزخي و اخروي را از باب القايی غرایب و حجب و کدورات و هيأتهاي ظلماني دانسته که اين ترقي از جنس حرکت در دنيا و دار استعداد و ماده نیست (ر.ک: موسوي خميني، ۱۳۹۲، ص 170ـ71). ازهمينروست که برزخ و نياز به تکامل برزخي براي تمام نفوس يکسان نیست و چهبسا افراد کاملي که حجابهاي ظلماني و نوراني را در همين حيات دنيوي کنار زدهاند، توقف کمتري در برزخ خواهند داشت.
تحقق کمال نهايي در آخرت
با تحقق مرگ برزخى (نفخ صور اول) ارواح و نفوس انسانها از نظام برزخ به نظام کاملتر و بالاتر و اولين عالم از عوالم حشر وارد مىگردند. اين رهايي از نظام برزخي خود حرکت در قوس صعود به سوى حضرت حق و يک تحول تکاملى بزرگ براى روح است.
يكم.خروج از جهنم دال بر حرکت تکاملي
در عالم قيامت روح انسان ساکن يکي از دو سراي بهشت يا جهنم خواهد شد. ازاينرو، اثبات نيل به کمال نهايي در هريک از اين دو جايگاه مدعا را ثابت ميکند؛ زيرا موطن بهشت و جهنم عالم قيامت است. جاودانگي و عدم خروج از بهشت از مسلمات آيات و روايات است و اگرچه مسئله خروج از جهنم به وضوح آن نميرسد، ولي ميتوان اين مطلب را از آيات و روايات استفاده کرد (ر.ک: طباطبائي،۱۳۹۰ق، ج 11، ص 35). اين مطلب گوياي آن است که تکامل در قوس صعود در عالم آخرت نيز جريان دارد و همه به سمت کمال نهايي در حرکتاند.
قرآن کريم ميفرمايد: «وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمينَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً لايَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» (مريم: 86ـ87). براساس اين آيات، برخي از کساني که خداوند ايشان را «مجرم» ناميده با خداوند عهدي دارند که سرانجام همين عهد ايشان را مشمول شفاعت شفيعان خواهد کرد و از ميان مجرمان خارج خواهد ساخت (ر.ک: طبرسي، ۱۳۷۲، ج 6، ص 820).
همچنين فرمود: «فَاما الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ» (هود: 106ـ107). امام صادق در تفسير آيه فرمودند: «هَذِهِ فِي الَّذِينَ يَخْرُجُونَ مِنَ النَّارِ» (عياشي، ۱۳۸۰، ج 2، ص 160). امام رضا نيز فرمودند: «مُذْنِبُو أَهْلِ التَّوْحِيدِ يَدْخُلُونَ النَّارَ وَ يَخْرُجُونَ مِنْهَا» (مجلسي، ۱۴۰۳ق، ج 8، ص 40).
اين خروج از جهنم نتيجه تزکيه و تصفيه نفس و ايجاد کمال روحاني نفس است که در جهنم براي انسان آلوده حاصل شده است. در روايت آمده است که روز قيامت پيامبر اکرم و اميرالمؤمنين به بعضي از افرادي که جان خويش را به کثافت گناه آلوده کرده و نفس خويش را ناپاک ساختهاند، ميفرمايند: جان و روح شما آلوده و ناپاک است و شما صلاحيت همراهي با اوليای خدا و مرافقت با فرشتگان الهي را نداريد، مگر اينکه طهارت نفس حاصل کرده، خود را تصفيه نماييد. سپس آنان را به طبقه بالاي دوزخ میبرند تا آنجا پليديها و پلشتيهاي آنان زائل گردد و پس از تزکيه و تطهير، از جهنم خارج شده، وارد بهشت ميگردند (ر.ک: مجلسي، ۱۴۰۳ق، ج 8، ص 352ـ353). بنابراين مجرمانی که از جهنم خارج ميشوند قطعاً واجد اوصاف جديد شدهاند که صلاحيت لازم را براي ورود به بهشت بهدست آوردهاند. اين گروه ممکن است در درجات پايين بهشت ساکن باشند و کمال نهايي آنان در همين حد متوقف گردد، و نيز ممکن است در درجات عالي بهشت نيز سير صعودی داشته و کمال نهايي آنان مراتب بالاتري از بهشت باشد.
دوم. تکليم، نظر، و تزکيه الهي در بهشت
خداوند در سورة «آلعمران» ميفرمايد: «إِنَّ اَلَّذِينَ يشْتَرُونَ بِعَهْدِ اَللَّهِ وَ أَيمانِهِمْ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِي اَلْآخِرَةِ وَ لايکَلِّمُهُمُ اَللَّهُ وَ لاينْظُرُ إِلَيهِمْ يوْمَ اَلْقِيامَةِ وَ لايزَکِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» (آلعمران: 77). آيه شريفه ميفرمايد: در روز قيامت خداوند با کساني که عهد خداوند را به بهاي اندک فروختند صحبت نميکند، به آنها نمینگرد و آنان را تزکيه نمينماید. تزکيه در لغت، بهمعناي رشد دادن و به کمال صالح رساندن آمده است (ر.ک: اندلسي،۱۴۲۰ق، ج 5، ص 499؛ زمخشري، ۱۴۰۷ق، ج 4، ص 760؛ طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 20، ص 298).
مفهوم مخالف آيه شريفه اين است: انسانهايى که در مسير عبوديت بوده و به پيمان الهي پايبند باشند در قيامت خداوند به آنان نظر کرده، با آنان سخن ميگويد؛ زيرا در آيه قبلي آمده است: «بَلَى مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقَى فَإِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» (آلعمران: 76). گويي اين دو آيه ميفرمايد: افراد مذکور در اين دو آيه در تقابل با يکديگرند، پس متقين با عنايت الهي در آخرت مخاطب کلام الهياند و خدواند به آنان نظر میکند و آنان را تزکيه مينمايد؛ ولي ناقضان عهد الهي از اين موهبت بيبهرهاند. بيشک مراد از نظر الهي و سخن گفتن خداوند نوعي افاضه رحمت و محبت به بندگان است (ر.ک: ابنکثير، ۱۴۱۹ق، ج 2، ص 53؛ سمرقندي، ۱۴۱۶ق، ج 1، ص 225؛ صادقي تهراني، ۱۴۰۳ق، ج 10، ص 150؛ طوسي، بيتا، ج 10، ص 198) که صرف اعتبار و بدون تأثير تکويني نخواهد بود و ظاهراً اين نظر رحمت و تکليم الهي موجب فزوني اوصاف وجودي در نفس انساني و نورانيت و رفع حجب خواهد شد.
علاوه بر تکليم و نظر الهي، در ادامه آيه اشاره ميکند: چنين افرادي مشمول تزکيه حضرت حق بوده و خداوند آنها را از ناپاکىها پاک ساخته و آنها را از آنچه که روى چهره اصلى ايشان قرار گرفته و از بسيارى از حقايق محجوبشان کرده است تزکيه و تطهير مىکند و به سمت کمالات عالي رشد خواهد داد. «تزکيه» در قيامت به مقتضاى احکام خاص آن نشئه، بهمعناي پالايش روح از حجابها، تيرگيها، تعلقات، پلشتيها و هر چیزی است که بر روح در تنزلش از موطن اصلى عارض گشته، و درحقيقت يک حرکت تکاملى است (ر.ک: شجاعي، ۱۳۸۰، ص 19ـ101).
نظير چنين استدلالي را ميتوان در آية «إِنَّ اَلَّذِينَ يکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اَللَّهُ مِنَ اَلْکِتابِ وَ يشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِکَ ما يأْکُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ اَلنَّارَ وَ لايکَلِّمُهُمُ اَللَّهُ يوْمَ اَلْقِيامَةِ وَ لايزَکِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» (بقره: 174) انجام داد.
سوم. هدايت و رحمت در بهشت
در سورة «حج» خداوند سخن از هدايت اهل بهشت به سمت گفتار پاکيزه و راه حميد به ميان آورده است: «إِنَّ اَللَّهَ يدْخِلُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهارُ يحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ وَ هُدُوا إِلَى اَلطَّيبِ مِنَ اَلْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ اَلْحَمِيد» (حج: 23ـ24).
اهل بهشت پس از ورود به خلد برين به سخن پاکيزه و صراط حميد هدايت مىشوند. پس مشخص ميگردد که در آنجا مسير و صراط ويژهاي وجود دارد که هر روندهاي در اين مسير طي طريق مينمايد. در روايات اهلبيت آمده است که مراد از «قول طيب» کلمه شريفة «لا اله الا الله»، «الله اکبر» (ر.ک: طبرسي، 1372، ج 7، ص 125) و مقام توحيد (ر.ک: حويزي، ۱۴۱۵ق، ج 3، ص 480)، و مراد از «صراط حميد» ولايت اهلبيت است. اشاره به اسم «حميد» از ميان اسامي الهي، مشعر به حمد و ستايشي است که سالکان اين صراط دارند و گويي هرچه اسما و صفات الهي حق بيشتر تجلي کند، بهشتيان تهليل و تکبير را بيشتر بر زبان جاري ميسازند. تجلي اوصاف و اسماء الهي در نفوس قطعاً سبب سعه وجودی نفس و رشد و تکامل در نفس ميگردد (ر.ک: موسوي خميني، بيتا، ص 98ـ99)؛ به اين معنا که هرچه نفس انسان بيشتر تحتالشعاع تجليات الهي قرار گيرد، بيشتر رشد و تکامل يافته، به سمت کمال مطلق سير و سلوک خواهد داشت.
در آيه ديگر آمده است: «وَ اما الَّذِينَ ابْيَضَّتْ وُجُوهُهُمْ فَفِي رَحْمَةِ اللَّهِ هُمْ فِيها خالِدُونَ» (آلعمران: 107) و نيز فرمود: «فَاما الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ اعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ في رَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ وَ يَهْديهِمْ إِلَيْهِ صِراطاً مُسْتَقيماً» (نساء: 175). رحمت و تفضلي که از جانب خدواند پس از ورود به بهشت به اهل آنجا عنايت ميشود مساوق با افاضات وجودي و کمال و رشد است؛ همچنانکه رضايت و رضوان الهي لاجرم مابازای خارجي بايد داشته باشد و سبب رشد و کمال مؤمنان باشد. ازاينرو، خداوند در دو آيه قرآن کريم، رضوان الهي را «فوز» و «فلاح» معرفي مينمايد: «قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (مائده: 119)؛ «وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (مجادله: 22).
همچنين از نعمتهايى که خداوند براي اصحاب يمين در بهشت تعبيه کرده سايه دائم و پيوسته است: «وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً لَهُمْ فيها أَزْواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَليلاً» (نساء: 57). اين سايه دائمي و زائلناشدني است: «وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ» (واقعه: 30)؛ «أُكُلُها دائِم وَ ظِلُّها» (رعد: 35).
چون بساط اين خورشيد و آسمانها هنگام قيامت برچيده ميشود (ر.ک: انسان: 13؛ انبياء: 104؛ تکوير: 1). بهنظر ميرسد مراد از اين سايه گسترده و دائمي افاضه خيرات و برکات و نزول رحمت الهي است که اهل جنان در سايه اين رحمت واسعه مراتب کمال و سعادت را بهدست ميآورند (ر.ک: راغب اصفهاني، ۱۴۱۲ق، ص 536؛ سلمي، ۱۳۶۹، ص 57؛ صدرالمتألهين، ۱۳۶۱، ج 7، ص 49؛ فخررازي، ۱۴۲۰ق، ج 28، ص 47؛ فضلالله، ۱۴۱۹ق، ج 7، ص 331؛ مجلسي، ۱۴۰۳ق، ج 71، ص 299).
در حديثى پيامبر اكرم فرمودند: «وَالذَّي انْزَلَ الكِتابَ عَلى مُحَمَّدٍ، انَّ اهْلَ الجَنَّةِ لَيَزْدادونَ جَمالًا وَحَسَناً كَما يَزْدادُونَ في الدُّنْيا قَباحَةً وَهَرَماً» (فتال نيشابوري، ۱۳۷۵، ج 2، ص 505). همچنين ايشان فرمودهاند: «يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَمَرْتُكُمْ فَضَيَّعْتُمْ مَا عَهِدْتُ إِلَيْكُمْ فِيهِ، وَ رَفَعْتُمْ أَنْسَابَكُمْ، فَالْيَوْمَ أَرْفَعُ نَسَبِي وَ أَضَعُ أَنْسَابَكُمْ أَيْنَ الْمُتَّقُونَ؟ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» (طبرسي، ۱۳۷۲، ج 9، ص 207).
چهارم. اتمام نور و مغفرت در بهشت
قرآن کريم ميفرمايد: «ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لايُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (تحريم: 8).
طبق آيه شريفه، بهشتيان در بهشت از خداوند درخواست ميکنند که خدايا، نور ما را کامل کن و ما را مورد مغفرت خويش قرار بده. از آيه شريفه بهدست ميآيد که بعضي از مؤمنان در بهشت نور خود را ناقص میبیند و از خداوند درخواست اتمام و اکمال نور میکنند (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 19، ص 336؛ قرائتي، ۱۳۸۸، ج 10، ص 135). نوري که در نفس مؤمنان ايجاد ميشود و در بهشت کامل ميگردد حجابها و ظلمات را از بين ميبرد و انسان را در مسير سير الي الله ترقي ميدهد. در ادامه نيز بلافاصله از خداوند طلب مغفرت و رفع اثرات و موانع کمال را مينمايند. اهل ادب اصل ماده «غفر» را بهمعناي محو اثر و موانع دانستهاند که وقتي در خصوص گناهان بهکار ميرود بهمعناي رفع موانع و ظلمات سيئات است تا انسان بتواند آثار حسنات را دريافت کند و صلاحيت اخذ فيض و لطف را دارا شود (ر.ک: مصطفوي، ۱۳۶۸، ج 7، ص 293ـ294).
شاهد اين مطلب فرمايش حضرت ابراهيم است که فرمود: «اَلَّذِي خَلَقَنِي فَهُوَ يهْدِينِ وَ اَلَّذِي هُوَ يطْعِمُنِي وَ يسْقِينِ وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ يشْفِينِ وَ اَلَّذِي يمِيتُنِي ثُمَّ يحْيينِ وَ اَلَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يوْمَ اَلدِّينِ» (شعراء: 78ـ82). در اين آيه مراد از «مغفرت حضرت ابراهيم» قطعاً تطهير از معصيت و گناه نيست؛ زیرا انبيا معصوماند و مبرای از گناهان، بلکه ظاهراً مقصود آن است که خداوند متعال آنچه را در حضرت ابراهيم مانع لقای بهتر و درک مراتب کاملتر است، با غفرانش از ميان برده، مقدمات نيل به کمال مطلق را براي حضرتش فراهم میسازد. حجب و ظلماتي را خداوند از بين خواهد برد که در اثر اقتضائات عالم دنيا، ازجمله انجام مباحاتي مانند خواب و خوراک و اشتغالات لازمه دنيوي براي حضرت ابراهيم به وجود آمده است (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 15، ص 285).
پنجم. سلام خداوند و تحيت فرشتگان به اهل بهشت
در آياتي از قرآن کريم به سلام و تحيت خداوند و ملائکه به مؤمنان در بهشت برين اشاره شده است. خداوند در توصيف نعمتهاي بهشتيان ميفرمايد: «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيم» (يس: 58). همچنين در توصيف حضرت يحيي ميفرمايد: «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (مريم: 15).
سلام خداوند بر اهل بهشت با سلامي که انسان به يکديگر ميدهند متفاوت است و فراتر از اعتبار و ادب اجتماعي، اثر تکويني و مابازاي خارجي دارد. مرحوم طبرسي از زجاج نقل ميکند که «سلام»، اسم جامعى است كه شامل هر خيرى مىشود (ر.ک: طبرسي، ۱۳۷۲، ج 6، ص 805). راغب اصفهاني و برخي ديگر نيز اثر سلام بشري را تنها در گفتار میدانند، ولي سلام پروردگار را از سنخ فعل الهي و بهمعناي اعطا و افاضه رحمت ميدانند که در روح و جان آدمي نفوذ کرده، او را رشد ميدهد (ر.ک: راغب اصفهاني، ۱۴۱۲ق، ص 422؛ مکارم شيرازي و همكاران، ۱۳۷۱، ج 18، ص 421؛ ملکي ميانجي، ۱۴۰۰ق، ص 241).
سلام و تحيت الهي بر نفوس نوراني اهل بهشت تأثير میگذارد و موجب افاضه فيض و رحمت بر آن ارواح مطهر ميگردد. شاهد اين مدعا استعمال وصف «رحيم» در آيه مذکور براي توصيف پروردگار است؛ همچنانکه سلام و صلوات الهي بر رسول اكرم نيز سبب اثرات تکويني در نفس و جان آن حضرت و ترفيع کمالات دستنيافتني ايشان در عالم قيامت ميگردد.
از امام کاظم درباره معناي صلوات خداوند و ملائکه بر پيامبر سؤال شد، حضرت فرمودند: «صَلَاةُ اللَّهِ رَحْمَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ صَلَاةُ مَلَائِكَتِهِ تَزْكِيَةٌ مِنْهُمْ لَه» (صدوق، ۱۴۰۶ق، ص 156)؛ تحيت خداوند رحمت خداوند است و تحيت ملائکه حمد و تنزيه آن حضرت است.
اميرمؤمنان علي در خطبه نمازجمعه به اين اثر صلوات الهي اشاره کرده، ميفرمايد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ وَ رَسُولِكَ وَ نَبِيِّكَ صَلَاةً نَامِيَةً زَاكِيَةً تَرْفَعُ بِهَا دَرَجَتَهُ وَ تُبَيِّنُ بِهَا فَضْلَه» (صدوق، ۱۴۱۳ق، ج 1، ص 432).
امام سجاد در دعاي ختم قرآن نيز به ترفيع درجه پيامبر اکرم در درجات کمال بهشتي اشاره کرده، ميفرمايد: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ شَرِّفْ بُنْيَانَهُ، وَ عَظِّمْ بُرْهَانَهُ، وَ ثَقِّلْ مِيزَانَهُ، وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ، وَ قَرِّبْ وَسِيلَتَهُ، وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ، وَ أَتِمَّ نُورَهُ، وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ» (صحيفه سجاديه، ۱۳۷۶، ص 182).
درباره تحيات و درود ملائکه به بهشتيان نيز همين استدلال جاری است. در سورة «زمر» ميخوانيم: «وَ سيقَ الَّذينَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاوُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدينَ» (زمر: 73ـ74). در سورة «رعد» اين سلام و تحيت را با فعل مضارع ذکر کرده که دلالت بر دوام و استمرار آن دارد: «الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» (رعد: 23ـ24).
ظاهراً سلام و تحيات ملائکه نيز فراتر از صرف عرض ادب و رعايت ادب و احترام است، بلکه با توجه به نظام آخرت و فراغت از اعتبارات دنيوي، بهمعناي طلب خير و رحمت و افاضه براي بهشتيان است؛ همچنانکه بعضي از مفسران فرمودهاند که مراد از سلام ملائکه، افاضه رحمت و خير است (ر.ک: ثقفي تهراني، ۱۳۹۸، ج 3، ص 484؛ مغنيه، ۱۴۲۵ق، ص 714). مؤيد اين برداشت آية 25 سورة «ذاريات» است که ميفرمايد: وقتي ملائکه بر حضرت ابراهيم براي عذاب قوم او فرود آمدند، گفتند: «إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْكَرُونَ». گويي ملائکه به حضرت ابراهيم فهماندهاند تو و تابعان تو از اين عذاب در امن و سلامت هستيد (ر.ک: امين، بيتا، ج 12، ص 316). در آية 56 سورة «احزاب» نيز صلوات و تحيت ملائکه به دنبال صلوات خداوند آمده است که نشان از همانندي اثر صلوات خداوند و ملائکه دارد: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ياأَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً».
ششم. تحميد و تسبيح اهل بهشت
از برخي آيات قرآن چنین استفاده میشود که بهشتيان در سراي نعمت و رحمت، مشغول تسبيح و تقديس و تحميد الهياند و از ذکر حق غافل نيستند. قرآن کريم ميفرمايد: «دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ وَآخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (يونس: 10). همچنين ميفرمايد: «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي صَدَقَنا وَ عْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ فَنِعْمَ أَجْرُ الْعامِلينَ» (زمر: 74).
بهشت خداوند داراي درجات و مراتب لايتناهي است که طبق روايات، مؤمنان با قرائت قرآن اين مراتب و درجات را درک و به مراتب بالاتر صعود ميکنند. امام کاظم فرمودند: «يَا حَفْصُ، مَنْ مَاتَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَمْ يُحْسِنِ الْقُرْآنَ عُلِّمَ فِي قَبْرِهِ لِيَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِهِ، فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ، يُقَالُ لَهُ: اقْرَأْ وَ ارْقَ، فَيَقْرَأُ ثُمَّ يَرْقَى» (کليني، ۱۴۰۷ق، ج 2، ص 606).
صرفنظر از اينکه روايت مذکور خود نيز دلالت بر تحقق رشد و کمال نهايي در عالم برزخ و قيامت دارد، گوياي اين مطلب است که مؤمن در بهشت درجات را يک به يک طي میکند و به سمت خداوند سير صعودي دارد. ازيکسو، ممکن است ذکر تسبيح و تحميد اهل بهشت به سبب همين سير و اعتلاي درجات باشد. گويي هرچه براي مؤمن حجابها و موانع بيشتر کنار رود و در سير الي الله پيش رود و تجليات حضرت حق را بيشتر شهود کند، خداوند رحمان را منزهتر مییابد و زبان به تنزيه و تسبيح ميگشايد (ر.ک: مکارم شيرازي، 1371، ج 18، ص 8؛ طبرسي، 1372، ج 8، ص590). در اين حرکت تکاملي، پس از درک هر مرتبهاي نيز حمد و ستايش خداوندي لازم است که چنين کمالاتي را نصيب بنده نموده است. پس مشغول حمد الهي ميشود.
ازسوي ديگر همين اذکار براي اهل بهشت ميتواند سبب رشد و تکامل در خلد برين باشد؛ زيرا طبق روايات ذکر خداوند قوت و غذاي روح است: «مُدَاوَمَةُ الذِّكْرِ قُوتُ الْأَرْوَاحِ» (تميمي آمدي، ۱۳۶۶، ص 189). روح و نفس مؤمن با اين غذاي معنوي حيات و رشد مييابد: «بِذِكْرِ اللَّهِ تَحْيَا الْقُلُوبُ وَ بِنِسْيَانِهِ مَوْتُهَا» (ورامبن ابيفراس، ۱۴۱۰ق، ج 2، ص 120) و در نتيجه قلب و روح انسان زنگارها و حجابها را کنار میزند و نورانيتي در خود به وجود میآورد و منجر به ترقي به درجات عالي ميگردد: «ثَمَرَةُ الذِّكْرِاسْتِنَارَةُ الْقُلُوب» (تميمي آمدي، ۱۳۶۶، ص 189).
اميرمؤمنان علي نيز در روايتي نغز به تأثير ذکر الهي بر جلا و صفای قلوب و درنتيجه رشد و کمال آن اشاره کرده، ميفرمايد: «إِنَّ اللَّهَ ـ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى ـ جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَتُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَة» (نهجالبلاغه، ۱۴۱۴ق، ص 342).
لازم به ذکر است که اثرات ذکر بر روح انسان به عالم دنيا اختصاص ندارد و اثرات مذکور مطابق روايات، هم در دنيا و هم در آخرت قابل تصور است.
هفتم. رزق در بهشت
يکي از نعمتهايي که مکرر درباره اهل بهشت در آيات قرآن کريم مطرح شده، نعمت خوردنيها و آشاميدنيهاست؛ مانند: «وَ أَمْدَدْناهُمْ بِفاكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ» (طور: 22)؛ «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (طور: 19؛ مرسلات: 43). به فرموده قرآن کريم حيات حقيقي در سراي آخرت است: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان» (عنکبوت: 64). در بخش رزق برزخي گذشت که ارتزاق از ويژگيهاي موجود زنده است و روح انسان براي رشد و درک کمالات برتر نياز به اين تغذيه دارد. حرکت و تکامل نيز از لوازم موجود زنده است. بهنظر ميرسد چون حيات انسان در بهشت نيز حياتي خاص و منحصربهفرد است، خوردن و آشاميدن در آنجا نيز لازمه اين حيات خاص بوده و براي درک درجات ضروري است.
در آية ۶۲ سورة «مريم» درباره بهشتيان ميخوانيم: «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَعَشِيًّا». رزق و روزي در هنگام صبح و شام کنايه از دائمي و لاينقطع بودن آن است (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 14، ص 79). اين معنا از آيات ذیل بهخوبي فهميده ميشود: «لا مَقْطُوعَةٍ وَلا مَمْنُوعَةٍ» (واقعه: 33)؛ «اُکُلُها دائم» (رعد: 35). بهنظر ميرسد چون کمال انسان به سير و صعود الي الله بوده و راه نيز لايتناهي و بيپايان است و نياز به توان و تغذيه دارد، پس رزق نيز لاينقطع و دائمي است. گويي انسان با بهرهبرداري از اين روزي و منبع توان معنوي، قدرت و توان بر سير و ترقي به سمت کمالات را پيدا ميکند.
در روايتي ذيل آيه «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيها بُكْرَةً وَ عَشِيًّا» نقل شده است: «وَ تَأْتِيهمْ طُرَفُ الهَدايا مِنَ اللَّه تعالى لِمَواقِيتِ الصّلاةِ التى كانُوا يُصَلُّونَ فيها في الدُّنْيا» (سيوطي، ۱۴۰۴ق، ج 4، ص 278). با توجه به روايت نبوي اينگونه بهنظر ميرسد که همانگونه که نماز در دنيا وسيله عروج و صعود مؤمن (ر.ک: صدرالمتألهين، ۱۳۶۱، ج 7، ص 243) و موجب تقرب هر انسان متقي (ر.ک: کليني، ۱۴۰۷ق، ج 3، ص 265) بود، رزق و روزي هنگام اوقات نماز هم مقدمات عروج و کمال در بهشت را براي انسان فراهم مينمايد.
درباره نوشيدنيهاي بهشت و اشراب از انهار نيز همين استدلال جاري است: «إِنَّ الْأَبْرارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كانَ مِزاجُها كافُوراً عَيْناً يَشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً» (انسان: 5ـ6). «وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ» (محمد: 15). در برخى از روايات آمده است: اين نهرها از عرش الهى سرچشمه میگیرد و پايين ميآيد (ر.ک: کليني، ۱۴۰۷ق، ج 8، ص 230؛ نیز ر.ک: ميبدي، ۱۳۷۱، ج 10، ص 419). بهنظر ميآيد نوشيدن از چنين چشمهها و نهرهايي مقدمه رشد و صعود به سوي درجات عالي بهشت است.
شاهد قوي بر ادعاهاي مطرحشده آيات سورة «نبأ» است که ميفرمايد: «إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفازاً حَدائِقَ وَ أَعْناباً وَ كَواعِبَ أَتْراباً وَ كَأْساً دِهاقاً» (نبأ: 31ـ34). گذشت که اگرچه کلمه «کمال» و «کمال نهايي» در قرآن کريم استعمال نشده، ولي کلماتي مانند «فوز» بر همان معنا دلالت دارد. در اين آيات خداوند پاداش اهل تقوا را در بهشت، فوز و کمال معرفي مينمايد. بلافاصله اين فوز و کمال را تشريح و مصاديق آن را بيان ميکند. اهل ادب در ترکيب اين آيات گفتهاند: «حدائق»، «اعناب»، «کواعب» و «کاس» بدل از «مفاز» است (ر.ک: ابنعاشور، ۱۴۲۰ق، ج 30، ص 39؛ اندلسي، ۱۴۲۰ق، ج 10، ص 389؛ بيضاوي، ۱۴۱۸ق، ج 5، ص 281؛ سمين، ۱۴۱۴ق، ج 6، ص 467؛ صافي، ۱۴۱۸ق، ج 30، ص 221؛ طبرسي، ۱۳۷۲، ج 10، ص 645؛ عکبري، ۱۴۱۹ق، ص385). يعني فوز و سعادتي که متقين به آن خواهند رسيد همين خوردنيها و آشاميدنيهاست؛ خوردنيها و آشاميدنيهايي که انسان را براي رشد و ترقي در درجات بهشت مهيا ساخته، دایم بر کمالات او ميافزايد.
هشتم. ازاله کينه از دلهاي بهشتيان
در دو آيه از آيات قرآن کريم آمده است که خداوند کينه و عداوت را از قلوب اهل بهشت جدا ميکند: «وَنَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدانَا اللَّه...» (اعراف: 43). «وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى سُرُرٍ مُتَقابِلِين» (حجر: 47). با توجه به سياق آيات شريفه که هر دو پس از بيان دخول و خلود مؤمنان به بهشت است؛ مشخص ميگردد که اين آيات در خصوص ساکنان بهشت است. رذائلي همچون کينه و عداوت از بيماريهاي قلبي و روحي است که سبب تيرگي و ظلماني شدن روح انسان ميگردد. هرقدر نفس انسان در اين ظلمات و پليديها بيشتر غوطهور باشد، درک مراتب کمال براي وي مشکلتر خواهد بود. بههمينسبب، خداوند اين رذايل را از قلوب اهل بهشت که به صورت ملکات نفساني به عالم قيامت منتقل شده جدا میکند تا غَلّ و غشّ از باطن نفس و فطرت پاک شود و ارواح آنان را تطهير نمايد. اين طهارت نفس سبب عروج و صعود روح و درک مراتب کمال نهايي خواهد شد. کيفيت اين نَزْع و تطهير در اشخاص گوناگون به حسب اختلاف کمال و نقص ملکات متفاوت خواهد بود (ر.ک: موسوي خميني، ۱۳۷۹، ص 159ـ60). شايد به سبب اين تطهير و ترقي است که در ادامه اهل بهشت حمد و ثناي الهي را بر زبان جاري ميکنند.
نهم. رجوع الي الله و ملاقات با خداوند در بهشت
انسان موجودي ايستا و ساکن نيست، بلکه دائم در حال حرکت و تکامل است. مطابق آيات شريفه وحي، اين حرکت استکمالي به سمت خداوند متعال است که ذات ازلي و ابدي دارد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره: 156). ازاينرو، اين حرکت را انتها و تمامي نيست و پيوسته انسان سير ميکند تا به مقام لقای الهي برسد و مظهر اوصاف و اسماء الهي گردد: «إِلَى اللَّهِ الْمَصير» (آلعمران: 28؛ نور: 42؛ فاطر: 18). آيه شریف ميفرمايد: صيرورت و شدنِ انسان به سمت خداوند متعال است. سير به سمت کمال مطلق و بينهايت نشان ميدهد که کمال بعد از کمال و رشد بعد از رشد بايد حاصل شود: «إِلى رَبِّكَ يَوْمَئِذٍ الْمُسْتَقَرُّ» (قيامت: 12).
اين سير الي الله و شهود باطنى حضرت حق اوج تكامل انسانهاست (ر.ک: مصباح يزدي، ۱۳۸۸ب، ص 138؛ نيز ر.ک: مکارم شيرازي، ۱۳۸۶، ج 5، ص 310) که البته تمامي ندارد. ازاينرو، امام سجاد در مناجات خود ميفرمايد: «وَ أسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّه بِغَيْرِ ذِكْرِكَ وَ مِنْ كُلِّ رَاحَه بِغَيْرِ أُنْسِكَ وَ مِنْ كُلِّ سُرُورٍ بِغَيْرِ قُرْبِك» (مجلسي، ۱۴۰۳ق، ج 91، ص 151).
قرآن کريم همچنين در سورة «انشقاق» فرموده است: «لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ» (انشقاق: 19)؛ در ترجمه و توضيح اين آيه شريفه گفتهاند: بىترديد شما حال و مرحلهاي را پس از حال و مرحلهاي خواهيد پيمود. اين سير تکاملي و رو به رشد در دنيا از مرحله نطفه شروع شده تا زمان مرگ، در عالم برزخ نيز تا زمان قيامت کبرا، و در سراي آخرت نيز در مواقف قيامت تا مقام لقای الهي ادامه دارد (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 20، ص 246؛ نیز ر.ک: مشکيني، ۱۳۸۱، ص 589). از سوی دیگر، اين آيات اطلاق دارد و دليلي بر توقف اين حرک در سراي آخرت نيست.
در آيه ديگر نتيجه نظر و رؤيت خداوند را شادي و نشاط و سرور ميداند که حاکي از رشد و کمال انسان است: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» (قيامت: 22ـ23). اين نظر به جمال الهي قطعاً رويت با چشم ظاهري و جسماني نيست، بلکه مراد افاضه فيض و رحمت الهي است (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 20، ص 112) که پاياني ندارد و تکامل بدون مرز ادامه خواهد داشت.
آيتالله جوادي آملي در اينباره مينويسد: مرتبه «دَني فَتَدَلّي» [در اخرت] آخرين مرحله سير و سلوك انسان نيست و «اقرأ و ارقَ» پاياني ندارد. معناي جاودانگي بهشت نيز همين است كه قلمرو مشاهدات انسان را مرزي نيست. اگرچه در بهشت تكامل عملي جايي ندارد، ولي راه تكامل علمي باز است. انسان در بهشت خيلي از حقايق را مييابد و به تناسب رشد مشاهداتش، استعداد غير مادّي بيشتري براي شهود پيدا ميكند (جوادي آملي، ۱۳۸۹، ص 73).
دهم. حرکت نوراني اهل بهشت
قرآن کريم در دو جا اهل بهشت را داراي نورانيت ميداند. اين نور در پيشاپيش و سمت راست آنان با سرعت در حرکت است. در سورة «حديد» ميفرمايد: «يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ» (حديد: 12). در سورة «تحريم» هم آمده است: «ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يَوْمَ لايُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَاغْفِرْ لَنا إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (تحريم: 8).
علامه طباطبائي در تبيين معناي اشراق نور در قيامت مينویسد: اينکه «اشراق نور» را با عبارت «سعي» (حرکت سريع) آورده است، اشاره به اين دارد که اهل بهشت به سمت درجات عالي بهشت که خداوند سبحان براي آنان مهيا کرده است، با سرعت حرکت ميکنند و به وسيله اين نور مسيرهاي سعادت و کمال و مقامات قرب الهي يکي پس از ديگري براي آنان روشن ميگردد تا اينکه نور آنان تام و کامل گردد (ر.ک: طباطبائي، ۱۳۹۰ق، ج 19، ص 155).
بنابراين مشخص گرديد مستفاد از آيات قرآن کريم و روايات اهلبيت تحقق کمال نهايي انسان در هر سه نشئه دنيا، برزخ و قيامت است. تکامل در قيامت مانند درخت پرباري است که انسان آن را يک بار کاشته است، ولي دائم جوانه و ريشه ميزند و از نقاط ديگر سر برميآورد، يا همانند سفينه فضايي است که تا قبل از خروج از جّو و جدايي از جاذبه زمين نياز به نيروي محرک دارد، ولي وقتي از جوّ زمين خارج شد بدون نياز به نيروي محرک تا ابد به حرکت خود ادامه میدهد و سير ميکند.
نتيجهگيري
در بين دانشمندان اسلامي درباره ظرف تحقق کمال نهايي اختلافنظر وجود دارد. عدهاي عالم دنيا و برزخ را ظرف اين تحقق دانستهاند و گروهي تحقق کمال نهايي در عالم قيامت را نيز ممکن ميدانند.
چون کمال نهايي معلول فعل اختياري انسان است، قطعاً دنيا يکي از مکانهاي تحقق آن است.
آيات قرآن کريم وجود حرکت استکمالي در عالم برزخ را تأييد ميکند. آيات ارتزاق و اصلاح امور در عالم برزخ گوياي اين مطلب است.
آيات و روايات مربوط به خروج انسانها از جهنم بر تحقق کمال نهايي در سراي قيامت دلالت دارد.
بعضي از آيات قرآن کريم اشاره به سخن گفتن خدواند، هدايت، رحمت، مغفرت، تزکيه الهي و ازاله کينه در بهشت دارد که دال بر تحقق کمال نهايي است.
درخواست تتميم نور از سوي بهشتيان، تحميد و تسبيح ايشان که در آيات وحي آمده است، از ديگر شواهد تحقق کمال نهايي در بهشت است.
از آيات بيانگر ابلاغ سلام و تحيت خداوند متعال و ملائکه در بهشت و ارتزاق بهشتيان ميتوان سير استکمالي در بهشت را اثبات کرد.
عاليترين درجات کمال انساني لقا و شهود الهي است که مطابق آيات قرآن چنين تجلياتي در بهشت نيز وجود دارد و مؤمنأن با نور الهي در اين مسير طي طريق مينمايند.
مطابق آيات و روايات، هر سه عالم دنيا، برزخ و قيامت متناسب با ظرفيت و ويژگيهاي خود، ظرف تحقق کمال نهايي متناسب براي انسان است.
- نهجالبلاغه، 1414ق، تصحيح صبحي صالح، قم، هجرت.
- صحيفه سجاديه، 1376، چ دوم، قم، الهادي.
- ابنعاشور، محمدطاهر، 1420ق، تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور، بيروت، مؤسسة التاریخ العربی.
- ابنکثیر دمشقي، اسماعیلبن عمر، 1419ق، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دار الکتب العلميه.
- امين، نصرتبيگم، بيتا، تفسير مخزن العرفان در علوم قرآن، بيجا، بينا.
- آلوسی، محمودبن عبدالله، 1415ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- آندلسي، ابوحيان، 1420ق، البحر المحیط فى التفسیر، بیروت، دارالفکر.
- بیضاوی، عبداللهبن عمر، 1418ق، انوار التنزیل و أسرار التأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربي.
- تميمي آمدي، عبدالواحدبن محمد، 1366، تصنيف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبليغات اسلامي.
- ثقفی تهرانی، محمد، 1398، روان جاوید در تفسیر قرآن مجید، تهران، برهان.
- جمعى از محققان، ۱۳۸۹، فرهنگ نامه اصول فقه، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى.
- جوادی آملی، عبدالله، 1380، تفسیر تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، قم، اسراء.
- ـــــ ، 1387، نسيم انديشه، دفتر دوم، قم، اسراء.
- ـــــ ، 1389الف، ادب فنای مقربان، قم، اسراء، ج 6.
- ـــــ ، 1389ب، فلسفه حقوق بشر، چ ششم، قم، اسراء.
- حويزي، عبدعليبن جمعه، 1415ق، تفسير نور الثقلين، چ چهارم، قم، اسماعيليان.
- راغب اصفهانی، حسینبن محمد، 1412ق، مفردات ألفاظ القرآن، بيروت، دار الشامیه.
- رجبي، محمود، 1395، انسانشناسي، چ بيستم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- رشیدرضا، محمد، 1414ق، تفسير المنار، بيروت، دار المعرفه.
- زمخشری، محمودبن عمر، 1407ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل، بیروت، دار الکتاب العربی.
- سلمی، محمدبن حسن، 1369، حقائق التفسير، تهران، مركز نشر دانشگاهى.
- سمرقندی، نصربن محمد، 1416ق، تفسیر السمرقندى المسمى بحرالعلوم، بیروت، دارالفكر.
- سمین، احمدبن يوسف، 1414ق، الدر المصون فى علوم الكتاب المكنون، بیروت، دار الكتب العلميه.
- سيوطي، عبدالرحمن، 1404ق، الدر المنثور فى التفسير بالماثور، قم، كتابخانه آيتالله مرعشى نجفى.
- شجاعي، محمد، 1380، قيام قيامت، تهران، مؤسسة فرهنگي دانش و انديشه معاصر.
- صادقی تهرانی، محمد، 1403ق، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامي.
- صافی، محمود، 1418ق، الجدول في إعراب القرآن و صرفه و بيانه مع فوائد نحوية هامة، دمشق، دار الرشيد.
- صدرالمتألهين، 1361، تفسير القرآن الكريم، چ دوم، قم، بيدار.
- ـــــ ، 1375، الشواهد الربوبية في المناهج السلوکيه، بیروت، مؤسسة التاريخ العربي.
- صدوق، محمدبن علي، 1376، الامالي، چ ششم، تهران، كتابچي.
- ـــــ ، 1406ق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، چ دوم، قم، شريف الرضي.
- ـــــ ، 1413ق، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعة مدرسين.
- طباطبائي، سيدمحمدحسين، 1390ق، الميزان في تفسير القرآن، چ دوم، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات.
- طبرسي، فضلبن حسن، 1372، مجمع البيان في تفسير القرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
- طوسی، محمدبن حسن، بيتا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- عکبری، عبداللهبن حسین، 1419ق، التبيان في إعراب القرآن، ریاض، بيت الأفكار الدوليه.
- عياشي، محمدبن مسعود، 1380، تفسير العياشي، تهران، مطبعة العلميه.
- فتال نيشابوري، محمدبن احمد، 1375، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين، قم، شريف الرضي.
- فخررازی، محمدبن عمر، 1420ق، التفسير الكبير، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- فضلالله، سيدمحمدحسين، 1419ق، من وحى القرآن، بيروت، دار الملاك.
- فیومى، احمدبن محمد، 1414ق، المصباح المنیر، چ دوم، قم، هجرت.
- قرائتی، محسن، 1388، تفسیر نور، تهران، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن.
- قمي، عليبن ابراهيم، ۱۳۶۳، تفسير القمي، چ سوم، قم، دار الکتاب.
- کليني، محمدبن يعقوب، 1407ق، الکافي، چ چهارم، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- مجلسي، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، چ دوم، بيروت، دار احياء التراث العربي.
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن، 1382، دايرة المعارف قرآن كريم، چ سوم، قم، بوستان كتاب.
- مشکینی، علی، 1381، ترجمه قرآن، قم، الهادي.
- مصباح یزدی، محمدتقی، 1378، آموزش فلسفه، تهران، اميركبير.
- ـــــ ، 1384، به سوي خودسازي، چ چهارم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، ۱۳۸۸الف، پيشنيازهاي مديريت اسلامي، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1388ب، لقاي الهي، چ دوم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1390، آيين پرواز، چ هفتم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، 1391، معارف قرآن، چ چهارم، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- ـــــ ، بيتا، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني.
- مصطفوي، سيدحسن، 1368، التحقيق في کلمات القرآن الکريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
- مطهري، مرتضي، 1384، مجموعه آثار، چ هفتم، تهران، صدرا.
- مغنیه، محمدجواد، 1425ق، التفسیر المبین، قم، دار الكتاب الاسلامي.
- مکارم شیرازی، ناصر و همكاران، 1371، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.
- ـــــ ، 1386، پیام قرآن، چ نهم، تهران، دار الکتب الاسلاميه.
- ـــــ ، 1421ق، الامثل في تفسير كتاب الله المنزل، ترجمة محمدعلی آذرشب، قم، مدرسة الامام عليبن ابيطالب.
- ملکی میانجی، محمدباقر، 1400ق، بدايع الكلام فى تفسير آيات الاحكام، بيروت، مؤسسة الوفاء.
- موسوی خمینی، سیدروحالله، 1382، معاد از دیدگاه امام خمینی، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
- ـــــ ، 1387، شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)، چ بيستم، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینى.
- ـــــ ، ۱۳۷۹، شرح حديث جنود عقل و جهل، چ هفتم، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- ـــــ ، 1392، تعليقات على شرح فصوص الحكم و مصباح الأنس، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- ـــــ ، بيتا، تفسير سوره حمد، چ سيزدهم، تهران، مؤسسة تنظيم و نشر آثار امام خميني.
- میبدی، احمدبن محمد، 1371، كشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، اميركبير.
- ورامبن ابيفراس، مسعودبن عيسي، 1410ق، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، قم، مکتبه فقيه